یادداشتی بر نمایش «چهل گیس و حسن کچل»حاضر در مسابقه تئاتر جوان سی وپنجمین جشنواره فجر:
سایکودرامی در آمیخته با ایده های خلاقانه یک نویسنده
ایران تئاتر- علی رحیمی:نمایش «چهل گیس و حسن کچل» را باید یک سایکودرام بنایم که تاکید اصلی اش را بر ترویج نقش درمانگری تئاتر قرار داده است.
ایران تئاتر- علی رحیمی: اگر نقد نمایشی را در یک نگاه خاص، تجزیه و تحلیل یک اثر در جهت کشف و درک نکات و اندیشههای آن تعریف کنیم، رحجان تفکری که نمایش بر پایه آن شکل می گیرد بر محتوا و اجرا نمایان می گردد. در چنین تعریفی تلنگری که نویسنده و کارگردان بر مخاطب می زنند در جایگاه والاتری نسبت به بازیگر، میزانسن، دکور، نور، صدا، گریم، آکسسوار و ... قرار می گیرد چرا که در آن با ظهور هدف متعالی نمایش که همان ترویج یک اخلاق، فرهنگ، آرمان و ... می باشد، روبروییم.
نمایش «چهل گیس و حسن کچل» را نیز باید از این منظر نگریست تا جایگاه ویژه آن در تئاتر این روزهای سی و پنجمین جشنواره بین المللی فجر محسوس گردد حتی اگر ضعفهایی نیز در ساختار، قصه و حتی اجرا داشته باشد. زیرا نویسنده و کارگردان با درک صحیح از مفهوم تئاتر و هدف آن، مجموعه ای از مفاهیم فرهنگی ارزشمند را با خود به همراه داشتند.
نمایش در وهله اول روایتگر ارزش های سنتی ایرانی است و ما در جای جای این نمایش آوانگارد که اصرار دارد فرزند زمانه خود باشد، رد پای محسوسی از ارزشهای اصیل ایرانی را می بینیم که حس نوستالژی مخاطب را نشانه می رود و راوی آدابی می شود که برای او محترم است. از این منظر این نمایش، پایبند هدف اصیل خود یعنی حفظ و گسترش ارزشهای فرهنگی جامعه است.
از سوی دیگر «چهل گیس و حسن کچل»، نمایش مجموعه ای از تلنگرهای کوتاه و در عین حال عمیق به برخی معضلات اجتماعی از جمله اعتیاد، چالش های پیش روی هنرمندان، آسیب محیط های هنری، خودخواهی ها، بداخلاقی ها و ... است. معضلاتی که نویسنده کار به زیبایی با مراعات ایجاز در اثرش و کارگردان با دقت در اصول اجرا بر آن تاکید نمودند.
و سرانجام در نگاهی دقیق تر، «چهل گیس و حسن کچل» را باید جدای از میزانسن قابل قبول، دکور مناسب، استفاده مفید و موثر از نور، بهره گیری از عناصر آرکائیک، ریتم و موسیقی کاملا در خدمت نمایش و حتی حرکات موزون و ریتیمک بازیگران که هیچ سنخیتی با نمایش نداشتند و کمکی به مقاصد آن نمی کردند، یک سایکودرام بنامیم. نمایشی که در کنار اصول اخلاقی ای که در لابلالی دیالوگهایش مستتر بود، می خواهد تئاتر درمانی کند یا به عبارتی بهتر نشان دهد که از دریچه تئاتر هم می توان درمان کرد. ایدئولوژی تاثیرگذاری که در کشورمان خیلی بدان توجه نمی شود.
نویسنده برای ترویج این تفکر، پنجه در پنجه یکی از رایج ترین معضلات امروزین جامعه انداخت. معضلی که اگرچه خیلی محو و ناواضح رخ نموده، اما به سونامی مرگ معروف شده است و علم پزشکی بر نوشداروی امید به عنوان یکی از موثرترین راه های درمان آن تاکید دارد.
ساغر خواجه امیری در حقیقت اوج درام عاشقانه خود را به سرطان مرتبط ساخت تا ضمن پاسداشت یاد و خاطره هنرمندان بزرگی که به واسطه این درد صعب العلاج مدتهاست که از صحنه نمایش فاصله گرفته اند، نشان دهد که از از طریق تئاتر هم می توان نور امید را بر چهره بازیگرانی که روزگاری صحنه تئاتر جولانگاه هنرنمایی بی مثالشان بود، بگستراند و همین اقدام ارزشمند اوست که سیمرغ های جشنواره را به تعظیم وا می دارد.