«با مجله نمایش»
علی خوشمنش شماره سوم، دوره چهارم، آذرماه ۱۳۶۳ در فهرست این شماره با چنین عناوینی روبرو میشویم: ـ مقالات: یادداشتی بر برنامههای دروس دانشکده تئاتر، اندوه کتایون در سوگ اسفندیار: غمنامه رویین تن تیرهبخت، ...
علی خوشمنش
شماره سوم، دوره چهارم، آذرماه 1363
در فهرست این شماره با چنین عناوینی روبرو میشویم:
ـ مقالات: یادداشتی بر برنامههای دروس دانشکده تئاتر، اندوه کتایون در سوگ اسفندیار: غمنامه رویین تن تیرهبخت، تلویزیون و هنر نمایش و اشارهای به چگونگی راهیابی تئاتر اروپایی در ایران و پیدایش گروههای (تروپ) تئاتر
ـ ترجمه و تحقیق: کارگردانی تئاتر: تجزیه و تحلیل نمایش و نمایش تلویزیونی
ـ آموزش: تاریخ تئاتر (3): تئاتر در قرون وسطی، معرفی شخصیتهای تئاتر: اوری پید و واژههای تئاتر و کمدی
ـ نقد نمایش: در سوگ دالتو، بازی جنون
ـ گزارش و خبرها: جشنواره تئاتر هجرت کرمان
ـ گفت و گو با قائم مقام جشنواره سراسری تئاتر فجر، خلاصهای از فعالیتهای کانون حُر در چند ماهه اخیر و خبری از قائمشهر: اجرای نمایشنامه یوغ
ـ بازی بازی: بازی شکارچی و هنگام که باران نبارد
ـ کتابشناسی و معرفی کتابهای تئاتری
ـ آشنایی با نمایش در قلم و فرهنگ ملتها (مکزیک و آمریکای لاتین)
علاوه بر مطالب دنبالهداری که در هر شماره منتشر میشود، در این شماره مطلبی با عنوان «بازی بازی» آمده است که به معرفی برخی از بازیهای نمایشی مردم بختیاری میپردازد، همچون «بازی شکارچی» و «هنگام که باران نبارد». نویسنده (مهرآوران) در این مورد مینویسد: «از سالهای پیش در انتظار نشریهای بودم تا با استقلال کلمه «نمایش» بشود درباره میراثهای فرهنگی، آداب و سنن ملتها و روایاتی که در سینه و اذهان مردمان نهفته، برای آگاهی و دست یافتن به فرهنگی سالم جهت بهرههای نمایشی که مورد نظر ما است نوشت. نشریه نمایش این انتظار را برآورد و خوب استقبال کرد. اولین بازی نمایشی را از روایتهای بختیاری با گونههای متفاوت البته نه در محتوا که بیشتر در فرم برای علاقهمندان به فرهنگ و نمایش میهنمان آوردم با انتخابی ذوقی و تحقیقی. این کار برای بچههای شهرستان میتواند ضمن مبادله فرهنگی میراثهای سرزمینشان در جهت آگاهی دریافتهای کل فرهنگ سرزمینمان مفید فایده باشد.»1
در مقاله «اشارهای به چگونگی راهیابی تئاتر اروپایی در ایران و پیدایش گروههای (تروپ) تئاتری»، نویسنده (عباس شادروان) معتقد است: «معتبرترین برخورد ایرانیان با تئاتر اروپایی، پس از قتل الکساندر گریبایدوف»، سفیر روس در ایران تحت لوای تجاوز روسها به زنان مسلمان که در 30 ژانویه 1829 م و یا ماه شوال 1244 هـ . ق اتفاق افتاد، صورت گرفته است.
قتل این رجل سیاسی و ادبی روس با انگیزهای واهی، اسباب آن را فراهم میآورد تا هیئتی ایرانی به سرپرستی «خسرو میرزا»، پسر «عباس میرزا» ولیعهد، برای عذرخواهی به روسیه تزاری رهسپار شوند.
اعضای همراه این هیئت پس از این، بنیانگذاران تئاتر اروپایی در ایران میشوند. زیرا این سفر زمینه تحقیق و بررسی و برخورد با تئاتر آن دیار را که تحت تأثیر شیوههای اروپایی رونقی داشته است را فراهم میآورد. از جمع همراهان، «امیرکبیر فراهانی»، مؤسس دارالفنون میشود. (1850 م / 67 ـ 1366 هـ . ق/ 1229 هـ . ش)
چندی بعد سالنی به سبک اروپایی در این مدرسه با گنجایش سیصد نفر میسازند و نخستین نمایش به سیاق اروپایی در آن جا روی صحنه میآید.
«میرزا آقا تبریزی» نیز از همراهان دیگر است که نخستین نویسنده معروف نمایشنامه به زبان فارسی میشود. وجود نمایش نامهای در سه پرده به زبان فارسی، در کتابخانه برلین در زمان «فتحعلی شاه قاجار» هم که «مایل بکتاش» در صفحه هشت کتاب «تئاتر ایرانی» از آن سند میآورد، بازگوکننده ردپای تئاتر اروپایی است.»2
«جابر عناصری» به نام «درآمدی بر نمایشهای اسطورهای آیینی در سرزمین فرزندان آفتاب (مکزیک و آمریکای لاتین) به پایان میرسد.
«زمانی که اشغالگران اروپایی همراه «کریستف کلمب»، «پدرو آلوارس»، «کابرال» و دیگران وارد کشورهای آمریکای لاتین شدند، مردم آن نواحی دارای فرهنگ چشمگیری بودند. «اینکاها» در پرو، اکوادور و بولیوی سکنی داشتند. مردمانی چون «آزتکها»، «مایاها»، «توتکاها» و «چیچی مکاها» در مکزیک اتراق کرده بودند ... هر چند آیینهای دینی عیسای مسیح در امریکای لاتین استوار است اما هنوز بسیاری از سنتهای شعایری و بومی آنها رعایت میشود. رقص باران و حرکات نمایشی توأم با سرودخوانی مردان را به پوشیدن پوستین حیوانات و آویختن زنگولهها بر کمرها و دمیدن در بوقها و یا نواختن نیلبکها میکشاند تا بدین نحو در صحنهای که آراستهاند، غم بیبارانی را در بوقها بدمند و تمنای باران کنند ... در میان بومیان صاحب تمدن آمریکای جنوبی یعنی «اینکاها»، الهه نظر کرده آنها، موسوم به «مادونا» افزاینده آبها و نگهدارنده سرسبزی گیاهان به شمار میرود. باکرهای زیبا که ناظر برعروسیهاست.
در این دیار، کشتکاران در مراسم جشن خرمن، صورتک بر صورت میبندند و با حرکات نمایشی، از سترونی یا برکت و پرباری کشتزارها سخن میگویند و مراتب سرسپاری خود را به الهه «مادونا» ـ روانسازنده نهرهای خروشان نشان میدهند و هدایایی از طلا و نقره به معبد او تقدیم میدارند چرا که در نظر «اینکاها»، طلا عرق خورشید و نقره، اشک ماه است و هر دو فلز مقدس به شمار میروند ...
اگر نمایشهای مذهبی مسیحیان در بسیاری موارد از عناصر آیینی در قرون وسطی ریشه گرفت، میتوان به جرأت گفت که نمایشهای مردمی آمریکای لاتین از بطن این اسطورههای پر راز و رمز نوزایش یافته و کاربرد عملی این اسطورهها ـ به صور مختلف با زندگی روزمره آنها پیوند خورده است. هنوز هم جنگ ساختگی مکزیکیها به عنوان نمایش میدانی و هماوردخوانی از جمله نمایشهای مضحک آنها به شمار میرود. مضامین این نمایشهای طنز آمیز ـ هجو و لعن اسپانیاییها را در بر دارد. تو گویی مکزیکیها ـ مزدوران غارتگر اسپانیایی را، سرسپردگان قوای شرور میپندارند که علیه خدایان قوم به عصیان دست یازیدهاند. اکنون بسیاری از مراسم آیینی بازمانده از روزگار آزتکها با آمینهای دینی عیسویان به هم پیوسته و مراسم کارناوالی و نمایشی ظریفی به وجود آوردهاند.
پانویسها1ـ ص 55 .
2 ـ ص 20.