گزارشی از نشست پژوهشی”اقتباس و نمایش دینی”
سعید شاپوری اقتباس را بنابر یک ردهبندی عمومی به ۳ دسته تقسیم کرد: اقتباس انتقالی، اقتباس تفسیری و اقتباس قیاسی. در شیوه اقتباس انتقالی اثری که ویژگیهای دراماتیک دارد عیناً و به گونهای وفادار به اثری نمایشی تبدیل میشود.
فهیمه خضرحیدری: ”اقتباس و نمایش دینی” عنوان یکی از سلسله نشستهای پژوهشی است که در ماه محرم در تئاترشهر تهران برگزار شد. در این نشست که ساعت 4 بعدازظهر در تالار چهارسو برگزار شد، سعید شاپوری اقتباس را بنابر یک ردهبندی عمومی به 3 دسته تقسیم کرد: اقتباس انتقالی، اقتباس تفسیری و اقتباس قیاسی. در شیوه اقتباس انتقالی اثری که ویژگیهای دراماتیک دارد عیناً و به گونهای وفادار به اثری نمایشی تبدیل میشود. در اقتباس تفسیری نویسنده درام، نمایشنامه یا فیلمنامه، خود نیز دیدگاه و هدفی را دنبال میکند که سبب میشود تم یا محتوای جدیدی به اثر مورد اقتباس اضافه شود. در نتیجه مواردی تغییر میکند و تفسیر جدیدی به دست میآید. اما در اقتباس قیاسی اصولاً میان اثر دراماتیکی که در نهایت خلق شده است و اثر مورد اقتباس شباهت چندانی نمیبینم و اثر دراماتیک فقط شمایی از اثر اولیه را در خود حفظ کرده است!
چه اقتباسی به خلق آثار دراماتیک دینی میانجامد
سعید شاپوری نویسنده فیلمنامه”تولد یک پروانه” تاکید میکند: اصطلاح ”درام دینی” بر” نمایش دینی” ترجیح دارد. چرا که تاکید روی درام به عنوان اثری است که ویژگیهای نمایشی، تئاتری و دراماتیک دارد. شاپوری نمایش را واژه کلیتری میداند و میگوید:« هر نوع آیینی را میشود نمایش خواند، مثل تعزیه. اما درام چیز دیگری است. از 2500 سال قبل تاکنون تقلید اعمال انسانی در حین عمل را درام گفتهاند. این تعریفی است که ارسطو ارائه داده و تا حالا هم خیلی تغییر نکرده است.» اما آنچه در این میان نباید نادیده گرفته شود و مغموم ”حیات دراماتیک” است که شاپوری روی آن تاکید میکند. باید دید به چه موقعیت و چه وضعیتی میگوییم دراماتیک.
شاپوری معتقد است هنگامی که زندگی ما با زندگی شخصیت درام ما از حالت متعادل و پایدار خارج میشود و حالت ناپایداری به وجود میآید یک حیات دراماتیک خلق میشود. خار کنی را به مثال تجسم میبخشد که هر روز به صحرا میرود، پشتهای خار جمع میکند، خارها را بردوش میگیرد و باز میگردد. حالا برای همین خارکن یک روز که پشتهاش را جمع کرده است اتفاق میافتد؛ ماری سمی لابهلای هیزمها میخزد. خارکن هم از همه جا بیخبر پشته را روی شانهاش میگیرد و راه میافتد. موقعیت دراماتیک در اینجا خلق شده است. نوعی تعلیق ایجاد شده که ما را به فکر و مشغولیت ذهنی وا میدارد. منظور از حیات دراماتیک ایجاد چنین وضعیتی است.
اهمیت حیات دراماتیک در خلق آثار دینی
حیات دراماتیک در خلق آثار دینی بسیار مهم تلقی میشود. شاپوری میگوید:« طبق تعاریف دینی حیات دراماتیک نوع بشر از روزی آغاز میشود که انسان از بهشت به کره خاکی پرتاب میشود و به این ترتیب انسانی که جایگاهش چیز دیگری بوده از جوار خداوند محروم و به جایی پرتاب میشود که نمیداند تکلیفش چیست.»
از نظر شاپوری این یک ویژگی دینی بسیار مهم است و سراسر عرفان و فلسفه و قسمت مهمی از رسالات و منظومههای ادبی نیز به همین نکته توجه دارند.
او در ادامه اشاره میکند به اشعاری مثل:
« مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک چند روزی قفسی ساختهاند از بدنم»
میگوید:« رسالات ابنسینا، شیخ اشراق، فارابی، اشعار حافظ، مولوی و بسیاری دیگر از متون ادبی و فلسفی ما همه شرح و بسط همین ماجرا هستند. در تمام این آثار تراژدی فراق انسان از خداوند مطرح است. تراژدی این منظومهها، تراژدی انسان فهیمی است که به خود آگاهی رسیده و از فراق ناله میکند و مدام در پی آن است که برگردد به همان جایی که بوده است.»
این تراژدی از نظر سعید شاپوری قابلیتهای دراماتیک فراوان دارد و میتواند به نمایش تبدیل شود.
قصص قرآن
شاپوری میگوید:« قصه خلقت آدم در آیه 30 سوره بقره میآید. خداوند تصمیم به خلق انسان میگیرد و فرشتگان بویژه شیطان با این تصمیم مخالفت میکنند اما خداوند اراده میکند و این اتفاق میافتد و این نخستین اتفاق دراماتیک است. وقتی هم که انسان از بهشت به زمین پرتاب میشود، تازه پی به اشتباه خودش میبرد و از خداوند میخواهد که او را به بهشت باز گرداند ولی خداوند قبول نمیکند و میگوید ما برای تو راهنماهایی میفرستیم که اگر به آنها توجه کنی میتوانی دوباره به بهشت بازگردی. پس انسان هبوط میکند و یک حیات دراماتیک شکل میگیرد.»
شاپوری در ادامه به ”انالله و انا الیه راجعون ” اشاره کرده میگوید:« تمام ماجرا اینجاست که انسان از جایی که به آن تعلق داشته، دور افتاده است و حالا در آروزی بازگشت به آنجاست.»
شاپوری معتقد است که برای تبدیل این داستانها که جنبه روایی دارد و نه دراماتیک باید کار کرد تا بتوان آثاری نمایشی با ویژگیهای خاص خودش یعنی آغاز، اوج، پایان، گرهافکنی و ... را خلق کرد و روی صحنه برد.
درام عمودی و درام افقی
شاپوری درام دینی را از یک منظر به دو گونه تقسیم بندی میکند: درام عمودی و درام افقی و در تعریف آن میگوید:« انسان از عالم ملکوت به عالم پایین سقوط کرده و در کره خاکی که در عرفان از آن به”چاه سیاه” تعبیر میشود اسیر شده است. پس باید حرکتی بکند تا با یک سیر صعودی دوباره به عالم بالا باز گردد در حیطه درام به این درام میگوییم”درام عمودی”»
اما در”درام افقی”، عشق، علاقه و دلبستگیهای زمین و مادری مطرح است. انسان درام افقی درگیر جهانی است که در آن زندگی میکند و هیچ ربطی به عالم بالا ندارد و کاملاً زمینی است. شاپوری ضمن اینکه تاکید میکند درام دینی مورد نظر او قطعاً” درام عمودی” است و نه افقی میگوید:«بیشتر آثار نمایشی و فیلمهای سینمایی و تلویزیونی ما از نوع درام افقی هستند.»
تفاوت آثار دینی و تاریخی
اما چه قابلیتی در برخی داستانها وجود دارد که آنها را داستانهای دینی به شمار میآوریم؟ شاپوری میگوید:« مثلاً وقتی از طوفان نوح سخن میگوییم این یک داستان اسطورهای است که در بینالنهرین اتفاق افتاده و تمام شده و به تاریخ پیوسته است ولی همین داستان وقتی در قرآن مطرح میشود یک داستان دینی تلقی میشود و یا ماجرای عاشورا هم به همین ترتیب.»
از نظر شاپوری آنچه داستان را به داستان دینی تبدیل میکند حضور خداوند و وصل شدن همه کارها به اوست. در این داستانها بویژه داستانهای قرآن کریم خداوند در طول و حین همه اعمال شخص حضور دارد. از طرفی شاپوری بحث ”تجلی” را از تفاوتهای مهم داستانهای دینی و قصص قرآنی میداند و میگوید:« تجلی در این داستانها 2 نوع دارد: تجلی تذکری و تجلی فاعلی. هر یک از این تجلیها در سه جای مختلف و یا به سه صورت مختلف ممکن است در داستانها پایانش و در این بزنگاه ماست که خداوند حضورش را مسلم میدارد. شاپوری در اینجا از برسون، فیلمساز فرانسوی و فیلمش”باد هر جا بخواهد میوزد”یا” یک زندانی محکوم به مرگ میگریزد” یاد کرده میگوید:«وقتی از برسون پرسیدند با این فیلم چه میخواستی بگویی؟ گفت:”میخواهم نشان بدهم که یک نیرویی بالای سر این آدم هست که همه ما را هدایت میکند و این همان تجلی است.»
داستانهای پیامبران
سعید شاپوری درام را به 3 بخش تقسیم میکند: آغاز، رو در رویی، گرهگشایی و در ادامه میگوید:« در اکثریت قریب به اتفاق داستانهای پیامبران این 3 بخش وجود دارد. یعنی پیامبری هست که منبعث میشود بعد شروع به دعوت به حق میکند و غافلان قبول نمیکنند و بعد هم با یک تجلی خاص که گاه هم تجلی فاعلی مهرآمیزی است ماجرا تمام میشود. در این داستانها عمدتاً پایانبندی با فعلی از جانب خداوند همراه است که معمولاً هم فعل برای شبیه کافران است. زلزله، ابرآتشبار و ... . در اینجا خداوند مسیر داستان را با ورود خود تغییر میدهد و کسانی را که ایمان نیاوردهاند تنبیه میکند تا مایه عبرت دیگران شوند.»