در حال بارگذاری ...
...

یادداشتی از محمود استادمحمد درباره تئاتر شهرستان‌ها

بگذاریم تئاتر شهرستان به زندگی خودش دست یابد، بگذاریم پرچم طایفه خود را استوار کند، اجازه دهیم که نوزادان خانواده تئاتر با زبان مادری خود خو بگیرند.

محمود استادمحمد، نویسنده، بازیگر و کارگردان صاحب کسوت کشور هنگامی که این مطلب را می‌نوشت، با اهالی پر و پا قرص جشنواره‌های تئاتر به خوبی رو به رو شده بود و گمانش دور از انتظار نبود که حالا مثلاً یک هنرمند محترم شهرستانی بیاید در روزنامه خبر مورخ 9/7/85 فریادِ و‌اسفا(که جشنواره‌های استانی وجود ندارند و ما بی پشت و حمایت رها شده‌ایم) سر دهند.
مفاهیم و مضامین و معانی یا دریافت نمی‌شوند، یا قلب شده به استماع می‌رسند. حمایت از تئاتر شهرستان‌ اگر در قواره‌ جشنواره استانی(که این اواخر مقلد کارهای تهران شده بودند) دیده می‌شود، همان بهتر که این گونه حمایت صورت پذیرد‌! یک ماراتن بی نتیجه و بی خلیفه برای آینده که میراث‌دارش ما در امروز هستیم...
این تنها گزیده‌ای از کل مطلب آقای استادمحمد است که در زیر می‌آید.
می‌خواستم بدون مقدمه چند کلمه از تئاتر شهرستان‌ بنویسم... چند روز پیش شنیدم که مسئولان تئاتر شهرستان، عطای جشنواره‌های بی ثمر را به لقای آمار مدیریتی بخشیده‌اند و تمام بودجه‌ جشنواره‌ها را به اجرای عمومی گروه‌های شهرستانی در شهر و دیار خودشان اختصاص داده‌اند و تا جایی که من می‌دانم این تصمیم، متن‌های آرزوی گروه‌های شهرستانی بود.
بچه‌های شهرستان برای اجرای عمومی پر پر می‌زدند و علاج بیماری، چاره درد، در پشت سر گذاشتن هفت خان حوادث غیر قابل پیش بینی، یک شب در یک جشنواره، یک اجرا داشته باشند یا نداشته باشند و در صورت اجرا، آیا انتخاب شوند آیا نشوند. انتخاب‌هایی که به اساس و انگیزه‌هایش قبلاً اشاراتی داشتم. تئاتر غریزه دارد، تئاتر شهرستان‌ها به دلیل محرومیت‌های بی دریغش از غرایزی حساس‌تر و جوشنده‌تر برخوردار است. تئاتر، درک و فهم دارد، می‌فهمد، خوب را از بد، زیبا را از زشت متمایز می‌کند، به همین دلیل سلام نا اهلان را بی پاسخ می‌گذارد. از رندان فرصت طلب می‌گریزد، ولی برای دیدار پاکان روزگار تلاش می‌کند، وقت می‌گذارید، آنان را می‌یابد و درهای دلگشاترین باغ‌های زیبایی و آرامش را به رویشان می‌گشاید و تئاتر شهرستان‌ در این تمایز و تشخیص در تفکیک زشت از زیبا و راه از چاه، غایت شناخت و دریافت را در خود جمع دارد...
بگذاریم تئاتر شهرستان به زندگی خودش دست یابد، بگذاریم پرچم طایفه خود را استوار کند، اجازه دهیم که نوزادان خانواده تئاتر با زبان مادری خود خو بگیرند. با مهر و مام تئاتر تربیت شوند و با همان خو و خصلت و غیرت خانوادگی بنویسند، تمرین کنند، بجنگند... بگذاریم در فضای سالم فرهنگی از طریق تئاتر شهرستان به تئاتر اصیل و غیر مقلد به تئاتر موثر، خلاقه و مردمی دست یابیم...
بدون شک منتظران منسوخ شدن جشنواره‌ها از قلوه سنگ‌های حاشیه این جاده ناهموار و ناپیموده غافل نیستند، منتفعان دیروز و متضرران امروز دستشان به این قلوه سنگ‌های تیز و زخم زننده می‌رسد... و دیر یا زود رخ نموده فلاخن می‌چرخانند... باید ایستاد و صبر کرد.