سخنرانی منوچهر اکبرلو در جلسه سخنرانی کمیسیون نقد و پژوهش گردهمایی هنرمندان دفاع مقدس
چه نیازی داریم به نقد و منتقد؟ جمعی خود را بی نیاز از نقد میبینید که یا کاستیای در خود سراغ ندارند(که این خود، بزرگترین کاستی است!)
تاریخ نقد، پیشینهای همارز تاریخ اندیشه انسانی دارد. همزمان با ارائه هر دیدگاهِ نوین از سوی هر اندیشمند و هر هنرمند، منتقد هم حضور داشته است. اگر بپذیریم که هر آن چه امروز(حداقل در عرصه هنر درام) میشناسیم، برگرفته از اندیشههای صاحبان تفکر در یونان باستان است و این که صاحبان خِردِ آن دوره با همه تفاوتها و تناقضهایشان، در روی آوری به نقد و دیالوگ و چالش فکری مشتکر بودهاند، به دیرینگی نقد، همپای هنر آگاه میگردیم. این حرکت دوشادوش، هم اکنون نیز در خاستگاه هنر تئاتر(مغرب زمین) ادامه دارد و همراه عوامل دیگر، رسالت خود را در اعتلای این هنر به انجام میرساند.
اما در بین ما چه؟ در شرایطی که(به دلایل متنوع) راه رشد اندیشه انتقادی بسته میشود، باورهای سنتی که بدون هیچ انتقادی پذیرفته شدهاند، بر ذهن نیروهای فعال جامعه حاکم خواهند شد و مناسباتی شکل خواهد گرفت که با نیازهای این زمانه همسویی ندارد. این امر از امکان تفاهم و کارایی تعامل(این نیاز بنیادین هنر) خواهد کاست؛ نابخردی جای شیوههای عقلانی را خواهد گرفت و نقد، جای خود را به حسب و بغضها خواهد سپرد.
و اما چه نیازی داریم به نقد و منتقد؟ جمعی خود را بی نیاز از نقد میبینید که یا کاستیای در خود سراغ ندارند(که این خود، بزرگترین کاستی است!) و یا آرمان بلندی برای خود ترسیم نکردهاند(آن چه عامل اصلیِ رکود و سکون تلقی میشود). بخشی نگری، قضاوت براساس عواملی خارج از ماهیت هنر، عدم اعتدال و بی انصافی، چیزهایی هستند که در نبود"نقد" حاکم خواهند شد. مساوی دانستن نقد عملکرد با کاهش شأن و جایگاه هنری، سبب موضعگیری در مقابل نقد(و به بیان صریحتر، منتقد) میشود. قبول نقد و ردِ منتقد نیز بیشتر به سبب تفرعن و نقدگریزی انجام میپذیرد تا احساس بینیازی، چرا که پذیرش یک امر تجریدی(یعنی نقد) بدون مابهازای بیرونیِ آن(یعنی منتقد) سادهترین کاری است که میتواند توسط فردِ نقدگریز صورت پذیرد. در این مسیر، مقولاتی چون"نسبی بودن اندیشه"، نظریههای مبتنی بر"تأویلپذیری اثر هنری"، این توقع که منتقد از دانش تجربهای فراتر از سطح موجود تئاتر در بین ما برخوردار باشد و دیگر موارد، فقط بهانههایی برای توجیه این گریز خواهند بود.
منتقد چه میکند؟ قضاوت؟ نمرهگذاری دیکته کارگردان، نویسنده و عوامل یک گروه نمایشی، اعلام خوب و بد و قوی و ضعیف بودن یک اثر هنری؟ تعیین تکلیف برای هنرمند؟ تمسخر کارگردان مدعی و خود بزرگبین؟ حمایت از هنرمندان جوان؟ مقابله با جریانهای هنری روز؟ کند و کاو در پیشینه کارگردان؟ تفحص در نیشهای سیاسی کارگردان در لابهلای حرفها و حرکات بازیگران؟ پاسخ کوتاه است: هیچ کدام!
وظیفه منتقد، بازشناسی، سادهسازی و کشف جوهره هنری یک نمایش است. کشف جریانی است که گاه از چشم هنرمند نیز دور میماند. یافتن راههای هر چه بیشتر برای ارتباط میان اثر و مخاطب است. منتقد، وجدان آگاه و تیزبین هنر برای درک و تعالی آثار هنری است. او بر آن چیزهایی انگشت میگذارد که پشت"خسته نباشید" گفتنهای معمول تماشاگران و آشنایان، پنهان میماند. او وظیفه دارد بازخورد اثری هنری را به صاحب اثر بازگرداند.
چه باید کرد؟ پاسخ این است: از نقد نهراسیم! مگر نه آن که یک اثر هنری اندیشمند از میان تجربهها و ادعاها و ارائه گنجشک رنگ کرده به جای قناریها و رانتخواریها و سکههای جشنوارهها و غرضها و رفاقتها و گروهگراییها و... راه خودرا خواهد گشود و از پس هیاهوی کفها، زلالی خود را عیان ساخته و تشنگان را سیراب میسازد؟ نقد مؤثر نیز چنین خواهد بود.
بگذاریم نقد وظیفهاش را به انجام برساند؛ وظیفه واقعیاش را؛ به قول رولان بارت"گزینشها، لذتها، مقاومتها و مشغلههای ذهنیاش" را. آن گاه است که(باز به باور بارت) "در قالب نقد، گفتوگویی بین دو ذهنیت، ذهنیت نویسنده و ذهنیت ناقد، آغاز میشود. "
بپذیریم که نقد ادبی احترام به حقیقت گذشته یا گذشته دیگران نیست. نقد، سازه درک پذیری زمانه ماست.
اکبرلو در ادامه، در بخش دوم نظرات خود را مطرح ساخت که به صورت طرح پرسشها و گفتوگوهای رو در رو با مخاطبان انجام گرفت.
وی به لزوم توجه به زیرساختهای شناختی منتقد اشاره کرد و تأکید نمود که حلقه مفقوده نقد تئاتر ما در مباحثی مانند دفاع مقدس و تئاتر دینی و مانند آن، فقدان نظریهپردازی و تعیین معیارهای نقد بر اساس بینش شرقی و مشخصاً بینش ایرانی ـ اسلامی فرهنگ ماست.
وی همچنین به تفاوتهای بینش غربی و شرقی و تأثیراتی که بر هنر و تئاتر و معیارهای نقدش میگذارد، پرداخت. وی تأکید داشت که بیان این تفاوتها به معنای روی برگرداندن از اندیشههای غربی یا برتر دانستن اندیشه خودی نیست و بر پرهیز از نگاه ارزشی مثبت و منفی بر این بحث تأکید داشت.
اکبرلو بر این باور است که معیارهای زیبایی شناسانه یا نقدی که مثلاً ارسطو مطرح میکند، برگرفته از فلسفه و بینش او و زمانه اوست. در نتیجه ما نیز ضمن استفاده از دانش نقد و نیاز شدید به آشنایی با معیارهای نقد و زیباشناسی فرهنگهای دیگر از جمله غرب، میباید به نظریهپردازی(براساس آثار موجود) براساس بینش ایرانی ـ اسلامی خود برای ارزیابی دقیق آثار خلق شده در این فرهنگ بپردازیم و در غیر این صورت ارزیابیمان جامع و خالی از اشکال نخواهد بود.
وی با استفاده از عبارت"نمایش شرقی مدرن" و"تئاتر ایرانی" ویژگیهای آن را براساس نمایشهای شرقی و مبتنی بر بینش شرقی برشمرد و بر این امر تأکید کرد که بیان مفاهیمی چون شهادت و امداد غیبی، نیازمند فرم ویژهای است که بدون آن، مفاهیم یاد شده به خوبی قابل انتقاد نخواهند بود.