گفتوگو با حسین پارسایی، رئیس مرکز هنرهای نمایشی
تاکنون ۷۰ گروه نمایشی به خارج از کشور اعزام شدهاند که بیش از دو سوم آنها بدون حمایت مرکز هنرهای نمایشی بوده است و این موارد، موفقیت ارتباطات بینالمللی ما را میرساند.
عباس غفاری، فرشته درگاهی:
اگر خاطرتان باشد، یکی دو سال پیش مصاحبهای با شما انجام دادم که آن زمان درباره اهداف بلند مدتی صحبت کردید که بسیار اهداف خوبی هم بود؛ مانند افزایش بودجه، سامان بخشیدن به تئاتر شهرستانها و انجمنهای نمایش، تغییر ساختاری برگزاری جشنواره تئاتر فجر و اهداف دیگر. در این مدت چقدر به آنها نزدیک شدید یا چقدر توانستید به اهدافی که مدنظرتان بود، برسید؟
هر مدیر چشمانداز و آرمانهای بلند خود را در جهت رشد و اعتلای مسؤولیتی که پذیرفته به زبان میآورد؛ تبلیغ میکند و کوشش میکند افقی را که برای توسعه فعالیتهای تحت پوشش خود به عنوان مدیر طراحی و پیشبینی کرده، تمام و کمال به ثبات و مرحله اجرا برسد. برای من به عنوان عضو خانواده تئاتر و آشنا به حوزه مدیریتی تدوین برنامههای بلند مدت و توجه به آمال و آرزوهای اهالی تئاتر کار خیلی دشواری نیست. آن چه کار ما را سخت جلوه میدهد و با فراز و نشیبهای بسیار روبهرو میکند، تحقق وعدهها و برنامهها است تئاتر کشور، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، بیش از 10 مدیر در حوزه تئاتر داشته است، که در جهت توسعه و اعتلای هنر نمایش تلاش کردهاند و همیشه سعی داشتهاند، مشکلات و موانع تئاتر متناسب با شرایط هر دوره، مرتفع و ناملایمات را به یک اعتماد و امنیت شغلی تبدیل کنند. تا هنرمندان تئاتر بتوانند در این عرصه فعالیت کنند. من به سهم خود امیدوارم بتوانم قدم کوچکی بردارم و برای تمام آرمانهای از پیش تعیین شده که همه سعی داشتند روزی تحقق پیدا کند، مؤثر باشم. افزایش اعتبارات، توجه به تئاتر شهرستان و ارتقای سطح کیفی آن، اعم از آموزش، نیروی انسانی، انجمنهای نمایش جشنوارهها و اجرای عمومی تعریف جایگاه حرفهای، هویت بخشی تالارهای نمایشی و تولید نمایشهای فاخر و ارزشی، توسعه فضای نمایشی و موارد بسیار دیگری، چیزهایی است که تقریباً در دو دهه گذشته بارها تکرار شده است. گلایهای که هر روز و در هر بولتن از نخستین جشنواره تئاتر فجر تا آخرین جشنواره تکرار میشود. عدم استمرار و تدوین سیاستهای درازمدت در تئاتر کشور و گاه تغییر مدیریت که متناسب با وضعیت سیاسی و اجتماعی و یا تجربه اندوزی موجب بیثباتی در این عرصه شده است. باید به انتظارات هنرمندان تئاتر پاسخ داد تا به همان نسبت مطالبات خود را از هنرمندان خواستار باشیم. این تعامل موجب میشود تا رفته رفته مرزهای کاذب بین مدیریتها و هنرمندان برداشته شود و هنرمندان متوجه باشند که به اندازه یک مدیر در تئاتر کشور مسؤول هستند. امروز همه ما به این اعتمادسازی که البته متقابل هم هست، احتیاج داریم. من بارها عرض کردم، تئاتر خانه همه ماست و من هم نمایندهای از جمع شما هستم.
پس همه ما موظفیم در جهت ثبات وضعیت موجود، حرکت کنیم. در حال حاضر با آسیبشناسی وضعیت موجود، همه ما در تلاش هستیم تا تئاتر به واسطه شأنیت فرهنگیاش در جایگاه شایسته خود قرار گیرد. در همین راستا توافقنامهای با مدیران کل ادارات فرهنگ و ارشاد اسلامی سراسر کشور منعقد شده است که تقریباً نزدیک به یک میلیارد تومان از اعتبار تئاتر کشور در یک اقدام بیسابقه به تئاتر شهرستان اختصاص پیدا میکند. حذف جشنوارههای استانی و اصلاح آییننامه عضویت انجمنهای نمایش از نقاط آسیبِ دیگر تئاتر در دهه گذشته بوده است که تئاتر را از جوهره اصلی خودش یعنی تولید اندیشه و خلاقیتهای آموزشی و پژوهشی، بازمیداشت. مرکز هنرهای نمایشی با ادله کافی و با کارشناسیهایی که در تمام سطوح کشور انجام شد، تقریباً ایمان راسخ پیدا کرد که آسیب بزرگ تئاتر شهرستان، تئاتر جشنوارهای است که البته دامنه این آسیب به تهران و تئاتر فجر هم رسیده بود؛ 5 الی 6 روز جشن تئاتریها و چند اجرای شتاب زدهای که سرآخر از بین آنها یکی دو گروه برگزیده میشد و بعد از آن چراغ تئاتر شهرستان تا سال دیگر خاموش بود. این هم یکی دیگر از موانعی بود که هنرمندان به دلیل بروز برخی از عادتهایشان، سعی میکردند مقاومت کنند چراغ و رونق تئاتر را در همان یک هفته ببینند. به این ترتیب رویکردها با تئاتر شهرستان و توجه به اجراهای عمومی آغاز شد.
اولویت دیگر، توجه به فعالیتهای بنیادی و پژوهشی، فعالسازی کانونهای نمایش، به ویژه دانشگاهیان، توجه جدی به تئاتر عروسکی و تئاتر کودک و فعالیتهای موضوعی و مناسبتهای مذهبی بود که حکم شاخههای مشورتی و اجرایی برای مرکز هنرهای نمایشی داشتند. به نظر میرسد مجموعه تئاترشهر، بیش از هر جای دیگری احتیاج به خانه تکانی اساسی دارد که راهکارهایی را برای ارتقای سطح کیفی در تئاترشهر و ساماندهی آن طراحی و ارائه شده است... از طرفی مسؤولان و همین طور مردم به این باور رسیدهاند که تئاتر میتواند، نسبت به سایر هنرها رسالت بیشتری در جهت تعالیم فرهنگی داشته باشد و به همین نسبت هم حساسیتها به آن بیشتر شده است.
تئاتر کشور اگر امروز در مسیری قرار دارد که باید و همه از او انتظار دارند، شایسته است مورد حمایت و مشارکت همه آحاد باشد، همه ما به نحوی به یکدیگر متصل هستیم؛ پس باید با این قافله همراه شویم و بتوانیم با انسجام و همفکری در مسیر رشد و تعالی هنر تئاتر همراه شویم. چشماندازی که شأن و منزلت این هنر قدسی و روحانی را حفظ کند و آرمانهای ما را در حوزه تئاتر محقق کند. با این حساب مدیران در مقاطع مختلف از صفر شروع نمیکنند.
ضروری است همه ما در جهت ثَبات، آرامش، امنیتِ خانواده تئاتر و در مسیری که هنر تئاتر را بیش از گذشته متعالی جلوه میدهد، حرکت کنیم.
در صحبتهای خود، اشاره به تغییر مدیریتها کردید، اما گاه افرادی که با تئاتر آشنایی نداشتند، به مدیریت مرکز هنرهای نمایشی انتخاب شدهاند. آنها بدون هیچ شناختی از مشکلات و دغدغههای تئاتر آمدند و یکی دو سال هم ماندند تا بعد از مدتی به آن مشکلات رسیدند. اگر فردی که آشنا به تئاتر بود، بر سر کار میآمد، شاید دیگر انرژیای که برای شناخت مشکلات در این یکی دو سال صرف میشد، هدر نمیرفت و طبق گفته شما دنباله کار را میگرفت و شروع میکرد...
اگر تئاتر چشمانداز و برنامه 20 ساله داشته باشد، در آن صورت هر مدیری نمیتواند بیاید و سلیقهای کار کند؛ زیرا او موظف میشود در جهت تکالیفی که برایش تعریف کردهاند، گام بردارد.
تئاتر کشور بیش از هر چیز به یک چشمانداز و برنامه احتیاج دارد. نگاه کردن به یک راهکار 20 ساله نکتهای قابل تأملی است؛ اگر بتوانیم در این دوره چشماندازی را مکتوب کنیم و به تصویب برسانیم که تئاتر کشور در چه نقطهای است و به کجا خواهد رسید، آن وقت تغییر موقعیتها مشکلی را به وجود نمیآورد؛ زیرا نسخه از قبل نوشته شده و فقط اتخاذ شیوهها میماند. به نظر من تکالیفی که برای مدیریت هنرهای نمایشی کشور تعیین میشود، باید قبل از انتصاب او نوشته شده باشد. در شرایط حاضر تئاتر در عرصه فرهنگ احتیاج به سندِ توسعه ضمانت اجرایی دارد که چشمانداز و تجربیات خود را بتواند در اختیار مدیریتهای دیگر قرار دهد تا براساس مبانی فرهنگی کشور و اعتقادات و باورهای مشترک در مسیر به گونهای طراحی شود که کار با سهولت و اطمینان بیشتری انجام شود، انتخاب آن با مدیر است؛ اما تدوین و تعیین این تفکر ضمن آسیب شناسی شرایط موجود تئاتر را در نقطه متعالی قرار میدهد.
با صحبتهای شما در مورد نوشتن این سند کاملاً موافقم و میپذیرم؛ آیا امکان دارد چنین سندی که تمام تئاتریها آن را قبول داشته باشند، برای تصویب با تغییرات بسیاری روبهرو شود؟ چه باید کرد؟
چشماندازی که درباره آن صحبت میکنم، سیاستهای کلان برای توسعه و اعتلای هنر تئاتر است. قرار نیست درباره بایدها و نبایدها صحبت کنیم که در جایی دچار مشکل شود. میگوییم تئاتر در نقطه A است و تا پنج سال دیگر در نقطه B قرار خواهد گرفت و نقاط متعالی دیگر. لوازم و ابزاری که این حرکت لازم دارد، شامل اینها میشود و در نشستهای متعددی که صاحب نظران دارند، تبدیل به یک نوشته مکتوب میشود، تدوین میگردد و به عنوان چشمانداز در مراجع ذیصلاح و بالاتر تصویب میشود. چیزی برای نگرانی وجود ندارد. این سند و چشمانداز برای توسعه تئاتر در حال پیگیری است و با تدوین آن از مدیریتهای سلیقهای و شخصی پرهیز خواهد شد. مسأله دیگر تشکیل سازمان تئاتر برای پرهیز از فعالیتهای موازی است.
این مواردی را که شما به آنها اشاره کردید، محقق میشود یا هنوز مسؤولانِ امر به ضرورتِ آن نرسیدهاند؟
تئاتر اگر بتواند رسالت اصلی خودش را بروز و وظیفهاش را درست انجام دهد، احتیاج به دفاع ندارد. نمونههای بسیاری داریم.
شما در یک ارزیابی کلی متوجه میشوید که هنرمندان تئاتر باید بیش از گذشته نسبت به"تولید اندیشه"، سختگیری کنند. در این وضعیت یک مثلث شکل میگیرد که یک طرفش مسؤول، طرف دیگر مردم و ضلع سومش هنرمند است. مدیر و متولی امکانی را فراهم میکند تا هنرمند خوراک فرهنگی سالم برای مخاطب خود تهیه کنند. تئاتری که تفکر برانگیز و جذاب باشد که خوشبختانه این اتفاق در حال شکلگیری است. این تفکر که هنر تئاتر، به دلیل نوع ارتباطش متمایز جلوه میکند. این همان نقطه عطفی است که باید مورد توجه قرار گیرد. کیفیت، خلاقیت و ضرورت در امر تولید، مسألهای نظارتی نیست. در حالی که در اذهان عمومی، عکس جلوه داده شده است؛ این که شورای نظارت مسؤول امور اخلاقی در یک تولید است. صحیح نیست! شورای نظارت، یک اثر هنری را ارزشیابی هنری میکند؛ یعنی احترام به مخاطب.
تولید اندیشه، گاه ممکن است به موازینی بپردازد که رویکردهای مختلف داشته باشند و هنرمندان تئاتر، مثل همیشه به ظرفیتهای فرهنگی کشور توجه خواهند کرد.
از شما به عنوان یک هنرمند(نه یک مسؤول) سؤال میکنم که در حال حاضر چرا به این وضعیت رسیدهایم؟ به این که هنرمند حس میکند که تئاتر محل ارتزاق است، نه محل تفکر؛ یعنی راضی شده 20 روز تمرین کند با سختی هر چه تمامتر تئاتری را روی صحنه ببرد و دیگر هیچ.
همه مسؤول هستیم. بیشتر هم مدیران و برنامهریزان. با هویت بخشی در تالارهای نمایشی در سطح تهران و کشور، کمی از این این مشکلات کاسته میشود. مادامی که اصراری برای جایگاه تئاتر حرفهای نباشد، نتیجه مطلوب نخواهد بود.
امیدوارم از فروردین 1386 مکانیزم تولید، رویکرد کیفی پیدا کند و امکانات متناسب با جایگاه حرفهای گروهها و شایستگیها و توانمندیها ارزشیابی شود.
شما در صحبتهایتان به این مطلب اشاره کردید، (در تغییر ساختاری) تعداد جشنوارهها کمتر شده، که این امر میتواند مثبت باشد. در این جا گلایهای که گهگاه از بچههای شهرستانی به گوش میرسد این است که میگویند"حداقل چیزی که داشتیم، همین جشنواره استانی و منطقهای بود و میتوانستیم به آنها دلخوش باشیم. وقتی قرار باشد(برنامه جشنوارهها) تغییر کند و انجام نشود و از طرف دیگر مدیریت فرهنگی یا ارشاد آن شهرستان اصلاً اعتقادی به اجرای تئاتر نداشته باشد یا در آن شهرستان سالنی برای اجرا نباشد، ما آن امکان را هم از دست دادهایم؛ یعنی امکان بروز اندیشه یا آن کار را..."
این که تئاتری در شهرستان معطل سالن باشد، نمیپذیرم و نباید اجازه دهیم گروههای نمایشی به یک هفته جشنواره تئاتر استانی دلخوش باشند و حذف چنین جشنوارهای آنها را به مخاطره بیندازد و فرصتی فراهم شود تا مدیران استانی در طول سال هیچ توجهی به حوزه تئاتر نداشته باشند، در حال حاضر بالغ بر 400 CD و DVD از سراسر کشور برای انتخاب آثار در جشنوارههای منطقهای ارسال شده است. حذف جشنوارههای استانی و تبدیل به اجرای عمومی آثار نمایشی در شهرستانها مدیران کل و بخش اداری را در هر شهرستانی در طول سال درگیر میکند و اتفاقاً این هنرمندان هستند که باید اصرار داشته باشند که جشنواره استانی حذف شود و هزینه این جشنواره(که بالغ بر 30 میلیون تومان بوده است) در 10 گروه نمایشی و 10 هفته اجرای عمومی تقسیم شود. این تفکر بسیار شفاف است و به نظر میرسد یکی از اقدامات جدی و مؤثر مرکز هنرهای نمایشی در جهت تقویت تئاتر استانها و شهرستانها همین کار بوده است؛ اما متأسفانه بعضاً بچههای شهرستان به راحت طلبی افتادهاند که کاری را آماده کنند و به سرعت به جشنواره برسانند و چند ربع سکه دریافت و با همین ذهنیت یک سال زندگی کنند. ما به عنوان متولیان امروز مرکز هنرهای نمایشی با این توهم مخالف هستیم.
در مقیاس بزرگتر، میتوانید به تئاتر فجر توجه کنید. در اقدامی سنجیده سه سال پیش، تئاتر کشور از طریق اجرای عمومی به یک ویترین میرسد به نام"تئاتر فجر". اگر گلایه هنرمندان سه سال پیش را نسبت به این تغییر روند مرور کنید، امروز متوجه میشوید همه اتفاق نظر دارند که تغییر روند تئاتر فجر، اتفاق درستی بود و ما تازه متوجه میشویم که چقدر پخته و با اطمینان در یک رویداد بزرگ شرکت میکنیم. تئاتر شهرستان ضعف آموزشی دارد. در جایی که سالن ندارد؛ کادر آموزشی و امکانات ندارد و هنرمندان آن در مکانهای غیر استاندارد و غیر ایمن شرکت میکنند، آیا جشنواره استانی نجاتبخش است؟ اگر قرار بود جشنواره استانی بعد از 20 سال برگزاری، اتفاقی را برای تئاتر کشور به وجود بیاورد که آورده بود! طبیعی است که این روند باید تغییر پیدا کند. این حرف، حرف کارشناسان تئاتر و حرف مدیران کل و شهرستانیهاست. با جدیت میگویم نه تنها حذف این جشنواره موجب کم رونقی این تئاتر نشده، بلکه اکنون که نزدیک به برگزاری جشنواره منطقهای و جشنواره فجر است، به مراتب مدیران کل و هنرمندان نسبت به سالهای گذشته، برای اجرای عمومی و ورود به جشنواره منطقهای فعالتر شدهاند. از نظر اقتصادی چنین جشنوارهای بسیار مقرون به صرفه و از نظر فرهنگی، بسیار مؤثر است تا به جای 5 یا 6 روز، در یک زمان طولانی و از نظر آموزشی و جذب مخاطب دستاوردهای بهتری پدیدار میشود تا شاهد بروز سلیقهها و قهرمان پروریهای کاذب نباشیم. امروز نه تئاتر تهران، الگوی تئاتر شهرستان است و نه هنرمندان در شهرستان الگوی تئاترهای کوچکتری هستند.
معتقدم تئاتر را باید آزاد و رها بگذاریم تا انرژیاش در جای خودش و متناسب با خلاقیتهای گروه هنرمند عرضه شود. این که ما همه چیز را در بستری خاص مثل مناسبتها و جشنوارهها ببینیم، دیگر کارساز نیست، بلکه یک کار تبلیغی است و تئاتر ابزاری تلقی میشود.
انشاءا... امسال با تجربه اجراهای عمومی نتایج خوبی حاصل خواهد شد. 400 مورد اجرای عمومی و ارسال 400 DVD و CD برای ورود به جشنوارههای منطقهای نشان از این دارد که این طرح موفق بوده است.
در صحبتهایتان به انجمنهای نمایش اشاره کردید. مطمئناً در جریان مشکلی که در حال حاضر برای تعدادی از بچههای انجمنهای نمایش به وجود آمده قرار دارید که آن قطع شدن حقوق هنرمندان در انجمنهای نمایش تهران بود و با مصاحبههایی که انجام دادند از مخاطرهای که این"تغییر ساختار" به وجود آورده بود سخن گفتند...
این موضوع مربوط به زمان حال نیست و از سالها پیش مشکلساز بوده است. بالغ بر 50 نفر از گذشته تا چندی پیش، صرفاً به عنوان هنرمند از محل انجمن نمایش حقوق دریافت میکردند که هیچ بخشنامه دولتی، مرکز هنرهای نمایشی را از این امر منع نکرده بود. بعضاً افرادی در این لیست مشاهده میشوند که سالهاست از تئاتر کنارهگیری کردهاند؛ حتی کسانی در این جمع هستند که ساکن ایران نبودند و حقوق دریافت میکردند. بخشنامههای اخیر این پرداخت را عادلانه نمیداند. ما معتقدیم متولی تئاتر کشور باید با ادله کافی به همه هنرمندان رسیدگی کند تا از طریق طرح تکریم یا ارزشیابی هنرمندان جبران شود. از سالها پیش این بخشنامه ابلاغ شده است و هر بار پیکر این موضوع بودهاند، من شخصاً به دلیل ارتباط عاطفی با تعدادی از این دوستان که هنرمندان مرتبط با انجمن نمایش بودند، سرسختی و مقاومت بسیار کردم که این مشکل حل شود. حتی مرکز هنرهای نمایشی متهم به عدم توجه به بخشنامههای دوایر دولتی شد و از خرداد سال جاری اعتبارات این بخش قطع شد. از طرفی تعدادی هنرمند در طول این چند سال به مرکز هنرهای نمایشی مراجعه و شکایت کردند که چرا در این لیست قرار ندارند. چرا مرحوم هاشم فیاض و سعدی افشار در این لیست نیستند؟ چرا تعدادی از هنرمندان که محتاج این حقوق اندک هستند، در این لیست قرار ندارند؟ چیزی که اکنون از این نشست و برخاستها حاصل شده، یک توافق اداری است که شامل بخشهای ذیل است.
1- تا 1/3/85 سنوات خود را بگیرند.
2- به عنوان کارمند اداری و تابع ضوابط اداری بیایند و در مرکز هنرهای نمایشی همکاری کنند.
3- قطع همکاری خودشان را با رضایت اعلام کنند و معادل حقوقی که دریافت میکنند، متناسب با تواناییها و دانششان در حوزه آموزش و پرورش در شهرستان با مرکز هنرهای نمایشی عقد قرارداد داشته باشند.
آیا بدنه مرکز هنرهای نمایشی این ظرفیت را دارد که این 54 نفر را در خود جذب کند؟
بله.
نکته دیگری که در این جا وجود دارد این است که بعد از این که افزایش بودجه مطرح شد، اوایل سال به بعضی از گروهها گفته شد، مقداری از بودجه شما کم میشد و به سقف سالنها بستگی دارد. به عنوان مثال برای سالن شماره 2 چنین سقفی را در نظر گرفتهایم یا سقف سالن اصلی این مقدار تعیین شده است. مسلماً براساس این سقف تعیین شده بعضی از دستمزدها پایین آمد، پایینتر از تعرفه همیشگی مرکز هنرهای نمایشی...
ما با احتساب اعتبار 6/7 میلیاردی که متأسفانه در حال حاضر 3 میلیارد آن کسر شده و با افزایش دو برابر و نیم بودجه تئاتر تهران(یعنی از 600 میلیون تومان به یک میلیارد و 500 میلیون تومان) میباید تعداد آثار نمایشی را در طول سال و تعداد تالارها و گروههای نمایشی را برآورد کنیم و یک میانگین برای هر تالار انتخاب نمائیم. در مرحله انتخاب نمایشنامه آن میانگین و سقف را به کارگردان میگفتند، تا متناسب با این اعتبار نمایشنامه و کسر خودش را انتخاب کند. اشکالاتی که در سالهای گذشته وجود داشته، این بوده که بدون حساب، تولید تئاتر انجام میشده و همیشه بار اصلی تولیدات تئاتر در نیمسال دوم، از نیمسال بعد تأمین شود. انشاءا... با طرح"هویت بخشیِ" تالارها، هر اثر با شایستگی به اجرا درخواهد آمد.
گفتید که شورای نظارت و ارزشیابی، بیشتر ارزشیابی میکند تا این که بخواهد بگوید این کار با شروع مخالف است و به گفته خود شما در این چند سال هنرمندان پی بردهاند که چطور میشود خط قرمزها را شناخت؛ اما گاهی دیده میشود که در همین شورای ارزشیابی و نظارت که ذکر کردید در حال حاضر اولویت آن به ارزشیابی و کیفیت نمایشهاست، باز هم اعمال سلیقهها باعث میشود که جلوی کار گرفته و یا با تغییرات وسیعی روبهرو شود. نظرتان در این مورد چیست؟
شورای نظارت و ارزشیابی از ارزشهای حاکم بر یک جامعه، از باورهای نهادینه شدهای که در ذهن مخاطب وجود دارد، پاسداری میکند. اگر این شورا نباشد، گاه مردم در مقابل تئاتر قرار میگیرند. شورای مذکور برای تطبیق آرمانها و خواستههای مخاطب دستاوردهای نمایشی هنرمندان شکل گرفته است. تا آثار نمایشی با باورهای مخاطب، مغایرتی پیدا نکند. طبیعی است که هنرمند و مدیر تئاتر باید به حساسیتهای سیاسی و اجتماعی عصر خود توجه کند. گاه میشنوم بعضی هنرمندان میگویند ما وظیفهای ندارم به این قبیل مسائل توجه کنیم و این مسؤولیت بر عهده شورای نظارت و ارزشیابی است. معتقدند هنرمند باید آزادانه و خلاقانه تولید اندیشه و کارش را برای اجرا آماده کند و شورا این اثر هنری را با مخاطب و شرایط سیاسی و اجتماعی تطبیق دهد. این نسبت میتواند با مسؤولیتپذیری هنرمندان به حداقل برسد.
نکته بعدی همان طور که میدانید، گلایههایی است که از سوی برخی از دوستان در مورد انتخاب کارها برای اجراها مطرح شده است. اگر شورای نظارت و ارزشیابی چنین کارهایی نکند، در حقیقت هنرمند را در مقابل مردم قرار میدهد. حالا در طی این دهه گذشته که دوران نوینی برای تئاتر ما محسوب میشود، آیا واقعاً هنرمند ما به این آگاهی نرسیده است که در مقابل مردم قرار نگیرد؟
خواهش میکنم این طور صحبت نکنید! هنرمندان ما آگاهترین مردم هستند. مسأله این است که حساسیتهایی که ما به آنها اشاره میکنیم، چقدر برای هنرمندان ما قابل پذیرش است و موضوع با یک آسیبشناسی ساده قابل بررسی است. ضروری است هنرمند به تمام سطوح اجتماعی آگاهی داشته باشد. نیازهای جامعه خود را بشناسد. هر تولیدی با درایت و هوشمندی کارگردان برای مخاطب طراحی شود و یعنی توجه به شرایط سیاسی و اجتماعی عصر خود مبتنی بر زیباییشناسی. مادامی که این هنرمند در قبال تولید خود مسؤولیت نپذیرد، شورای نظارت و ارزشیابی مطالبات مخاطب را از عرصه تئاتر طلب میکند.
هنرمند در واقع جدا از مردم نیست؛ از دل مردم میآید و جو سیاسی و اجتماعی را میداند و در همین فضا زندگی میکند...
بله. اگر هنرمند به چیزهایی که مطرح کردید، توجه کند، آن وقت شورای نظارت و ارزشیابی به نظارت کیفی آثار میپردازد.
مگر شما به عنوان یک متولی و شورای نظارت به عنوان یک مجری، و خود فرد در مقام یک هنرمند، قرار نیست که برای اعتلا و بقای تئاتر تلاش کنند؟ طبیعتاً آن هنرمند هم باید به این"بقا" توجه داشته باشد...
توضیح دادم که گاهی نمیشود. صحنه تئاتر صحنهای مقدس و عرصه تئاتر، بسیار تأثیرگذار است. مخاطب در جستوجوی آرمانها و باورهای خود است و تأثیر میپذیرد و گاه تأثیر میگذارد و این رابطه معنوی چرا با مباحثی آلوده شود که هنرمند تئاتر را از آن شکل آرمانی و ایدهآل خودش خارج کند؟
شورای نظارت و ارزشیابی برای رفع این نگرانیها است به نحوی که تئاتر را در شرایط مطلوب خودش نگاه دارد.
میرسیم به همان سؤالی که در مورد سفرهای خارجی مطرح میشود. برخی از دوستان از گوشه و کنار(به خصوص در این یک سال گذشته) بر این باور هستند کارهایی که به خارج از کشور میرود، براساس یک سری از سلیقهها است و خود مرکز هنرهای نمایشی انتخاب میکند یا گروههای خارجی که قرار بوده برای انتخاب به ایران بیایند، مثلاً توسط مرکز هنرهای نمایشی به سمت بعضی اجراها هدایت شدهاند...
دیگر این حرفها کهنه شده است! بگذارید حرفهای جدیتر بزنیم. چرا در مورد چیزی که صحت ندارد، حرف بزنیم؟! امروز گروههای نمایشی مجاز هستند ارتباط خودشان را با دنیا برقرار کنند. مرکز هنرهای نمایشی هم متناسب با اثر، تسهیلاتی برای اعزام اختصاص میدهند توصیهای هم از طرف مدیران مرکز هنرهای نمایشی برای دیدن نمایشها نمیشود. تاکنون 70 گروه نمایشی به خارج از کشور اعزام شدهاند که بیش از دو سوم آنها بدون حمایت مرکز هنرهای نمایشی بوده است و این موارد، موفقیت ارتباطات بینالمللی ما را میرساند. برای مرکز هنرهای نمایشی هیچ تفاوتی نمیکند که چه گروهی به خارج از کشور برود؛ اما برای هنرمندان باید فرق کند که نماینده تئاتر کشور کیست و در چه محفلی و در چه فستیوالی، چه دستاوردی را به ارمغان میآورد. اکنون حدود سه سال است(فجر امسال سومین فجر است) که گروههای نمایشی از خارج از کشور به ایران میآیند. مدیران تئاتر دنیا به ایران میآیند و آزادانه دست به انتخاب آثار میزنند. در واقع چهره بینالمللی تئاتر ایران در غالب هفته تئاتر ایران در کشورهای مختلف، با همکاری سفرای فرهنگی به کشورهای مختلف نشان داده میشود.
اما نکتهای در این جا پیش میآید که موفقیتهایی که گروههای تئاتری در خارج از کشور داشتهاند، در ایران اصلاً بازتاب خوبی پیدا نکرده؛ چه بازتاب مطبوعاتی و چه عمومی. این امر شاید به این دلیل است که برخی از متولیان بزرگ مملکتی به این قضیه پی بردند که چقدر این گروهها توانستهاند در آن جا فعالیتهای فرهنگی خوبی داشته باشند...
گروههای نمایشی باید در این اطلاعرسانی سهیم باشند. به نظرم باید با هر گروه یک خبرنگار یا یک نفر از اهل رسانه و مطبوعات اعزام شود و مستقیماً مسؤولیت را بر عهده گیرد تا بتواند به نحو مطلوب اطلاعرسانی کند. امیدوارم در سال آینده شرایطی فراهم کنیم که هم دوستان با شیوه انتخاب آثار بیشتر آشنا شوند و هم بتوانیم به لحاظ اطلاع رسانی افرادی را همراه کنیم که بتوانند انعکاس خوبی از حضور و موقعیتهای گروههای ایرانی داشته باشند و بتوانیم تعدادی آثار خارجی را برای اجرای عمومی در ایران دعوت کنیم.
به نظر شما چه وقت باید امیدوار بود که ساختار تئاترشهر به صورت علمی و درست تغییر کند؛ مثلاً دکور ما(در نمایش کبوتری ناگهان) در ایران( که با هموطنان خودمان کار میکردیم)، در سه روز بسته شد؛ اما در آلمان دقیقاً در عرض یک ساعت همین دکور را بستند. یا در مورد نور، برای بستن نور باید یک روزِ کامل بحث کنیم که مثلاً آن نوری که ما میخواهیم به این شکل است و تازه طراحان نور اصلاً حرف ما را قبول نمیکنند...
در این که برخی از پرسنل تئاترشهر کم انگیزه و بی حوصله شدهاند، شکی نیست. در تکنولوژی بالا و انگیزه گروهها و تئاترهای اروپایی هم تردیدی وجود ندارد، اما واقعیتی که وجود دارد این است که تئاترشهر برای یک سالن ساخته شده است؛ تئاترشهر با 7 سالن مساوی است با تقسیم امکانات در 7 تالار. بدون خرید کمترین امکانات و تجهیز برای مجموعه تئاترشهر، این مجموعه در فهرست آثار ملی است، اما دریغ از یک ریال اعتبار نگهداری.
مگر تئاترشهر جزو آثار ملی نیست؟ پس مگر نباید پولش را میراث فرهنگی بدهد؟
خیر، جزو فهرست آثار ملی هست و مرکزی که از آن استفاده میکند، باید هزینههای نگهداری آن را بپردازند.
پس چرا رسیدگی نمیشود؟
چه عرض کنم!
به نظر شما چه کار باید کرد؟
امیدوارم بتوانیم از طریق متولیان امر در وزارت ارشاد، هزینه ترمیم و تجهیز تئاترشهر را در دستور کار قرار دهیم.
تا کی باید منتظر باشیم که سرانجام سالن تئاتری ساخته شود؟ بعد از پیروزی انقلاب بارها سالن سینما ساخته شده، اما متأسفانه از سالن تئاتر خبری نیست...
شاید مدیران ما هنوز به آن جعبه جادویی(سینما، تلویزیون) بیشتر از تئاتر اعتقاد دارند. در این زمینه فقط اجازه بدهید بگویم، امیدوارم!!!
مگر آقای قالیباف قول ندادند که تئاترشهر(2) را دوباره بسازند؟
فعلاً قول دادهاند، امیدوارم که بشود!
سولههای ایرانشهر چطور همان طور باقی مانده...
گفتهاند میسازیم. امیدوارم!
به عنوان یک هنرمند و مدیر تئاتری، فکر میکنید چه زمانی بشود(البته از ایدهآلها صحبت نمیکنم؛ زیرا هیچ وقت کامل به آنها نمیرسیم) چه زمانی به این نتیجه برسیم که بعضی از مشکلات و معضلات از لحاظ اقتصادی و... در تئاتر حل شده؟
به بخش امکاناتیاش کاری ندارم. ما به یک تحول فرهنگی در حوزه تئاتر نیاز داریم که دست بر قضا باید از درون خود هنرمندان شکل بگیرد. برای این که بتوانیم هر تغییر و تحول را در رأس هرم تئاتر به وجود بیاوریم، فکر میکنم این تحول باید از درون هنرمندان شکل بگیرد و ناخودآگاه بعد از تقویت بنیه علمی و فرهنگی که در دل بچههای تئاتر شکل گرفته، در سطوح مدیریت، تأثیر مثبت میگذارد. هنرمندان تئاتر این امکان را دارند تا مسائل خود را در درون خود حل کنند. باید مثل همیشه و در کنار هم، بیاموزیم، تحمل کنیم و به یکدیگر احترام بگذاریم.