من و مهدی میرمحمدی از سال 76 با هم در دانشگاه هنر و معماری همکلاس بودیم و تعدادی دوست مشترک داشتیم که در متن نشانههای آشنایی از آن ها وجود دارد.
من و مهدی میرمحمدی از سال ۷۶ با هم در دانشگاه هنر و معماری همکلاس بودیم و تعدادی دوست مشترک داشتیم که در متن نشانههای آشنایی از آن ها وجود دارد.
نیلوفر رستمی:
اشاره:
"جزغالههای عاشقانه" نوشته مهدی میرمحمدی و به کارگردانی علی هاشمی این روزها در خانه نمایش اداره تئاتر روی صحنه میرود.
علی هاشمی قبلاً نمایش"نقش زن" نوشته فرهاد آئیش و"از خواب تا مهتاب" نوشته چیستا یثربی را روی صحنه برده و"همه عطرهای عربستان" اثر آرابال را نیز در کافه تریای تالار اصلی در برنامه عصری با نمایش روخوانی کرد.
در جزغالههای عاشقانه شکوفه هاشمیان، کاظم سیاحی، نوال شریفی، محمدرضا نودهیاصلی و رضا سخایی بازی میکنند.
جزغالههای عاشقانه چه ویژگیهایی برایتان داشت که آن را روی صحنه آوردید؟
بزرگترین چیزی که من را غلغلک داد وجود آدمهای آشنا در متن بود. من و مهدی میرمحمدی از سال 76 با هم در دانشگاه هنر و معماری همکلاس بودیم و تعدادی دوست مشترک داشتیم که در متن نشانههای آشنایی از آن ها وجود دارد. به عنوان مثال دوستی داشتیم که اکنون کارتن خواب است یا واقعاً ما دانشجویی داشتیم که به خاطر علاقهاش به دختر همکلاسیاش خودکشی کرد. بزرگترین ویژگی متن حس نوستالژی بود که در من به وجود آورد. یادآوری آدمهایی که به خاطرات پیوسته بودند، تداعی دوران دانشگاه و دومین علت این بود که یک قصه را بدون هیچ ادا و اطواری تعریف میکرد. به نظرم این از ویژگیهای خیلی مهم است که بتوانیم داستان را بدون حاشیه و ادا و اطوار تعریف کنیم.
منظورتان از ادا و اطوار چیست؟
این متن شعار نمیدهد، این متن داستانی رآل را به شیوهای نو تعریف میکند. برایم مثل خیلی از رآلهای دیگر نبود. در ابتدا شخصیتها هیچ کدام برایمان قابل باور نیستند و یک سری اتفاقات عجیبی میافتد. مثلاً باور نمیکنیم که مردی به این شکل همسر دوم بگیرد اما در سه صحنه آخر نمایش گرههای متن از هم گشوده میشود و ما متوجه میشویم که نویسنده به ما کلک زده است به نظرم گره گشایی متن خیلی خوب بود. در کل به لحاظ شخصیتپردازی و داستان متن حساب شده و پختهای است.
همه بازیگران نمایش، بازیگرانی جوان و تازه کار هستند حتی یکی از آنها اولین حضور صحنهاش را تجربه میکند. چرا از بازیگران حرفهای استفاده نکردید؟
بزرگترین علت انتخاب بازیگران غیر حرفهای این بود که از سوی مرکز بودجهای به نمایشهای خانه نمایش داده نمیشود، بنابراین من هم نمیتوانستم 5 بازیگر حرفهای بدون دستمزد انتخاب کنم. در این شرایط فقط بازیگران تازهکار، که به خاطر عشق به تئاتر دستمزد پائین را میپذیرند. من در تجربههای دستیاریم زیاد دیدم که بازیگران حرفهای متأسفانه فقط به خاطر عشق به تئاتر سر صحنه حاضر نمیشود. همچنین معتقدم که بازیگرهای جوان خیلی بیشتر انرژی میگذارند. مطمئن هستم که اگر بازیگران حرفهای را با دستمزدهای میلیونی هم میآوردم این قدر برایم مایه نمیگذاشتند. اتفاقاً برای نقش کیوان چند بازیگر حرفهای در نظر داشتم که به دلیل مشغلههای کاریشان نتوانستند سر تمرینها حاضر شوند و حالا فکر میکنم چقدر خوب شد که این اتفاق نیفتاد چون این بازیگرها بسیار انرژی گذاشتند و از بازیهایشان هم خیلی راضی هستم و یقین دارم که بازیگرهای حرفهای به این میزان در نمایشها انرژی و وقت نمیگذارند.
چه ویژگیهای مشترکی در شخصیت مریم و تواناییهای بازی شکوفه هاشمیان وجود داشت که او را برای بازی این نقش انتخاب کردید؟
من قبلاً با شکوفه هاشمیان تجربه همکاری یکی، کار را داشتم و در دانشگاه هم همکلاس بودیم. معتقدم که هاشمیان از بازیگران خوب حسی است اما تکنیک قوی ندارد. اصولاً بازیگرها دو دسته هستند یا بیشتر حسی بازی میکنند و یا براساس تکنیک. وقتی متن را خواندم، متوجه شدم که بازیگری حسی باید این نقش را بازی کند و به همین دلیل شکوفه هاشمیان را انتخاب کردم. البته در تمرینها متوجه شدم که باید کمی تکنیک را وارد بازی این شخصیت میکردم. مثلاً در صحنههای واقعاً احتیاج به تکنیک بود تا تماشاگر به خوبی با شخصیت همزاد پنداری کند. البته شکوفه خیلی انرژی گذاشت. به هر حال معتقدم که از بعد حسی بازیگر خوبی را انتخاب کردم و او نسبتاً خوب توانسته مریم را زنی شکننده و با مشکلات خاص خودش نشان دهد.
موسیقی در کارتان حضور پررنگی دارد. درباره علاقهتان به استفاده از موسیقی بگوئید؟
شخصاً خیلی موسیقی را دوست دارم و به نظرم یکی از تأثیرگذارترین هنرهاست. به نظرم میرسد در تئاتر میتوان در جاهای که احتیاج به همراه شدن تماشاگر داریم از موسیقی بسیار بهره ببریم. ما از تعدادی موسیقی انتخابی در تمرینهایمان استفاده میکردیم که محمد فرشتهنژاد در مقام آهنگساز کارمان با بردن آن موسیقیها در اجرا موافق بود و میگفت که موسیقیهای من به اندازه این موسیقیهای انتخابی نمیتواند تأثیرگذار باشد. خلاصه تلفیقی از موسیقی انتخابی و ساختههای آقای فرشتهنژاد با هم بود.
معنی آخرین جمله آمنه را متوجه نشدم. به نظرم جمله خیلی واضح نبود. یونس بچهاش را میکشد و یا فقط از این که روزگاری دخترش به او خیانت کند، میترسد؟
در 2 ، 3 نسخه قبلی از متن، یونس بچهاش را میکشت؛ چرا که توهم داشت وقتی دخترش بزرگ میشود به او خیانت میکند و با مرد دیگری خواهد رفت، اما الان دیگر به این شکل نیست. فقط پدر که از بیماری غیرت رنج میبرد همان طور که خیلی از مردها در جامعه ما دچار بیماری غیرت هستند. در واقع هر کدام از شخصیتهای نمایشنامه بیمار هستند. البته فکر میکنم یکی از اشکالات نمایشنامه نبودِ انسان نرمال است. هیچکدام از این 5 شخصیت آدم معمولی نیستند.
آمنه بالاخره زن روشنفکر است که به او جفا شده و یا زنی عامی است که به هنر نقاشی هم علاقهمند است. در جاهایی از نمایش این حس القا میشد که او زنی روشنفکر است و در جاهای دیگر فکر میکردیم او از روشنفکر بودن بسیار فاصله دارد!
اتفاقاً به نظر من هم یک زن عامی است که فقط به نقاشی علاقهمند است. از دیالوگهای که آمنه هم میگوید، میتوان این حس را متوجه شد. به نظرم مریم خیلی روشنفکرتر است. آمنه دانشگاه نرفته است و در خانوادهای زندگی میکند که سطح فرهنگشان آن قدر است که دختر را در سن کم به خانه بخت میفرستند. با این حال آمنه از زندگی درسهایی یاد گرفته تا راحتتر بتواند زندگی کند. این که به دروغ دوست داشتن را تمرین کند و بارها در طول روز بگوید که همسرش را دوست دارد.
نمایشهایی که قبلاً روی صحنه بردید و کارگردانی فیلم"آرزو" همه این تصور را به پیش میکشد که شما علاقهمند پرداختن به مسائل زنانه هستید.
بله، به نظرم زنها خیلی نمایشیتر هستند. احساساتشان، نفرت و عشقشان بسیار پررنگتر است. اصولاً هر کار تصویری و یا داستانی اگر در آن زنی نباشد کار خیلی جذاب نمیشود و خیلی کم پیش میآید که بدون وجود کارکتر زن کار قشنگی از آب درآید. اصولاً به نظرم زنها خیلی تأثیرگذارتر از مردها هستند. اصولاً دغدغه من زنها هستند. مخصوصاً با مشکلات زیادی که زنهای جامعه ما دارند.