همچنان استاد تقوایی را یگانه میدانم. کار با داریوش مهرجویی را دوست دارم. استاد علی حاتمی همیشه برای من عزیز و ماندگار است. این بخت و اقبال را هم داشتهام که برای استاد بیضایی یک اتود سه ساعته با دوربین ویدئو داشته باشم.
همچنان استاد تقوایی را یگانه میدانم. کار با داریوش مهرجویی را دوست دارم. استاد علی حاتمی همیشه برای من عزیز و ماندگار است. این بخت و اقبال را هم داشتهام که برای استاد بیضایی یک اتود سه ساعته با دوربین ویدئو داشته باشم.
مهیار رشیدیان:
کسب جایگاه عاطفی و موقعیت روانی در اذهان عوام، گذشته از هر عنصری دیگری نیازمند صداقت است. صداقتی که بیش از هر چیز نهفته در رفتار و کردار هنرمند است، به خصوص اگر که آن هنر در مقابل مخاطبی به نام عوام معنیپذیر شود. اکبر عبدی از جمله هنرمندانی است که این جایگاه را در بین عامه مردم کسب کرده است. اکبر عبدی را در تالار سنگج، یک ساعت قبل از شروع نمایش"اکبر آقا آکتور تئاتر"، دیدم. بخشی از گفتوگو در اتاق گریم، در حین گریم ایشان صورت گرفت و بخش دیگر بر صحنه نمایش... حال که روبهروی آینه گریم صحبتمان را آغاز میکنیم، اولین کسی که شما را گریم کرد را به یاد میآورید؟
بله، استاد عبدالله اسکندری اولین کسی بود که صورت من را گریم کرد. اتفاقاً چند روز پیش نیز تولد ایشان بود که از همین جا تولد آقای اسکندری را هم تبریک میگویم.
"فیل در پرونده"، اولین نمایش شما به طور حرفهای است. قبل از این کار فعالیتهایتان چگونه بود؟
من در آمفی تئاتر کلکچال، کار بازیگری میکردم. در واقع از محلهمان شروع شد. ما نیمه شعبان سر کوچهمان در نازیآباد تخت میزدیم، آکساسوار از خانهها جمع میکردیم و برای اهل محل نمایش اجرا میکردیم. بعد از آن، فعالیت در مدرسه بود. اوایل سال من را به گروه تئاتر مدرسه، راه نداد. چون میگفت:«شما تپل و چاق هستید. یک بازیگر باید نرمش کند، باید بدن خیلی تند و تیزی داشته باشد. به همین دلیل شما نمیتوانید کار تئاتر کنید.» گفتم خب کمدی کار میکنم. بالاخره یک روز یکی از بازیگرانش نیامد و مجبور شد که از من استفاده کند. آخر همان سال به من التماس میکرد که او را به گروهم راه بدهم.
در واقع شروع محبوبیت شما در تلویزیون با نمایش« مثل آباد» بود، بعد از«فیل در پرونده» وارد مثلآباد شدید؟!
نه، من چند تا کار قبل از مثلآباد انجام دادم. حتی یک سال هم کلا کار تئاتر را ول کردم و چون در هنرستان صنعتی تراشکاری خوانده بودم، رفتم توی یک کارگاه به کار کردن مشغول شدم. فقط شبهای جمعه به خانه میآمدم. تقریبا یک سالی از این موضوع گذشت. رضا ژیان که مدتها دنبالم میگشت، بالاخره ردم را پیدا کرد. یک روز در کارگاه بودم، دیدم رضا ژیان آمد. گفت که این کار مال تو نیست. قالبسازی و تراشکاری، کار کس دیگری است، تو بازیگری. بیا دنبال کار خودت را بگیر و از آنجا شد که وارد مثلآباد شدم که کار همسر رضا ژیان بود.
اسم گروهی که«اکبرآقا آکتور تئاتر» را با آن عنوان اجرا میکنید، همان گروه تئاتر«تهران»، عنوان گروه رضا ژیان است؟
دقیقا. من، بعد از فوت استاد ژیان تصمیم گرفتم که نام این گروه را تا روزی که زنده هستم، زنده نگه دارم. البته همسر و فرزند آقای ژیان در ایران نیستند. اما ما طی یک مراسم کوچک، بعد از یکی از اجراهایمان از برادر و مادر استاد ژیان تشکر و قدردانی مختصری به جا میآوریم.
چگونه یک نقش را کشف میکنید؟
به نظر من چون که یک بازیگر تا به حال نقش را ایفا نکرده باید همواره این حس را داشته باشد که اولین بار است، وارد کار شده است. من ابتدا به الگوی بیرونی نقش نگاه میکنم. من تحصیلات این کار را ندارم و همواره به غریزه و ذات هنریام تکیه داشتهام.
از اینکه تحصیلات بازیگری ندارید، ناراحت هستید؟
یک جاهایی کمی دلخور میشوم. وقتی حس میکنم با وجود جوهره و غریزه ذاتی که در وجود من است، اگر تحصیلات این کار را هم داشتم، خیلی به من کمک میکرد.
خب، پیرو سؤال قبل، از روند کشف و خلق نقش بگویید.
روند رسیدن من به نقش، همان طور که گفتم، ابتدا نمونه بیرونیاش را پیدا میکنم و به شکل تقلید به آن نگاه میکنم. دقیقا مثل یک آشپز، بعد از اینکه غذا را میپزم، تزئینات و شیرینکاری خودم را به آن اضافه میکنم. یعنی بعد ازتقلید از آن شخص، اضافات خودم را به نقش تحمیل میکنم. به نظر من هر نقش یک شناسنامه دارد. پیشینهای دارد. ما، به عنوان مثال اگر تنها یک پلان از شخصیت را بیینیم؛(یعنی زن، بچه و مادرش را نبینم) به نظر من باید در یک لحظه، تمام اینها نشان داده شود. یعنی به نظر من هر نقش همین روند را تا لحظه خلق طی میکند.
در واقع شما، در حین خلق نقش، هیچ تفاوتی میان کار تلویزیون، سینما و تئاتر قائل نیستید؟
به هیچ عنوان، به نظر من فرمول همه اینها یکی است؛ هیچ تفاوتی میان اینها نیست. تنها نحوه ارائه آنها فرق میکند. یکی در قالب صحنه ارائه میشود و دیگری در قالب دوربین.
بسیاری معتقدند که جدیداً در انتخاب نقش، وسواس به خرج میدهید. دلیل این وسواس، در چنین شرایطی چیست؟
ببینید، به دلیل سن و سال من است. من دیگر فرصتی ندارم که اگر کار بدی انجام دادم، بگویم که جبرانش میکنم.
خب، شروع شما با کارهای بزرگی بوده. به عنوان مثال شروع شما در سینما با اجارهنشینها بوده.
خب پس اگر شروع آن بوده، اکنون نباید هر کاری را بازی کنم. من یک کار اشتباه کردم، زیرآسمانشهر را بازی کردم، از همه هم معذرتخواهی کردم. حتی تا سه چهار سال خودم را تنبیه کردم و دقیقا به همین دلیل مدتها هیچ کاری را قبول نکردم.
یعنی گمان میکنید، این قضیه در ذهن مخاطب شما تاثیر میگذارد؟!
دقیقا، مخاطب، من را فامیل خودش میداند. در واقع از من توقع دارد. وقتی یکی برای اولین بار من را از نزدیک میبیند، به نحوی با من برخورد میکند که با برادرش آنگونه برخورد نمیکند.
از نحوه انتخاب گروه«اکبر آقا آکتور تئاتر»، بگویید.
من هر کدام از این بچهها را بر اساس شخصیت و قابلیت خودشان انتخاب کردهام. هر کدام از این افراد سابقه و پیشینه خودشان را دارند. به عنوان مثال حضور محمد بهرامی در این کار یک غنیمت است. باور کنید با حضور این آدم، من با خیال راحت نشستهام و اجرایم روندش را طی میکند.
بسیاری معتقدند که نمایش«اکبر آقا آکتور تئاتر» یک حالت نوستالژیک برای شما دارد و بخشی از سرگذشت خود شما است.
من هنرپیشه لالهزار نبودم. ولی تا حدودی درست است. من عاشق روزگاران گذشتهام. شاید دوستی بیستسالهام با علی حاتمی باعث این حس و حال شده است. به نظر من آدمهای 50 سال گذشته، بسیار به هم نزدیک بودند. این دنیای ماشینی امروز، آدمها را از یکدیگر دور کرده. من تئاتر دوره نوشین و تفکری و اینها را دوست داشتم و دوست داشتم اینگونه کاری را انجام دهم.
در دوران کاریتان، کار با چه کارگردانهایی را بیشتر از دیگران پسندیده و دوست دارید دوباره با آنها کار کنید.
من همچنان استاد تقوایی را یگانه میدانم. کار با داریوش مهرجویی را دوست دارم. استاد علی حاتمی همیشه برای من عزیز و ماندگار است. این بخت و اقبال را هم داشتهام که برای استاد بیضایی یک اتود سه ساعته با دوربین ویدئو داشته باشم. وقتی که میخواستند فیلم«چه کسی رئیس را کشت» را بسازند.
از کارهای آینده گروه تهران بگویید.
احتمالار نمایش«مشتی عباد» که اصولا یک نمایش آذری زبان است را اجرا میکنیم. البته اکنون درگیر و دار برگردان این متن به زبان فارسی هستیم. انشاءا... در آیندهای نزدیک این کار را روی صحنه میبرم.