همین منطق موجز کاری باعث توجه و تأمل بیش از حد به موضوع اصلی شده است. یعنی با حذف شاخ و برگهای زیادی، ستون و بدنه اصلی داستان، بیشتر در معرض دید و داوری قرار گرفته است.
همین منطق موجز کاری باعث توجه و تأمل بیش از حد به موضوع اصلی شده است. یعنی با حذف شاخ و برگهای زیادی، ستون و بدنه اصلی داستان، بیشتر در معرض دید و داوری قرار گرفته است.
رضا آشفته:
نمایشنامههای "پروانههای آسیایی" اقتباسی است از رمان"تنهایی پر هیاهو" اثر بهومیل هرابال نویسنده اهل کشور چک. نمایشنامه داستانی یک خطی دارد. پانتا 35 سال به کار خمیر کردن کتابهای ممنوعه و ممیزی شده مشغول بوده است. او که در این سالها عمر خود را در یک زیرزمین نمور و تاریک با بسیاری از پشهها و موشها سپری کرده است و هرازگاهی سَرَکی به تصاویر و مطالب میزند، به درک والایی از موقعیت خود در دنیای اطرافش میرسد. وظیفه پانتا عدل سازی از کاغذهای خمیر شده است. یک عمر نابودگری خبر از فاجعهای غیر قابل کتمان میدهد. پانتا علیه خود طغیان میکند و مست و لایعقل فریاد میزند که حامل یک جنایت بزرگ است. او به تحریک پلیس میپردازد و سر از کلانتری درمیآورد. رئیس پلیس که با اشتها مشغول خوردن سالاد است، با شنیدن حقایق تلخ پانتا، او را برنمیتابد و از کلانتری اخراج میکند. پانتا با مرگ مادر روبرو میشود و خاکستر تن مادر را نزد دایی پیر سوزنبانش میبرد. از فرط درد به میکده میرود و با دوست کارمند و اخراجیاش میگساری میکند. در رویایش میبیند که مسیح و لائوتسه برای نجات او به سراغش آمدهاند و درمییابد که از بدو تولد با درد همراه بوده است. در مراسم تدفین داییاش در کلیسا شرکت میکند. رئیس، او را از سر کارش اخراج میکند و حالا دیگر هیچ دلبستگیای ندارد. پانتا به معشوقه دوران جوانیاش سر میزند که در این سالها با چند نفر ازدواج کرده تا برپایه این ارتباط بتواند خانه بزرگ و مجللش را بسازد. پانتا درمییابد که بهترین چاره برای رهایی از درد و تنهایی خودکشی توسط دستگاه خمیرکنی است!
پانتا علیه خود طغیان میکند و این طغیان علیه نظام کمونیستی حاکم بر چک(و بلوک شرق) تعمیم مییابد. هرابال هم همانند دیگر نویسندگان اروپایی شرقی با نگاهی تیز و منتقدانه حاکمیت کشورش را بررسی میکند و داستان را تریبونی برای بیان حرفها و ابراز احساساتش قرار میدهد. هرابال با تکیه بر طنز سیاه در صدد است تا به افراد جامعهاش آگاهی بخشد که در چه شرایط سخت و دهشتناکی تاریخ معاصر را سپری کردهاند. قرن بیستم در اوج بهرهمندی بشر از تفکر در تمامی زمینهها قرار میگیرد که همین عامل مهمی برای وقوع جنگ ایدئولوژیها علیه خود و دیگران بوده است.
پروانههای آسیایی فضایی پارودیک دارد. طنز و کمدی بر فضای تراژیک غلبه میکند تا با کاستن تلخیها و تلطیف موقعیت، بهتر بتواند جسارت درک و دیدار موقعیت را پیدا کند.
محمد حاتمی در فضایی موجز با بهرهمندی از حداقل امکانات سعی دارد که از عهده فضاسازی چند مکان و موقعیت و شرایط روحی برآید. یک وسیله ثابت که با تغییر در شکل و چیدمانش آماده شکلدهی به مکان جدیدی میشود. از این وسیله برای ساخت محل کار و منزل پانتا، کلانتری، سوزنبانی دایی پانتا، قصر معشوقه، میکده، کلیسا و خیابان بهرهبرداری شده است. همین منطق موجز کاری باعث توجه و تأمل بیش از حد به موضوع اصلی شده است. یعنی با حذف شاخ و برگهای زیادی، ستون و بدنه اصلی داستان، بیشتر در معرض دید و داوری قرار گرفته است. پانتا با حرکت خود و حضور در موقعیتهای متفاوت فضای کلی جامعهاش را آشکار میسازد. مادری که بنا بر اعتقادات حاکم بر جامعه باید بدنش را بسوزاند، دایی که همچنان مسیحی و معتقد باقی مانده، طبق اصول کلیسا دفن میشود. معشوقه که معیارهای مادی بر او تسلط یافته، از انسانیت و ماهیت زنانهاش بریده است. او وسیلهای بوده برای ارتزاق جسمی دیگران و همین بهانهای برای جذب امکانات مالی و مادی برای بهبود بخشیدن به وضعیت قصرش شده است. رئیسی که کورکورانه پذیرای فرمانهای حزبش شده و از رحم و شفقت انسانی مبرا گشته است. حاکمیتی که از معنای انسانی تهی شده و امروز همه را سر در گریبان، معلق و بی هدف رها کرده است. جوامع کمونیستی پس از سالها به این موضوع ایمان آوردند. بنابراین ایجاز در اجرا و نگارش پروانههای آسیایی دست در دست هم میدهد، تا با حذف حواشی و زوائد نگاهمان بیشتر از پیش معطوف به حقایق متن شود. بازی هم در این تفسیرپذیری خارج از قاعده عمل نمیکند و بازیگران نیز از حضور زیادی پرهیز کردهاند تا با بودن حقیقی خود بر همان هدف اصلی تأکید کرده باشند. محسن حسینی با فرم و بیانی استیلیزه در صدد است از پانتا چهرهای قابل ترحم بسازد. موجودی که دست پروده یک جامعه بسته و منزوی است. محسن حسینی با فرم شکسته و آویزانِ بدن، بر این حقارت میافزاید.
بیان او نیز کاملاً ترحم برانگیز است. آدمی که نمیتواند با صدای رسا و بیانی گرم و تند از پس ابراز خود برآید. این بازیگر توانمند، حتی از میمیکهای ترحم برانگیز نیز بهره میبرد تا نگاه تماشاچی با تمرکز بر چهره پانتا به حقایق تلختری از شرایط حاکم و درک عمیقتر برسد. پانتا در یک تاریکخانه به کشف بزرگی رسیده که این کشف در هر لحظه و مکانی قابل درک و سبب خروج از چنین شرایط مشابه و ملالانگیزی خواهد شد. محسن حسینی این طغیان علیه خود را به ذهن تماشاچی القاء میکند. محمد شیری با تکیه بر تیپسازی و بهرهمندی از بازیهای تیپیکال در صدد برآمده تا با مفرح سازی نقش و لحظات دراماتیک تا حدی فضای ترحمبرانگیز تلخ و تراژیک را تلطیف سازد. حضور غمانگیز پانتا(محسن حسینی) پس از مرگ مادر و آوردن ظرف خاکستر تن سوختهاش، با بازی محمد شیری(دایی) به جریانی تناقضآمیز از یک ارتباط عاطفی منجر میشود. گویی مادر نمرده و خاکستر او در سوزنبانی حضور ندارد.
حتی در صحنهای که مراسم تدفین دایی در کلیسا برگزار میشود، حضور مرگ و تلخی آن با غیرعادی بودن شرایط و فانتزی بودن فضا، از هم میشکند و محمد شیری این بار نیز از ماهیت غم، فضایی شاد و مفرح ایجاد میکند. پارودیک شدن موقعیتها از خندههای ظاهری و لحظهای، تماشاچی را به سمت ذهنی عصبی و طغیانگرایانه سوق میدهد. بالأخره علیه این شرایط یک عمل بزرگ انجام گیرد و این عمل جز طغیان علیه خود برای رسیدن به فضایی عاری از ظلم و تحمیل استثمارگری نخواهد بود.
بهاره رهنما نیز خیلی غیر جدی در ارائه نقش زن کولی و زن معشوق بازی میکند تا با این نوع بازی هیچ چیزی جدی و معمولی در نظر نیاید. او با کتمان خود بر این نکته تأکید میکند که در این شرایط هر کسی بنا بر ذوق و سلیقه حاکم بر اجتماع به تصویر غیرعادی از خود میرسد. این غیرعادی بودن بر موقعیتها و دیگر بازیها نیز تعمیم مییابد، به عنوان نمونه میتوان به حضور مسیح و لائوتسه در شمایل یک مرد بلند قامت و یک کوتوله اشاره کرد که این نوع تصویر بر عدم درک صحیح از اعتقادات مذهبی در یک جامعه کمونیستی دلالت دارد.
آن چه در اجرای محمد حاتمی در فضا غالب میشود، نوعی گروتسک ملایم است. این ملایمت نیز برای تلطیف تراژدی حاکم بر آن تحمیل شده است. فانتزی در ایجاد ملایمت به عنوان یک عنصر کارآمد، وارد بازی میشود. حضور یک موش(بازی با تن پوش) از همان ابتدا ذهن تماشاچی را برای رو در رویی با یک موقعیت غیرعادی آماده میکند که ریشه در واقعیتهای تلخ یک جامعه بحرانزده دارد.
پروانههای آسیایی با حاکمیت قصه بر بقیه عناصر، ذهن تماشاچی را برای اندیشیدن در مورد موضوعات مطرح شده فرا میخواند که همین امر نکته بارزی برای پیوند با آن تلقی میشود.