نمایش وصف الحال آدمهای گوناگون است که همگی جدا از لفت و لعاب کمیک نمایش فقط میخواهند بمانند و ظاهراً زندگی کنند و برای این کار هم، تنها خود و نزدیکانشان را بهانه قرار میدهند
نمایش وصف الحال آدمهای گوناگون است که همگی جدا از لفت و لعاب کمیک نمایش فقط میخواهند بمانند و ظاهراً زندگی کنند و برای این کار هم، تنها خود و نزدیکانشان را بهانه قرار میدهند
حسن پارسایی:
آیا یک متن نمایشی کاملاً وابسته به اجراست یا حیات و موجودیت مستقلی برای خود دارد؟ ... و آیا به صرف این که برای اجرای روی صحنه نوشته میشود، میتوان بخشی از ساختارش را روی صحنه کامل کرد؟ اینها سؤالهایی هستند که هر کسی به نحوی با نگارش متن و اجرای آن سر و کار دارد، باید به آنها پاسخهای قطعی و روشن بدهد.
واقعیت این است که متن هر نمایشنامه که هنرمندانه نوشته شده باشد، قبل از اجرا کامل است. ناگفته نماند اجرا هم تعریف خاص خودش را دارد و ممکن است مابهازاهای قابل ملاحظهای به درونمایه متن بیفزاید. با وجود این، هدف اجرای یک نمایشنامه، کامل کردن آن نیست؛ زیرا متن لزوماً و بدون تردید باید خودش کامل باشد. اجرا کمک میکند تا وجوه و ویژگیهای دراماتیک نمایشنامه به جلوه دربیاید و عینی شود. با این نگره میتوان اذعان داشت که هیچ اجرایی نقص متن را کاملاً نمیپوشاند، اما یک اجرای خوب به دلیل افزودههای اجرایی امکان دارد درصد قابل ملاحظهای از نقشهای یک متن معیوب را جبران کند.
نمایش"مرد نیک" به نویسندگی هادی حوری و کارگردانی امیر دژاکام از لحاظ متن نقصهایی دارد و این امر در پایان نمایش مسجل میگردد؛ زیرا جز پرسوناژهای نصرت و ماندگار، بقیه برای مخاطب شخصیتپردازی نمیشوند. بعضی از چراها و علتها در پرده ابهام میمانند. تماشاگر درنمییابد که چرا"لطیف" پنبهزن با وجود آن که خودش فقیر است، میخواهد پولی به دیگران ببخشد. دلایلی مثل نذر کردن در شرایطی که علتی اساسی برای خود این کار هم در متن نیست، تماشاگر را اقناع نمیکند، اما پس زمینههایی برای رفتار و گفتار دو پرسوناژ"نصرت" در مقام یک زن مطیع و پذیرای تمکین و"ماندگار" به عنوان زنی تنها و کم امید، وجود دارد. ضمناً یکی از ضعفهای دیگر متن این است که میخواهد به همه آدمها بپردازد و وصف الحال همه را بگوید؛ مثلاً بخشی که مربوط به مطربها و بازی آنهاست و به صورت نمایش در نمایش اجرا میشود، ارتباط چندانی با متن ندارد. پرسوناژ"شازده" و این که فقط به مجسمهها و اشیاء عتیقه علاقهمند است و نیز ارجاع پنبهزن به او برای بخشیدن پول و متعاقباً عدم دریافت پول توسط شازده اصلاً باورپذیر نیست، ضمن آن که تا حدی نمایش را هم کسل کننده کرده است. با همه اینها، نویسنده رویکردی انتقادی دارد و این از دیالوگها پیداست: "کمر میچرخونم که زندگیم بچرخد"، "آسمان در سال چند بار برای تو میباره، یک تشت زیر آن بگیر که چند قطرهاش برات بمونه"، "همه پنبه هم رو میزنن"، "من عکسم، با من حرف نزن" و...
نمایش از این دیالوگها زیاد دارد و مجموعه این گویهها آن را از کمدیهای صرفاً سرگرمکننده متمایز میکند. نمایش مرد نیک مفرح هم هست. نکته مهم در مورد این نمایش آن است که نوع نگاه هادی حوری به ژانر کمدی تا حد زیادی متفاوت جلوه میکند. او نمایشنامهای نوشته که گرچه دارای ضعفهایی است، اما همزمان دو رویکرد را پی میگیرد؛ یعنی هم در سطح حرکت میکند و شاخصههای نمایش لالهزاری مثل شوخی و مطایبه، کج فهمی و اشتباهات کلامی، اشارات ارجاعی و تلویحی به حوادث بیرون از نمایش و استفاده از لهجههای مختلف و تغییر حالتهای ناگهانی، اغراق، غافلگیری و... را به کار میگیرد و هم به تدریج از سطح به درون میرود و نوعی دغدغه حسآمیز، نگرش انتقادی و اندیشهورزی را سبب میگردد که کاملاً عاطفی، جدی و غیرکمیک است و چون در تقابل با بنمایههای نمایه بیرونی متن قرار میگیرد، به دو آنالیز متناقض و دارای کنتراست میانجامد و حالات خلاق کنشمندی ذهنی و عاطفی تماشاگر را تشدید میکند؛ در صحنه، غم و شادی را با هم و به طور همزمان داریم و این ویژگی، نمایش مرد نیک را از سبک(Low Comedy) به در آورده و آن را با کمدی موقعیت و مایههایی از کمدی موزیکال که اندیشهورزی و انتقاد اجتماعی هم به آن افزوده شده، ترکیب و نهایتاً به شکل یک کمدی انتقادی و اجتماعی در آورده است، طوری که با هر خندهای، اندیشهای انتقادی و با هر اندیشهای اندوهی انسانی همراه میشود. مضافاً این که پایان نمایش هم همانند کمدیهای سرگرم کننده با پایان خوش همراه نیست؛ بلکه به یک نتیجهگیری و تحلیل نهایی غمگنانه و حتی تلخ منجر میگردد و تماشاگر درمییابد که در جامعه مورد نظر نمایش، تنها فردی که تا حدی انسانی رفتار میکند و مستحق داشتن همان پول است، کسی جز خود لطیف پنبهزن نیست.
نمایش وصف الحال آدمهای گوناگون است که همگی جدا از لفت و لعاب کمیک نمایش فقط میخواهند بمانند و ظاهراً زندگی کنند و برای این کار هم، تنها خود و نزدیکانشان را بهانه قرار میدهند.
طراحی صحنه که در آن از المانهایی با اشکال هندسی استفاده شده، چندان کمکی به نمایش نکرده است. در عوض، بازی همه بازیگران پذیرفتنی و زیباست. در میان آنها بازی درخشان علیرضا خمسه، محبوبه بیات، شهره سلطانی و خسرو احمدی چشمگیرتر است و در کل، تماشاگران را راضی نگه میدارد. حتی هنگام اجرا آنها را به عکسالعمل و کف زدن وادار میکند. موسیقی نمایش همانند صحنههای نمایش، متنوع و به انتقال حسآمیز آنها کمک کرده است.
نمایش مرد نیک به کارگردانی امیر دژاکام به دلیل آن که تماشاگر را به فضای بیرون از نمایش هم ارجاع میدهد و ضمناً واقعیتهای تلخ و رایج را به زبان طنز و در قالب کمدی به مخاطب ارائه میدهد، دیدنی است. کارگردان، بازیگران خوبی را برای نقشهای نمایش برگزیده و همین امر سبب شده که شخصیتهای نمایش به سبب فضای صمیمی، همدلانه و ایرانیاش و نیز به دلیل اشاراتی که گاهی به تماشاگران میکند، هر چه بیشتر با آنها همگرایی عاطفی و ذهنی داشته باشند.
امیر دژاکام به عنوان کارگردان نمایش، در اجرا و مخصوصاً بازیسازی و هدایت بازیگران موفق است. نوع اجرا، ژستها و حرکاتی که نوعاً نشان میدهند به متن تعلق ندارند و براساس ابتکارات کارگردان شکل گرفتهاند گویای آن هستند که دژاکام روی بازیها تأکید بیشتری داشته است. ضمناً انتخاب و اجرای نمایش مرد نیک نشانگر این هم هست که او بر حسب نوع رویکرد خودش در این نمایشِ کمدی، نوعی درون نگری و اندیشه ورزی یافته است.