بررسی وضعیت تئاتر کودک و نوجوان در ایران – بخش دوم
سیدحسین فداییحسین تاریخچه تئاتر کودک ونوجوان در کتاب «داستان هنر تئاتر»، نوشته «سوزان هالدن»، در فصلی با عنوان «تئاتر کودکان و سابقه آن»، از نوعی اسباب بازی به نام تئاتر، برای کودکان دوره ویکتوریا (۱۹۰۱ – ۱۸۳۷م) نام ...
سیدحسین فداییحسین
تاریخچه تئاتر کودک ونوجوان
در کتاب «داستان هنر تئاتر»، نوشته «سوزان هالدن»، در فصلی با عنوان «تئاتر کودکان و سابقه آن»، از نوعی اسباب بازی به نام تئاتر، برای کودکان دوره ویکتوریا (1901 – 1837م) نام برده میشود که شامل جعبهای چوبی است، درست شبیه به یک صحنه تئاتر در ابعاد کوچک، که تصاویری از صحنه نمایشهای معروف آن زمان، در پس زمینهاش نقاشی شدهاست. قطعاتی از چوب هم که شامل تصویر شخصیتهای نمایشنامه است، با مفتولهایی در طرفین این جعبه تئاتر کوچک تعبیه گردیده که توسط کودکان، قابل حرکت و کنترل بودهاست. « همین که بازیگری معروف، در نمایشنامه جدیدی ظاهر میشد، خریدن قطعاتی کاغذی که تصاویر همه شخصیتهای نمایش را داشت امکان پذیر بود. بیشتر بچهها علاقه داشتند که تصاویر شخصیتها و صحنهسازیها را خودشان رنگآمیزی کنند.»
با جداسازی تصاویر و اتصال آنها بر روی قطعات چوبی، هر شخصیت توسط یکی از اعضای خانواده قابل حرکت و به نوعی نقشآفرینی بودهاست. «بسیاری از بچهها برای نقاشی و برش تصاویر، تمرین گفتار و تمرین مربوط به تغییر صحنهها، وقت زیادی صرف میکردند و آنگاه به اجرای نمایشنامه برای خانواده خود میپرداختند.»
نویسنده کتاب، با این مقدمه در خصوص شکل گیری تئاتر کودک، اظهار میدارد: «در اوایل دهه 1950م مردم به فکر افتادند که همه بچهها باید بتوانند به تئاتر بروند. آنها همچنین اندیشیدند که برای بچهها نمایشنامههای مخصوص آنها بنویسند. از این روی، گروههای کوچک بازیگران به اجرای نمایشنامه در مدارس پرداختند. کسان دیگری اظهار داشتند که بچهها نباید تنها تماشاگر باشند، بلکه آنها خود نیز باید نقشی به عهده گیرند.»
نویسنده، هرچند تلاش میکند، تاریخ و مقطع مشخصی را به عنوان زمان شکلگیری تئاتر کودک ارائه نماید اما خود در ادامه اظهار میدارد که کودکان، صدها سال پیش از این زمان، در مدارس به اجرای نمایشنامههای مختلف مشغول بودهاند. بنابراین، ذکر تاریخچه دقیق و روشنی در خصوص تئاتر کودک امکان پذیر نیست و تنها میتوان گفت: پس از دوران رنسانس و با آغاز قرن بیستم، مسئله تئاتر کودک، عمومیت یافته و مورد توجه بیشتری قرارگرفتهاست. چنانچه «گیلیان آدامز» نیز در مقالهای تحت عنوان «اولین نمایشنامهنویس کودکان، هراتسوتای گاندرشیم»، مینویسد: «هنرپیشههای کودک، نمایشنامههایی که در بردارنده کاراکترهای کودک بود و تماشاگرانی که شامل خود کودکان میشد، در دوران بعد از قرون وسطی و رنسانس، عمومیت داشتهاست. گرچه ممکن است پیش از این، کودکان در اجرای نمایشهای عبادی و معمولی به کارگرفته شده باشند، هراتسوتای (Hrot Svitha) کلیسای گاندرشیم (Gander Sheim)، کشیش آلمانی، اولین نمایشنامهنویسی است که آثارش برای بازیگران و تماشاگران جوان برجای ماندهاست. بسیاری معتقدند که هراتسوتا، حدود سال 1935م به دنیا آمده و بین سالهای 975 تا 1002م میزیسته است.
این نمایشنامهها بین سالهای 936 و 965 م نوشته شدند. بیشترین و کاملترین نسخه دستنویس برجای مانده که احتمالا در «گاندرشیم» در قرن 17 یا 12م به وجود آمد، چند دستنویس جزئی، نامنظم و پراکنده در مورد خصوصیات راهبهها و شاید کودکان است.»
منصور خلج نیز در خصوص شکل گیری جریانی با عنوان تئاتر کودک در جهان چنین اظهار میدارد: «شروع تئاتر جدی برای کودکان، از اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20م بودهاست. از این دوره است که تئاتر کودک، جای خود را در کشورهای اروپایی باز میکند و نویسندگان کودک، کارگردانان و آدمهایی که در این زمینه کار میکنند پا به این عرصه میگذارند و این شکل نمایشی را بارور میکنند.»
اما جالبتر از تمامی این اظهارات، پیام «ولفگانگ اشنایدر» رئیس مرکز بین المللی تئاتر برای کودک و نوجوان «استیج» است که در مراسم روز جهانی تئاتر در سال جاری منتشر و قرائت گردید. «ولفگانگ اشنایدر» در این مراسم، با اشاره به این موضوع که روزی روزگاری در پنجاه سال پیش، آغاز کار موسسه بینالمللی تئاتر کودک، یک ایده بود که 10 سال بعد با تشکیل «استیج» به ثمر نشست، خواستار قلمداد کردن هنر تئاتر به عنوان یک واقعیت مهم برای کسب هویت فرهنگی در دهکده جهانی شد. وی با بیان گفته یک فیلسوف ایتالیایی که «کودکان صد زبان دارند اما ما، نود و نهتای آنها را دزدیدهایم» تاکید کرد: «تئاتر میتواند با کوشش کردن، آواز خواندن، درک کردن، عشق ورزیدن، صحبت کردن، بازی کردن و بسیاری اعمال دیگر، این زبانها را به آنها برگرداند.» به باور رئیس استیج، «تئاتر سر را از بدنه جدا نمیکند و میتواند یک تجربه پرهیجان، یک خیالپردازی هوشمندانه و یک محرک فرهنگی مهم باشد و به همین دلیل است که روز جهانی تئاتر کودک و نوجوان را جشن میگیریم.»
تئاتر کودک و نوجوان در ایران
آنچه در خصوص نامشخص بودن زمان دقیق شکلگیری و توجه به مقولهای با عنوان تئاتر کودک، در جهان ذکر گردید، بطور طبیعی در ارتباط با تاریخچه تئاتر کودک در ایران نیز صادق است. اما آنچه مسلم است پدیدهای به نام تئاتر کودک با شکل و شمایل متداول آن، به اولین سالهای چهاردهمین قرن هجری شمسی، باز میگردد. در فصل نوزدهم از کتاب «تاریخ ادبیات کودکان ایران» چنین میخوانیم: «با رسوخ هرچه بیشتر پدیدههای غربی به جامعه ایران، تئاتر نیز مورد توجه خاص ایرانیان قرار گرفت. اهمیت این مقوله ناشی از سرشت چندگانه نمایش بود که همزمان، دیدن و شنیدن را با سخن گفتن میآمیخت و صحنههایی از زندگی آدمیان را بازسازی میکرد که البته ایرانیان با آن بیگانه نبودند.»
اما محمدرضا یوسفی، نویسنده و پژوهشگر ادبیات کودکان معتقد است: «دوران تئاتر، آن چیزی که من در مورد پیشینه نمایش برای کودک مطالعه کردم، ابتدا در تاریخ ایران باستان است. در آنجا یک سری متون دینی است و یک سری متون غیر دینی که رگههایی از متنهای نمایشی برای کودک و نوجوان را در آنها میبینیم. اثری که از این نظر خیلی جالب به نظر میرسد، کتاب «درخت آسوریک» است. این کتاب یک متن به نسبت نمایشی است و براساس گفتوگو بین یک بز و یک درخت خرما شکل گرفتهاست.»
در کتاب «کوششهای نافرجام، سیری در صد سال تئاتر ایران» نوشته «هیوا گوران»، نیز میخوانیم: «بیگمان گروهی از تماشاگران نمایشهای آنزمان، کودکان و نوجوانان شهری بودند که به طبقه میانه و میانه به بالا وابسته بودند. پدیده نمایش بیش از هر عامل دیگری بر این گروه سنی تاثیرگذار بود. آنها با اشتیاق به دیدن نمایشهای روز که شمار آنها از سال 1300م روبه فزونی گذاشت، میرفتند.»
الف- گامهای اولیه تئاتر کودک در ایران
«مدرسه عالی موسیقی از نخستین نهادهایی بود که در این دوره - 1300 هجری شمسی به بعد -، به تئاتر کودک، توجه ویژه کرد. این مدرسه در یک آگهی در نشریه «آینده»، دی 1306هـ. ش، اعلام کرد که برآنست هرماهه نمایشی برای کودکان بهروی صحنه ببرد و نمایشنامهنویسان را برای نوشتن نمایش برای کودکان فراخواند.» (تاریخ ادبیات کودکان ایران، ج 7- ص 934 )
تماشاخانه تهران نیز که از سال 1324هـ.ش آغاز به کار کرده بود، در دهه بیست، شماری نمایش ویژه کودکان را در روزهای جمعه به روی صحنه آورد. آگهیهای نمایش ویژه کودکان در تماشاخانه تهران، در دو نشریه اطلاعات 14 اسفند و اطلاعات هفتگی 24 اسفند سال 1324هـ.ش گواهی بر اجرای اینگونه نمایشها در تماشاخانه تهراناند.
ب- نمایش کودک و نوجوان و آموزش و پرورش
در دوره زمانی 1300 تا 1340 ادبیات نمایشی کودک و نوجوان بیش از دیگر گونههای ادبیات کودک، با آموزش و پرورش گره خورد و اجرای نمایش، پیوسته در فهرست فعالیتهای فوقبرنامه درسی کودکان و نوجوانان در دبستانها و دبیرستانها گنجانده شد. در کتاب «تاریخ ادبیات کودکان ایران» آمدهاست: «نخستین حرکتها برای اجرای نمایش ویژه کودکان از آموزشگاهها آغاز شد. زردشتیان پیش از اینکه سالنی به نام خود بسازند، بیشتر نمایشها را در مدرسههای خود برگزار میکردند.»
آندرانیک هویان، در کتاب «ایرانیان ارمنی» چنین مینویسد: «ارمنیان نیز شماری از نخستین نمایشهای خود را در سالنهای مدرسه برگزار کردند، اگرچه همه این نمایشها ویژه کودکان نبودند.»
اما نمایش عروسکی از جمله گونههای نمایشی بود که در این دوره به سبب دلبستگی و علاقه کودکان به آن، کمابیش به کار خود ادامه داد. اما از آنجا که نمایش عروسکی به ابزار و مهارتهای ویژه خود نیاز دارد، اجرای آن در توان گروههای دانشآموزان نبود و نیاز به گروههای ویژه و آموزشهای خاص داشت. نویسندگان کتاب «تاریخ ادبیات کودکان ایران» ضمن اشاره به این موضوع مینویسند: «به همین سبب، اداره کل هنرهای زیبا برای ترویج این گونه نمایشی در کودکستانها و دبستانها، در فروردین 1336هـ.ش کلاسهایی برای مربیان و آموزگاران برگزار کرد.»
افزون بر ترجمه نمایشنامهها و بازنویسی از قصههای عامیانه، متنهای تاریخی یا ادبیات کهن ایران، شماری نمایشنامه ویژه کودکان و نوجوانان نیز در این دوره نگارش یافتند. از چهرههای برجسته در این گستره میتوان از «جبار باغچهبان»، «مسعود فرزاد»، «علینقی وزیری» و «ابولقاسم جنتی عطایی» نام برد. «سیروس طاهباز»، در فرهنگنامه کودکان و نوجوانان، در ارتباط با شخصیت «جبار باغچهبان» مینویسد: «در این میان، «جبار باغچهبان» چهره برجسته ادبیات کودک در این دوره، در زمینه نمایشنامهنویسی و اجرای نمایش در کانونهای آموزشی نیز کوشا بود. او اجرای نمایش را یکی از بنیادهای مهم آموزش پیشدبستانی میدانست. به همین سبب هنگامی که در سال 1303 هـ. ش «کودکستان باغچه اطفال» در تبریز را بنیان نهاد، دست به کار نوشتن نمایشنامههای گوناگون شد و به یاری همسرش که با موسیقی آشنا بود، در کودکستان، نمایشهای آهنگین اجرا کرد.»
از جمله فعالیتهای «باغچهبان» میتوان به نوشتن نمایشنامههایی همچون «گرگ و چوپان»، «خانم خزوک» و «پیر و ترب» و... اشاره کرد. کتاب «تاریخ ادبیات کودکان ایران» در خصوص تاثیر «باغچهبان» بر ادبیاتنمایشی ایران مینویسد: «باغچهبان» با نوشتن قطعههای نمایشی برای کودکان پیشدبستان، از دوسو پیشگام به شمار میرود: نخست اینکه با این آثار نام خود را به عنوان پدر ادبیاتنمایشی کودکان ایران ثبت کرد. دوم آنکه، مواد آموزشی و کمک آموزشی برای کودکان پیشدبستانی پدید آورد.
پ- مرکز تئاتر کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان
یکی از مراکز مهم و تاثیرگذار در تاریخ تئاتر کودک و نوجوان ایران، - بخصوص در دوران جدید- بدون شک، مرکز تئاتر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بودهاست. «داود کیانیان»، که خود دورهای مدیر این مجموعه بودهاست در مقدمه کتاب «تاریخ 20 سال فعالیت تئاتری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» مینویسد: «دهه چهل، شکلگیری و تاسیس کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را بههمراه دارد که در آن تئاتر، به عنوان یک شاخه آموزشی پذیرفته میشود.»
در پایاننامه تحصیلی «نرگس طباطبایی»، با عنوان «زمینه پیدایش و پیشرفت تئاتر کودکان و نوجوانان در ایران» میخوانیم: «قبل از کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، مرکزی به عنوان مرکز فعالیتهای تئاتر برای کودکان وجود نداشت و تنها برنامههای تلویزیونی بود که مخصوص آنها اجرا میشد.»
اما در بروشور نمایش «شاپرک خانم»، (بیژن مفید) یکی از اولین تولیدات کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان _ سال 1352هـ.ش-، هدف مرکز تئاتر کانون، اینگونه توضیح داده شدهاست: «هدف این کانون از ابتدا تهیه و ارائه بهترین نمایشنامهها برای کودکان و نوجوانان و سپس، آموزش تئاتر به آنان بوده است. مرکز تئاتر کانون در فروردین ماه 1351 فعالیت تئاتری خود را آغاز کرده و در طی یک سال، نمایشهای «ترب»، «کوتی موتی» و «خورشید خانم آفتاب کن» را به صورت سیار در 21 کتابخانه کودک در تهران و 17 کتابخانه کودک در شیراز، اصفهان، کرمانشاه، همدان و جنوب ایران به نمایش درآورد. به علاوه مرکز تئاتر کانون اقدام به ایجاد کلاسهای تئاتر در کتابخانههای کودک کردهاست که هدف آن ایجاد محیطی مناسب برای پرورش اندیشه و ایجاد خلاقیت در کودکان و نوجوانان است.»
در پایاننامهای که ذکرش رفت، فعالیتهای تئاتر کانون در قبل از انقلاب، به شش قسمت تقسیم بندی شدهاست: «1- تئاتر حرفهای برای کودکان 2- کارگاه تئاتر نوجوانان 3- تئاتر خلّاق: متشکل از گروهی از مربیان تعلیم دیده که در تمام کتابخانههای کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان در ایران به تعلیم این رشته میپرداختند. 4- تئاتر عروسکی 5- جشنواره تابستانی: متشکل از فیلم، تئاتر، موسیقی و باله که هر ساله به مدت دو ماه در پارک نیاوران به اجرا درمیآید. 6- اتومبیل سیار تئاتر(تریلی): از یک واحد کامل تئاتر تشکیل میشود و آن اتومبیلی است با تمام وسایل لازم برای روی صحنه آوردن یک نمایشنامه.» لازم به ذکر است که این اتومبیلهای سیار تئاتر، قابلیت اجرای نمایش در پارکها و فضاهای باز، در تهران، شهرستانها و حتی مناطق روستایی کشور را داشتهاند.
«داود کیانیان»، در ادامه مقدمهای که ذکرش رفت، چنین مینویسد: «با نزدیک شدن به سالهای 56 و57هـ.ش گروههای مختلف سیاسی در اوایل بهصورت پنهان و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بهصورت آشکار، جهتگیری سیاسی و ایدئولوژیک خود را در تئاترهای کودکان و نوجوانان عرضه میدارند. این روند تا سال 1360هـ.ش ادامه مییابد. فراز بعدی دهه شصت است که تئاتر کودکان و نوجوانان در آن با کمیت کمنظیر از لحاظ اجرای نمایش، چاپ نمایشنامه، آموزش، نقد و ایجاد جشنواره روبهرو میگردد.»
اما «مرضیه برومند»، هنرمند نامآشنای تئاتر، سینما و نمایش تلویزیونی در حوزه کودک، در یادداشتی که دیماه 1384هـ. ش در اولین مجمع عمومی انجمن تئاتر کودک و نوجوان خانه تئاتر، خواند، به مرور کوتاه خاطرات خود از دوران شکلگیری تئاتر کودک در کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان و تئاتر شهر پرداخت و چنین اظهار داشت: «سال 1351هـ.ش ، سال سوم دانشکده هنرهای زیبا، رشته هنرهای نمایشی بودم که برای عضویت در اولین گروه تئاتر ویژه کودکان و نوجوانان که در کانون پرورش فکری تاسیس میشد انتخاب شدم. بقیه اعضای گروه غیر از من، «سوسن فرخ نیا»، «بهرام شاه محمدلو»، «رضا بابک» و «علیرضا هدایتی» بودند، کارگردان و سرپرست گروه یک آمریکایی بود به نام «دان لافون» ( DAN LAFON ) و دستیار و مترجماش، اردوان مفید. محل تمرین و استقرار گروه هم کتابخانه پارک لاله بود، همانجایی که حالا مرکز تئاتر و تئاتر عروسکی کانون است. گروههایی از تمرینات گوناگون درزمینه صدا، بدن، تمرکز، بداههسازی و ... کار خودش را شروع کرد. یک صندوق داشتیم و چند برزنت گرد رنگی، راه افتادیم توی کتابخانههای تهران و سراسر ایران و نمایش دادیم. «ترب»، «کوتی و موتی»، «خورشید خانم آفتاب کن»، «شاپرک خانوم» و.. شاگردان زیادی تربیت کردیم که آنها هم به نوبه خود به کتابخانهها رفتند و تئاتر درس دادند و به این ترتیب، تئاتر بچهها گسترش پیدا کرد، بسیاری از بازیگران مطرح امروز، شاگردان کلاسهای تئاتر کانون هستند.»
وی در ادامه یادداشت خود میافزاید: «دو سال بعد به دلیل اختلاف نظر و دیدگاه با سرپرستی گروه و کانون اختلاف پیدا کردیم و همگی استعفا دادیم و پس از مدتی به دعوت «داود رشیدی» اولین گروه نمایشهای تلویزیونی بچهها را در واحد نمایش تلویزیون تشکیل دادیم و حاصل آن نمایشهای متعددی بود که روی صحنه بردیم و برای تلویزیون ضبط کردیم و اینطوری شد که چهرههایمان به عنوان بازیگر کودک در خاطر بچهها و بزرگترها نقش بست.»
«محمد رحمانیان»، نویسنده و کارگردان تئاتر، در مراسم تجلیل از یک عمر تلاش و بازی «رضا بابک» که در دومین جشن بازیگر – اردیبهشت 1384- برگزار شد در این رابطه میگوید: «بزرگترین کار «رضا بابک» در اواسط دهه چهل و با همراهی «مرضیه برومند» و گروهی از هنرمندان شکل گرفت. وی در این دوره، نخستین آثار جدی را برای کودکان و نوجوانان روی صحنه برد. بیتردید میتوان گفت که تئاتر کودک و نوجوان توسط «رضا بابک» و «مرضیه برومند» و همکارانشان در آن سالها پایهریزی شد.»
«رحمانیان» ادامه میدهد: «این هنرمندان، همزمان با شکلگیری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، به طور جدی تئاتر عروسکی را نیز پیگیری کردند و بعدها با همراهی جوانانی که از دل کانون بیرون آمدند، مانند حمید جبلی، «ایرج تهماسب»، «فاطمه معتمدآریا»، «آتیلا پسیانی» و... تئاتر کودک و نوجوان را دنبال کردند.»
مرضیه برومند در ادامه یادداشتی که ذکر آن رفت، به وضعیت تئاتر کودک و نوجوان بعد از انقلاب پرداخته و مینویسد: «بعد از پیروزی انقلاب، همین گروه بود که دو نمایش موفق و به یادماندنی «اولدوز و کلاغها» به کارگردانی «رضا بابک»، در سال 1359هـ.ش و «یک جفت کفش برای زهرا» به کارگردانی بهرام شاه محمدلو، در سال 1360 هـ.ش را در تئاتر شهر، سالن چهارسو اجرا کرد. نمایشهایی که خاطره موفقیت و استقبال بینظیر تماشاگران از آنها هنوز در خاطرهها ماندهاست. بالغ بر 250 اجرا، سه اجرا در روز، صفهای طویل که چند دور گرد تئاتر شهر میگشت و کف زدنهای بیوقفه تماشاگران.»
وی سپس در خصوص سرنوشت تئاتر کودک و نوجوان در سالهای اخیر، اظهار میدارد: «با جدا شدن تئاتر شهر از تلویزیون و واگذاری آن به مرکز هنرهای نمایشی، رابطه گروه ما با این سالن گسسته شد، مدیران بعدی تئاترشهر علاقهای به تئاتر کودکان نداشتند، اغلب نمایشهایی که در سالنهای تئاتر شهر اجرا میشد، از جنس تئاترهای تجربی بودند و طبیعی است که این نمایشها قادر نبودند نظر تماشاگران معمولی را به خود جلب کنند، تئاتر شهر و به خصوص سالنهای کوچک آن تبدیل شد به محافل خصوصی برای دستاندرکاران تئاتر و رابطه خانوادهها و بچهها با تئاتر شهر قطع شد. سالنهای تئاتر کتابخانه پارک لاله، چند دوره کوتاه فعال شد و دوباره رو به کسادی گذاشت، تالار هنر را به تئاتر و تئاتر عروسکی برای بچهها اختصاص دادند اما در هیچ دورهای نتوانست رونق پیدا کند. دستاندرکاران تئاتر و تئاتر عروسکی کودکان، برای امرار معاش جذب تلویزیون شدند و چراغ تئاتر کودکان خاموش شد. بدون هیچ سوسویی...مقصر کیست؟ مسئولین؟ دست اندرکاران؟ یا بچههای بیچاره...؟»
ادامه دارد