گزارشی از نشست دکتر محمود عزیزی درباره ارزشهای نمایش تعزیه
جهان حتی بسیار پیش از دورانی که تراژدیهای یونان باستان شکل بگیرد یعنی در دوره جادوگرها، شمنها و انیمیستها که معتقد بودند قدرتها در اشکال مختلف حیات ظاهر میشوند تا به نیازمندان کمک کنند و ناکامیها را درمان نمایند، همواره جریان مبارزه خیر و شر را تجربه کرده است.
فهیمه خضرحیدری: ”ارزشهای نمایشی تعزیه” عنوان یکی دیگر از نشستهای پژوهشیای است که مرکز هنرهای نمایشی و تئاترشهر تهران امسال با عنوان کلی”نخستین همایش سراسری آیینهای عاشورایی” برگزار کردهاند.
در این نشست که ساعت چهار بعداز ظهر در تالار چهارسوی تئاترشهر با حضور تعداد اندکی از علاقهمندان به مباحث تئوریک و پژوهشی برگزار شد، دکتر محمود عزیزی درباره تعزیه و ارزشهای نمایش دینی سخن گفت.
دکتر محمود عزیزی در این نشست، اساس نمایشنامه را دینی و مذهبی دانست و گفت:« از آنجا که تمام اشکال نمایش، موسیقی، حرکت موزون و لحن آوازین و همینطور تمامی اشکال بدوی نمایشهای آیینی و سنتی در واقع در ذهن خود به قدرتی ماورایی توجه و دلبستگی دارند که آنقدر فراگیر است که میتواند کمک کند تا سپیدی بر سیاهی غالب شود و انسان به آرامش برسد، از همین منظر ریشه همه نمایشها دینی است.»
جنگ دائمی خیر و شر
دکتر عزیزی تاکید میکند که جهان حتی بسیار پیش از دورانی که تراژدیهای یونان باستان شکل بگیرد یعنی در دوره جادوگرها، شمنها و انیمیستها که معتقد بودند قدرتها در اشکال مختلف حیات ظاهر میشوند تا به نیازمندان کمک کنند و ناکامیها را درمان نمایند، همواره جریان مبارزه خیر و شر را تجربه کرده است.
دکتر عزیزی ادامه میدهد:« دغدغه تراژدیهای یونان نیز جنگ خیر و شر است. این تراژدیها میخواهند که به نیازهای بشر در آن مقطع از تاریخ پاسخ بگویند»
محمود عزیزی معتقد است که کل هستی نمایشی مبتنی بر بیان حقیقتی است که برگرفته از مناسبات اجتماعی است. این اجتماع ممکن است لائیک و یا تحت حاکمیت دینی باشد؛ اما در هر دوی این نگاهها مساله این است که انسان با شرایطی که در آن زندگی میکند سازگار شود. ذات نمایش تابع این قانون مداری است و نمایشنامههای یونان باستان هم همینطور. کما اینکه در نمایشنامه”آنتیگونه” سوفوکل هم که قبل از رنسانس قرن شانزدهم اروپا نوشته شده است، همین دغدغه را میتوانیم ببینیم. در این نمایشنامه عدهای آدم را میبینیم که میخواهند سرنوشتشان را به دست خودشان رقم بزنند و در جستوجوی یک قدرت متافیزیکی هستند که از آنها حمایت کند.
دکتر عزیزی معتقد است که 2 قطب خیر و شر و جنگ این دو قطب با یکدیگر که در همه نمایشنامههای جهان مطرحاند در واقع همان معنایی است که در ادیان وجود دارد و تمام نمایشهایی که به این موضوع میپردازند میتوانند نمایش دینی باشند.
الهیات و فرهنگ
دکتر عزیزی با اشاره به نظریات تیلیش در کتاب الهیات و فرهنگ میگوید:« تیلیش نگاه دینی را نگاهی عرضی نمیبیند بلکه در نظر او انسانی که تابع مقررات برخاسته از خاستگاه دین مسیح است هر جای جهان که باشد زیر پوشش فکر معنوی و فرهنگی دین مسیح قرار میگیرد . تیلیش در این نگاه زمین و مرز را منها میکند و در نگاه او تئاتر هم مثل موسیقی از آن جهت که رفتار انسانی را به نمایش میگذارد دارای زبانی بینالمللی است.»
رستگاری با نمایش دینی
به اعتقاد دکتر عزیزی رسالت دین این است که انسان را به رستگاری برساند و عمل نمایش یا هنر از آنجا که یکی از اعمال انسانی است میتواند از تکالیف دینی هم باشد. پدیده نمایش فضایی ایجاد میکند که به انسانها اجازه میدهد تا از اعمال انسانهای دیگر درس بگیرند و رفتارشان را تطهیر کنند. انسانها در فضای نمایش میتوانند با اعمالی که شایسته ذهن آنها هست یا نیست، همذات پنداری کنند.
دکتر عزیزی در ادامه تاکید میکند:« خیلی پیش از فلسفه و عرفان، این آئینهای نمایشی بودند که با ناملایمتیهای محیط خود ستیز کردند و کوشیدند تا شرایط آرامش را در اجتماع کوچک خود به وجود آوردند. شمنها و جادوگرها و رقصندهها با پوشیدن لباسهایی از پوست حیوانات وحشی، خدایان را در قالب انسان پدید میآورند تا بتوانند با آنان درگیر شوند و در واقع بر ترسهای خود غلبه کنند.»
آئینها و سنت متعلق به همه مردم
محمود عزیزی”آنتیگونه” را آغاز رنسانس تئاتر میداند و میگوید:« نمایشها و آئینهای سنتی تنها اشکال هنری ـ فرهنگی هستند که مخصوص عدهای خاصی از مردم نیستند و به عموم مردم تعلق دارند. کابوکی، اپرای پکن و تئاتر روحوضی و عروسکی و تعزیه خودمان نمونه واقعی هنر یک جامعه هستند.»
عزیزی تاکید میکند که هیچ هنری در دل کاخهای شاهنشاهی شکل نگرفته است هیچ هنری مخصوص بورژواها وجود ندارد و هر چه هست متعلق به مردم است.
عزیزی ضمن ابراز تاسف از مرگ نمایش عروسکی پس از مرگ احمد خمسهای در ایران میگوید:«همه ما یک روز به خاطر از بین رفتن نمایش عروسکی شرمنده خواهیم شد.»
نمادهای ماندگار
دکتر عزیزی تاکید میکند که هنر سنتی ما هنری دینی است و شخصیتهایی مثل رستم و سهراب، حضرت عباس، سیاه و مبارک همه شخصیتهایی هستند که انزجارشان را نسبت به قدرتهای جهنمی نشان میدهند و به دنبال داداری هستند که از آنها حمایت کند.
عزیزی بنمایة این آثار را گونهای نگاه سالم دینی میداند که نه تنها افیون تودهها نیست بلکه مانع از خیزش عموم برای گرفتن حق خود نیز نمیشود. این نمایش در مکانی خلق میشود که به هیچ وجه مخاطب را از خود دور نمیکند و مخاطب گاه حتی خودش به هنرمند تبدیل شده و با هیجان و فریادهایش در کار شرکت میکند.
عزیزی ضمن تاکید براینکه هنر آئینی متعلق به مردم است نه حاکمیت میگوید:« کوشش تئاتر از 2700 سال پیش تا کنون این بوده که خیر و شر را به تعادل برساند و جامعه متعالی جامعهای است که استضعاف در آن کمرنگ شود.»