ایرج زهری به روایت کتاب یادها و بودها
ایرج زهری به خاطرات خود با استناد به منابع مستدل و تأکید بر تحلیل دیدگاهی مقالهگونه میبخشد که هر بخش از آن میتواند به عنوان سندی در خور تأمل، مورد توجه و کاربرد پژوهشگران و دانشجویان قرار گیرد.
رضا آشفته:
آن چه ایرج زهری، منتقد، مترجم، نمایشنامهنویس و مدرس تئاتر در"یادها و بودها" در سال 1382 منتشر میکند، صرفاً خاطره نویسی نیست، بلکه از دید خود به کنکاش در مورد یک مقطع از فرهنگ و هنر معاصر(به ویژه تئاتر ایران) میپردازد.
این پژوهشگر نکته سنج تئاتر، درباره چرا"یادها و بودها"؟ میگوید:«من هیچ وقت تا این حد که امروز به هویت فکر میکنم، به این مقوله فکر نکرده بودم. هزار سال پیش از این، فردوسی سرود:«چو ایران نباشد تنِ من مباد/ بدین بوم و بر زنده یک تن مباد»
وی میافزاید:«یادها و بودها گونهای کارنامه هنری است. قصد دارم که فضای تئاتر ایران را بررسی کنم؛ امتیازها و مشکلها، بدیها و خوبیهای هنرمندانش(از جمله خودم) را نشان بدهم. در طول بیش از 40 سال حضور در پهنه هنر ایران با چهرههای درخشانی از هنرمندان(هموطن و خارجی) آشنا شدم؛ دوستی برقرار کردم؛ هم محبت بسیار و هم دشمنی بی اندازه دیدم. اهل ملاحظه کاری، پارتی بازی و زد و بند نبودم. با هنر"راحت الحلقومی" و هنرمندان آن میانهای نداشتم، به کم راضی نبودم، نه تنها بر دیگران که بر خود هم سخت میگرفتم و میگیرم... "هنر" گنجی است که بی رنج میسر نمیشود و"نقد"، ارزیابی و ارزشیابی است.»
ایرج زهری در ادامه اشاره میکند که آن چه در این کتاب میخوانید، بخشی از نوشتههای چاپ شده و چاپ نشده است که توانسته با خود از ایران به دیار غربت بیاورد و خواهرش، گیتی مهاجر(زهری) برایش فرستاده است.
وی اعتقاد دارد که چون به خاطراتش متکی است، بنابراین امکان دارد که در ذکر برخی از تاریخ و نامها اشتباهی کرده باشد و از خوانندگانش میخواهد که مچ او را گرفته تا در چاپهای بعدی اصلاح شوند.
نخستین خاطرهها
برای آن که از آغاز با قلم و نگاه ایرج زهری آشنا شویم، نخستین خاطرههای او از تئاتر را یادآوری میکنیم که با پدرش و با بلیط افتخاری به تئاتر تهران میروند و نمایش"شاه عباسی و لُمبکِ آب فروش" را در آن جا ببینند. این منتقد پس از گذشت سالها به دقت، خلاصه نمایش را تعریف میکند و این گونه دربارهاش اظهار نظر میکند:«شاه عباس و لمبک آب فروش، یک تئاتر سیاسی بود. شاه عباس که خود را مالک الرقابِ جان و مال ملت، بهتر بگویم، رعایای خود میدانست، منحصر به فرد نیست... بازی مجید محسنی را در نقش لمبک آب فروش، هیچ از یاد نمیبرم که فوقالعاده بود، گاه ما را میخنداند، گاه متأثر میکرد و گاه به فکر میانداخت.»
او در قدم بعدی توسط دایی تیمورش که نماینده کارگران در حزب توده است، سر از محل حزب در باغی در خیابان فردوسی درمیآورد تا در آن جا نمایشی از عبدالحسین نوشین به نام"مردم" ببیند. این نمایشنامه را سالها بعد میخواند، عنوان اصلیاش"توپاژ" است.
مسابقه نمایشنامهنویس
ایرج زهری در مسابقه نمایشنامهنویسی سال 1337 شرکت میکند که در این مسابقه علی نصیریان با"بلبل سرگشته" و دکتر ابوالقاسم جنتی عطایی با"سربازان جاوید" اول میشوند. کورس سلحشور با"آلونک" دوم و بیژن مفید با"عروسکها" سوم میشوند و او از جایزه بینصیب میماند.
بلبل سرگشته در زمستان 1337 در تالار فارابی با بازی علی نصیریان و عباس جوانمرد اجرا میشود و در اردیبهشت در جشنواره تئاتر ملل در پاریس و در تئاتر"سارا برنار" به عنوان برنامهای از ایران به مدت چهار شب به صحنه میرود.
ایرج زهری از تابستان 1337 سر از مونیخ و تحصیلات تئاتر در آن جا درمیآورد و سال 1345 بعد از اتمام تحصیلات برای کار و زندگی مجدد پا به وطنش میگذارد. او تا سال 46 مشغول به کار در کارخانه میشود. شبها تئاتر میبیند و برای مجله نگین نقد مینویسد. نوشتن نقد بر"شهر قصه" اثر بیژن مفید و"مادموزل ژولی" اثر استریندبرگ و کارگردانی آربی آوانسیان و معرفی ژان ژیرو دو نویسنده فرانسوی، گئورک بوشنر، برتولت برشت و کارل فالنتین، نمایشنامهنویس و بازیگر آلمانی را به جامعه تئاتر ایران معرفی میکند.
وی در ادامه به همکاری با احمد شاملو در"خوشه" و"کتاب جمعه" میپردازد و از مروژک داستان کوتاه و فرناندو آرابال نمایشنامه"همه عطرهای عربستان" را ترجمه میکند که شاملو با جسارت این کارها را چاپ میکند.
دوستی با رهنما
ایرج زهری یکی از منتقدان مدافع نمایش"پژوهشی ژرف و سترگ و نو در سنگوارههای دوره بیستوپنجم زمین شناسی و یا چهاردهم، فرقی نمیکند" نوشته عباس نعلبندیان و کارگردانی آربی آوانسیان است که در سال 1349 اجرا میشود. در آن زمان، رکنالدین خسروی از زهری میخواهد که پنبه این کار را بزند و دکتر پرویز ممنون از او میخواهد که به جایش در برنامه تلویزیونی نقد هنری با اجرای هوشنگ طاهری شرکت کند. در این برنامه زهری به جَنگ محمدعلی سپانلو میرود که نمایشنامه را بی محتوا و کارگردان را فرمالیست میداند. به نظر زهری، عباس نعلبندیان در این نمایشنامه نه آدمهای ملموس و شناس، بلکه ارواح را از عصر سنگواره احضار کرده بود! ارواحی که در قالب هنرپیشگان جسم و جان پیدا کرده، دنبال زبانی مشترک میگشتند. نعلبندیان چند جا هم مستقیم و غیرمستقیم به لودویک زامنهوف چشم پزشک لهستانی و مخترع زبان اسپرانتو اشاره کرده بود.
این برنامه تلویزیونی بزرگترین حُسنش دیدار و آشنایی ایرج زهری با فریدون رهنماست که بعدها منجر به تولید و پخش برنامه"تازههایی از رویدادهای تئاتر جهان" میشود.
وی به تفصیل درباره فریدون رهنما و شکلگیری کارگاه نمایش برای نخستین بار میگوید:«رهنما معتقد بود که جهان مدیون فرهنگ ایران است و ایران همان گونه که دیروز پلی میان شرق و غرب بوده، باید امروز هم جز این نباشد. با این نیاز بود که با بیژن صفاری، شهرو خردمند و آربی آوانسیان"کارگاه نمایش" را پایه گذاشت .»
این ارتباط و دوستی منجر به بازی ایرج زهری در فیلم"پسر ایران از مادرش بی اطلاع استِ" فریدون رهنما میشود.
نقد دو کتاب
او در ادامه به نقد دو کتاب برتولت برشت به نامهای"هوراتیها و کورانیها" و"روشنایی در تنبریس" توسط رضا کرمرضایی در برنامه نقد هنری هوشنگ طاهری میپردازد و در این باره مینویسد:«شمارهاش را گرفتم و گفتم: "برادر، کرم! این چه ترجمهای است؟ امانتداری کجا رفته؟ شک ندارم که تو زبان صحنه را بهتر از مترجمهای ادیب و آلمانیدان ما میشناسی، ولی خودت باید بدانی که داشتن این امتیاز به تنهایی برای اقدام به ترجمه کافی نیست. اگر مشکل زبان داری و نمیخواهی از من که دوست هستم یا از دیگری بپرسی، اقلاً به کتاب لغت رجوع کن!" گفت: "این ترجمه صحنهای است، به این علت است که میبینی بعضی از جملهها را حذف کردهام." گفتم: "تو میخواهی کتاب برشت را معرفی کنی یا کاری را که برای اجرا، روی نمایشنامه برشت کردهای؟ قاعده معمول همه جای دنیا این است که اصل نمایشنامه را بی کم و کاست ترجمه میکنند و کارگردان بخشهایی را که در اجرا حذف کرده، توی پرانتز میآورد و اگر لازم دانست، درباره علت حذف، توضیح میدهد." این را که گفتم، کرم یک دفعه از کوره در رفت و گفت:"مگه کسی جلوی تو را گرفته؟ تو که بهتر بلدی، تو ترجمه کن!"»
شاهین سرکیسیان و گروه هنر ملی
ایرج زهری به طور مبسوط درباره شاهین سرکیسیان و گروه هنر ملی اظهار نظر میکند که این گروه را سرکیسیان پایهگذاری میکند و افرادی مانند عصمت صفوی، بیژن مفید، عباس جوانمرد، علی نصیریان، جعفر والی، عزتا... انتظامی و آربی آوانسیان، افتخار شاگردی او را پیدا میکنند. آخرین کار سرکیسیان"روزنه آبی" نوشته اکبر رادی و طراح صحنه او آوانسیان بود. متأسفانه اجل این مرد بزرگ را مهلت نداد، آربی آوانسیان کار او را به پایان رساند و سال 1345 در انجمن ایران و آمریکا به صحنه برد.
زهری در ادامه مینویسد:«تا زمانی که شاهین سرکیسیان زنده بود و نویسنده و هنرپیشه تربیت میکرد، هیچ دستگاهی زیر بال او را نگرفت. وزارت فرهنگ و هنر، عاقبت گروه هنر ملی را به رسمیت شناخت و عباس جوانمرد، به عنوان مسؤول گروه به استخدام وزارتخانه درآمد.»
تازههای تئاتر جهان
علاوه بر فعالیتهای عمده ایرج زهری در ایران که به نوشتن نقد و مقاله مرتبط میشد، او به فعالیت تلویزیونی نیز میپرداخت و در این باره مینویسد:«به رهنما پیشنهاد کردم، برای معرفی تئاتر جهان در تلویزیون برنامه هفتگی داشته باشیم. او که همیشه در اندیشه خلق کار تازه و پشتیبانی از هنرمندان بود، از این پیشنهاد استقبال کرد و چنین شد که برنامه رویدادهای تازه تئاتر جهان به مسؤولیت این بنده، هفتهای یک بار، در آغاز به مدت یک ربع ساعت و سپس نیم ساعت، حدود دو سال روی آنتن بود. کارگردان این برنامه جمشید هندیزاده، تحصیلکرده رشته بازیگری در مونیخ و کارگردان فنی در تلویزیون زاربروکن و برلن، بود.»
او در این برنامه با استقبال از جملههای تئاتر فرانسوی، انگلیسی و آلمانی و کسب خبر و آگاهی از بخشهای فرهنگی سفارتخانهها، کتابها و منابع دیگر، تازهترین خبرهای تئاتر جهان را با عکس و شرح و تفسیر میگفت و نشان میداد. علاوه بر آن، همه هفته به مناسبت تولد یا مرگ یک بزرگ، جهان تئاتر، کارنامه هنری او را هم نشان میداد.
ایرج زهری در یادها و بودها به دیدار و حضور افرادی مانند غلامحسین ساعدی، پیتر بروک، رابرت ویلسن، پیتر شومن، یوشیو اوییدا، یرژی گروتفسکی، اوژن یونسکو، فرناندو آرابال، اسلاومیر مروژک، گروه تئاتر اسکوات و یانیس کازانتزاکیس، در تئاتر کشورمان میپردازد و درباره سفرهایش به یونان، فلسطین، آفریقا، آلمان شرقی و غربی و... مینویسد.
این خاطرات تا آغاز انقلاب و سال 58 به درازا میکشد و پس از آن، زهری به دلیل"انفصال دائم از خدمات دولتی" به آلمان سفر میکند و تا امروز در آن جا به کار ترجمه، تدریس و اجرای تئاتر مشغول بوده است. خوشبختانه در سالهای اخیر به مناسب جشنوارههای مختلف به کشورمان آمده و در گفتوگو با نسل جوان، توصیهها و پیشنهادهای کارآمدی را برای بروز فعالیتها ارائه کرده است.
تألیفات و ترجمهها
از متون نگارش ایرج زهری میتوان به"مردم زریجان" (1341)، "شاهکار میرزا یزدانبخش" (1350)، "زیبایی خیال" (1350)، "زیبایی خیال" (1351)، "ملا و حشیش و شراب ملک ری" (1352)، "ملا و امیر تیمور لنگ" (1352)، "امیر تیمور لنگ و مدرسه اخلاق" (1352)، "ملا و تخم مرغ و خروس" (1352)، "پسر بچه آدامس بادکنکی جو و یک دکتر" (1354)، "چه عشقی میکنم" (1354)، "سفر به سرزمین هیچ کس" (1356)، "سفر به اصفهان" (1356)، "دوازده سال پیش، در مهمانسرای بهار نارنج، یادتان رفته، قربان" (1357)، "اوم" (1357)، "درد بازی کردن" (1357)، "عجب حکایتی است درس خواندن و امتحان دادن" (1357)، "ملا و خر و پسرش"، "مادر: پسر جان، عسل بخور! پسر: نمیخورم" (1355)، "کشتن عنکبوت" (1358)، "دیوانهها دورهام کردهاند" (قصه ـ 1357) و"سقفی برای زندگی کردن، یک شوخی گس" (1357) اشاره کرد.
او همچنین به زبان آلمانی چند نمایشنامه و قصه را در سال 1373 در بوخوم به نام"بهشت من آن جاست که تو با منی" و چند داستان برای ماهنامههای"بروزویه" و"Jader Art" منتشر کرده است.
از ترجمههای ایرج زهری به صورت کتاب فارسی میتوان از"استریپ تیز" و"کارول" (1351)، "وقایع نگاری یک جنایت از پیش افتاده" از گابریل گارسیا مارکز (1357)، "به سوی دمشق" اثر آگوست استریندبرگ (1373)، "ویتسک" اثر گئورک بوشنر (1356)، "هینکه من آلمانی" اثر ارنست توللر" (1357) و"تنها آنها دانند" از ژان تردیو" (1998) نام برد.
ایرج زهری از کارل فالنتین و اسلاومیر مروژک چندین نمایشنامه را در مجله نگین بین سال 47 تا 55 ترجمه و منتشر میسازد.
همچنین در تماشا"هابیل و قابیل" از فریدریش کوفکا را در سال 53 ترجمه میکند. "گزارشی برای یک آکادمی" از کوفکا، "همه عطرهای عربستان" از فرناندو آرابال، "نمایشگاه نقاشی آبستره" از علاءالدین اشمیت و"شاه ویکراما، شاه دست و دلباز" (افسانه هندی) از دیگر ترجمههای او در تماشاست.
او همچنین در آلمان به زبان فارسی و آلمانی ترجمه و تألیف کرده است. در این فهرست میتوان کارگردانیهای او در ایران و آلمان را نیز افزود. نقدها، مقالات پژوهشی و آموزشی نیز فهرست بلند بالایی دارد که در این مختصر نمیگنجد.
ایرج زهری به خاطرات خود با استناد به منابع مستدل و تأکید بر تحلیل دیدگاهی مقالهگونه میبخشد که هر بخش از آن میتواند به عنوان سندی در خور تأمل، مورد توجه و کاربرد پژوهشگران و دانشجویان قرار گیرد.