در حال بارگذاری ...
...

نگاهی به نمایش «قصه تلخ طلا»، نوشته و کار «بهروز غریب‌پور»؛ سالن چهارسو ـ آبان 1385

 بهزاد صدیقی یکی از دلمشغولی‌های هر هنرمندی پرداختن به مفاهیم و مضامین جهانشمول و فطرت‌های بشری است. این مفاهیم همواره ذهن آدمی را متوجه خود ساخته و جوامع در هر دوره‌ای از حیات خویش با آنها روبرو هستند. از این رو ...

 بهزاد صدیقی

یکی از دلمشغولی‌های هر هنرمندی پرداختن به مفاهیم و مضامین جهانشمول و فطرت‌های بشری است. این مفاهیم همواره ذهن آدمی را متوجه خود ساخته و جوامع در هر دوره‌ای از حیات خویش با آنها روبرو هستند. از این رو هنرمند ـ بگوییم نویسنده ـ می‌کوشد با تحلیل موضوعی که طرح می‌کند با مخاطبان بسیاری ارتباط برقرار کند. این ارتباط البته در شکل اجرایی به چگونگی استفاده از ابزار و عوامل صحنه هم بستگی دارد و او به عنوان خالق اثر هنری سعی بر آن دارد هر چه بهتر و بیشتر از آنها به نفع اجرای خویش سود جوید. در این میان نمایشنامه به عنوان رکن اولیه هر تئاتر با طراحی و تفکر کارگردان و عوامل صحنه در می‌آمیزد و قصه نمایش را بازآفرینی می‌کند.
آن طور که از بروشور نمایش برمی‌آید «قصه تلخ طلا» بر اساس داستان‌های کهن نوشته شده و نویسنده تلاش کرده با بهره‌گیری از زبان نمایشی و شعرگونه، آن را برای اجرا تنظیم کند. بهره‌گیری از زبان طنز در لابه‌لای متن و نیز برقراری ارتباط میان شخصیت «یونسِ» اثر با «یونسِ» پیامبر از دیگر ویژگی‌های این اثر محسوب می‌شود. اگر چه تلاش برای نوشتن نمایشنامه‌ای به زبان شعر آن هم در حجم 120 دقیقه، توسط نمایشنامه‌نویسان دیگر نیز تجربه شده است اما در اثر «غریب‌پور» به مرز تجربیات‌ نوینی می‌رسد و با بهره‌گیری از داستان‌های کهن و زبان شاعرانه، زمینه ارتباط با مخاطبان کودک و نوجوان را نیز فراهم می‌آورد. نمایش «قصه تلخ طلا» داستان حرص و آز زنی به نام «هانیه» و همسرش «یونس» را روایت می‌کند. زن از ماهی طلایی که «یونس» در هنگام صید دیده است، می‌خواهد تا به او طلا بدهد؛ ماهی طلا، آرزوی زن را برآورده می‌کند. اما طلاها آرامش زندگی او را بر هم می‌زند و ... «غریب‌پور» برای نشان دادن این قصه از همه عوامل اجرا همچون، نور، لباس، موسیقی، آکساسوار و دکور کم حجم و کاربردی بهره می‌جوید تا به ترکیب‌بندی خاص و مدرنی دست پیدا کند و آنچه بیش از همه به نمایش او تشخص می‌بخشد، کاربرد موسیقی و آواز در آن است. از آنجا که نمایشنامه در قالب شعر نوشته شده، این موسیقی در بیشتر صحنه‌ها حضور پررنگی دارد؛ تصور کنیم اگر این موسیقی وجود نداشت، باز هم، اجرای نمایش می‌توانست در زمان دو ساعت تماشاگران را تا پایان همراه کند؟ پاسخ این سوال زمانی می‌تواند مثبت باشد که قصه نمایشنامه در زمان محدودتری بگذرد. یعنی باید از متن کاسته شود تا امکان برقراری ارتباط با تماشاگر فراهم شود. تماشاگر در برخورد اولیه با اثر، پرده سفیدی را که در انتهای صحنه به شکل افقی قرار گرفته می‌بیند که با نورپردازی یا استفاده از تصویر متحرک در آغاز و پایان نمایش، به فضاسازی قصه یاری می‌رساند. این پرده البته به نوعی تصاویر سینما را تداعی می‌کند؛ بویژه شروع و پایان نمایش، این امر را هر چه بیشتر به ذهن می‌رساند. «غریب‌پور» در به وجود آوردن ترکیب‌بندی‌های متنوع، همه توانایی خویش را به کار می‌گیرد تا از قصه‌ای کلاسیک، اجرایی مدرن را پیش‌روی تماشاگران قرار دهد. از همین رو، در نورپردازی، طراحی صحنه و موسیقی می‌کوشد ضمن توجه به اشکال سنتی و کهن این عناصر به شکل امروزی‌تری نمایش خود را به اجرا در آورد. حرکت‌بندی و چینش بازیگران در بازی گرفتن از آنها و در مجموع هدایت آنها در صحنه که تصویرهای متنوع و متعددی با همراهی عوامل دیگر به وجود می‌آورند، کارگردانی اندیشمندانه و متبحرانه «غریب پور» را به اثبات می‌رساند. «نسیم ادبی» در نقش «هانیه» و «ایرج راد» در نقش «یونس» بخش مهمی از بار اجرای نمایش را بر دوش دارند. آنها به همراه سایر بازیگران نمایش که شخصیت‌های فرعی داستان را جان می‌بخشند، می‌کوشند شخصیت‌ها را باورپذیر ارائه دهند. در این میان «نسیم ادبی» و «سیاوش چراغی پور»، بیش از همه از توانایی و خلاقیت‌های خویش بهره می‌گیرند تا همپای نقش، اجرا را پیش ببرند. «راد» نیز با پرداختن به ریزه‌کاری‌های نقش خود، تلاش می‌کند شخصیت «یونس» را متفاوت‌تر از هر بازیگر دیگر نشان دهد. البته این ویژگی برآمده از شخصیت دو نقشی است که به او محول شده تا ایفایش کند. در واقع نمایش «قصه تلخ طلا» با بازی هماهنگ بازیگران و عوامل اجرایی، یکی از داستان‌های شفاهی فراموش شده قدیمی ایرانی را پیش روی تماشاگران قرار می‌دهد. «ابراهیم اثباتی» به عنوان آهنگساز این نمایش به همراه گروهش می‌کوشد به فضاسازی‌ها و تصاویر خلق شده کارگردان و گروه اجرایی کمک کند. برای همین در لحظات مختلف اجرای موسیقی و نمایش از سازهای متعددی بهره می‌گیرد و همخوانی خوانندگان را هم از نظر دور نمی‌دارد. اجرای موسیقی در آغاز، پایان و چند بخش دیگر نمایش به شیوه اپرا نزدیک شده و بر جذابیت اثر می‌افزاید؛ ضمن آنکه به لحاظ نمایشی، این عنصر از صحنه را دراماتیک جلوه می‌دهد. موسیقی این اثر به نوعی هویت نمایشی پیدا می‌کند و در کلیت اجرا، به هماهنگی با عوامل اجرایی دیگر صحنه نزدیک می‌شود. از آنجا که «غریب پور» از این نوع موسیقی در نمایش پیشین خود ـ اپرای عروسکی «رستم و سهراب» ـ نیز بهره برده بود، حالا با تجربه به دست آمده، در اجرای «تلخ طلا» نیز به خوبی از عنصر موسیقی استفاده می‌کند. در این اجرا، طراحی نور، صحنه و لباس همگی توسط نویسنده و کارگردان نمایش، انجام شده است. برای همین می‌توان گفت که همه تفکر کارگردان نمایش «قصه تلخ طلا» توانسته به درستی ظهور و بروز یابد و زمینه انتقال آن را راحت‌تر و بهتر در صحنه فراهم کند. شاید از این نظر بتوان به او کارگردان مؤلف نام نهاد، زیرا این عوامل در خدمت کامل نویسنده و کارگردان قرار دارد و اجرا به کار آمدی خود دست پیدا کرده است. به هر حال مؤلفه‌های کارگردانی از انتخاب موضوع نمایشنامه تا انتخاب عناصر اجرایی نشان می‌دهد که «غریب‌پور» به خوبی توانسته ایده‌های فکری و نمایشی خود را به تصویر در آورد؛ ایده‌هایی که بر تئاتر بودن اجرا تأکید دارد.
با آنکه متن نمایشنامه به یک اجرای کامل رسیده است، اما بهره بردن از دو نوع زبان شعر (محاوره‌ای و کلاسیک) از انسجام اثر کاسته است. به نظر می‌رسد اگر یک نوع زبان شاعرانه برای متن انتخاب می‌شد بویژه آنکه اگر این زبان شعر به صورت محاوره بود، مخاطب امروزی به ارتباط راحت‌تر و بهتری دست می‌یافت. «غریب‌پور» در اجرا، از نشانه‌ها نیز بهره می‌برد. نشانه‌هایی که هر یک بر اندیشه متن تأثیرگذار می‌شوند. از جمله این نشانه‌ها می‌توان به آینه‌ها که در ابتدا بر روی دیوار قرار گرفته و در انتها در دست بازیگران قرار می‌گیرد، تور ماهیگیری، ماهی و نورهای متنوعی که بر پرده سفید سالن پرتو می‌افکند، اشاره کرد. به هر حال پرداختن به داستان‌های کهن ایرانی و استفاده از آنها در صحنه تئاتر امروز، نشان از دقت نظر و علاقه «غریب‌پور» دارد و این نکته را به ما یادآور می‌شود که می‌توان از قصه‌های فولکلور و شفاهی برای نگارش نمایشنامه بهره برد و از آنها برای بیان دغدغه‌های امروزی نیز استفاده کرد. این تجربه «غریب‌پور» اگر چه از چنین قصه‌ای برخوردار بوده اما شکل اجرا نشان می‌دهد که در ادامه کارهای پیشین گروه تئاتر «آیرین» قرار دارد زیرا از اصول مدرن‌گرایی صحنه تبعیت می‌کند.