در حال بارگذاری ...
...

کند و کاوی درباره واژه (بخش اول)

 سید حسین فدایی حسین  مقدمه نمایشنامه‌خوانی، پدیده‌ جدیدی در عرصه تئاتر ایران محسوب می‌شود و چند سالی است در محافل مختلف تئاتری در تهران و شهرستانها رواج یافته و تا کنون علاقه‌مندان بسیاری را به خود جلب و جذب ...

 سید حسین فدایی حسین


 مقدمه
نمایشنامه‌خوانی، پدیده‌ جدیدی در عرصه تئاتر ایران محسوب می‌شود و چند سالی است در محافل مختلف تئاتری در تهران و شهرستانها رواج یافته و تا کنون علاقه‌مندان بسیاری را به خود جلب و جذب کرده است. این شکل تئاتری که نه اجرای کامل یک نمایشنامه است و نه نمایشنامه‌ای خام، در واقع خود صورت متفاوت از اجرای نمایش است که به شکل خوانش درست نمایشنامه توسط بازیگران با هدایت و رهبری کارگردان به‌ اجرا در می‌آید و دور یک میز، مقابل تماشاگران در هر سالنی می‌تواند قابل ارایه باشد.
رواج این شکل از اجرای تئاتر در سالهای اخیر در کشورمان چه در تهران ـ تئاترشهر، خانه هنرمندان ایران، خانه تئاتر، تالار مولوی، فرهنگسراها و جشنواره‌های تئاتر و... ـ و چه در مجامع مختلف تئاتری در شهرستانها، لزوم تحقیق در خصوص دلایل گسترش جریان نمایشنامه‌خوانی و تاثیرات آن بر جریان تئاتر کشورمان را ایجاب می‌کند.

 طرح مسأله
در برخورد اولیه با پدیده گسترش نمایشنامه‌خوانی در کشور و آنچه که در مقدمه ذکر شد، خود به خود این سئوال در ذهن شکل می‌گیرد که دلیل این همه ‌استقبال در فاصله چند سال اخیر از نمایشنامه‌خوانی چیست؟ و بعد اینکه چنین جریانی با این سطح از گستردگی، چه تاثیری در روند کلی تئاتر کشورمان خواهد داشت؟ تحقیق حاضر شاید تنها مقدمه‌ای است جهت یافتن پاسخ سئوالهایی از این دست.

 نمایشنامه‌خوانی / تعریف
در یک تعریف اولیه می‌توان نمایشنامه‌خوانی را خوانش صحیح نمایشنامه در حضور مخاطب، توسط بازیگران و با هدایت کارگردان، بدون استفاده ‌از امکانات و تمهیدات اجرای نمایش نامید. دکتر فرهاد ناظرزاده کرمانی، محقق و پژوهشگر تئاتر در ابتدای مقاله‌ای تحت عنوان «دوجستار پیرامون نمایشنامه‌خوانی» که در شماره 24 نشریه صحنه به چاپ رسیده است درباره تعریف واژه نمایشنامه‌خوانی چنین می‌گوید: «یکی از جستارهای ‌آغازینه پیرامون‌ نمایشنامه‌خوانی، آشنایی با واژگانی است که در این گفتمان به کار می‌روند. از آنجایی که تاکنون بیشتر این واژگان به زبان فارسی مطرح نشده اند، جا دارد بررسی، پژوهش و نقد این هنر، از واژگان و «اصطلاح‌ شناسی» آغاز شود. نمایشنامه‌خوانی به باور این پژوهشگر، شاید بتواند برابر نهاد فارسی برای اصطلاح ـ‌ واژه «درامالوگ» (Dramalogue) باشد. در فرهنگ بزرگ وِبستِر، این اصطلاح چنین تعریف شده است: «خواندنِ نمایشنامه‌ای برای دریافتگری تماشاگر» در بسیاری از کتابهای تماشاگانی، بویژه در فرهنگهای اصطلاح‌شناسی از چند اصطلاح هم‌بسته و هم‌پیوند با «درامالوگ» یاد شده است. شـــماری از این واژگان اصطلاحی عبارتند از:
1. نمایشی‌خوانی (Dramatic Reading) 2. نمایشی خوانی نمایشنامه 3. خواندن نمایشنامه 4.نمایشنامه‌خوانی 5.خواندن نمایشنامه برای همگان (PUBLIC PLAY–READING) 6. خواندن نوشتارهای تماشاگانی»
دکتر ناظرزاده پس از تعریف واژه نمایشنامه‌خوانی درباره ارایه تعریفی جامع از این گونه اجرایی نمایش چنین اظهار می‌کند:
«نمایشنامه‌خوانی را می‌توان ریختاری از هنر نمایش دانست که پدیده‌ای «خود ‌‌استوار» و «خود ‌‌بسنده» است و نیز «خود ‌‌آماج» و «خود ‌‌فرجام». این چنداچون به نمایشنامه‌خوانی، هستی ویژه‌ای بخشیده و برخورداری از پی بنیادهای زیباشناسیکی ویژه نیز نمودی از همین هستی ویژه است. این پدیده هنری نیز به مانند پدیده‌های هنری دیگر برای تازه‌جویی، نوآوری و طرفه‌کاری، زمینه و گستره دارد و از توانشها و گنجایشهای بایسته برخوردار است و بر همین بنیادها، نقدپذیر.»
در حقیقت به اعتقاد دکتر فرهاد ناظرزاده کرمانی، نمایشنامه‌خوانی به عنوان یک هنر مستقل، اشکال متعددی دارد؛ ولی آنچه که جزو ویژگیهای اصلی این هنر است الزام رو به رویی پدیده نمایشنامه‌خوانی با مشارکت نقدآمیز تماشاگران است. در روزنامه همشهری در ویژه نامه جشنواره فجر ـ چهارشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۸۳- درباره تعریف نمایشنامه‌خوانی چنین آمده است: «ابتکار و نوآوری در اجرای نمایشنامه موضوعی است که در مواقعی تبدیل به خبری مهم می‌شود. «نمایشنامه‌خوانی» که روشی جدید در اجرای نمایشنامه است چند ماهی است که در جامعه تئاتر ما در سطحی گسترده مطرح شده است. «نمایشنامه‌خوانی» روشی است شبیه به اجرای رادیویی. در اجرای رادیویی، نمایشنامه توسط عده‌ای که هر یک ایفاگر نقشی هستند، خوانده شده بدون آن که صحنه‌ای و حرکتی در کار باشد. در نمایشنامه‌خوانی هم همین اتفاق می‌افتد با این تفاوت که تماشاگران نیز حضور دارند و آن را تماشا می‌کنند. نمایشنامه‌خوانی همچنین به شخصیتها و کارگردان نیازمند است و کار ساده‌ای به نظر نمی‌آید.»
روزنامه ایران ـ شنبه ۱ تیر ۱۳۸۱- در حالی که ‌از اجرای روخوانی «داستانهای وینی» براساس نوشته‌ها و کارگردانی «بابک محمدی» و اجرای مشترک با «سیروس ابراهیم زاده» به عنوان نخستین حرکت نمایشنامه‌خوانی طی سالهای اخیر در ایران یاد می‌کند به نقل از محمدی می‌نویسد: «در این نوع اجرا، تنها بر توانایی کلام، صدا و بیان بازیگر تکیه شده و فرض کنید شما به عنوان هنرپیشه باید بتوانید زمانی بین ۴۰ تا ۶۰ دقیقه، سیصد نفر را جذب خود کنید؛ البته نکته مهم دیگری نیز وجود دارد و آن اینکه شما این متن‌ها را برای مردم عادی قرائت نمی‌کنید. مستمعان شما باسواد هستند. نوع قرائت شما باید با مردم دیگر تفاوت داشته باشد تا افراد جذب شوند. ایرادی که گاهی در این زمینه متبادر می‌شود در اینجاست که برخی می‌اندیشند باید نمایش هاملت را در تئاتر شهر برای مردم بخوانیم. این فرضیه کاملاً اشتباه ‌است. نمایش شما اگر بیشتر از دو یا سه شخصیت داشته باشد جذابیت خود را برای شنونده‌ از دست خواهد داد؛ زیرا شما به عنوان کارگردان نمی‌توانید صداها را جایگزین کنید و تماشاگر هم قادر نمی‌شود شخصیت‌ها را تمییز دهد.»
سیروس ابراهیم زاده نیز در گفتگو با روزنامه ‌ایران چنین می‌گوید: «کارِ خواندنی ( نمایشنامه‌خوانی) در شرایطی خاص توسط گروهی مشخص انجام می‌شود. گروهی که باید ایجاد جذابیت در مخاطب را در وجودش اندوخته باشد. زیرا در این مقوله اجرایی، شایبه هایی که ما در اجرای صحنه‌ای، تماشاگر را با آن می‌فریبیم، وجود ندارد. پس جذابیت در این گونه ‌اجرا، یک لازمه بسیار اساسی است.»
بابک محمدی در توضیح سخنانش درباره نمایشنامه‌خوانی چنین اظهار می‌کند: «در این نوع کارها، کارگردانی دیالوگ وجود دارد؛ یعنی کارگردان ذهنیت خود را به چند نقطه، مثل میزانسن و هماهنگی دیگر عناصر صحنه مثل دکور، لباس، نور و... معطوف نمی‌دارد. وظیفه کارگردان در روخوانی، تنها راهنمایی بازیگران در چگونگی انجام گفتگوهاست. هنرپیشه هم باید دارای فن بیان و تسلط کامل بر زبان نمایشنامه در حال اجرا باشد؛ به طور مثال اگر نمایشنامه به زبان فارسی اجرا می‌شود باید تمامی‌معیارها و نوع گویش خاص متن را رعایت کند. اگر متن ادبی است، بازیگر نمی‌تواند از گویش عامیانه ‌استفاده کند یا بالعکس. بازیگر باید به هنگام اجرای یک متن، علاوه بر مشخصات بازیگری توجه خود را به علامات سجاوندی نیز جلب کند. تلفظ اشتباه، تأکید نابه‌جا و... می‌تواند کلیت اثر را مخدوش و حتی ارتباط مخاطب را با اثر قطع نماید. از دیگرسو باید تسلط بر واژگان نیز داشته باشد.»
محمدی همچنین درباره تفاوت میان نمایش رادیویی و نمایشنامه‌خوانی می‌گوید: «در نمایشنامه رادیویی ما افکت و موسیقی داریم و از دیگرسو، نمایشنامه رادیویی زنده نیست. من اگر بخواهم نقطه مقابلی برای نمایشنامه‌خوانی در نظر بگیرم، می‌توانم به پانتومیم اشاره کنم. پانتومیم؛ یعنی تعریف یک داستان با استفاده‌ از بدن بدون کلام؛ اما نمایشنامه‌خوانی؛ یعنی استفاده ‌از کلام بدون بدن. نمایش رادیویی کارگردانی چند جانبه‌ای می‌طلبد که کارگردانی دیالوگ، بخشی از آن به شمار می‌آید؛ اما در نمایشنامه‌خوانی کارگردانی تنها کارگردانی دیالوگ است.»
رضا جابر انصاری نمایشنامه‌ نویس و مسئول برگزاری جلسات نمایشنامه‌خوانی جشنواره تئاتر فجر در دوره بیست‌ و سوم، تعریف خود را از نمایشنامه‌خوانی چنین عنوان می‌کند: «فکر می‌کنم هر جریانی، شناسنامه و اسم مشخص خود را دارد و هر اسمی، تعریف و معانی خود را. معنا و تعریف نمایشنامه‌خوانی در عنوان آن وجود دارد و معنایی که کانون نمایشنامه‌نویسان ایران برای این جریان دارد، همان خوانش نمایشنامه ‌است. نمایشنامه‌خوانی‌هایی که در خارج از کانون نمایشنامه‌نویسان برگزار می‌شود، متفاوت با نمایشنامه‌خوانی‌هایی است که ‌این کانون در آخرین شنبه هر ماه برگزار می‌کند؛ البته ‌اگر در نمایشنامه‌خوانی، بازیگران این خوانش را انجام دهند، منافاتی با آن تعریف ندارد. بعضی از نمایشنامه‌‌نویسان یا کارگردانان در قالب شفاهی و کلامی به درستی نمی‌توانند حسهای لازم و معانی نهفته در متن را در صدایشان منتقل کنند. و در واقع نقش‌ خوانان برای بهتر منتقل کردن فکر و اثر نویسنده با صدای خود تلاش می‌کنند متن نمایشنامه یا دیالوگها را بخوانند.»
به نقل از روابط عمومی فرهنگسرای نیاوران، علیرضا خمسه از داوران بازبینی دومین جشنواره نمایشنامه‌خوانی این فرهنگسرا در تعریف نمایشنامه‌خوانی چنین گفته است: «نمایشنامه‌خوانی فرآیندی خلاق است که طی آن گروه نمایشی با قرائت یک نمایشنامه و پرهیز از عمل و ساخت تصویر نمایشی، ارتباطی زنده و پویا و در عین حال مؤثر با مخاطب برقرار می‌کند. نمایشنامه‌خوانی مثل همزاد دیگر خویش؛ یعنی «قصه خوانی» قدرت تخیل و ساخت تصاویر ذهنی مخاطبان خویش را ارتقا می‌بخشد.»
هایده حائری نیز از داوران بازبینی دومین جشنواره نمایشنامه‌خوانی فرهنگسرای نیاوران معتقد است: «نمایشنامه‌خوانی از دید من نوعی اجرای نمایشی با تمام کیفیت‌های یک بیان تئاتری است و تفاوت عمده ‌اجرای نمایشی با اجرای نمایشنامه‌خوانی را باید تنها در استفاده‌ از متن به طور مستقیم دانست که باعث محدود شدن اجرای میزانسن‌های موجود در متن است. من از حیث شخصیت‌پردازی، بیان نمایشی و کنش موجود در متن، تفاوتی بین اجرای نمایشی و نمایشنامه‌خوانی نمی‌بینم.»
سعید شاپوری، نویسنده و کارگردان تئاتر، نمایشنامه‌خوانی را معرفی متن نمایشی با شیوه اجرای مطلوبی که در نیمه راه‌ اجرای کامل قراردارد، تعریف می‌کند و می‌افزاید: «در این شیوه اجرا، حرکت فیزیکی بازیگران، عناصر نمایشی همچون حس بازیگر، تحلیل متن، بیان مناسب بازیگر باید به منصه ظهور برسند. به تعبیری به جز میزانسن حرکتی بازیگران هرآنچه لازمه‌ انتقال نمایشنامه، موضوع و محتوای آن است باید توسط عوامل اجرایی در خواندن نمایشنامه به کار گرفته شود.»
«بهزاد صدیقی»، درباره ویژگی‌های نمایشنامه‌خوانی یادآور می‌شود: «به نظرم نمایشنامه‌خوانی باید از این چند شاخصه برخوردار باشد: 1ـ از افکت، صداسازی و موسیقی پرهیز شود. 2ـ نقش‌خوانان یا نقش‌خوان از حرکت یا حرکات بدنی پرهیز کنند. 3ـ از نورپردازی، طراحی گریم و طراحی لباس یا طراحی صحنه نیز دوری شود. 4ـ صداسازی بازیگر فقط در حد آنکه نقش یا دیالوگهای نمایشنامه‌ به درستی به مخاطب منتقل شود، می‌تواند در نمایشنامه‌خوانی صورت گیرد. 5ـ در مجموع هر آنچه که نمایشنامه‌خوانی را از دوبلوری یا نمایشنامه رادیویی یا نمایش صحنه‌ای دور کند، به اجرایی درست، نزدیک می‌شود.»
«چیستا یثربی» با اشاره به شکل جدید نمایشنامه‌خوانی در ایران که میزانسن، موسیقی، گریم و طراحی صحنه دارد، توضیح می‌دهد: «به‌ این اجراها نمی‌توان نمایشنامه‌خوانی گفت. این اجراها بین نمایشنامه‌خوانی و اجرای صحنه هستند. در کشورهای خارجی به ‌این نوع اجرا، رپرتوآر می‌گویند و یک نوع خوانش از نمایشنامه ‌است.»

 نمایشنامه‌خوانی و تاریخچه
دکتر فرهاد ناظرزاده کرمانی در ادامه مقاله شان تحت عنوان «دوجستاره پیرامون نمایشنامه‌خوانی» که در شماره 24 نشریه صحنه به چاپ رسیده است درباره ریشه پیدایش نمایشنامه‌خوانی به تعریفی از تماشاخانه های محفلی می‌پردازد و چنین اظهار می‌دارد: «تماشاخانة محفلی، برابر نهادی است که مراد از آن، تماشاخانه‌ای است کوچک با گنجایش اندک که توسط یک یا چند تن از هنرمندان تماشاگانی و یا هواداران هنر نمایش، ساخته و پرداخته شده است. تماشاگران نمایش‌هایی که در تماشاخانه‌های محفلی پدید می‌آمده‌اند، بیشتر از چهره‌های هنری، ادبی و فرهنگی بوده‌اند و به جای خرید بلیت و پرداخت بهای آن به شیوه «همت عالی» کمک خود را به آن نهاد تماشاگانی اهدا می‌کرده اند. در تماشاخانه‌های محفلی، نمایشنامه‌های ویژه و شناخته‌شده‌ای به صحنه برده می‌شده اند. این نمایشنامه‌ها بر بنیاد اساسنامة ویژة آن تماشاخانه که در بردارندة آماج‌ها و آرمان‌های بنیانگذارانش بوده است، گزینش می‌شده اند. گاهی پدیدآوری نمایشنامه‌های نویسنده‌ای مشخص، پایه و مایه تشکیل تماشاخانه محفلی و یا آماج و آرمان کلان آن بوده است. نمونه برجستة این‌گونه تماشاخانه در سال 1907 در استکهلم (سوئد) توسط آگوست فلاک، دوست و یاور استریندبرگ، تأسیس شد و استریندبرگ در آنجا دسته‌ای از نمایشنامه‌های خود را که نمایشنامه‌های تالاری نامیده بود به صحنه برد.
باری، میان تماشاخانة محفلی و پدیدة نمایشنامه‌خوانی، پیوند و همبستگی بسیار است. در این تماشاخانه‌ها به نمایشنامه‌خوانی اهمیت فراوان می‌داده اند و بخشی از پویشها و کارکنشهای ویژة این‌گونه از تماشاخانه‌ها، ترتیب دادن نشستهای نمایشنامه‌خوانی بوده است. در بیشتر تماشاخانه‌های محفلی، شماری از ادیبان، هنرشناسان و هنرمندان تماشاگانی که گرایش‌ها و پسندهای هنری آنها به هم نزدیک بوده، نشستها و کانون‌های نمایشنامه‌خوانی تشکیل می‌دادند و نمایشنامه‌نویسان وابستة آنها، نمایشنامه‌های نو نوشتة خود را برای حاضران می‌خوانده اند. فشرده سخن آنکه، تماشاخانه‌های محفلی در بالیده گستردگی پدیدة نمایشی نمایشنامه‌خوانی سهیم بوده اند. در بسیاری از آنها، پویش نمایشنامه‌خوانی نیز در برنامه درج می‌شده است.»
دکتر ناظرزاده کرمانی همچنین در یک گفتگوی کوتاه در یکی از جلسات نمایشنامه‌خوانی درباره پیدایش نمایشنامه‌خوانی می‌گوید: «عده‌ای نمایشنامه نویس پیدا شدند که آثار خود را تنها جهت خواندن و نه جهت اجرا بر روی صحنه، می‌نوشتند و این جریان به روم برمی‌گردد. «سنه کا» نیز یکی از نمایشنامه نویسان بود که بیشتر تمایل داشت آثارش بیشتر خوانده شود تا به روی صحنه اجرا گردد. یکی از ریشه های نمایشنامه‌خوانی به نمایشنامه های خواندنی بر می‌گردد؛ اما ریشه دیگر نمایشنامه‌خوانی به دور خوانی در اجرای تئاتر می‌رسد. نمایشنامه نویسان بزرگی چون «استریند برگ»، «اونیل»، «برنادو شاو» و...همواره یک اتاق یا خانه‌ای را برای خواندن آثار خود داشتند که متناسب با نوع تئاتر، تئاتر محفلی گفته می‌شود. این نمایشنامه نویسان در این مکان‌ها آثار خود را با دوستان و همکارانشان می‌خوانند و با علاقه‌مندان خود دیدار می‌کردند.»
بابک محمدی در گفتگوی خود با روزنامه ایران - شنبه ۱ تیر ۱۳۸۱- درباره سابقه برگزاری محافل نمایشنامه‌خوانی در جهان می‌گوید: «برخی نمایشنامه یا فیلمنامه ها به مرحله ‌اجرا یا ساخت نمی‌رسند. محل‌هایی در کشورهای جهان وجود دارد که نویسندگان این گونه ‌آثار دور هم جمع می‌شوند و چند برگ از نوشته خود را قرائت می‌کنند تا دوستان و علاقه‌مندان با تفکر نویسنده در آن اثر آشنا شوند؛. البته‌ این اتفاق، تنها در زمینه هنرهای نمایشی رخ نمی‌دهد و گاهی هم ناشران، توری برای نویسندگان خود ترتیب می‌دهند که‌ آنها کتاب جدید خود را عرضه می‌کنند. نویسندگان هم در حضور مردم، خبرنگاران و... چند صفحه یا فصل از کتاب خود را می‌خوانند و مخاطبان علاقه‌مند، کتاب را خریداری می‌نمایند؛ اما این به کارکرد تجاری روخوانی باز می‌گردد. مقوله فوق از جنبه های دیگری نیز قابل بررسی است. سابقه هنری روخوانی به زمان‌های بسیار دور باز می‌گردد؛ به طور مثال لودویک دوم با کشتی خود به برخی کشورها و شهرها سفر می‌کرده است. او برخی افراد را به هنگام پهلوگیری کشتی به داخل شهرها می‌فرستاد. آنها هم پس از بازگشت، آنچه را مشاهده کرده بودند برای وی حکایت می‌کردند. این راویان بسیار خوش الحان بودند، نگاه کنجکاو و تیزبینی داشتند و مسایل موردنظرشان را دلنشین حکایت می‌کردند. یا در خانواده‌های اشرافی و سلطنتی اروپا رسم بر این بوده که هنرپیشگان قوی و خوش صدا، متن‌های نویسندگان بزرگ را می‌خواندند. این طریق قرائت، تنها محدود به ‌اشراف می‌شد. این متن‌ها کوتاه هستند؛ اما در عین حال از تمامی ‌قواعد ساختاری یک اثر ادبی یا دراماتیک پیروی می‌نماید. این متن‌ها بدون گریم و کوچکترین حرکت فیزیکی، پشت یک میز با یک چراغ مطالعه و احیاناً یک میکروفن برای مردم قرائت می‌شود.»
«سیروس ابراهیم زاده» نیز معتقد است: این فرم نمایشنامه‌خوانی از سنت کافه نشینی به وجود آمده است. پاتوق‌های اهل تئاتر، مرکز تبادل افکار است. در این پاتوق‌ها که متأسفانه در ایران موجود نیست، هنرمندان و حتی روزنامه نگاران هنری، کارهای خود را برای اعتلای اندیشه عرضه می‌دارند.»
‌‌اما دکتر اسماعیل‌ بنی‌اردلان، درباره سابقه این جلسات می‌گوید: «پیشترها نمایشنامه‌خوانی تنها در حد محک‌ زدن‌ ظرفیت‌ اجرایی متون‌ و رفع‌ نقایص‌ کار پیش‌ از اجرا مورد توجه‌ بود.»
«چیستا یثربی» نویسنده و کارگردان تئاتر نیز درباره اهمیت و سابقه این هنر چنین می‌گوید: «در کشورهای دیگر دنیا به طور معمول، نمایشنامه‌خوانی توسط اساتید و هنرمندان بزرگ مانند «ژان کلود کاریر» انجام می‌شود و بازیگران بسیار حرفه‌ای، متن نمایشنامه را می‌خوانند.»
«افسانه ماهیان» خاطرنشان می‌کند: « Play Reading یا روخوانی نمایشنامه در تمام کشورهای دنیا متداول است؛ اما هیچگاه جایگزین اجرای صحنه نمی‌شود و در کنار صحنه ادامه می‌یابد.»

 نمایشنامه‌خوانی در ایران
سایت ایران تئاتر در مقاله‌ای تحت عنوان «از نمایشنامه تا نمایشنامه‌خوانی/ گزارشی درباره نمایشنامه‌خوانی» ـ چهارشنبه 7 اردیبهشت ماه 1384 ـ درباره نخستین حرکت‌های نمایشنامه‌خوانی چنین می‌نویسد: «نمایشنامه‌خوانی در دو سه ساله ‌اخیر از تئاترشهر شروع شد و اکنون در فرهنگسراها و مکان‌های دیگری متداول شده و رواج یافته است. بخش نمایشنامه‌خوانی جشنواره تئاتر فجر (دوره بیست‌وسوم) سومین دوره خود را همزمان با برگزاری این جشنواره طی کرد. دو دوره گذشته این بخش، حاصل نمایشنامه‌خوانیهایی بود که توسط تماشاگران، بیشترین امتیاز را در اجرای عمومی نمایشنامه‌خوانی به دست آورده بودند و ده نمایشنامه‌خوانیهای برتر در جشنواره تئاتر فجر به اجرا در می‌آمد و در نهایت تماشاگران، مجدد بهترین نمایشنامه، بهترین کارگردان، بهترین بازیگر زن و مرد و بهترین گروه اجرایی را انتخاب و معرفی می‌شد اما این روش در دوره اخیر به صورت غیررقابتی و تنها با حضور نمایشنامه‌نویسان و کارگردانان عضو خانه تئاتر(15 نویسنده و کارگردان) برگزار شد.»
دکتر ناظر زاده در تحقیق مفصل خود در نشریه صحنه – که پیشتر ذکر شد ـ درباره سابقه ‌این جریان در ایران چنین می‌نویسند: «نمایشنامه‌خوانی به شیوه و سبک نو و تازه، چندان پیشینه‌ایی در ایران ندارد و پذیرفت اداری و پشتیبانی از آن از سوی «مرکز هنرهای نمایشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» نیز به نیمه دهه 1370 شمسی می‌رسد و این پژوهشگر از نخستین مطرح‌سازان و پیشنهاددهندگان برگزاری آن بوده است. جای یادآوری است که در سال 1375 در یکی از نشست‌ها و سخنرانی‌هایی که با حضور شماری از دست‌اندرکاران و تماشاگران تئاتر کشور، رییس مرکز هنرهای نمایشی (در آن زمان آقای نجفی) و معاون هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی (در آن زمان آقای خوشرو) برگزار گردید، پژوهشگر نیز در مقام سخنران حاضر بود. او در این نشست، پیشنهاد داد که تالارهایی برای آماج نمایشنامه‌خوانی در نظر گرفته شوند و در هر تالار یا واحد نمایشنامه‌خوانی، یکی از مدر‌ّسان هنر نمایش به ویژه ادبیات نمایشی نیز حاضر شود و آنانی که نمایشنامه‌ای نوشته اند و خواهانِ شناساندن آن به دیگرانند، به این واحد بیایند و پس از تمرین و خوانش نمایشنامه خود آن را در حضور آن مدرس و منتقدان دیگر و نیز تماشاگران به آزمون نمایشنامه‌خوانی بگذارند و پس از انجام این رویداد، مدرس، منتقدان مدعو و تماشاگران دیدگاه‌ها و نقدهای خود را از نمایشنامه‌ی خوانده‌ شده به آگاهی گروه نمایشنامه‌خوان بویژه نویسندة ‌آن نمایشنامه برسانند.»
آرش آبسالان در مصاحبه‌ای در روزنامه ایران - شنبه ۱۸ خرداد ۱۳۸۱- خود را از بانیان اول جریان منظم نمایشنامه‌خوانی در ایران می‌خواند و چنین اظهار می‌کند: «اجرای این مقوله چندان جدید نیست و در کشور ما به صورت نامنظم وجود داشته است؛ البته در کشورهای دیگر دنیا؛ مثل فرانسه شکل منظمتری دارد و هر گروهی که تمایل داشته باشد، می‌تواند این کار را انجام دهد؛ اما در ایران ما به یک برنامه ریزی احتیاج داشتیم؛ لذا من قبل از سال ۱۳۸۱ با حسین پاکدل مدیر وقت تئاترشهر، صحبت کردم و با موافقت ایشان، کاربرنامه ریزی و تماس باگروه های مختلف را شروع کردم.»
برنامه های منظم نمایشنامه‌خوانی که با برپایی جلسات نمایشنامه‌خوانی در برنامه «عصری با نمایش تئاتر شهر» در ایران آغاز شد، رفته رفته باعث پیدایش جشنواره های نمایشنامه‌خوانی نیز شد. پس از این جلسات بود که انجمن نمایشنامه نویسان خانه تئاتر از یک سو و بنیاد آموزشهای فرهنگی نیاوران از سوی دیگر به زمینه سازی برای اجرای نمایشنامه‌خوانی پرداختند.
دکتر فرهاد ناظر زاده درباره زمینه پذیرش و استقبال از جریان نمایشنامه‌خوانی در ایران چنین می‌گوید: «ایران، زادگاه و پرورانندة شماری از هنرهای ادبی ـ نمایشی است که به باور پژوهشگر با پدیدة نمایشنامه‌خوانی، سازگاری و هماهنگی دارند. این چنداچون، این گمان را نیرو می‌دهد که برای بالیده گستردگی نمایشنامه‌خوانی در ایران و گستردگی، رواج و والایی آن، می‌توان به زمینه‌ها و بسترهای فرهنگی، ادبی، هنری و نمایشی خوش‌بینانه نگاه کرد و به اندازه توان و نیاز از آنها بهره گرفت. در این راستا باید از دو هنر ادبی ـ نمایشی آیینی ایران که از دو جنبة سخن ـ بنیادی و بیانی با نمایشنامه‌خوانی هماهنگی و نزدیکی دارند بیشتر یاد کرد: «داستانگویی نمایشگرانه» و «سخنوری.»
سیروس ابراهیم زاده نیز به مطلبی مشابه اشاره می‌کند و اظهار می‌دارد: «ما در برخی فرمهای نمایش سنتی، می‌توانیم گونه نمایشنامه‌خوانی را بیابیم؛ به طور مثال نقالی به این گونه بسیار نزدیک است؛ اگرچه در لحظاتی، نقال از کار منفک می‌شود؛ اما قرابتهای فراوانی بین آنها وجود دارد.»
رضا بابک، داور دومین جشنوارة نمایشنامه‌خوانی در گفتگویی با ستاد خبری این جشنواره، ضمن ارزیابی آثاری که در روزهای برگزاری جشنواره دیده است، می‌گوید: «سه سال پیش با آتیلا پسیانی، تجربة نمایشنامه‌خوانی را انجام دادم و اعتقاد دارم نمایشنامه‌خوانی در معرفی متون جدید، متنهایی که به هر دلیلی فرصت اجرا نمی‌یابند، می‌توانند نقش پررنگی ایفا نمایند.»
علیرضا خمسه نیز در گفتگو با همین ستاد خبری اظهار می‌دارد: «نمایشنامه‌خوانی را باید به عنوان یک اتفاق جدید در عرصة هنر تئاتر کشور ارزیابی کرد. اینکه در حال حاضر ما در دومین جشنواره نمایشنامه‌خوانی با هم گفتگو می‌کنیم خود گویای راه‌های نرفته و زیادی است که باید با علم، تجربه و توجه بیشتر مسئولان فرهنگ و هنر کشور با هم طی کنیم. یکی از ثمرات این جشنواره، شناسایی ظرفیتهای نمایشنامه نویسی در کشور است.»
از برآیند آنچه ذکر شد، می‌توان چنین نتیجه گرفت که نمایشنامه‌خوانی در ایران در آغاز راه ‌است.
(ادامه دارد ...)