در حال بارگذاری ...
گفت‌وگو با منیژه محامدی، کارگردان نمایش «حادثه در ویشی»

جوانان، تئاتر واقعی کم دیده‌اند

ایران تئاتر:«حادثه در ویشی» با کارگردانی و ترجمه منیژه محامدی در سالن ناظر زاده کرمانی تماشاخانه ایرانشهر هر شب ساعت ٢٠:١٥ تا پایان دی‌ماه در حال اجرا است.

منیژه محامدی، کارگردان نام‌آشنای ایران، باور دارد نمایشنامه «حادثه در ویشی» که توسط آرتور میلر در نیمه دوم دهه چهل درباره اتفاقات جنگ جهانی دوم و نسل‌کشی یهودیان نوشته‌شده است، دغدغه‌هایی را مطرح می‌کند که در دنیای امروز مصداق دارد. منیژه محامدی تحصیلات خود را در رشته تئاتر تا مقطع کارشناسی ارشد در کالیفرنیای آمریکا گذرانده است. او پس از اخذ تخصص خود در رشته تئاتر درمانی در آمریکا مشغول تدریس شد. او همچنین سال‌های متمادی در دانشگاه‌ها و مؤسسه‌های هنری ایران به تدریس تئاتر پرداخت. محامدی بیش از پنج دهه است به کارگردانی تئاتر در ایران می‌پردازد. او علاوه بر کارگردانی تئاترهای فراوان مانند «لو» اثر کریستوفر مارلو و «چوب به دست‌های ورزیل» غلامحسین ساعدی، آثاری از ژان پل سارتر، «آنتیگونه» نوشته برتولت برشت به ترجمه و چاپ نمایشنامه‌های مطرح دنیا هم پرداخته است.

«حادثه در ویشی» در بازداشتگاه نازی‌ها در سال ١٩٤٢ اتفاق می‌افتد. پس از اشغال ویشی در فرانسه نازی‌ها به شناسایی یهودیان می‌پردازند تا آن‌ها را برای نسل‌کشی به کوره‌های مرگ بفرستند. نمایش داستان برخورد پیچیده این انسان‌ها با یکدیگر، با نازی‌ها و در مواجهه با مرگ است.

«حادثه در ویشی» با کارگردانی و ترجمه منیژه محامدی در سالن ناظر زاده کرمانی تماشاخانه ایرانشهر هر شب ساعت ٢٠:١٥ تا پایان دی‌ماه در حال اجرا است. محمد اسکندری، مهوش افشار پناه، مجید جعفری، فرناز رهنما، محمد نادری، هومن کیایی، سام کبودوند، نسترن پیکانو، محمد خداوردی، داریوش برزگر، مهدی مشهدی کاظمی و احسان مرادخواهی در این نمایش به ایفای نقش می‌پردازند. به بهانه این اجرا با منیژه محامدی گفت‌وگویی داشتیم که در ادامه می‌خوانید.

 

- چرا این متن را برای روی صحنه بردن انتخاب کردید؟

به‌هرحال این نمایش مسائل اجتماعی روز جهان را مطرح می‌کند. برای من خیلی جالب بود که روی چنین متنی کارکنم.

 

- فکر می‌کنید ارتباط این نمایش با مسائل روز دنیا چیست؟

مسئله‌ای که امروز در جامعه اتفاق می‌افتد این است که انسانیت در حال از دست دادن مفهوم حقیقی‌اش است. امروز انسان بودن سخت شده و شاهد نسل‌کشی هستیم. تا زمانی که فاشیسم در جهان وجود دارد انسانیت نمی‌تواند کار خودش را انجام بدهد. این‌ها مسائلی است که در نمایش آمده و برای من خیلی مهم است که بازگو شود.

 

- آیا فکر می‌کنید این نمایشنامه که در دهه چهل نوشته‌شده است، به‌اندازه کافی با دنیای امروز ما ارتباط دارد؟

بله. به نظر من آن‌قدر ارتباط دارد که من را به این فکر واداشت که اجرایش کنم. مسئله اصلاً شهر و مملکت خاصی نیست. دنیا امروز به‌هم‌ریخته است و از انسانیت دور می‌شود. اتفاق‌های بدی در جهان رخ می‌دهد. مهم است که انسان بداند کجا قرار دارد، پیرامونش چه اتفاقی می‌افتد و مردم را کمک کند تا به این آگاهی برسند که شاید دست از این اتفاق‌های ناگوار برداشته شود. شاید دنیا تغییر کند و شاید بهتر شود. آرتور میلر این نمایشنامه را در سال 46 نوشت. اتفاقات در سال 42 افتاده، ولی می‌بینیم که چیزی عوض نشده، نوعش عوض‌شده، اما واقعیت امر عوض نشده است. فکر کنید به بچه‌هایی که در حال حاضر در سوریه سرگردان‌اند. آیا این نسل‌کشی نیست؟ پس چیست؟ فاشیسم در همه جهان عمل می‌کند. بسیاری از آدم‌ها از خانه وزندگی رانده و مانده شده‌اند. همه‌چیز از بین رفته و مهم است که درباره‌اش صحبت کنیم.

 

- نمایشنامه مفاهیم پیچیده و سنگینی را بیان می‌کند. شما چه کردید که مسائل پیچیده، روان و سبک برای تماشاگر بیان شود؟

نمی‌دانم. البته این نگاه شماست. این نمایش حدود ٢٤-٢٣ نفر کاراکتر دارد و همه مرد هستند. من تغییر و تحولاتی دادم و کمی جمع‌وجورش کردم. کاراکترها را به 12 نفر رساندم و سه شخصیت زن طراحی کردم. در متن اصلی همه کاراکترها مرد بودند. به نظرم آمد که زن و مرد ندارد و زمانی افراد را می‌گرفتند و یا کوره آدم سوزی زن و مرد نمی‌شناخت. امروز هم در بحران‌هایی که وجود دارد، زن یا مرد بودن مطرح نیست. این انسان است که از بین می‌رود. در این صورت فکر کردم سه -چهار شخصیت زن در این کار بگذارم. البته این کار هیچ آسیبی به نمایشنامه نزده است، نمایش به هم نریخته و متن جابجا نشده است اما کمی جمع شده است. مثلاً شخصیت مرد کمونیست نزدیک به سه صفحه مونولوگ شعاری دارد. این‌ها را کم کردم به دلیل این‌که من فکر نمی‌کنم دنیا امروز جای شعار باشد. امروز زمان عمل است، دنیای امروز جای آگاهی است، جای اندیشه است و ما از شعار فاصله گرفتیم. این نمایشنامه را قبلاً چاپ کردم و به چاپ دوم هم رسیده است. آن زمان فکر نمی‌کردم بتوانم در آن تغییری ایجاد کنم، ولی بعد که خواستم اجرایش کنم، فکر کردم نیاز دارد تغییراتی در آن اتفاق بیفتد.

 

- آیا فکر نمی‌کنید بهتر بود زمان نمایش طولانی‌تر باشد تا بیننده فرصت عمیق‌تر شدن درباره مسائل نمایش را داشته باشد؟

نمایش تک‌پرده‌ای است. من که نمی‌خواستم به نمایش چیزی اضافه کنم. من فقط مونولوگ مای خیلی شعاری را کم کردم. بقیه نمایش همان است که در متن اصلی وجود دارد. بعضی چیزها را جابجا کردم. بعضی آدم‌ها حرفی در نمایش ندارند. یکی دو نفر فقط حضور داشتند. چهار نفر آخر نمایش می‌آمدند. آخر نمایش را تغییر دادم. من فون برگ رو به کوره می‌برم، ولی در نمایش اصلی سرگرد و فون برگ روبروی هم قرار می‌گیرند و نمایش تمام می‌شود درحالی‌که چهار فرد جدید وارد می‌شوند. یعنی این ماجرا تکرار می‌شود. من به‌هرحال تغییرش دادم، ولی من فکر نمی‌کنم حق داشته باشم دیالوگی را اضافه کنم.

فکر می‌کنم به خاطر ریتم درست این نمایش و بازی‌هایی که با این ریتم هماهنگ شدند، بیننده به نظرش می‌آید که چقدر زمان زود گذشت. اتفاقاً خوب است که چنین اتفاقی می‌افتد. تئاتری که بخواهد تماشاگر را به فکر وادارد این کار را بعد از اجرا می‌کند. یعنی بیننده می‌بیند و بعد فکر می‌کند چه اتفاقی افتاد. اگر من آرام‌آرام پیش بروم یک مقدار خسته‌کننده است و به بیننده فرصت می‌دهد حین نمایش تجزیه‌وتحلیل کند و دیگر به نمایش توجه نمی‌کند، ولی وقتی من این مجموعه را در اختیار تماشاگر می‌گذارم وقتی به خانه برگشت به نمایش فکر خواهد کرد. من اصولاً دوست ندارم نمایش‌هایم طولانی باشد. دوست دارم ریتم با هماهنگی درست اجرا شود، با حضور بازیگران، با فضا، دکور، نور، لباس و موسیقی و همه‌چیز که باهم یک مجموعه است. شما نمی‌توانید مثلاً بگویید بازی این بازیگر بد بود یا آن‌یکی خوب بود. برای من مجموعه مهم است وقتی مخاطبان تئاترهای من را می‌بینند می‌توانند بگویند تئاتر خوبی بود یا آن را دوست نداشتم، ولی کمتر می‌توانند ایراد تکنیکی از آن بگیرند چراکه من سعی می‌کنم همه‌چیز در جای مناسبش قرار بگیرد.

 

در مجموعه بازی‌ها به نظر می‌آید دو خانم جوان بازی‌های ضعیف‌تری دارند.

اتفاقاً خانم جوانی که نقش پیشخدمت را بازی می‌کند یکی از بهترین بازیگرهای نمایش است. هر کس که نمایش را دیده فکر کرده که فرناز رهنما بهترین بازی‌اش را انجام داده است. من اصلاً بازی ضعیفی در نمایش نمی‌بینم. به نظر همه در مجموعه‌ای هستند که هیچ‌کس ضعیف تراز دیگری نیست. همه جای خودشان را پیداکرده‌اند. همه نقدها درباره نمایش هم خوشبختانه نظر من را تأیید کرده است که بازی‌ها بسیار درخشان بوده و یک مجموعه درستی را ایجاد کرده است.

 

-ایده پلکان در طراحی صحنه خیلی خوب است. آیا نماد یا بیانگر مفهوم خاصی است؟

من پلکان را خیلی دوست داشتم. صحنه زیرزمین مخروبه‌ای است که آدم‌ها را در آن نگه می‌دارند. مثل بازداشتگاه‌هایی که آدم‌ها را در آن زندان می‌کنند یا پناهگاه‌هایی که افراد در آنجا پناه می‌گیرند و معلوم نیست یک دقیقه بعد چه اتفاقی برای آن‌ها خواهد افتاد. این آدم‌ها وقتی وارد این تونل می‌شوند محو می‌شوند. درواقع ناپدید می‌شوند. حالا می‌سوزند یا کشته می‌شوند و هر اتفاقی که برای آن‌ها می‌افتد، درنهایت ناپدیدشان می‌کند. اتفاقی که امروز هم رخ می‌دهد. پناه‌جویان را در دخمه‌ها نگاه می‌دارند و آینده‌شان معلوم نیست. نگاهم نسبت به این موضوع جهانی بود.و آن ضربه‌ای که هر بار بعد از رفتن هر فرد ایجاد می‌شود بیانگر همان دلهره ایست که در جهان ما هرروز تجربه می‌کنیم.

 

-آیا دغدغه‌ای برای تقبیح هولوکاست داشتید؟

نمایش من درباره هولوکاست نیست بلکه در پاسخ به این پرسش است که آیا اتفاقاتی که توسط هیتلر انجام شد هنوز هم در جهان انجام می‌شود یا نه؟ و جواب من این است که می‌بینیم که هنوز آن کارها انجام می‌شود. ما باید با این آگاهی زندگی کنیم که دنیا به چه سمتی می‌رود و ما باید چه بکنیم. ما در این وضعیت در کجا قرار داریم. مشکل ما امروز این است که آیا انسانیت هنوز وجود دارد. ما می‌بینیم که در حال از بین رفتن است.

 

-آیا ناراحت نمی‌شوید که تعداد تماشاگر کار شما کم است؟

نه. تعداد تماشاگر کم نیست. ممکن است بعضی شب‌ها تعداد هشتاد یا صد نفر باشد. من تئاتر اجرا می‌کنم. اگر کسی تئاتر دوست داشته باشد می‌آید و تئاترمی بیند. اگر کسی دوست دارد پرفورمنس آرت ببیند، در شهر پر است و می‌تواند ببیند. مشکل باکسانی است که بیان می‌کنند می‌خواهند تئاتر ببیند و نمی‌بینند. امروز مدل تماشاچی تئاتر عوض‌شده است. امروز تماشاگرها بیشتر علاقه‌مند پرفورمنس هستند ولی من تئاتر اجرا می‌کنم. جوانان بیشتر از تئاتر، پرفورمنس دیده‌اند. امثال این نوع کارها باب شده که به قول خودشان تئاتر آبزورد است. البته این‌ها تئاتر آبزورد نیست. تئاتر آبزورد برای خودش فرم دارد. این‌ها بیشتر تئاتر تجربی است که ٩٩ درصد به درد صحنه حرفه‌ای نمی‌خورد، ولی در حال حاضر فراگیر شده است. جوانان تئاتر واقعی کمتر دیده‌اند. من چیزی از دست نمی‌دهم چون سعی کرده‌ام در تمام‌کارهایم دینی را که به خودم، جامعه‌ام و هنرم داشته‌ام ادا کنم. اگر تماشاگر دوست ندارد ببیند من کاری نمی‌توانم انجام دهم.

 

-چرا موسیقی زنده در کار شما نیست؟

تمام موسیقی‌های نمایش و افکت‌ها ساخته‌شده، نواخته شده و از قبل ضبط‌شده است. نمایشی که در دخمه‌ای روایت می‌شود و عده‌ای را دستگیر کرده‌اند و می‌خواهند آن‌ها را بکشند، نیازی به اجرای زنده موسیقی ندارد.

 




مطالب مرتبط

نظرات کاربران