در حال بارگذاری ...
...

حسن پارسایی: در اجرای هر نمایش، با دو حوزه متن و اجرا رو به رو هستیم و این‌ها گاهی می‌توانند در حین ارتباط تا حدی متمایز هم باشند. علت ارتباط آن‌ها کاملاً روشن است؛ هر متن، اجرای خاصی ‌می‌طلبد. متمایز بودن آن هم به این ...

حسن پارسایی:
در اجرای هر نمایش، با دو حوزه متن و اجرا رو به رو هستیم و این‌ها گاهی می‌توانند در حین ارتباط تا حدی متمایز هم باشند. علت ارتباط آن‌ها کاملاً روشن است؛ هر متن، اجرای خاصی ‌می‌طلبد. متمایز بودن آن هم به این دلیل است که یک کارگردان هوشمند و توانمند معمولاً با رویکردی هنری و مخصوصاً تجربی به کارش می‌نگرد و ممکن است به هنگام اجرا از الگوهای پیشین پیروی نکند و الگوهای نوینی بیافریند که معیارها و مرزبندی‌های معنادهی متن را فراتر ببرد.
حتی در اجرای یک نمایشنامه رآلیستی، کارگردان این اختیار را دارد که برای ارائه یک نگرش شخصی و خاص از موضوع تا حدی از حوزه رآلیستی اثر هم فراتر برود و در طراحی صحنه و اجرای اثر، برداشتی انتزاعی و نمادین را به اجرا بگذارد؛ به شرط آن که این نگرش انتزاعی ضمن هماهنگی با متن، جزء آن نشود و فقط به حوزه اجرا مرتبط باشد. چنان چه این برداشت شخصی جزء آمیزه‌های متن به نظر آید، در آن صورت کل ساختار رآلیستی متن به هم می‌ریزد و دو گانه یا چند گانه جلوه می‌کند.
زبان اجرا یک بیان بصری، تجسمی و عینی است و در یک اجرای خوب، آن جا که قرار است مفاهیمی سوبژه، عینی و نمایشی شوند، این اتفاق تا حدی خود به خود روی می‌دهد، اما شرط اساسی برای تحقق یک اجرای خوب آن است که متن نمایشی عاری از هر گونه نارسایی باشد.
نمایش"دنیای زن‌ها" به نویسندگی حسن مشکلاتی و کارگردانی حسین سحرخیز، بر آن است که نگاهی به موقعیت‌های متفاوت زن‌ها و همزمان، نظری هم به دو طرز تفکر و برداشت از نقش مرد و جایگاه او در جامعه داشته باشد. این طرز تفکر، رویه دیگری هم دارد،‌ یعنی به شکل تعارض گونه‌ای در مورد زن‌ها هم صدق می‌کند. اما اگر بخواهیم شاخصه‌های شکل گیری چنین درونمایه‌ای را بدانیم به اولین موردِ سؤال برانگیز می‌رسیم. نوع و چگونگی ارتباط پرسوناژهای زن کاملاً روشن نیست. در مورد کنار هم یا مقابل هم قرار گرفتن آن‌ها هیچ دلیلی در متن وجود ندارد و تقابل و تعارض فکری هم نمی‌تواند برای ارتباط آن‌ها و شکل گیری چنین موقعیتی برهان تلقی شود. از این رو، گردهم آمدن آن‌ها ناشی از ذهنیتی برون متنی است که نویسنده بر نمایش تحمیل کرده است. تأکید زیاد و غیر ضروری ‌روی گربه و صدای آن، آسیب زیادی به نمایش زده و بخش‌هایی از متن که به این ترفند می‌پردازد، مصنوعی به نظر می‌رسد.
متن نمایش هیچ گاه به انسجامی منطقی دست نمی‌یابد، اما از بعضی ارزش‌ها و ویژگی‌های لازم برای شکل‌گیری یک نمایشنامه هم به دور نیست. در جاهایی دارای دیالوگ‌های موجز و زیبایی است که نشان می‌دهد حسن مشکلاتی به عنوان نویسنده، دغدغه‌های قابل احترامی هم داشته است.
لازم به یادآوری است که آخرین دیالوگ‌های نمایش، مخصوصاً آن جا که"زیور" به"منظر" می‌گوید که با ذهنیت کودکانه‌اش(منظر) به همه چیز نگاه می‌کند، بعضی از حوادث نمایشنامه به آنالیز درمی‌آیند و علت بدبینی بیش از حد و رویکرد فمینیستی(زن سالاری و زن محوری) "منظر" نسبت به مردها تا حدی روشن می‌شود.
با همه این‌ها متن هرگز برای رفتار خشونت‌آمیز مردها علتی ارائه نمی‌دهد. ضمناً برای اصرار بیش از حد"عاطفه" به" منظر" برای تغییر نوع زندگی‌اش به علتی برنمی‌خوریم؛ ضمن آن که رفتن پرسوناژها به داخل صندوق هم به عنوان تمثیلی از مرگ و پایان‌پذیری، با درونمایه رآلیستی متن کاملاً در تناقض است و در اصل نوعی به بن بست رسیدن به شمار می‌رود.
حسن مشکلاتی هیچ مردی را به داخل متن راه نداده است. این در نوع خود می‌توانست ویژگی تلقی شود؛ اگر علتی برای این کار ارائه می‌شد.
از لحاظ اجرا باید گفت، طراحی صحنه که توسط منیره ملکی انجام شده، یکی از بهترین طراحی‌های صحنه است؛ استفاده از اِلمان ساعت و ماهیت آن و سپس عبور پرسوناژها از لابه‌لای سازه‌های درونی‌اش که در کل به مثابه توقف زمان و نیز نوعی اسارت در آن است، به اجرای نمایش کمک کرده.ضمناً به خاطر به کارگیری ساعت دیواری دیگری که در سمت چپ صحنه دیده می‌شود، فضای نمایش کاملاً پارادوکسیکال شده است؛ یعنی با این همه ساعت که نماد و تمثیل زمان و زندگی هستند، این پرسوناژها در"بی زمانی" به سر می‌برند و به دلیل در نظر گرفتن یک تاب پشت عقربه ساعت که قرینه ذهنی ایجاد می‌کند، حالت تعلیق آن‌ها مضاعف شده است و به تماشاگر القاء می‌‌گردد که این پرسوناژها گاهی واقعاً روی زمین نیستند و اغلب همانند پاندول ساعت از کار افتاد‌ه‌ای در هوا می‌مانند یا درون خودِ ساعت اسیر و زندانی زمانند.
موسیقی ایرانی که در دستگاه چهارگاه اجرا شده است مکمل مناسبی برای این نمایش نیست و از کنش‌مندی مشاهده حالات عصبی پرسوناژها می‌کاهد و تماشاگر را به خلوت نشینی با احساسات شخصی خود ارجاع می‌دهد.
نور به هر دو شکل موضعی و رها به کار گرفته شده است و در کل با صحنه‌ها هماهنگی دارد. میزانسن‌ها می‌توانستند بهتر باشند. صحنه‌ای که در آن‌ها عاطفه پای پاندول ساعت می‌نشیند و فتانه به او تکیه می‌دهد و همزمان به"منظر" در سمت چپ صحنه نگاه می‌کنند، بسیار زیبا و معنادار است.
بازیگران، خوب بازی می‌کنند و همان طور که قبلاً اشاره شد، نمایش از طراحی صحنه خوبی برخوردار است، اما اجرا در کل خسته کننده است و علت آن هم به متن برمی‌گردد. حسن مشکلاتی به عنوان یک ناظر آن چه را که در جامعه جریان دارد با نگرشی ناتورالیستی به صورت یک نمایشنامه درآورده است. در نتیجه، متن هیچ مابه‌ازایی فراتر از آن چه خود تماشاگر می‌داند به او نمی‌دهد. اگر متن نمایش از این نگرش فراتر می‌رفت و از یک غایت‌مندی و اندیشه‌ورزیِ حس‌آمیز برخوردار می‌شد، در آن صورت از طراحی خوب، انتزاعی و نمادین صحنه عقب نمی‌ماند.
حسین سحرخیز به عنوان کارگردان سعی خود را کرده است و باید یادآور شد که چنین متنی از این بیشتر کارایی نمایشی ندارد. اما او مرتکب یک اشتباه اساسی شده و آن این که چنین متنی را انتخاب کرده است.
نمایش دنیای زن‌ها به رغم برخورداری از طراحی صحنه و بازی‌های خوب و حداقل چند میزانسن‌ زیبا باز خسته کننده است.