منیژه محامدی نمایش کوری را یک کار غیرمتعارف معرفی کرد که اصولاً از ضوابط ارسطویی تبعیت نمیکند
منیژه محامدی نمایش کوری را یک کار غیرمتعارف معرفی کرد که اصولاً از ضوابط ارسطویی تبعیت نمیکند
رضا آشفته:
منیژه محامدی در جلسه پرسش و پاسخ عوامل نمایش"کوری" با خبرنگاران اعلام کرد که این نمایش یک اقتباس آزاد از رمانِ ژوزه ساراماگوست که در سال 1998 برنده جایزه نوبل ادبی شد.
کارگردان کوری با توجه به استقبال مردم از نمایش در شبهای ابتدایی اجرای آن، اظهار امیدواری کرد که همچنان بتوانند مردم را برای دیدنِ این کار عظیم به تالار اصلی تئاترشهر بکشانند.
محمد اسکندری، نمایشنامهنویس و بازیگر نقش دکتر در نمایشکوری، درباره چگونگی اقتباس از اثر ساراماگو گفت:«من این رمان را قبلاً خوانده بودم و هیچ وقت فکر نمیکردم که تبدیل به نمایشنامه شود. ما امسال ابتدا قرار بود که یک اثر از آرتور میلر را کار کنیم که ما را از انجام آن منصرف کردند. حالا مانده بودیم که چه کار کنیم. چند متن دیگر خواندیم. تا این که منیژه محامدی که به آمریکا سفر کرده و در آن جا نسخه انگلیسی کوری را مطالعه کرده بود، از من خواست که این رمان را تبدیل به نمایشنامه کنم. من هم گفتم که اصلاً چنین چیزی ممکن نیست؛ شاید بتوان از آن اقتباس سینمایی کرد ولی کار کردن آن در صحنه ناممکن است. اما اصرار محامدی این بود که حتماً این کار را شروع کنم. من هم دوباره آن را خواندم و دریافتم که تنها بخش مربوط به قرنطینه جاذبه تئاتری دارد و آن را برای کار انتخاب کردم.»
وی افزود:«طی 2 ماه و روزی 12 ساعت، متن اولیه را تنظیم کردم. از آن جا که رمان شخصیتپردازی ندارد و توصیف محض است و از دیالوگ در آن خبری نیست، کارم بسیار مشکل بود. به هر حال باید شخصیتها جذاب میشدند؛ به همین دلیل افرادی مانند پلیس(در اوایل رمان هست و در بخش قرنطینه نیست)، دو قلوها، بازیگر و پسر و دختر دانشجو را به نمایشنامه اضافه کردم. این متن با نظارت محامدی تبدیل به یک اثر مستقل و به خصوص شد. نمایشنامه کوری میخواهد براساس اتفاقات، یک پیام کلی را منتقل میکند. رمان ساراماگو یک رمان عجیب و غریب است که تبدیل آن به یک متن نمایشی تجربه سختی برای من بود.»
مهدی میامی، بازیگر، شرایط بدی را برای کار کردن در زمان حاضر عنوان کرد و گفت:«امیدوارم این شرایط بد به کارم لطمهای نزده باشد.»
زندیش حمیدی، بازیگر نقش پیرزن درباره نقش خود گفت:«روزی که منیژه محامدی این نقش را به من پیشنهاد کرد، خودش هم شک داشت که آیا از عهده پیرن برمیآید یا نه. ولی در هر صورت همه شخصیتها جزئی از کل اثر هستند. در این نمایش شخصیت اصلی و فرعی وجود ندارد. همه نقشها مثل یک کشتی این نمایش را پیش میبرند و هر یک به اندازه خودش موثر است.»
منیژه محامدی نیز نمایش کوری را یک کار غیرمتعارف معرفی کرد که اصولاً از ضوابط ارسطویی تبعیت نمیکند و در این خصوص گفت:«رمان کوری نیز کاملاً غیرمتعارف است در آن شخصیت پردازی صورت نگرفته و در آن علائم نگارش، مثل نقطه و کاما وجود ندارد. اول شخص در این رمان یک باره تبدیل سوم شخص میشود و.. ما هم به همین دلیل به دنبال خلق یک فضای غیر متعارف تئاتری برآمدهایم.»
این کارگردان یک انباری(محل قرنطینه) را پیش برنده اتفاقات نمایش دانست و گفت:«ما عموماً با چشم ارتباط برقرار میکنیم، وقتی کور باشیم به سختی میتوانیم ارتباط برقرار کنیم. این آدمها همگی(به جز همسر دکتر) کور شدهاند و دنیا را سفید میبینند؛ گویی در دریای شیر غرق شدهاند، بنابراین در یک فضای غیرمعمول و غیر متعارف قرار گرفتهاند.»
کارگردان"چشم اندازی از پل" در ادامه به نقد چند آدم فرهیخته از نمایش کوری پرداخت که یکی از آنان، بازی همه بازیگران را یکدست دیده است و در این خصوص توضیح داد:«من در کارم از بازیگری استفاده کردهام که چهل سال سابقه بازیگری دارد و همچنین بازیگری که برای اولین بار پا به صحنه میگذارند؛ این دو به طور یکدستی بازی کردهاند. موقعیت نمایشنامه این بازیها را یکدست کرده است و شاید این افراد در یک نمایش معمولی بازیهای متفاوتی را ارائه کنند.»
وی افزود:«این افراد گذشته ندارند و همه در یک موقعیت مشترک قرار گرفتهاند. در این چهل و اندی سال که کار میکنم، برای اولین بار است که این نمایش مرا به جایی میرساند که با خود بگویم نمیشود، نمیشود، نمیشود!»
منیژه محامدی از نگاه افراد فرهیخته و استقبال تماشاگران به عنوان نشانههای موفقیت نسبی کارش یاد کرد.
محمد اسکندری حضور دو قلوها در صحنه را عامل شک برانگیز تلقی کرد و منیژه محامدی حضور آنها را برای تاکید کردن بر این نکته که آدمها هیچ گاه با هم کنار نمیآیند، مطرح کرد و گفت:«این دو نفر یک عمر به هم چسبیدهاند؛ اما هنوز در همه امور زندگیشان اختلاف نظر دارند. همه آدمها در حدود مسائل مادی در کنار هم قرار میگیرند و به همین دلیل انسانیت به مرحله بربریت رسیده است. مرد نمایش کوری به دنبال اثبات مردانگی خود است و اصلاً همسرش برایش اهمیت ندارد؛ حتی حاضر است همسرش را بکشد. دکتر هم با ولع غذا میخورد و به همسر خود تعارف نمیکند و در زمان تحویل دادن باج ها به افراد شرور از زنش میخواهد که وارد عمل شود. او یک روشنفکر است که در این موقعیت سقوط کرده است.»
این استاد دانشگاه در ادامه به کارهای اقتباسی توسط گروهش اشاره کرد و گفت:«فالگوش، کتیبه و تندیس اقتباس از شعر بودهاند، حلاج از کتابهای مختلف اقتباس شده است و سو و شون هم اثر سیمین دانشور که یک رمان است. ما در این گروه به دنبال یک شیوه و روش مشخص نبودهایم و هر بار یک تجربه بدیع را به صحنه آوردهایم. این بار هم من شیفته کور بودن آدمها شدم و بیشتر از هر چیز حرف ساراماگو و جهان بینی او برایمان اهمیت پیدا کرد. ما به دنبال حرف زدنِ با تماشاگر هستیم. به همین دلیل آن را به صحنه آوردهایم. البته این کار را با تایید آدم فرهیختهای مانند سیمین دانشور به صحنه آوردهایم.»
احمد کچهچیان طراح صحنه کوری نیز نمایشنامه را فضاساز دانست و گفت:«همه آدمها در این نمایشنامه در کنار هم قرار میگیرند تا یک فضای کلی را بسازند. ما در این کار با یک روند رآلیستی و داستانی روبرو نمیشویم.»
مهوش افشارپناه در پاسخ به حضور دو قلوها از سر به هم چسبیده گفت:«سر، نشانه مغز، اندیشه و ذهنیت است؛ به همین دلیل از این نوع دو قلوها استفاده شده است.»
محمد اسکندری نیز حضور لاله و لادنِ را در نقش گرفتن دو قلوهای کارش غیر عمدی دانست و گفت:«فکر میکنید با این کار لطمهای به متن زدهام؟»
منیژه محامدی نیز بر این نکته تاکید کرد که حضور دو قلوهای به هم چسبیده از ناحیه سر، بهتر از نمونههای دیگر برای صحنه به نظر میرسید.
این کارگردان استفاده از عینک سفید را بنا بر طراحی خود یک عنصر ضروری دانست. محمد اسکندری نیز درباره عینک سفید گفت:«اولاً طراحی کارگردان که فرم گرایی در کلیت اثر تاکید دارد، باعث میشود که از این نوع عینک برای همه شخصیتها استفاده کند. همچنین تاثیر بصری عامل دیگری برای استفاده از عینک سفید برای تلقی فضای سفید و شیری رنگ خواهد داشت.»
وی در ادامه به استفاده از رنگ سفید از جانب ساراماگو به عنوان یک رنگ فضاساز تاکید کرد و گفت:«چرا او از رنگ قرمز یا سبز استفاده نمیکند؟»
مجید جعفری، بازیگر نقش دزد نیز سفیدی را معادل با یک مفهوم خاصی دانست. مهوش افشارپناه هم تاکید کرد که همه این افراد دنیا را سفید میبینند و کور نشدهاند، این یک مسئله علمی و رآلیست نیست. در کتاب هم بیان میشود که همسر دکتر نمیداند کوری سفید چیست؟
یکی از حاضران نیز در این جلسه بر عدم پرداختِ شخصیت دکتر و سقوطش انتقاد کرد که در پاسخ به او محمد اسکندری به طور مفصل توضیح داد که شخصیت دکتر با دلایل و اتفاقات مستدل سقوط خود را به نمایش میگذارد.
منیژه محامدی نیز دکتر را یک روشنفکر دانست که در موقعیت دچار تزلزل میشود و دیگر از ماهیت راستین خود تصویری را ارائه نمیکند.