گفت وگو با عاطفه تهرانی کارگردان نمایش له ته
آدم ها برای فراموش کردن به کافه می روند

عاطفه تهرانی

ل ته

ل ته
ایران تئاتر:عاطفه تهرانی موسس گروه تئاتری بخوان کارگردان نوگرا و تجربه طلبی است و از تئاتر فرم فیزیکال اجزاهای هدفمندی را با استفاده از اقتباس داستان های معروف روی صحنه برده است.اوپیش از این نمایشهایی چون «برف نیمه مرداد»، «اتلو» و «بخوان» اجرا کرده است.
نمایش له ته به دنیای مردگان و چالش هایشان می پردازد.در اساطیر یونان « له ته» نام رودی است که مردگان از آن عبور می کنند تا زندگی گذشته خود را رها و فراموش کنند و این مضمون در کل نمایش نیز جریان دارد به طوریکه این رود تبدیل به کافه ای شده که انسان ها به همین قصد وارد آن شده اند. در شیوه و روش اجرایی نمایش له ته حرکت بدن بازیگران حرف اول و آخر را می زنند و موسیقی و افکت های صوتی سهمی عمده ای در انتقال مفاهیم اثر به مخاطب دارد . نوید هدایتپور، مریم باقری نسامی، اویس محمد حسنی، سینا صابری، ئه ستیره مرتضایی، سپهر غازی، پدرام مهری و نازنین میهن، بازیگرانی هستند که در این اثر نمایشی به ایفای نقش میپردازند. سایرعوامل نمایش له تِه عبارت است از: طراح حرکت و کارگردان: عاطفه تهرانی، تهیهکننده: نور الدین حیدری ماهر، موسیقی: علی کیانیان، طراح چهرهپردازی: ماریا حاجی ها، طراح نور: علی کوزهگر، طراح لباس، نسرین خرمی، گرافیک: محمد صادق زرجویان، عکس: البرز تیمور زاده، مشاور رسانه ای سام بهشتی، تبلیغات مجازی: مرتضی کازرانی(تهران تئاتر)، دستیار کارگردان: اشکان نظام آبادی، دستیار نور: رضا رضایی، دستیار لباس: شیما مصحفی شبستری، اجرای چهره پردازی: علی گودینی، فرناز مرتضوی، سعید سیادت، نورپرداز: مصطفی جلمبادانی، صدابردار: فرشاد محمدی.این نمایش دی ماه در تالار سایه مجموعه تئاتر شهر روی صحنه رفته است. با عاطفه تهرانی در باره اجرای نمایشش گفت وگویی انجام داده ایم.
دنیای مردگان برایتان چه جذابیتی داشت که در اجرای نمایش له ته به سراغش رفتید؟
مدتی مطالعاتی در باره اساطیر یونان داشتم و به آن علاقه پیدا کردم. درله ته که درآن مردگان در جهان زیرین می آیند و از رودی رد می شوند و آبی می نوشند، تا گذشته خودشان را فراموش کنند. این رویه و طی کردن پروسه هم خیلی شاعرانه است وهم جذابیت هایی دارد. درابتدا قصد داشتم فقط در اجرا به دنیای زیرزمین بپردازم.اما با گذشت مدت زمانی احساس کردم با این رویه نمایش خیلی جنبه اساطیری و حالت کلاسیک پیدا می کند. دوباره شروع به نوشتن کردم و تنها رود از متن قبلی باقی ماند.
آیا ترجیح دادید نمایش له ته را مدرن اجرا کنید؟
بله، دوست داشتم تجربه کنم درچه فضا و موقعیتی آدم می تواند دنبال فراموشی بگردد.برای هرآدمی این اتفاق به شیوه های مختلفی رخ می دهد .
برای شما این فراموشی چگونه بود؟
برای من جذاب بود که این آدم ها موقعی که حال بدی دارند و موقعی که وارد کافه می شوند، حال بدشان را به کناری می گذارند و به فکر سایرمسائل می افتند. در زندگی شخصی خیلی از آدمها را دیده ایم که بخش مهمی از شبانه روزشان را در کافه می گذرانند.
آیا این جنس از آدم ها درگیر روزمرگی و تکرار هستند؟
می خواهند از زندگی خودشان فرار کنند و زمانی را از دنیای بیرون فاصله بگیرند.
کافه نشینی پدیده مدرنی است که آدم های تنهای این دور و زمانه کلان شهرها را حسابی جذب خودش کرده است؟
این نوعی هم می شود به کافه نشینی نگاه کرد.اما احساس می کنم این آدم ها می خواهند خودشان را فراموش کنند و برای خود من هم این حس ملموس است .
آیا کافه نمایش له ته برزخی است که این آدم ها انتظار ورود به دنیای مردگان را درآنجا می کشند؟
برزخ هم می تواند باشد. برای من بیشتر فراموش کردن و یا فراموش شدن مهم است. برزخی را که اشاره کردید تعداد دیگری از مخاطبان بعد از دیدن نمایش به من گفتند که درفضای نمایش حسش کرده اند. من دست تماشاگر را باز گذاشته ام که برداشت های خودش را از نمایش داشته باشد و نخواسته ام چیزی را به او تحمیل کنم که حتما نظرم در مورد نمایش این بوده و لاغیر.هر تماشاگر می تواند نسبت به زندگی و احساسات خودش ادراک مختلفی داشته باشد.
آیا فرم حرکت فیزیکال بازیگران را از ابتدا طراحی کرده بودید و یا در پروسه طولانی مدت تمرینات به دست آمد؟
له ته برای من دو بخش دارد. درابتدا با تعداد بازیگر دیگری نمایش را تمرین کردیم و در ادامه تعدادی از آنها ادامه ندادند و رفتند و بازیگران جدیدی جایگزین شدند. پروسه اول تمرینات در حدود یکسال طول کشید. در مرحله دوم بیشاتر بازیگران از شاگردانم بودند. حرکاتی که انتخاب شده جنس و شکلش فرمتی بوده که من می خواستم و بازیگران آنها را تمرین و اجرا کردند. همیشه در تمرینات موقعیت کلی هر صحنه را به بازیگران توضیح می دهم وجنس حرکت هر بازیگری با بازیگر دیگر در نمایش متفاوت است. البته من هیچ وقت بازیگرانم را در تمرینات محدود نمی کنم و از پیشنهاداتشان هم استقبال می کنم.
به چه دلیل نورپردای نمایش در دو فرم ثابت و موضعی انجام شد؟
برای من تغییر فصل ها در نمایش مهم بود و یک سری نورهایی که درعقب صحنه وجود دارد با استفده از رنگ های سبز و قرمز در دکور جانمایی و طراحی شد و درکنارش گذر وتغییر فصلها به وسیله افکت های صوتی هم اعمال می شد.البته من اصراری ندارم که تماشاگر متوجه این بخش نمایش بشود. نورهای موضعی حالت کهنگی و گذشت زمان درکافه رانشان می دهد. نور سفید و روشن هم تاکیدی بر روح بودن این شخصیت ها دارد و در فضای کابوس ها هم نورها خیلی به سمت روشن بودن و سردی می روند.
آیا افکت های صوتی و موسیقیایی در نمایش فقط جنبه مفهومی دارند؟
بله، از طراح موسیقی نمایش خواستم که با توجه به فضای هر بخش نمایش موسیقی خاصی طراحی کند. درصحنه ای تاکید به روزمرگی و تکرار زندگی می شود و موسیقی هم رفت به این سمت و یا سایر صحنه ها مثل فوتبال و صدای آمبولانس و غیره و ذالک . علی کیانیان هم با اتکا به خلاقیتش به خوبی ازپس طراحی موسیقی برآمد.
درچند جای نمایش بازیگران به نوری که از بالا تابیده می شوند خیره هستند. دلیل چنین کاری چیست؟
نمایش له ته کلانمایش خوشحال و امید بخشی نیست و ریشه اش به پروسه زمانی زندگیم برمی گردد که چنین شرایطی داشتم و درجاهایی نمایش خیلی شخصی می شود. دراین صحنه خواستم نشان بدهم این آدم هایی که دراین موقعیت هستند و این جوری زیست می کنند همچنان امیدوار هستند و بازهم تلاش می کنند شرایط بهتری داشته باشند وبا گفتن آرزوهایشان دراین کار تاکید می کنند. از طرفی شاید پاسخ امیوارکننده ای هم دریافت نکنند.
گفت وگو ا احمد محمد اسماعیلی