دکتر محمدرضا خاکی از جعفر والی گفت
تا آخرین لحظه زندگیاش به تئاتر فکر میکرد

آقای والی بخش مهمی از تئاتر ایران را شکل داده اما هیچوقت دچار تکبر نبود خودخواه نبود. برخلاف امروز که همه از فروش و گیشه میگویند والی هیچوقت از این مسائل حرف نمیزد.
به گزارش ایران تئاتر، دکتر محمدرضا خاکی، مترجم، کارگردان و استاد دانشگاه با حضور در مراسم تشییع استاد فقید تئاتر، جعفر والی از اهمیت وی و تأثیرات والی بر تئاتر ایران سخن گفت. دکتر خاکی با اشاره به اولین آشناییاش با آثار جعفر والی گفت: او برای من جدا از یک هنرمند و کارگردان و انسانی دوست داشتی وجوه دیگری هم داشت؛ نوجوانی نسل من با دورهای همراه بود که او و همکارانش در اوج بودند. قلب تپنده این جریان تئاتر 25 شهریور یا سنگلج کنونی بود که جعفر والی و گروهش آثار بزرگی مثل نمایشنامههای غلامحسین ساعدی را در آنجا به صحنه میبردند. خاکی با اشاره به تأثیر گروه تئاتر هنر ملی افزود: آن دوره فصلی تازه در تئاتر ما بود و افقی جدید را به وجود آورد. جعفر والی یکی از سردمداران جریان تئاتر آن دوره بود. وی افزود: دنیا مسیر گذر است اما رفتن برخی از افراد سختی دوچندانی دارد. یک ماه پیش که به ملاقاتش رفته بودم هنوز هم از تئاتر حرف میزد از خیلی پرانرژیتر از جوانان در مورد تئاتر حرف میزد. او شخصیتی صمیمی داشت و فردی بود که هیچوقت از مصاحبتش خسته نمیشدید. او تا آخرین لحظه زندگیاش به همان چیزی که عشقش بود، یعنی تئاتر پرداخت.
کارگردان و مترجم تراس ادامه داد: جعفر والی برای من یک فرد نیست بلکه یک دوره و زمانه است. فصلی که من تازه تئاتر را شروع کرده بودم و نمایشنامهها را میخواندم و عشق به نمایش را کشف کرده بودم. همان دورهای که آقای بیضایی مینوشت یا مرحوم ساعدی تئاتر ایران را جهت میداد.
این استاد دانشگاه با اشاره به ناآگاهی نسل حاضر تئاتر از گذشتهاش میگوید: نسل امروز آن عشق و ایدئالهای آن دهه چهل را در تئاتر ندارد، آقای والی بخش مهمی از تئاتر ایران را شکل داده اما هیچوقت دچار تکبر نبود خودخواه نبود. برخلاف امروز که همه از فروش و گیشه میگویند والی هیچوقت از این مسائل حرف نمیزد. وی افزود: به نظرم آنچه امروز برای تئاتر رخ میدهد به خاطر نبود پایگاههای همگرای اجتماعی دیگری است که برای مردم سرگرمی ایجاد میکردند اما چون ما آن مکانها را نداریم تئاتر دارد بار سرگرمیسازی آن نهادها را هم بر دوش میکشد. اگر آن ساختارهایی که نداریم را داشتیم بخشی از تئاتریها و تماشاچیان امروز تئاتر جذب آن بخش میشدند و در تئاتر نبودند. او در پایان اضافه کرد: من فکر میکنم در زمانه دیگری به سر میبریم که تئاتر دیگر آن هویت قبل را ندارد. تئاتر امروز ما دیگر آن حادثه و رویایی نیست که انسان را مدتها مشغول خود میکرد و میشد مدتها بدان فکر کرد.