امروز پس از گذشت 100 سال از زمان، آموزشهای استانیسلاوسکی و توجه به احساسات و قدرت تجزیه و تحلیل بازیگر، بسیار مهم است
امروز پس از گذشت ۱۰۰ سال از زمان، آموزشهای استانیسلاوسکی و توجه به احساسات و قدرت تجزیه و تحلیل بازیگر، بسیار مهم است
کارگاه"سیستم استانیسلاوسکی و کاربرد آن در تئاتر معاصر" زیر نظر پرفسور ژوزف رایخلگاز دیروز صبح در سالن تجربه خانه هنرمندان برگزار شد.
این ورک شاپ در حالی با تأخیر 20 دقیقهای آغاز شد که فقط 7 دانشجو شرکت داشتند. پرفسور ژوزف رایخلگاز که توسط سیستم استانیسلاوسکی تئاتر را فرا گرفته است، به گفته خویش در آکادمی هنر مسکو تحصیل کرده و در حال حاضر 30 سال از تحصیلش میگذرد. او زیر نظر اساتیدی که مستقیماً خودشان توسط استانیسلاوسکی تعلیم دیدهاند، تئاتر را فرا گرفته است و بدین ترتیب نه تنها او، بلکه بیشتر شاگردان کلاس بعدها تبدیل به کارگردانهای مطرح در سطح جهان شدند.
رایخلگاز 17 سال است که تئاتری جداگانه برای گروهش دایر کرده است که دارای 2 سالن بزرگ نمایشی است و سالن سوم نیز در حال ساخت است. این سالنهای تئاتری به"مدرسه نمایشنامههای معاصر" معروف است و جزء تئاترهای دولتی روسیه به حساب میآید که حقوقش را دولت تأمین میکند و در حال حاضر 50 بازیگر در سنهای مختلف دارد که بخشی از آن دانشجویان هستند.
رایخلگاز که در جشنواره فجر امسال نمایش"مرغ دریایی" را در دو روز متوالی در سالن اصلی تئاترشهر اجرا میکند، این نمایش را قبلاً در روسیه توسط دانشجویان مدرسه نمایشنامههای معاصر روی صحنه برده و اکنون نیز با همان گروه به ایران آمده است.
رایخلگاز درباره این مدرسه میگوید:«اسم مدرسه اتفاقی نیست، بلکه با دلیل آن را انتخاب کردهام؛ چون دوست دارم که اولین کسی باشم که نمایشنامههای جدید را روی صحنه میآورم. در این 17 سال حدود 12 فیلم سینمایی و 10 تئاتر داشتم که اکثر تئاترها نیز در مهمترین سالنهای تئاتری مسکو به اجرا رفتهاند و همین طور در خیلی از کشورهای دنیا هم اجرا شده است. در این میان دو نمایشنامه را در نیویورک به اجرا بردم که به خاطر آن تندیس تئاتر نیویورک را دریافت کردم.»
این کارگردان و مدرس روسی که خود را علاقهمند به همکاری با دانشجویان عنوان میکند، درباره فعالیتهای خویش در مدرسهاش میگوید:«من در سالنهای تئاتری خودم هیچ وقت نمایشنامههای کلاسیک را روی صحنه نمیآورم و به این خاطر مرغ دریایی نیز که شما خواهید دید، اثر چخوف نیست. 10 سال پیش از من خواسته شد که نمایشنامه مرغ دریایی چخوف را در نیویورک اجرا کنم، سالها قبل در دوران دانشجویی، مرغ دریایی را خوانده بودم به خاطر همین دعوت، یک بار دیگر مرغ دریایی را مطالعه کردم و این بار احساسم این بود که مرغ دریایی اتفاقاً بسیار هم"امروزی" است! من این نمایش را در نیویورک اجرا کردم، اما بعد در روسیه خواستم که به گونه دیگری این نمایشنامه را روی صحنه بیاورم، بنابراین از یکی از نویسندههای خوب روسیه خواستم که بقیه مرغ دریایی چخوف را ادامه دهد.»
این کارگردان روسی ادامه داد:«مرغ دریایی چخوف با مرگ"کنستانتین" تمام میشود، اما نویسنده معاصر روسی به خواهش من پرده آخر را ادامه داد؛ به این شکل که بقیه متوجه شدند کنستانتین کشته شده و قاتل نیز یکی از افراد جمع است. بقیه نمایشنامه حول محور پیدا کردن قاتل میگذرد. ما پرده آخر مرغ دریایی چخوف را شروع نمایش خودمان فرض کردیم. این نمایشنامه در واقع 9 بار شروع میشود و در هر صحنه نیز درباره یکی از افراد متهم به قتل است. بدین ترتیب دومین نمایشنامه مرغ دریایی در روسیه پدید آمد. سومین مرغ دریایی نیز توسط دانشجویان خود به شیوه تئاتر عروسکی موزیکال شکل گرفت. ما یک روز، سه نمایشنامه مرغ دریایی را اجرا کردیم که از ساعت 12 ظهر تا 12 شب طول کشید.»
پس از این صحبتها پرفسور به موضوع گردهمایی امروز صبح(که ورکشاپ آموزش سیستم استانیسلاوسکی در تئاتر معاصر بود)، پرداخت.
او در ابتدا گفت که من 4 بازیگری را به دانشجویان آموزش میدهم و حالا نمیدانم در یک ساعت و نیم چه چیزهایی باید به شما بگویم. او از مباحث ابتدایی شروع کرد و گفت:«در زمانهای قدیم اجراها براساس نام نمایشنامه مطرح میشدند، مانند تئاتر شکسپیر یا سوفوکل، اینها هیچ کدام با نام بازیگر یا کارگردانشان مطرح نشدند. این تعریف، از استانیسلاوسکی تغییر یافت. او اولین کسی بود که کارگردان را به عنوان یک عنصر مستقل در تئاتر معرفی کرد و نمایشنامه را یکی از عناصر تئاتر دانست که مانند بازیگران و کارگردانها بسیار مهم هستند. در زمان قبل از استانیسلاوسکی بازیگرها در حد مترجمی بودند بین نمایشنامه و تماشاگر. وظیفه داشتند که با بیان خوب، دیالوگها را عنوان کنند. هر چیزی هم که در نمایشنامه نوشته شده بود، کارگردان به نظرش باید آن را روی صحنه میآورد. مثلاً اگر اشاره به یک قلعه شده بود، حتماً آن قلعه ساخته میشد.»
وی افزود:«اما استانیسلاوسکی به بازیگر اهمیت داد و متوجه شد که باید آنها به تحلیل شخصیتها بپردازد و براساس حس و تفکر آن لحظه پرسوناژ که دیالوگهای خاصی را عنوان کرده، همان دیالوگها را در صحنه ادا کند. امروز پس از گذشت 100 سال از زمان، آموزشهای استانیسلاوسکی و توجه به احساسات و قدرت تجزیه و تحلیل بازیگر، بسیار مهم است.»