در حال بارگذاری ...
...

مهرداد ابوالقاسمی: جنگ و تبعات ناشی از آن و دوران پس از جنگ همواره از موضوعاتی بوده است که دستمایه آفرینش اثر برای هنرمندان قرار گرفته‌ است. نمایش"دیگر مهره‌های پشتم نی لبک می‌زنند" نوشته حمیدرضا نعیمی از جمله ...

مهرداد ابوالقاسمی:
جنگ و تبعات ناشی از آن و دوران پس از جنگ همواره از موضوعاتی بوده است که دستمایه آفرینش اثر برای هنرمندان قرار گرفته‌ است. نمایش"دیگر مهره‌های پشتم نی لبک می‌زنند" نوشته حمیدرضا نعیمی از جمله نمایش‌هایی است که در حوزه دفاع مقدس نگارش یافته و با تلفیق فضای جنگ و زندگی پس از جنگ به بررسی این پدیده می‌پردازد.
حمیدرضا نعیمی در مقام نویسنده با کولاژی از جنگ و دنیای پس از آن در بستری واقعی، توأمان لحظاتی را به رشته تحریر درآورده است که مخاطب را به گذشته و در زمان جنگ می‌برد و دوباره با زندگی امروزی روبرو می‌کند.
زری اماد کارگردان‌ نمایش‌"دیگر مهره‌های پشتم نی لبک می‌زنند" در ابتدای نمایش با استفاده از چراغ قوه، تکنیکی را مقابل دید تماشاگران به نمایش می‌گذارد که برپایه اتفاقات و در راستای اهداف نمایشنامه قرار دارد.
او با استفاده از نور چراغ قوه برای جلوه دادن به فضای غیر واقعی حاکم بر صحنه اولِ نمایش با نوعی مونتاژ سینمایی به ارائه شناسنامه بازیگران و آشنایی مخاطبان با کاراکترهای نمایش، می‌پردازد که علاوه بر کاسته شدن از زمان نمایش در نوع خود تکنیک مقبولی در تئاتر محسوب می‌شود.
در شیوه اجرایی نمایش، کارگردان با دوری‌ از محدودیت‌ها به خلاقیت‌هایی‌ در انتخاب شیوه اجرایی دست می‌زند و با تکیه بر قراردادهای تعزیه و شیوه فاصله گذاری‌ با توجه به مضمون نمایش و همخوانی آن با تعزیه‌ و دریافت مفاهیم اصلی نمایش‌ در اجرایِ‌ اثر، گام موفقی برمی‌دارد.
در اجرای نمایش، حد فاصل صندلی تماشاگر تا صحنه نمایش، رد باریکی از خاک قرار گرفته است که نمادی از خاکریز جنگ و انسان‌های در گیر و دارِ آن است‌ و این مهم نیز چون گردش بازیگران به دور صحنه و فاصله گذاری‌های این چنینی، همه از شیوه فاصله گذاری وام گرفته شده است و از همان ابتدای نمایش، ‌با مخاطب قراردادی بسته می‌شود و به تبع آن مخاطب به دور از سردرگمی با نمایش ارتباط برقرار می‌کند.
مضمون"عشق و علاقه" در این نمایش کارکرد عرفانی و نمادین خود را دارد و مثلثی میان شخصیت‌های نمایش"شقایق"، "رسول" و"سهراب" که دو نفر آخری در جبهه، همرزم بوده‌اند و مشکلات غریبی را پشت سر گذاشته‌اند، به وجود می‌آید و داستان در ارتباط با روابط این آدم‌ها سیر تکامل خود را طی می‌کند.
از آغاز صحنه دوم نما‌یش با تند شدن ریتم ‌‌و کاهش ضرباهنگِ اتفاقات و رویدادها، فضای التهاب بیشتری در صحنه حاکم شده و بر تلخی اثر افزوده می‌‌شود. این تلخی و سیاهی تا حد زیادی یادآور مشکلات دوران جنگ و تاثیرات منفی آن در دنیای پس از جنگ است.
میزانسن‌های نمایش، اغلب بر پایه حس بازیگران شکل گرفته است؛ به غیر از لحظاتی که نمایش از قراردادهای معین شده در ابتدای نمایش پیروی می‌کند، سایر میزانسن‌های آن از قاعده خاصی پیروی نمی‌کنند و کارگردان برای طراحی میزانسن‌ها دست بازیگران را باز گذاشته تا با تکیه بر حس‌های مختلفِ صحنه‌ها، به میزانسن‌های نمایش دست یابند.
تصویرسازی‌های نمایش و روابط حاکم بین شخصیت‌ها از پرداخت خبری برخوردار است و در ایجاد فضا تاثیرگذاری بالایی دارد. طراحی نور نمایش که می‌توانست در تشدید حس‌ها در صحنه‌ها و تفسیر فضاها کارکرد بالایی داشته باشد تا حد زیادی نزول پیدا می‌کند تا در ایجاد فضاهای مختلف همه چیز بر دوش بازیگران قرار گیرد.
طراحی صحنه نمایش با کمترین امکانات صورت گرفته است. اما به دلیل محدودیت‌های زیاد تالار، هر کدام کارکردهای متفاوت و منحصر به فردی دارند. طراحی صحنه نمایش"دیگر، مهره‌های پشتم نی‌لبک می‌زنند" از نقاط قوت نمایش است که در ارتباط با مخاطب و ایجاد تصاویر گوناگون تاثیر زیادی دارد.
‌در این نمایش از موسیقی بهره اندکی گرفته شده است. حذف تکرار(یکی از مهمترین مولفه‌های اجرای تئاتر) می‌توانست در روند نمایش تاثیر بیشتری داشته باشد.
در اجرای موسیقی نمایش"دیگر، مهره‌های پشتم نی‌لبک می‌زنند" ‌‌به زمزمه‌های بازیگر نقش رسول اکتفا کرده ا‌ست و زمزمه این بازیگر روی صحنه از معدود مواردی است که کارگردان برای استفاده از آن، موسیقی به کار برده است. استفاده از نوای اذان در پایان نمایش از دیگر مواردی است که به جای موسیقی، از آن‌ بهره گرفته می‌شود. کنار گذاشتن موسیقی از نمایش، از مواردی است که برای نمایش نقطه ضعف محسوب می‌شود و می‌توانست مؤثر ‌باشد.
زری اماد، کارگردان نمایش در حیطه بازیگری و در اجرای نقش"شقایق" نسبت به سایر بازیگران نمایش از تحلیل جامع‌تری برخوردار است. اماد با ارائه یک بازی استلیزه تاثیر بالایی در بازی‌های بازیگران مقابل و ایجاد فضاهای مختلف و تداوم ارتباط مثلث موجود میان شخصیت‌های دیگر نمایش دارد.
مسعود رحیم‌پور از تمامی مولفه‌ها و ظرافت‌های لازم برای ایفای نقش"رسول" برخودار است، اما موهای بلند این بازیگر تا حد زیادی بازی روان او را مخدوش می‌کند و باورپذیری این شخصیت را کاهش می‌دهد.
خسرو شهرزاد بازیگر نقش"سهراب" که برای اجرای عمومی نمایش به گروه اجرایی اضافه شده است چندان مناسب نقش نیست. او به لحاظ سن و سال و ژست‌های بدن و بیان برای ایفای این نقش گزینه مناسبی نیست و در ایفای نقش چندان روان عمل نمی‌کند و در بازی‌های سایر بازیگران نیز خلل‌ وارد می‌کند.
در مجموع نمایش"دیگر، مهره‌های پشتم نی‌لبک می‌زنند" تجربه موفقی در حوزه نمایش‌های دفاع مقدس به حساب می‌آید که از قابلیت‌های اجرایی زیادی برخودار است.