جشن تولد بهرام بیضایی با شکوه برگزار شد
ما از بیضایی آموختیم که حتی اگر گلایه، فریاد و انتقادی داشته باشیم، هرگز دل عاشقمان را فراموش نکنیم. او اجازه نداد که ناامیدیها بر ما غلبه کند. انسان امیدواری مثل بیضایی کم است. دکتر ساعدی، اکبر رادی، بیژن مفید به گونهای دیگر هنر ایران را مطرح ساختند
رضا آشفته:
پنج دی ماه روز تولد بهرام بیضایی است. عدهای از هنرمندان صاحب نام کشور سه شنبه در خانه هنرمندان ایران به همت سردبیر مجله بخارا گرد آمدند تا از این کارگردان و نویسنده تئاتر و سینما سپاسگذاری کنند.
بهروز غریبپور به حاضران خوش آمد گفت و از این که مراسم کمی با تأخیر آغاز شد، عذرخواهی کرد. او در آغاز به بیان خاطرهای از سال 1346 و فعالیت خود در سنندج و اجرای نمایشنامه"پهلوان اکبر نمیمیرد" بیضایی پرداخت و گفت:«روزی بیضایی به سنندج دعوت شده بود و با ما بعدازظهر ساعت 4 قرار داشت. گویا صبح آن روز با مدیر کل بحثش میشود و سنندج را ترک میکند. ما تا ساعت 10 شب منتظرش بودیم اما او اصلاً پیدایش نشد.»
وی افزود:«اگر من عاشق بیضایی شدهام به دلیل حجم اخباری که به او اختصاص یافته، نیست. بلکه من در سال 46 پهلوان اکبر نمیمیرد او را خوانده و کارگردانی کرده بودم. "نمایش در ایران" بیضایی را خوانده و از آن تأثیر گرفته بودم. بیضایی مثل تخت جمشید میماند، یک بنای تاریخی و ماندگار که هر چه تکه پارههایش را هم غارت کنند باز هم ماندگاریش محسوس است.»
مدیر خانه هنرمندان ایران با بیان این که خودش امروز صاحب تألیفات و دیدگاهی است و شاید در جاهایی افکارش با بیضایی مغایرت داشته باشد، گفت:«او چراغ راه من بوده است و افتخار میکنم که امروز میزبان استادم هستم و افتخار میکنم که بیضایی در میان ماست و با مشکلات ساخته و هنوز میسازد.»
وی افزود:«ما از بیضایی آموختیم که حتی اگر گلایه، فریاد و انتقادی داشته باشیم، هرگز دل عاشقمان را فراموش نکنیم. او اجازه نداد که ناامیدیها بر ما غلبه کند. انسان امیدواری مثل بیضایی کم است. دکتر ساعدی، اکبر رادی، بیژن مفید به گونهای دیگر هنر ایران را مطرح ساختند.»
بهروز غریبپور به معرفی مجدد نمایشهای ایرانی توسط بهرام بیضایی توسط پژوهش ماندگارش در کتاب نمایش در ایران پرداخت و گفت:«او به ما اعتماد به نفس داد و در سال 52 زمینه برگزاری نمایشگاه خیمه شب بازی در دانشگاه تهران را فراهم ساخت تا من به چنین هدفی نزدیک شوم. من قلباً مدیون او هستم و معتقدم که هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق.»
در این مراسم فیلمی از آثار سینمایی بیضایی که توسط واروژ کریم مسیحی، شهروز توکل و سامان خادم تهیه شده بود، پخش شد. "عمو سیبیلو"، "رگبار"، "سفر"، "مرگ یزدگرد"، "باشو غریبه کوچک"، "شاید وقتی دیگر"، "مسافران"، "گفتوگو با باد" و"سگ کشی" نام فیلمهای او هستند.
مژده شمسایی، همسر بهرام بیضایی آخرین نمایشنامه او را تحت عنوان"سهراب کشی مویه تهمینه" قرائت کرد که شب قبل نگارشش پایان یافته بود. علی دهباشی، سردبیر بخارا در ادامه پیام جلیل دوستخواه را قرائت کرد که از استرالیا فرستاده بود.
آیدین آغداشلو، نقاشی معاصر کشورمان در این برنامه گفت:«خوشحالم که امروز مقابل بهرام بیضایی ایستادهام تا شگفتی، تحسین و ستایشم را نثارش کنم، بی هیچ تمهیدی بهرام بیضایی آبروی نسل ما و نسلهای بعدی است. من به نیابت از نسل خودم و بزرگانی که در میانشان پرورده شدم، نهایت احترام و ستایش خودم را نثارش میکنم. پیش او سر تعظیم فرود میآورم.»
وی افزود:«نگاه بیضایی تاریخی و اسطورهای است. هر کس بر حسب فهم و دانش خود، وجهی از او را تحویل گرفته و شناخته است. میزان دانش او درباره اساطیر ایران و جهان و مشرق زمین بی حد و حصر است. بیضایی زبان پارسی را زنده نگه میدارد. نثر او یکی از فاخرترین نمونههای نثر فارسی است.»
آغداشلو به طراحی رو و پشت جلد آثار بیضایی اشاره کرد که طی دورهای این کار را او انجام میداده و حتی یک بار یکی از آن طرحهای او را بیضایی قبول نکرده است. او در این باره گفت:«از او ممنونم که با رد اثرم مرا متوجه این نکته کرد هیچ تعارضی در رد اثر ناقص ندارد.»
وی در ادامه با اشاره به نگاه تاریخی و اسطورهای بیضایی با ذکر مثالی از فیلم"مسافران" پرداخت و گفت:«دلتنگی، دلشکستگی و دادخواهی در سه فیلم آخرش پر رنگتر شده است.»
بابک احمدی، منتقد و مترجم، در این مراسم گفت:«بیضایی برای ما خیلی زجر کشیده است. حالا ما میگوییم که چقدر قدر کارش را میدانیم. او به ما یاد داد که به فرهنگ احترام بگذاریم.»
وی با اشاره به این که بهرام بیضایی یکی از بزرگان تئاتر ایران است، گفت:«در دهه 40 و 50 تئاتر مردمی در تالار سنگلج در خدمت خلق بود و چندان متوجه نوآوریهای بهرام بیضایی نبود. در کارگاه نمایش نیز گروهها آن قدر درگیر فرمالیسم بودند که باز هم از نوآوریهای خاص او غافل شدند. بهرام بیضایی برآیند این دو جریان بود.»
وی در ادامه از بیضایی به عنوان هنرمندی جامع در زمینه سینما، پژوهش، نقد، روشنفکری و تعهد، یاد کرد و گفت:«او بزرگترین هنرمند زنده ماست.»
محمود دولتآبادی، رمان نویس برجسته معاصر متنی را درباره بیضایی نوشته بود که اصغر همت، بازیگر، آن را با هیجان و بیانی گرم و مؤثر قرائت کرد.
در این متن آمده بود که همین دو سه ماه پیش بود که درباره اکبر رادی گفتم تئاتر نوین ایران که قریب پنجاه سال بار آمده بود، فرو ریخت اما اکبر رادی فرو نریخت. همین نکته را درباره بهرام بیضایی تکرار میکنم. آن چه مقدور بود او انجام داد.
در ادامه دولتآبادی به حذف سه گانه ارسطو(وحدت موضوع، وحدت زمان و مکان) در آثارش اشاره کرد که همین زمینه رویکرد به خرده نمایشهای ایرانی را فراهم ساخته است که پیش از این توسط عبدالحسین نوشین در تئاتر فردوسی و شاهین سرکیسیان و ایجاد گروه هنر ملی پیگیری شده بود. همچنین در این مقاله به سه اصل اساسی در آثار بیضایی اشاره شده بود که عبارت بود از الف: اساطیر، ب: شگردهای نمایشی با پرهیز ار وحدتهای ارسطویی و پ: زبان که با سنخیت آن چه شناختهایم، کنار میگیرد.
بیضایی در جوانی ادبیات کهن پارسی را دریافته بود. وقتی"دیوان بلخ" در دهه 40 در گروه هنر ملی روخوانی شد، محمود دولتآبادی شیفته زبان و بیان نمایشنامه میشود و او دریافت که یک سعدی دیگر در زبان فارسی متولد شده است.
مهدی هاشمی، بازیگر که در دو اثر بیضایی"مرگ یزدگرد" و"کارنامه بندار بیدخش" بازی کرده است به ذکر خاطراتی از اجرای بندار بیدخش پرداخت که در دو شب اول اجرا سه و هفت قطعه از نمایشنامه را از یاد میبرد بی آن که تأثیری روی تماشاگران گذاشته باشد.
او گفت:«برخلاف آن چه از آثار و چهره خشمگین بهرام بیضایی دیده میشود او مثل چاپلین به خودش میتازد و همیشه کلامش لطیف و طنزگونه است.»
علی دهباشی نیز به پوستر برنامه که برگرفته از عکسهای علی قلی فیاضی است اشاره کرد و گفت:«افراد زیادی پیام تبریک و تشکر برای بهرام بیضایی ارسال کردهاند که کمبود وقت مانع از آوردن نام آنها میشود.»
بهرام بیضایی از تمام حضار که در تالار بتهوون و ناصری و سالنهای انتظار ایستاده بودند، تشکر کرد و گفت:«من اصلاًنمیدانستم که در سال 46 عدهای را در سنندج منتظر گذاشتهام، خوشحالم که غریبپور با این یادآوری باعث شد که امروز از آن عده معذرت خواهی کنم. من با مدیر کل به دلیل سانسور غلامحسین ساعدی اختلاف پیدا کردم، برای آن که آثارش در تهران اجرا میشد و او مانع از اجرای آن آثار در سنندج شده بود. بعد هم حرفی درباره ساعدی گفته شد که تاب نیاوردم و سنندج را ترک کردم.»
وی همچنین اشاره کرد که تاکنون کمتر از 10 فیلم ساخته و به اندازه ساخت دهها فیلم دوندگی کرده است.