در حال بارگذاری ...
...

از مباحث مهم در ساختار تئاتر مستند اشاره به اصالت موضوع ونحوه انتقال آن است و در این نمایش انتقال موضوع به صورت ناقص و پر از ایراد به تماشاگر ارائه می‌شود؛ تا حدی که معلوم نیست ‌ما واقعیت را می‌بینیم یا برداشت کارگردان را.

از مباحث مهم در ساختار تئاتر مستند اشاره به اصالت موضوع ونحوه انتقال آن است و در این نمایش انتقال موضوع به صورت ناقص و پر از ایراد به تماشاگر ارائه می‌شود؛ تا حدی که معلوم نیست ‌ما واقعیت را می‌بینیم یا برداشت کارگردان را.

محمد‌مسعود طیبی:
"پتر وایس" از معدود کارگردانانی است که چندین نمایش را بر اساس شیوه"تئاتر مستند" اجرا کرده است. اعتقاد او برای بازنمایی واقعیت بر اساس اسناد است و نگاهی به نقطه نظرات مارکسیستی دارد. موضوع مورد توجه تئاتر مستند بیشتر پرداختن به مسائل سیاسی، شورش‌ها، مسائل پیچیده اجتماعی و اقتصادی است. نمایش فاقد تعلیق خاصی است. ‌در تئاتر مستند با برداشتی از واقعیت روبرو نیستیم، بلکه با برشی ازآن سر و کار داریم، و تنها زیبایی شناسی هنری به آن افزوده می‌شود که نمونه این نوع نمایش"آوازهای پوپنس لوزیتانی" به کارگردانی پتر وایس است که به سیاست‌های دولت پرتغال در آنگولا اشاره دارد.‌
نمایش"چه گوارا" نوشته ‌حمید رضا نعیمی‌ و کارگردانی ‌کامبیز اسدی‌ از جمله نمایش‌هایی است که بر‌اساس ساختار تئاتر مستند برای اجرا آماده شده است.
آخرین روزهای مبارزات‌ ارنستو چه گوارا‌ و دستگیر شدن او در یک مدرسه، پرداختن به نوع تفکرات چه‌گوارا، نحوه مبارزت او برای آزادی نوع بشر و حضور او در بولیوی بعد از مبارزه در کوبا، استعفای او از تمامی سمت‌هایش در کوبا،‌ فکر آزادی خواهش را نشان می‌دهد. چه گوارا دکتری است از اهالی آرژانتین که سعی در نجات بشریت دارد.‌
‌‌او کسانی را می‌خواهد نجات دهد که حتی نمی‌فهمند در چه منجلابی فرو رفته‌اند.‌ او در جایی از نمایش می‌گوید:«‌ما بدون رویا شدیم پا ئولینو‌» رویای آزادی از ظلم، استکبار و استعمار هرگز او را رها نمی‌کند. پس دست به کار می‌شود و تحقق رویای خود را در مبارزات چریکی و مسلحانه می‌یابد که در نهایت در کشور بولیوی آرزوی رهایی را با در آغوش کشیدن مرگ تجربه می‌کند.
نمایش براساس روایتی چند‌گانه است که نویسنده سعی در سیال کردن موضوع و مفهوم دارد. پنج نوع برخورد با چه گوار در نمایش وجود دارد؛ باز نمایی خاطرات همسر گوارا و همزمانی آن با گزارش مأمور سازمان جاسوسی آمریکا، برخورد مأموران بولیوی با او، رو در رویی با دوستش فیدل کاسترو، مبارزات او در کنار هم رزمانش و وجود زنی راهبه که نمایشنامه را به نوعی وقایع نگاری هنر‌مندانه تبدیل کرده است.
تفسیر اسناد در تئاتر مستند که به صورت مکالمه ‌مستقیم با تماشاگر اجرا می‌شود، در این جا یکی از مهمترین پایه‌های نمایش برای نزدیک شدن به گونه تئاتر مستند را تشکیل می‌دهد و نه تنها به انتقال واقعیت می‌پردازد، بلکه از‌مسأله‌«تز و آنتی تز» به شیو‌ه« تکنیک مونتاژ» بهره جسته است‌.
در این نمایش، کارگردان با شکستن زمان، سعی در نشان دادن برش‌هایی ‌حساس از زندگی چه‌گوارا دارد. بخش‌های مهم مبارزات او در کنار اولین ساعات و روزهای اسارتش که با استفاده از شیوه مونتاژ در کنار هم قرار گرفته است.
حضور تمام اشخاص بازی در نزدیکی تماشگران حتی هنگام حضور نداشتن در صحنه، روندی اپیک ‌را که از عناصر مهم تئاتر مستند است، به وجود آورده. واقعه در مدرسه‌ایی اتفاق می‌افتد و تمامی اتفاقات در آن رخ می‌دهد، اما کارگردان نتوانسته از این فضا استفاده کند. میدانی کردن صحنه لطمه شدیدی به روند شکل‌گیری نمایش زده است. وجود دو نیمکت در صحنه که بی‌برنامه و پی در پی تعویض می‌شوند و هیچ منطقی نمی‌توان برای این جا به جایی‌ها یافت ، عدم طراحی مناسب حرکت و میزانسن این نمایش را عاری از هرگونه زیبایی شناسی ‌هدفمند کرده است. رفت آمد بیش از حد شخصیت‌ها در صحنه نشان از عدم تفکر کافی کارگردان برای طراحی حرکات دارد. ‌اجتناب از شخصیت‌پردازی به خصوص سرهنگی که چه‌گوارا را اسیر کرده، او را نه در راستای نمایش، بلکه به نقطه ‌ضعف این نمایش بدل کرده است.
وجود شخصیت‌های گوناگون نظیر سرباز‌ها و گروهبان، نه تنها به نمایش کمک نمی‌کند که باعث می‌شود نمایش به لحاظ ریتم نیز دچار مشکل فراوان شود و سردر گمی برای درک نمایش تماشاگر را دچار خستگی نماید و این سؤال را در ذهن تداعی کند که این‌ها کیستند؟ و چه می خواهند؟ وجود راهبه‌ایی در صحنه که در بخش ابتدایی و انتهایی نمایش می خندد وتماشگر نمی‌داند که او کیست. آیا ذهن ارنستو است؟ ویا راهبه‌ایی است که هنگام مرگ او را به خاطر بی دینی مسخره می‌کند؟ واگر نباشد چه لطمه‌ایی به نمایش وارد خواهد شد؟ و حتی استفاده از همان بازیگران در چند نقش متفاوت که ازمشخصه‌‌های تئاتر مستند است، حضور آن‌ها را توجیه نمی‌کند. به هر حال عدم توجه به شکل‌گیری پیشینه افراد نمایش باعث می‌شود تا مفهوم، قربانی شده وتنها قسمت مکالمه ارنستو با دهقانی از اهالی بولیوی قابل تأمل و دیدن باشد.
از مباحث مهم در ساختار تئاتر مستند اشاره به اصالت موضوع ونحوه انتقال آن است و در این نمایش انتقال موضوع به صورت ناقص و پر از ایراد به تماشاگر ارائه می‌شود؛ تا حدی که معلوم نیست ‌ما واقعیت را می‌بینیم یا برداشت کارگردان را.
تلاش کامبیز اسدی برای نشان دادن نمایش در قالب مینیمال، حتی در دل داستان به این صورت که روایت‌ها از دل هم بیرون می‌آیند به خوبی دیده می‌شود، اما در نیمه راه رها می‌شوند که این خود نکته‌ایی است که کارگردان از پرداخت به آن غافل مانده است.
مسأله دیگری که نمایش از آن آسیب می‌بیند، تفکیک نشدن برش زمانی گذشته و حال است که با استفاده از نور‌پردازی مناسب می‌توانست به یکی از نقاط مثبت اجرا تبدیل شود.
با وجود این که در این نمایش امکان هر گونه ‌همذات پنداری مسدود شده، ‌نمایش از طریق تحریک احساس تماشاگر، نوعی حس همدردی را از وی می‌طلبد و با این همه فیگور‌های به نمایش در آمده، از حیطه ‌تجربه‌ روزمره‌ زندگی تماشگر دور می‌ماند.