در آستانه جشنواره بینالمللی تئاتر فجر بیشتر بدانیم
چهره های جهانی 35 سال تئاتر فجر

ایران تئاتر- احمد عظیمی: در طول ۳۴ دوره برگزاری این جشنواره کارگردانهای بینالمللی زیادی به ایران آمدند اما دراینبین چندین نام جزو بزرگان تئاتر جهان بهحساب میآیند.
جشنواره تئاتر فجر حالا در دهه چهارم حیاتش به سر میبرد. ازقضا این چهار دهه یکی از پرحادثهترین دورههای تاریخ ایران بوده است. حوادثی که شاید برای 40 سال زیاد به نظر برسد، حوادثی فشرده و بیامان که برآیند آن را میتوان در هنر این سرزمین و بهخصوص تئاتر ایران بهخوبی مشاهده کرد. گذر از دوران انقلاب، شکل گرفتن حکومت جمهوری اسلامی، دوران دفاع مقدس، دوران بعد از جنگ و آغاز بازسازی پسازآن و شروع دوباره برای ارتباط با دنیا پس از همه این حوادث! گذر از همه این بزنگاهها و حوادث جشنواره تئاتر فجر را به رویدادی تبدیل کرده که شاهد زنده وقایع بسیاری در طول حیات یک ملت بوده است. با شروع دهه 70 اما این روند شکلی ساختاری برای تئاتر و جشنواره فجر پیدا کرد بدین معنا که با گذر از سالهای جنگ و به وجود آمدن ثبات و امنیت در کشور حالا باید به نیازهای فرهنگی و عمیقتر مردم پاسخ داده میشد. در اواخر این دهه و با گسترده شدن دیپلماسی در عرصه سیاست، هنر ایران و تئاتر نیز بار دیگر فرصت پیدا کرد تا با همزادانش در سایر نقاط دنیا دیدار کند. در همین سالها بود که جشنواره تئاتر فجر نام خود را به صفت بینالمللی بودن مزین کرد و تلاش شد تا با دعوت از گروههای خارجی و حضور آنان در ایران تئاتر سرزمینمان فرصت آشنایی با شکلهایی کاملتر از تئاتر، آنهم به روایت صاحبان اصلیاش -یعنی اروپاییان- آشنا شود. هرچند پیشازاین و قبل از انقلاب این بازدیدها رخداده بود و کارگردانان مطرحی همچون یرژی گرتوفسکی، پیتر بروک، رابرت ویلسون و ... به دعوت جشن هنر شیراز در ایران حضور پیدا کرده بودند اما بازگشایی دوباره درهای ارتباطات فرهنگی نویددهنده فصلی تازه در تئاتر ایران بود. دوره هفدهم جشنواره تئاتر فجر گروههایی از کشورهای اروپایی و آسیایی و نمایشهایی از کشورهای همسایه به ایران آمدند تا همزمان با اشاعه تفکر گفتگوی تمدنها از سوی ایران، این رویکرد در تئاتر که در ذات وابسته به دیالوگ است، نمایانتر شود. آن سالها تماشای آثار تئاتر اروپاییان با شگفتی و بهت علاقهمندان تئاتر همراه بود. بهتی که از کیفیت اجرای این آثار به وجود آمده بود این نهیب را بیشتر به تئاتر ایران زد که بهراستی در کجای تئاتر دنیا قرار دارد و کیفیت اجراهایش چقدر در جهان قابلقبول است! این دیدارهای محدود در تمام این سالها تجدید شد و ادامه پیدا کرد. حالا تئاتر ایران درجایی قرارگرفته که بسیاری از آثارش در همان ممالک غربی به اجرا درمیآید و به جشنوارههای معتبر دعوت میشود. هرچند بهتر میدانیم که تئاتر ما با سطح اول این هنر بسیار فاصله دارد اما با نگاهی تاریخی درمییابیم که آنچه در تئاتر ایران در این سالها رخداده است حرکتی روبهجلو بوده است. حرکتی که باید دو نکته را در نظر داشته باشد؛ با نگاهی درست ضمن پیشرفت فنی هم سو با تئاتر جهان، ازلحاظ محتوایی بیشتر به آنچه در فرهنگ غنی ایرانی وجود دارد چنگ بزند تا بتوانیم صاحب فرزندی شویم که اگرچه لباسهایش را از آنسوی آبها خریدهایم اما تنش از خاک همین سرزمین باشد. در طول تمام این سالها گروههایی تئاتر خارجی زیادی به ایران آمدند و در قالب جشنواره تئاتر فجر اجراهایی داشتهاند. گروههایی با سطوح مختلف هنری؛ که اجرای برخی از آنان بینظیر بود و برخی دیگر ناامیدکننده. نامهای زیادی به ایران آمدند که هرکدام ما را با سبک و جنسی از تئاتر جهان آشنا کردند اما در این میان چندین نام است که جزو بزرگان تئاتر جهان بهحساب میآیند؛ نامهایی همچون رومئو کاستلوچی، کلاوس پایمن، روبرتو چولی، توماس اوستر مایر و ولادیمیر استانیفسکی و... کارگردانهایی از کشورهای آلمان، ایتالیا و لهستان که همه در جهان شناختهشدهاند و با اجراهایی ماندگار و تأثیرگذار وجه دیگری از تئاتر جهان را برای مخاطبان تئاتر ایران دارند. البته در این میان باید به پیتر اشتاین نیز اشاره کرد که برای مدت کوتاهی به ایران آمد و قرار بود نمایش اورستیا را با حضور بازیگران ایرانی به صحنه ببرد و گروه خود را نیز انتخاب کرد اما با نا هماهنگی های پیش آمده برای تمرین های وی که قرار بود در طبقه 7 تالار وحدت برگزار شود وی از ادامه کار انصراف داد. هر چند این دلایل تنها روایت های رسانه ای است و دلیل اصلی این اتفاقات همواره نامعلوم باقی می ماند. در ادامه نگاهی گذرا به کارگردانان مطرحی خواهیم داشت که در جشنواره تئاتر فجر به ایران آمدند؛
کلاوس پایمن
او حالا دیگر در آستانه 80 سالگی است.پایمن متولد ۷ ژوئن ۱۹۳۷ است. او کار هنری خود را به عنوان دانشجوی تئاتر در هامبورگ آغاز کرد و از سال ۱۹۶۶ تا ۱۹۶۹ به عنوان کارگردان با رتبه بالا در تئاتر فرانکفورت یعنی آم تورم(تات) کار میکرد.
در بیست و ششمین دوره جشنواره فجر کلاوس پایمن به ایران آمد و کار ماندگار «ننه دلاور و فرزندان» را اجرا کرد. پایمن که جزو کارگردانان صاحب سبک جهان است با برلینر آنسامبل به تهران آمد. کمپانی تئاتری که توسط برتولت برشت و در آلمان شرقی بنیان نهاده شد اما نفوذ تئاتر بیشتر از آن بود که دیواری بتواند از رشد آن جلوگیری کند. پیشازاین و در دوره بیستم جشنواره فجر نیز پایمن با نمایش ریچارد دوم اثر ویلیام شکسپیر در این جشنواره حضور پیدا کرده بود که آن اثر نیز از آثار پرآوازه پایمن بهحساب میآید. او در طول عمر کاری خود نمایشنامههایی از توماس برنارد، پیتر هانتکه و پیتر تورینی و همینطور اجراهایی مدرن از آثار کلاسیک بزرگانی همچون شکسپیر، گوته، هنریش فون کلایست و ایبسن را به روی صحنه برده است. آواز ۱۹۹۹ میراث دار برشت و گروه برلینر آنسامبل بوده که البته اسم آن را او خود «تئاتر شیفبائوردام» گذاشت. هنگامیکه مدیریت این محل را بر عهده گرفت پایمن بهشدت به آثار برشت علاقهمند میشود که در آنها برشت زیربنای مناسبات جامعه سرمایهداری را زیر سؤال میبرد و یا مناسبات سیاسی را به چالشی عظیم فرامیخواند.
در سال 2007 پایمن اجرایی باشکوه و بینظیر از «ننه دلاور و فرزندان» برشت دست زد. اجرایی که بینندگان جشنواره فجر هم از آن بینصیب نماندند و اجرای باشکوه آن را در تالار وحدت تهران ملاحظه کردند. ننه دلاور یا تاریخ جنگهای سیساله که موضوع و شخصیت نمایشنامه خود را از یکی از حکایتهای گریملس هاوزن شاعر حماسهسرای قرن هفدهم اقتباس کرده است. ماجرا به هنگام جنگهای سیساله روی میدهد. ننه دلاور گاری خود را از میدان جنگ به میدان جنگ دیگری میکشاند. او که میخواهد بازار کسبش رونق داشته باشد به صحنه جنگ روی میآورد. ولی جنگ همه فرزندانش را یکی پس از دیگری از او میستاند. نگره ضد جنگ اثر که به گفته یکی از منتقدان این اثر را «شاهکار ضد جنگ جهان» مینامند. صحنه با سکوی بلند گردی که دورتادور صحنه اصلی گذارده شده بود، محدودشده بود و ننه دلاور در چرخشی بیپایان به دور سکوی گرد به دنبال جمعآوری ثروت از طریق بازار سیاه و جنگ بود. هر صحنه گوشهای از این حماسه شگفت را باز میسازد که وحدت بی نقض آن حول چند قله تکوین مییابد: مرگ"سویسی ". پسر دوم ننه دلاور و مرگ کاترین، دختر لال او. او در این میانه برای منافع شخصی خود غر میزند. سبک و سنگین میکند یکی به دو میکند تا بر سر ضعیفتر از خود کلاه بگذارد و عشق مادری تنها دریچه باقیمانده به جهان آزادی است و از این راه است که "در جهانی که خوبی غیرممکن است" به دنبال کشف خوبی باشد. پایمن در اجرای خود به مبارزه با این گرایش خاصه آلمانی که مصائب قابلاجتناب و قابل تبیین حاصل از فلان نظام غلط اجتماعی را سرنوشتی محتوم و تغییرناپذیر میشمارد یک آن غفلت نمیورزد. هنگامیکه ننه دلاور در همان صحنه اول میخواهد برای هر کس سرنوشتی را که در انتظار اوست پیشگویی کند خود قرعه میکشد، یعنی بهراستی جای سرنوشت مینشیند. آیا مسئولیتی را که در تدارک شوربختیهای خود به عهده دارد، ممکن است روشنتر از این بیان کرد؟ گفتوگویی که ننه دلاور از همان صحنه نخست تا به آخر با جنگ دارد. درحالیکه پیشگویی او که خود بهتمامی آن را ساخته تحقق مییابد به نمایشنامه وحدت و عظمت میبخشد.
رومئو کاستلوچی
کاستلوچی کارگردان صاحبنام تئاتر آوانگارد جهان متولد 1960 در شهر سیِنا ایتالیا است. او در سال 89 به جشنواره فجر آمد و با برگزاری کارگاه و اجرای پرفورمنسی کوتاه در این جشنواره یکی از کارگردانان بینالمللی دیگری بود که در 34 دوره گذشته در تهران حضور پیدا کرده است. کاستلوچی دیپلم خود را در طراحی صحنه و نقاشی خود را از آکادمی دی بلیا آرتی در بلونیا گرفت. او تئاتر Societas Raffaello Sanzio را بنیان نهاد و توانست ظرف مدت چند سال این گروه را به یکی از تئاترهای مهم ایتالیا بدل کند. او هماکنون یکی از کارگردانهای پیشرو تئاتر محسوب میشود. کاستلوچی در سال 2003 مدیر بخش تئاتر دوسالانه ونیز بود. او همچنین با اجراهایی که سال 2008 در آوینیون داشت بسیار خوش درخشید، کاستلوچی بهعنوان یکی از دو عضو پیوسته کارگردانان آوینیون آن سال در جشنواره حضور داشت که تریلوژی با الهام از کمدی الهی دانته اجرا کرد. این اجرا به رای روزنامه لوموند بهترین کار آن دوره آوینیون و یکی از ده رویداد فرهنگی برتر 2000-2010 بود. کاستلوچی در دوره نوزدهم جشنواره فجر اثری بانام داستان آفریق-قسمت سوم را اجرا کرد که پرفورمنسی 15 دقیقهای بود و در لابی تالار وحدت اجرا شد. این اثر بیش از هر چیز مایه بهت مخاطبینش شده بود زیرا در آن سالها علاقهمندان هنر کمتر با مفهوم پرفورمنس آشنایی داشتن و هضم قطعهای که تنها حامل حس بود -و نه درام- بیشازپیش مخاطبین را دچار چالش کرد. کاستلوچی چند دوره بعد نیز یعنی در سال 92 بهعنوان کارگردان بخش بینالملل به ایران آمد.
توماس اوستر مایر
اوستر مایر متولد سال 1968 در غرب آلمان است که در تئاترSchaubuhne کار می کند.او یکی دیگر از کارگردانان باسابقه آلمانی است که ازقضا همین سال گذشته در جشنواره فجر حضور داشت. اجرایی از هملت ویلیام شکسپیر که به گفته وی در طی هشت سال 250 اجرای بینالمللی در 30 کشور دنیا را در کارنامه خود داشته است. اجرای هملت در تالار وحدت بود که البته این نمایش با حواشی به دلیل ازدحام جمعیت همراه شد. پس از سالها بالاخره کارگردانی مطرح در سطح جهان به تهران آمده بود و مشتاقان تئاتر که دلشان برای یک اجرای خاص لکزده بود همه به تالار وحدت آمدند اما ازآنجاکه اجراهای جشنواره همواره محدود است و تقاضاهای فراوانی برای اجراهای بینالمللی وجود دارد این پدیده مسئله تازهای در جشنواره فجر و بهخصوص آثار بینالمللی نیست. بههرتقدیر این اثر توانست خوانشی جدید از اثر ویلیام شکسپیر ارائه دهد و تماشاچیان نیز با رویکردهایی متفاوت با آن برخورد کردند اما اکثر مخاطبان هملت اوستر مایر از این اثر راضی بودند. ناصح کامگاری طراح و کارگردان در مورد این اثر میگوید: «...افزودن دیالوگهایی که گویای تأویل کارگردان باشد، درباریان را در هیئت جانیان و تبهکاران کلاشنیکف به دست در زمان معاصر معرفی میکند و از هملت شکسپیر متنی امروزی عرضه میکند که ویژه تماشاگرانی است که داستان هملت را میدانند و فقط کنجکاو تفسیری جدید و دیدن کیفیت متفاوتی از این اجرا هستند. جهان «هملت اوسترمایر»، جهانی «کالایی» غرق در مصرف و ریختوپاش است، انبوهی از نوشابهها و خوراکیها و آدمهای حریصی که مدام میخورند و مینوشند، جهان قهرآمیز فاسد و تباهی که هیچ قهرمانی ندارد؛ نه هملت باذکاوت اما فربه و حراف و بیعمل و نه حتی هوراشیو که شخصیت شاهد و ناظر عادل شکسپیری است که اینجا به پخمهای شکمباره مبدل شده است.
توماس اوستر مایر آثار دیگری همچون خانه عروسک و هدا گالبر را با موفقیت به صحنه برده است. نمایش هملت وی در سال 2011 بهعنوان بهترین اثر تولید جهانی انتخاب شد و شیرطلایی دوسالانه ونیز را نیز در همان سال برای این اثر کسب کرد.
روبرتو چولی
چولی متولد 1934 است و ایتالیایی الاصل است که در آلمان کار می کند و جزو کارگردانان برجسته این کشور به حساب می آید. او را میتوان رکورددار اجرا بهعنوان یک کارگردانی خارجی در ایران دانست. چولی از دوره هفدهم جشنواره تئاتر فجر به ایران آمد و تا سه دوره متوالی بعدازآن حضور مرتب در جشنواره فجر داشت و در جشنواره بیستم نیز کاری مشترک خانه برنارد آلبا را با بازیگران ایرانی را به روی صحنه برد. وی بیش از ده اثر را در ایران و در جشنواره فجر به روی صحنه برده است. آثاری همچون باغ آلبالو، پینوکیو، کاسپار، سفیدبرفی، گزارش به آکادمی و... ازجمله آثاری هستند که وی در ایران و در جشنواره فجر به صحنه برده است. کتاب «در باب بداهه» در سال 87 توسط انتشارات بیدگل و به قلم چولی در ایران به چاپ رسید و در مراسمی رونمایی این کتاب چولی در مورد تئاتر ایران گفت: تنها جوانان نیستند که جشنواره پسند کار میکنند. متأسفم این خطر وجود دارد که خود را با ذائقه غربیها وفق دهند، تابهحال چهل پنجاه گروه ایرانی را به آلمان دعوت کردهام که همه گونه کاری در میان آثار آنان وجود داشته است، در این میان تعزیه، تئاتر خیابانی، سنتی و مدرن را دعوت کردهام. وجود شرایط دشوار تولید تئاتر ایران، اینهمه گوناگونی تئاتر ایران شگفتانگیز است. هرچند تئاتر ایران به لحاظ هنری پیشرفت بسیاری داشته است. او تئاتر روهر را در سال 1980 و در آلمان پایهگذاری کرد. Wupper آخرین کار وی، پرفورمنسی است که در سال 2016 اجراشده است.
ولادیمیر استانیفسکی
در بهمنماه 1392 استانیفسکی نمایش «پتیان اوراتوریو» را در تالار وحدت تهران به صحنه برد. این کارگردان مطرح تئاتر لهستان در سال 1392 و در سی و یکمین دوره جشنواره به تهران آمد. او در این دوره ورکشاپی را نیز برگزار کرد. نمایش وی را میتوان اجرایی آیینی دانست که هدف آن رسیدن بازیگر و مخاطب به همدلی با نیاکان خود در طول یک مراسم اسرارآمیز بود. وی حلقه این وصل الهام و فلسفه به همراه کشف رموز هستی میداند که در وجود همه انسانها مشترک است. پیش از حضور استانیفسکی در جشنواره فجر گروه تئاتر آواز ایران در «جشنواره تئاتر شگفتانگیز گارجنیدزه» با نمایش «گیل گمش» حضور داشت و همین ارتباط زمینهساز حضور این کارگردان مطرح تئاتر در جشنواره فجر آن دوره شد. اساس اجراهای وی آیین است یعنی همان روندی که گرتوفسکی در دوره پایانی کار خود که به تئاتر سرچشمهها معروف شد به آن رسیده بود و استانیفسکی که از همکاران و شاگردان وی بود بهنوعی از این صمیمیت و اصالت متأثر شد و در تئاتر خود به کاربست.
ولادیمیر استانیفسکی متولد 1950 در روستای باردو در نزدیکی کلوجکو است. در رشته ادبیات لهستان تحصیل کرد و به دانشگاه وروکلاو رفت. او در دوران دانشجویی به گروه تئاتر کراکوف پیوست و در فاصله 1971 تا 1975 با ژرژی گروتفسکی، کارگردان و محقق سرشناس تئاتر در «مرکز تئاتر تجربی» همکاری کرد.
استانیفسکی در دهه 1970 و تا پیش از تأسیس گروه تئاتر خود، در سراسر لهستان به سفر پرداخت. تحقیقات انسان شناسانه او در این سفرها بهمنظور پیدا کردن محیطی بکر و تازه برای بروز خلاقیت، مخاطب «نا آلوده» و خلق تئاتری بود که در آن خط میان فرهنگ بالادستان و پاییندستان برداشته شود. سرانجام در سال 1977 کمپانی تئاتر خود را در روستای گاردزینیس لهستان تأسیس کرد و پسازآن بهصورت متمرکز دست به تجربه عملی و متمرکز یافتههای خود دست زد.
او از سال 2010 سمینارهای مختلفی برگزار کرده است و آخرین اثری که از او روی صحنه رفته «The Master Builder in India» بر اساس متنی از هنریک ایبسن در جشنواره بینالمللی ایبسن در دهلی بوده.گروه گارجنیدزه در طول سالیان فعالیت خود جوایز مختلفی برده است؛ از مهمترین جوایز این گروه جایزه منتقدان و مخاطبان برای نمایش «کارمین بورانا» در بخش تئاتر تجربی در جشنواره بینالمللی قاهره (1996) و جایزه اول برای نمایش «مسخ» در جشنواره تئاتر سارایهوو (1999) بوده است.