در حال بارگذاری ...
...

نگاهی به نمایش ماه در آب نوشته وکار محمد یعقوبی

ماه ای که بر آب می لرزد

نگاهی به نمایش ماه در آب نوشته وکار محمد یعقوبی

ماه ای که بر آب می لرزد

ایران تئاتر-سید علی تدین صدوقی :نمایش ماه در آب محمد یعقوبی برش‌هایی از زندگی افراد یک خانواده است که به‌گونه‌ای باهم ربط دارند. ما درواقع در بخش‌هایی از نمایش وارد ذهن شخصیت‌ها می‌شویم و آن‌ها ذهنیات و تفکراتشان را بلندبلند به زبان می‌آورند توگویی که دارند بلند فکر می‌کنند‌.

 شیوه ورود به‌ ذهن کاراکترها نوعی سیال ذهن را تداعی می‌کند. شیوه ای که گاه تضادها و بحران‌های شخصیتی را کنار هم می‌نهد. این‌گونه مخاطب با کنه شخصیت همراه شده و می‌تواند درونیات آن را ببیند درواقع این شیوه سیل ذهن است که درونیات را بیرونی می‌کند هرچند که به لحاظ همین درونی بودن و طرح ذهنیات رگه‌هایی از رئالیست جادویی را هم می‌توانیم ببینیم. رئالیستی که واقعیات زندگی و درونیات افراد را هرچند متضاد پیش روی‌مان می‌گستراند. یعقوبی درواقع به انجام ماجراها و شخصیت‌ها و قصه‌هایش به شکلی که مرسوم است علاقه‌ای ندارد او می‌گذارد که اتفاقات تأثیرشان را نشان دهند و پس آنگاه مخاطبان را با خود همراه کنند واین گونه تا ساعت‌ها بعد از خروج از تالار مخاطب هنوز درگیر نمایش است. از همین رو ما انتهای کامل و پایانی چون دیگر داستان‌ها در قصه‌های یعقوبی نمی‌بینیم. او تنها مشکل رانشانمان می‌دهد وسوالاتی را مطرح می‌کند و می‌گذارد که مخاطب خود در پی یافتن پاسخش برآید. واین البته شیوه نوشتاری اوست واین امکانی است که سیال ذهن و رئالیست جادویی در اختیار نویسنده می‌گذارد . یعقوب قراردادهای  ملموس و آشنا و ثابت‌شده اجتماعی را به چالش می‌گیرد؛ مانند ازدواج، رابطه زن‌وشوهری، رابطه فرزند و مادری، عشق و دوست داشتن، و... اینکه اصولاً مفهوم ازدواج چیست آیا تنها به‌واسطه یک پیمان عرفی و شرعی و قانونی انسان‌ها مجبورند تا انتهای عمر علیرغم همه تضادها و تناقضات و... باهم زندگی کنند.

این‌ها سؤالاتی است که در جوامع مدرن سال‌هاست که مطرح است و البته به پاسخ‌هایی هم رسیده‌اند. یعقوبی اتفاقاً دونفری را که بیشتر شبیه هم هستند را دریک چالشی زناشویی قرار می‌دهد مردی که هنرمند و روشنفکر و به‌نوعی دگراندیش است وزنی بنام آی سودا که نقاش است؛ اما برخلاف انتظار این دو نفر نمی‌توانند باهم زندگی کنند و جداشده‌اند شاید باید گفت که دو قطب هم نام هماره یکدیگر را دفع می‌کنند و از همین روست که می‌گویند تفاهم کامل در زندگی درنهایت موجب جدایی می‌شود. درواقع در تفاهم کامل زن و مرد دیگر چیزی برای گفتن به یکدیگر ندارند و همدیگر را درنهایت دفع می‌کنند. خانواده‌ای که یعقوبی نشانمان مکی دهد به گونه مشکلاتی شبیه به هم دارند همه در ایجاد رابطه با جنس مخالف دچار مشکل شده‌اند خواهر ای سودا از شوهر جداشده و باردار است شوهرش با زنی دیگر زندگی می‌کند برادرشان عاشق زنی است که شوهر خواهرش با اوست ای سودا هم که از همسرش جداشده با برادرشوهرش «بهرام» ازدواج‌کرده او از همسر اولش یک دختر بنام باران دارد. درنهایت شوهر او از خارج می‌آید تا باران را با خود ببرد. تمام این آدم‌ها در نوعی روزمرگی و روزمرگی و تکرار گیرکرده‌اند.

وظاهرا راه بجایی هم نمی‌برند مادر این خانواده که زنی سنتی است حالا در ظاهر نوعی فراموشی کوتاه‌مدت گرفته است او تقریباً اکثر مسایل را به یاد دارد جز نام شوهر ای سودا بهرام. درواقع این همان نسل گذشته است که یک تقابل و رویارویی هم با نسل امروز دار د تقابل سنت با مدرنیته هرچند که اگر خوب بنگریم تمام این آدم‌ها در سنت‌های خودساخته شخصی خودشان مانده‌اند سنت‌ها و آدابی که هرکدامشان برای خودساخته و پرداخته کرده‌اند.  ازنام نمایش که اسم شخصیت اصلی نمایش است یعنی معنای آی سودا که همان ماه در آب می‌شود این‌گونه برمی‌آید که ماه همان زنانگی و مادینگی است و آب نشان جاری بودن پاکی. ماه در خیلی از فرهنگ‌ها الهه مادر و الهه باروری و مادینگی است و آب هم به‌نوعی زایش و باروری را در خود دارد. اما عکس ماه در آب هماره لرزان است و متزلزل .باران می‌گوید: مادرم می‌گفت که آدم‌ها به دودسته تقسیم می‌شوند دسته‌ای که همیشه آسمان رو نگاه می‌کنند تا ماه را ببینند و دسته‌ای هم که در آب عکس ماه رو نگاه می‌کنند. آی سودا در تابلو نقاشی اش  خودش وپدر باران را مانند این جمله تصویر کرده بود. درواقع انسان‌ها هیچ‌گاه عمیقاً به یکدگر نگاه نمی‌کنند این‌گونه شاید ماه را در صورت یکدیگر ببینند‌. آن‌ها در آسمان و در آب به دنبال ماه می‌گردند و می‌دانیم هر دو تصویر دست‌نیافتنی و به‌گونه‌ای خیال‌انگیز وهم‌آلوده هستند. یعقوبی می‌خواهد آدم‌ها واقعیت درون خود را به یکدیگر نشان دهند نه آنچه که لزوما در ظاهر می‌نماینند. در خصوص بازی‌ها باید گفت روان بود و در سطح نسبتاً مطلوبی قرار داشت. بخصوص بازی ناهید مسلمی و بازیگر خردسال و البته علی سرابی که بدون اداواطوارهای معمول که در تئاتر مد شده است بازی استلیزه شده‌ وقابل تاملی را  ارائه داد. طراحی صحنه نیز با متن و مفاهیم زیر متن هم‌خوانی داشت .وسایل شیشه‌ای از روابط در حال شکستن و شکست‌خورده این افراد خبر می‌داد زندگی‌هایی که متزلزل‌اند  وچون فضای زندگی آنان در جامعه قابل‌اعتماد و اطمینان نیست و آینده خوبی نخواهند داشت .

از همین روست که شاید آی سودا در نهایت با رفتن باران به خارج نزد پدرش موافقت می‌کند. حرکات و میزان سن در عین سادگی کاربردی و دراماتیک بود زیاد نیاز به حرکت‌های خاص احساس نمی‌شد چون شخصیت‌ها و پرداختشان و فضا و موقعیتی که در آن بودند این‌گونه نمی‌طلبید؛ اما درهرصورت این ایستایی در حرکات و میزان واین سکون درجاهایی لطمه می‌زد و ریتم را می‌انداخت بخصوص در مواقعی که بازیگران دیالوگ‌های طولانی‌تر داشتند. چون تکراری می‌نمود و درجاهایی حوصله سر بر واین موجب زمان طولانی کار نیز می‌شود. درنهایت شاهد نمایشی بودیم که وضعیت امروز جامعه وبخشی از روابط  وقراردادهای اجتماعی  را نشانمان داده و به چالش می‌کشید. به محمد یعقوبی و گروهش خسته نباشید می‌گویم.