بهناز جعفری، بازیگر نمایش، درباره انتخاب نقشش گفت:«جملهها هنوز هم برایم یک طراوت خاص دارد. هر شب آنها را مرور میکنم و چیزهایی جدیدی را در آن کشف میکنم، اما هنوز بر روی کاری که انجام میدهم مهر تایید نزدهام.»
بهناز جعفری، بازیگر نمایش، درباره انتخاب نقشش گفت:«جملهها هنوز هم برایم یک طراوت خاص دارد. هر شب آنها را مرور میکنم و چیزهایی جدیدی را در آن کشف میکنم، اما هنوز بر روی کاری که انجام میدهم مهر تایید نزدهام.»
زهرا شایان فر: نشست مطبوعاتی گروه نمایش"بدون خداحافظی" شب گذشته در تالار سایه مجموعه تئاترشهر برگزار شد.
به گزارش سایت ایران تئاتر، در این جلسه که با حضور بازیگران، کارگردان، نویسنده نمایش و جمعی از خبرنگاران و منتقدان تئاتر برگزار شد، درباره روند شکلگیری نمایشنامه و تعامل نویسنده و کارگردان، بازیگری و عواطف بازیگران نسبت به نقش، مسأله مهاجرت و برخورد و ارتباط مردم ایران با مهاجران افغان صحبت شد.
کتایون فیضمرندی، کارگردان نمایش، مهاجرت را بحث روز جامعه دانست و افزود:«به نظر میرسد هیچ کس از جایی که در آن قرار دارد راضی نیست و به دنبال حرکت از یک موقعیت به موقعیت دیگر میگردد. شاید شکسته شدن مرزها به وسیله اینترنت، ما را وارد دنیای دیگری کرده است. علاوه بر آن بیشتر مهاجران کشور ما را افغانیها تشکیل میدهند. مسائل و مشکلات ما و آنها مقابل دیدمان قرار دارد. مسائلی چون فرار مغزها، موفقیتها و شکستها و شرایط منطقه که پر تب و تابترین منطقه جهان است و حضور آمریکاییها، دلبستگیها و عدم دلبستگی به این حضور و... در قالب یک نمایشنامه شکل گرفت.»
نغمه ثمینی، نویسنده این نمایشنامه نیز با بیان این که اپیزود اول بدون خداحافظی یک سفارش کار بود که برای فستیوال رویال کورت انجام شد، توضیح داد:«این فستیوال با تیتر"سینما، تئاتر را ملاقات میکند" برگزار شد. ایده اولیه نمایشنامه از این جا بود و بعدها که کتایون فیضمرندی آن را خواند، ایده تکمیل اپیزودها مطرح شد که طی پروسهای شش ماهه، نمایشنامه به صورت نهایی درآمد.»
بهناز جعفری، بازیگر نمایش، درباره انتخاب نقشش گفت:«جملهها هنوز هم برایم یک طراوت خاص دارد. هر شب آنها را مرور میکنم و چیزهایی جدیدی را در آن کشف میکنم، اما هنوز بر روی کاری که انجام میدهم مهر تایید نزدهام.»
در ادامه، کارگردان نمایش در پاسخ به این سؤال که از تکراری بودن موضوع و پرداختن زیاد به مسأله مهاجرت ترس نداشتید، گفت:«هرگز! اول این که قلم ثمینی را میشناسم و میدانم که نگاه متفاوتی به هر یک از مقولههای عشق، جنگ و... دارد. در ثانی گام به گام با ایشان پیش میرفتم و مدام اطلاعات روز را با یکدیگر رد و بدل میکردیم، بحث داشتیم، مطالعه میکردیم و... این مرحله برایم هزار بار جذابتر از مرحله اجرایی کار بود.»
وی اضافه کرد:«ما با پدیده افغانیها از بیرون روبرو شدیم و به تدریج با مصاحبهها، دیدن فیلمها و بررسی و مطالعه روی شرایط و زندگی افاغنه ایران به دنیای آنها وارد شدیم. متوجه شدیم عمق فاجعه آن قدر زیاد است که شاید لازم باشد لحظه به لحظه روی آن کار شود. در این روند میدانستم که اتفاق خوبی در حال رخ دادن است.»
نغمه ثمینی در پاسخ به برخی از نکات موجود در متن، چون حضور حکیمه (یک زن افغانی) در کل اپیزودها، تشابه دو پسر ایرانی و افغانی پاسخ داد:«حکیمه بخش شهودی یک سرزمین را نشان میدهد و روی دیگری از افغانستان را که با آن آشنایی نداریم، تصویر میکند. ویژگیهای شخصیتی و کم حرف بودن او نیز این امکان را ایجاد میکرد که به تدریج در طی اپیزودها معرفی شود. تشابه آن دو پسر نیز برای من درد مشترک دو مادر را بیان میکرد که در ظاهر درد و شرایط متفاوتی داشتند. عمدی برای شباهت ماهان و عطا نداشتم؛ اما انگار این دو مادر، مادر یک فرزند هستند. گویی یک زنجیره شکل گرفته است. درباره خاکسترهای انسان نیز باید بگویم که گرچه در متن به منطقه"بامیان" اشاره میشود و حضور بودا در بخشهایی از افغانستان نیز مشخص است، اما هرگز به"بودیسم" فکر نکرده بودم.»
ثمینی با تأکید بر این که قصد نداشته نمایشنامه به اثری درباره افغانیها تبدیل شود خاطر نشان کرد:«شخصیت ایرانی و افغانی در کنار هم و رابطه این دو با هم برایم اهمیت داشت. علاوه بر آن فکر میکنم گاهی موجها بد نیستند و نشان دهنده وجود یک دغدغهاند. با این حال فکر میکنم شیوه پرداختن به این موضوع در کار ما متفاوت است. حتی لحن من یک رآلیسم تند است و به شدت از نگاه و لحن شاعرانه پرهیز کردهام.»
این نویسنده تئاتر تصریح کرد:«با صرف انرژی مافوق تصور روی متن کار کردم و اکنون خوشحالم که اگر روزی بدون خداحافظی به دستم بیفتد، دیگر تغییری نخواهد کرد؛ زیرا به بهترین شکل ممکن ارائه شده است.»
ثمینی با بیان این که بار اصلی گویشها بر عهده بازیگران بود، افزود:«در متن تذکراتی درباره گویش افغانی، پیشنهادها و اشاراتی درباره زادگاه افراد وجود دارد. اعتقاد دارم که گویش باید در پروسه اجرا شکل بگیرد و در نگارش فقط باید کدها وجود داشته باشند. اکنون که اجرا را میبینم برایم بسیار جالب است که نمیتوانم نقشها را از گویشهایشان تفکیک کنم.»
کتایون فیضمرندی نیز توضیح داد:«در این کار بیش از هر چیز دیگر در ابتدا، کارشناسان زبان داشتیم که به بازیگران کمک میکردند. گروه، تجربه سختی را پشت سر گذاشت تا گویشها با دقت شکل بگیرد به گونهای که بسیاری از مواقع، تماشاگران را درباره میلشان به اشتباه میانداختند.»
این کارگردان درباره ایدههای تصویری نمایش گفت:«ایدههای تصویری اجرا در متن وجود ندارد. فقط یک صدا میآید و هر کس تعریف میکند که در اپیزودش چه میگذرد. برای خلق این صحنه ایدههای مختلفی را بررسی کردیم و سرانجام دیدم که وقتی آن فیلمها که درباره افغانستان دیدهایم و ما را به شرایط نزدیک کرده آن قدر اثرگذار هستند، تصمیم گرفتم از فیلم استفاده کنم. علاوه بر آن استفاده از رسانهای دیگر برایم یک تجربه بود.»
مرندی که طراحی صحنه کارش را نیز بر عهده دارد، درباره مشکلات اجرایی کار گفت:«به رغم مشکلات زیاد مرکز، کمبود بودجه، سالن و تراکم کار، وقتی طراح صحنه و کارگردان سالنی را پیشنهاد میکند و دلایل قابل دفاع ارائه میدهد، باید به آن توجه کرد. کار در این سالن برایم یک چالش واقعی بود. نامناسب بودن سالن، نقاط کور آن، دو اجرایی و سه صحنهای بودن کار، مسائل زیادی را به وجود آورد. از مسؤولان خواهش میکنم با دقت بیشتری سالنها را به گروهها بدهند تا از بار انرژی صرف شده در این خصوص کاسته شود.»
وی ادامه داد:«بخش دیگر مشکلات من به بخش فنی بازمیگشت. به اعتقاد من باید در بخش فنی تئاترشهر یک بازنگری کامل صورت گیرد. همه کارگردانها نمیتوانند والان نصب کنند، چرخ بکوبند و رنگ بزنند. متأسفانه کاری که در نهایت ارائه میدهند جالب نیست و به کار لطمه میزند. طراح موظف نیست مجری باشد.»
وی تأکید کرد:«ابزار آلات و نیروهای انسانی موجود در بخش فنی تئاترشهر پاسخگوی انتظارات اجرایی تئاترشهر نیست. در بخش فنی، جای خلاقیت گم شده است. باید نیروهای خلاق از بین دانش آموختگان هر رشته به تئاترشهر اضافه شوند.»