در حال بارگذاری ...
...

نگاهی بر نمایش جولیوس سزار به کارگردانی مسعود دلخواه

کنار هم قرار گرفتن مجموعه ایی همگون از عناصر دراماتیک اجرای جولیوس سزارکه کمتر از دیگر آثار شکسپیر مورد توجه قرار گرفته است جزء اجرا های موفق به لحاظ تکنیکی وجذب مخاطب از آثار این نویسنده نامدار کرده است.

محمد مسعود طیبی:«حیات احساسات» از جمله تئوری های است که« سوزان لنگر» فیلسوف آمریکایی آن را موضوع هنر می داند، که «اورلی هولتن» نیز آن را دستمایه هنر دانسته است. در واقع حیات احساسات به این نکته می پردازد که برخی از دیدگاه ها، نگرش ها،حس ها وجنبش های درونی را نمی توان فقط در غالب کلمات بیان نمود. وتنها از راه احساس است که می توان به درون آن روسوخ کرد. طغیان نفسانیات آدمی که از گذشته تا به امروز و آینده، جهان پیرامون او را در هم نوردیده تا به بهانه آزادی جهان را در بند خود کشد. تنها راه درک این هیجانات، مقوله «حیات احساسات» است. و بازگشت به گذشته وسیال بودن در حال از خوصوصیات آن به شمار می رود.
نمایش «جولیوس سزار» نوشته ویلیام شکسپیر به کارگردانی و بازنویسی مسعود دلخواه به گونه ای است مقوله مورد بحث سوزان لنگر را می توان در لایه های آن جستجو کرد.
این نمایشنامه که در زمره نمایشنامه های تاریخی شکسپیر قرار دارد به بررسی موضوع آزادی خواهی و دموکراسی می پردازد که وسیله ای برای سلب آزادی دیگران و قدرت طلبی افرادی خاص است.
جولیوس سزار پس فتوحات بسیار و کسب افتخارات و کشور گشای های متعدد به رم باز می گردد وخود را قدرت مطلق می داند،در جایی خود را قوی ترین مرد می شمارد اعضای سنا که از این وضعیت به تنگ آمده اند سعی در نجات مردم در بند کشیده شده دارند، بر آن می شوند تا در روز 15 مارس که روز جشن و تصمیم گیری مجلس سنا است سزار را به قتل برسانند. جادوگری قصد آگاه کردن سزار را از این ماجرا دارد، همسر او خوابی هولناک می بیند، کاهنان معبد خدایان اور از رفتن به سنا بر حذر می دارند. امادر نهایت حربه اعضای سنا برای کشاندن سزار به قتلگاه موثر می افتد وسزار گرفتار تقدیر شوم خود می شود. بعد از کشته شدن سزار مارک آنتونی نزدیک ترین فرد به سزار سعی در گرفتن انتقام دارد اما انتقامی برای رسیدن به قدرت ونه به خاطر سزار وتمامی پیشبینی ها مبنی بر جنگ های داخلی و... به واقعیت می پیوندد.
آزادی مقوله ایست که انسان را هزاران سال ها به دنبال خود کشانده و قدرت طلبی نیز نقطه مقابل آن است.توجه کارگردان به ماهیت آدمی که حتی با پیشرفت زمان هنوز بخش ها یی از وجود آن تغییر نکرده وابتدایی مانده است. ظرف وجودی انسان هایی که لبریز از خود خواهی است ودر پی به بند کشیدن جهان است.
کارگردان در این نمایش برای پرداختن به این موضوع دست به ایجاد نوعی تداخل فضای ذهنی و عینی زده است جنازه هایی که در ابتدای نمایش بر زمین افتاده اند تدبیر کارگردان برای بیان درد همیشگی تاریخ وتکرار آن یعنی استبداد است، نشان دادن درون و برون انسان ها که ایجاد فضایی زیبا و ریتمی مناسب را کرده است وحتی توقف زمان مثلا هنگام دادن ردای سزار قبل از رفتن او به سنا برای آخرین بار. روایتی ازانتها وبه صورت فواصلی شکسته شده کنار هم قرار گرفته که به نوعی فاصله گذاری منجر شده است و باعث ایجاد مهمترین عامل نمایش یعنی شگفتی اجرا شده است. بحث بر سر موضوع خرافات که حتی جامعه جهانی اکنون نیز درگیر آن است و از وجود جادوگر به عنوان کاتالیزور برای ایجاد ارتباط بین صحنه وفضا های گوناگون نمایش که او را به نوعی در محوریت نمایش قرار داده است. نوع نگاه دکتر دلخواه به روایت باعث ایجاد کلاژ‍ی جذاب در صحنه شده است، ایجاد فضا ها و تابلو هایی متعادل در عین نامتعادل بودن تاکیدی را در صحنه برای برخی اشخاص ایجاد کرده که به انتقال مفهوم ودوری آنها از جامعه کمک کرده است. بسط وگسترش مفهوم نمایش در زمان به نحوی که ماجرای سزار را در حال شاهد هستیم، بیرون آمدن افراد مدرن و امروزی از دل فضایی تاریخی نشان دهنده حس سرکش انسان در طول تاریخ و نزدیکی دیروز و امروز او است که کارگردان با استفاده از المان های قابل لمس از جمله نمایان شدن قسمتی از یک شهر بسیار مدرن با آسمان خراش هایش بر روی پرده انتهای صحنه که خود دیواری از شهر رم است و به منزله تطابق تاریخ می باشد توانسته به صورت اجرایی و به لحاظ بصری فرم هایی باور پذیر را ایجاد کند، اعضای سنا با تفکری نو همراه با کت وکروات، سزار واطرافیانش با ردا های رم باستان. تلفیق لباس های امروزین بشر ولباس رم باستان نزدیکی دیروز و امروز است. نشان دادن مناظره دو گروه مختلف به صورت تریبون آزاد در جای خود در خور توجه است چرا که حرف جای عمل را گرفته است وکسانی که سخن می گویند خود نیز به حرفشان وفادار نیستند.
بروتوس و سزار در حقیقت تضاد دو تفکر اند، قدرت طلبی مدرن در برابر نمونه قدیمی آن که کارگردان با استفاده از عناصر گوناگون ومتنوع توانسته این تضاد را بر روی صحنه بیاورد. استفاده از طراحی صحنه ای خلاقانه و باز، که کارگردان را برای رسیدن به شکلی مناسب از طراحی میزانسن یاری میکند، فضای که بر اساس نوع کاربری هویتش را عوض می کند ودر جایی کاخ، صحن سنا، میدان شهر و... است ستون های باریک متزلزل کاخ اشاره به توهی بودن نوع تفکر سزار و دنیای او، و حتی اعضای سنا دارد ستونی که حرکت می کند وبه نوعی آنها را به استحزا می گیرد. سکوی گرد و مدور که گویای دور باطل قدرت طلبان است چرا که هم سزار وهم اعضای سنا در سدد کسب قدرت اند و صندلی سزار که آینه شکسته آن نشان از روی دیگر تاریخ دارد که این نوع استفاده از نماد ها راه را برای ارتباط با تماشاگر باز گذاشته است. استفاده از پارچه هایی که هم لباس است وهم دیوار های شهر این انسان ها را چون یک دیوار بی احساس میکند که و به صورت مینی مال در خدمت کار قرار گرفته است. استفاده از رنگ های سیاه وسفید که تداعی کننده تفاوت فاحش بین دوقطب درگیر است.
موقعیت های نوری که فضای رعب انگیز زمانه را در اذهان می سازد که تمهید کارگردان برای رسیدن به مفهوم نمایش است و نکته قابل توجه این که در طول این نمایش استفاده به جا از موسیقی است در طول کار به صورت جزء جدا نشدنی نمایش در آمده است وباعث سیال بودن نمایش است.
اما مسئله ایی که کارگردان از آن غافل مانده بود عدم ارتباط در چند تابلو آن هم به علت ارائه نشدن بازی های مناسب است که گویای این است که فرم اجرایی برای کارگردان از اهمیت بیشتری برخوردار است که این باعث می شود لحظاتی کوتاه نمایش خسته کننده به نظر آید. طولانی بود مدت نمایش نیز باعث می شود که تماشکر دچار خستگی شده ونتواند تمامی نمایش را دنبال کند باید دانست که تماشگر امروزی به علت فشردگی زمانی کمتر علاقه به دیدن نمایش های طولانی دارد که به این موضوع توجه نشده است.
در مجموع کنار هم قرار گرفتن مجموعه ایی همگون از عناصر دراماتیک اجرای جولیوس سزارکه کمتر از دیگر آثار شکسپیر مورد توجه قرار گرفته است جزء اجرا های موفق به لحاظ تکنیکی وجذب مخاطب از آثار این نویسنده نامدار کرده است.
نقد کاربران سایت