با مجلة نمایش
علی خوشمنش آخرین شمارة دورة چهارم مجلة نمایش، یعنی شمارة ۴ در دیماه ۱۳۶۳ در آستانة سومین جشنوارة سراسری تئاتر فجر با مطالب زیر به چاپ رسید: سرمقاله، از جشنوارة سراسری تئاتر فجر چه خبر؟، تئاتر و توسعة فرهنگ، ...
علی خوشمنش
آخرین شمارة دورة چهارم مجلة نمایش، یعنی شمارة 4 در دیماه 1363 در آستانة سومین جشنوارة سراسری تئاتر فجر با مطالب زیر به چاپ رسید: سرمقاله، از جشنوارة سراسری تئاتر فجر چه خبر؟، تئاتر و توسعة فرهنگ، ضربالمثل و نمایش، تئاتر کودکان را جدی بگیریم، دژ مستحکم تئاتر، نمایش تلویزیونی: نمایشنامهنویسی برای تلویزیون، کارگردانی تئاتر، تاریخ تئاتر (4): تئاتر الیزابتن، معرفی شخصیتهای تئاتر: آریستوفان، واژههای تئاتر: پانتومیم، یادی از در گذشتگان: محمود ظهیرالدینی، مکبث یا مرگ ساری نوشتة یان کوت، تئاتر کاغذی، گفتگو با شورای ارزشیابی نمایش، نقد نمایشهای: بز دم دراز، باد سرخ، توپ، حکایت آرد نخودچی، رادیو عراق و ... صف منتظران، نخل تشنه و طالب، گزارش جلسة نقد و بررسی «در سوگ دولتو»، نمایشنامههای واصله به ستاد سومین جشنوارة سراسری فجر و نمایش برگزیده، «نمایش» و «نامه»، گزارش و خبرها، کتابشناسی و مقالهشناسی، بازی بازی، آشنایی با نمایش در قلمرو فرهنگ ملتها (تئاتر در هند، درآمدی بر نمایشهای اسطورهای ـ آیینی در استرالیا و گینة نو).
در مقالة ضربالمثل و نمایش که ترجمه و نوشتة جابر عناصری است، نویسنده به ارتباط و تاثیری نمایش بر زبان و اصطلاحات موجود در زبان به خصوص ضربالمثلهایی که رواج پیدا کرده، میپردازد. وی مینویسد:
«در قلمرو فرهنگ عامه، ضربالمثل یکی از ظریفترین مباحثی است که وسیلة تبیین شخصیت و خلق و خوی یک فرد، یک گروه، یک قوم و یک قبیله است. گوشههای طنزآمیزی که در اغلب ضربالمثلها به چشم میخورد، معرف نحوة زیست آدمها و مبین شیوههای برخورد و نمایانگر خصوصیات روانی، خواستههای درونی، روح گذشت و بزرگواری و یا توضیح شدت و حدت طعنهها و زخمزبانهای مردم است. اینک با شواهدی که در مورد نقش ضربالمثلها و پیوند امثله با حرکات نمایشی عنوان میشود، میتوان بیش از این در باب این بخش ظریف از فرهنگ عامه کنجکاوی و جنبههای سمبولیک مندرج در ضربالمثل آن را بررسی نمود.»1
سپس به بیان ضربالمثلها میپردازد و دربارة ارتباط آنها با نمایش توضیحاتی میدهد. برخی از آنها عبارت است از:
1ـ «بر قوزک پایش لعنت» که در ارتباط با «آشیل» قهرمان یونانی و نقص او یعنی ضربهپذیری پاشنة پایش است.
2ـ «فلانی پهلوان پنبه است» که برگرفته از نمایشی ظاهراً برای تفنن و سرگرمی است که در مقولة نمایشهای کمدی میگنجد.
3ـ «کلاهش پس معرکه است» که به نمایشهای میدانی و معرکهگیری برمیگردد و کنایه از بیبهره و بینصیب ساختن شخصی از تماشای صحنهای و محروم شدن از حصه و قسمتی است.
4ـ «پوستینت را بده، بازی در بیاورم»: یکی از امثلة رایج در نزد آذربایجانیها است و غرض این است که بیایید محفلی بیاراییم و جنب و جوشی به مجلس خاموش بدهیم. اصولاً استفاده از پوستین و به خصوص وارونه پوشیدن آن و احیاناً صورتکی به شکل بز و قوچ بر صورت نهادن یا جمجمة این حیوانات را حمل کردن، در نمایشهای آیینی و سنتی و عامیانة بسیاری از اقوام و دیارها در ایران مشاهده میشود.
در صفحة 13 مجله، مطلبی با عنوان یادی از گذشتگان نوشتة عباس شادوران، از محمود ظهیرالدینی با عنوان «محمود آقا هنرمند دل خون تئاتر ایران» یاد میکند.
وی که موسس «کمدی اخوان» در سال 1303 خورشیدی است، به اجرای پیسهای تقلیدی دست یازید. در ایام سوگواری محرم به نقشهای حضرت عباس و مسلم نقشآفرینی کرد. در سال 1300 به وسیلة کمالالملک به سیدعلیخان نصر، سرپرست کمدی ایران معرفی میشود. سید او را با نقشی کوتاه در پیس «نادر شاه» شرکت میدهد. هنگام اجرای نمایشنامة «حیلههای اسکاپن» اثر مولیر در نقش اسکاپن محبوبیت به دست میآورد. وی در تقلید لهجة محلی، ید طولایی داشته است، در کار پیس خود چند نقش را یکجا ایفا میکرد، کارهای گوناگون تئاتر از قبیل دکورسازی، صحنهآرایی، نوشتن، بازیگری و غیره را خود انجام میداد. وی در تیرماه 1314 در حالی که سی و شش سال بیشتر نداشت، به مرض سل میمیرد.»
مقالة «دژ مستحکم تئاتر» ترجمهای است از مقالة «ژرژ شلوکی» که در شمارة 1737 مورخ 26 اکتبر 1984 هفتهنامه فرانسوی اکسپرس دربارة اعتبار و امکانات تئاتر آلمان به چاپ رسیده است.
نمایش تلویزیونی که از «ژانت دانبار» است، این شمارة خود را به نمایشنامهنویسی برای تلویزیون اختصاص داده است. که در آن به مسالة تشریح داستان و نقش آفرینی و محاوره در نمایشنامة تلویزیونی میپردازد.
یکی از خبرهای جالب در این شمارة مجلة نمایش، خبر برگزاری نمایشگاه نقاشی تادئوش کانتور در «گالری فرانس» پاریس است. در این خبر آمده که «تادئوش کانتور متولد سال 1915 در ویهلوپول نزدیک کراکوی، بیشتر به خاطر کارهای تئاتری، اجراهای ابتکاری و نوآورانه و کار خلاقانهاش در زمینة تئاتر شهرت دارد. شاید کمتر کسی بخت آن را داشته که این جنبه از هنر او یعنی نقاشی را بشناسد. اما واقعیت این است که کار او در زمینة تئاتر که تجربه و کار مداوم با صحنه، دکور و خلق تصاویر و صحنهها است، باعث شده تا بعدی تجسمی بیابد و همین جنبه از زبان خلاقة کانتور به ویژه در لحظاتی که لهستان، دوران انزوا و مبارزه را میگذراند، نه فقط برای علاقهمندان هنرهای تجسمی بلکه برای تئاتر دوستان هم حادثهای محسوب میشود.»2
مکبث یا مرگساری نوشتة یان کات Ian kott است. وی منتقد، شاعر و عالم و استاد ادبیات در دانشگاه ورشو، متولد 1914 لهستان است که عضو نهضت مقاومت لهستان بود و در خلال جنگ دوم جهانی در کنار ارتش لهستان بر ضد نازیها جنگید. کتاب «اساطیر و واقعگرایی» نخستین نقد ادبی او است. کتاب دیگری دارد به نام «تناول خدایان» که تفسیری است انتقادی بر تراژدیهای یونان باستان و کتاب تحلیلی ـ انتقادی «شکسپیر معاصر ما» از آخرین مساعی او است. وی در زمینة نقد به دریافت چندین جایزة ادبی در داخل و خارج از لهستان نایل آمده است. در این مقاله که برگرفته از کتاب «شکسپیر معاصر ما» است، نمایشنامة «مکبث» مورد بررسی و نقد قرار میگیرد.
تئاتر کاغذی یا تئاتر دوپولی، مربوط به عصری است که مردم فرصت خیالپردازی داشتند. در مطلب «تئاتر کاغذی»، نویسنده (پرویز رضایی) آورده که: «همة بچهها شاعر هستند و یک نفر انگلیسی که از قرار معلوم، خودش هم شاعر بود، تئاتر دوپولی را که فرانسویها تئاتر کاغذی میگویند، محض خاطر بچهها به وجود آورد. اختراع تلویزیون درعصر ما، سینما را به خانهها و کانون خانوادهها آورد. تئاتر دوپولی هم در همان زمان که این انگلیسی دست به کار شد، تئاتر را از بناهای پرشکوه به کانون خانوادهها انتقال داد و اما این تئاتری که به کانون خانوادهها انتقال یافت عبارت از مشتی مقواهای رنگین بود که به شکلهای گوناگون بریده میشد و شما به میل و ارادة خودتان میتوانستید با این مقواهای بریده، تئاتر کاملی برای خودتان بسازید... تئاتر دوپولی، برای خود، جلو خان داشت... و این جلوخان که مرکب از چهارچوب و سر در و چندین لژ به عنوان لژهای جلوی صحنه بود، روی هم رفته صحنة تئاتر را به وجود میآورد.»3
دکتر جواد امینی نویسندة مقالة «نمایش در هند، دورة معاصر»، آغاز و محتوای نمایش معاصر هند را اینگونه بیان میکند: «از زمانی که تئاتر معاصر، توسط انگلیسیها در هند شناسانده شد، نفوذ و تسلط زبان سانسکریت بر ادبیات از میان رفت. رشد نمایش معاصر یک امر و یک ضرورت ایالتی محسوب میشد. تئاتر معاصر با رضایتمندی، شیوهای طنزآلود و کنایهآمیز، اغلب مضامین خود را در اختیار عقاید ضداستعماری و به عبارت دیگر اهداف تبلیغاتی ـ سیاسی قرار داد. با آغاز تسلط انگلیسیها در هند، احساسات ملیگرایی به طور پیوسته و جذاب با هدف یکپارچی و بنیان استقلال آتی کشور آغاز گردید. بنابراین بیان سوژهها و موضوعاتی از قبیل همکاری افرادی از ملت با متجاوزان، شجاعتهای مردم مبارز، مقاومت قهرمانان، ضرورت و لزوم اجباری ایجاد ارتباط با گروههای کثیر مردم را ایجاب کرد و این ضرورت و نیاز را تئاتر برآورده میکرد.»4
در این شماره در بخش «آشنایی با نمایش در قلمرو و فرهنگ ملتها» که به صورت مسلسل از شمارة اول آغاز شد، جابر عناصری در مورد نمایشهای اسطورهای ـ آیینی در استرالیا و گینة نو بحث میکند.
«ما میتوانیم در میان مردم استرالیا و گنیة نو، میراثی افسانهای از نمایشهای آیینی و نقشهای سنتی و مضامین اسطورهای سراغ بگیریم و از این راه با هویت فرهنگی، رنج و شادی و دیدگاه ویژة ساکنان آن دیار آشنا شویم. هر چند در کنار نمایشهای عامیانة این سرزمین ـ مرکز هنرهای خلاق در خدمت هنر نمایش نیز در استرالیا تاسیس شده و تئاتر سیار و موسسة هنرهای نمایشی پاپوازی گینة نو هم در احیا و ابقا و بهرهگیری تمثیلی این آیینها، فعالیتهایی به عهده گرفته است. هنرمندان این مراکز نوبنیاد نیز در آثارشان با کاوشهایی که در قلمرو فرهنگ بومی به عمل میآورند ـ استرالیاییها و گینهنوییها را بار دیگر به خود آنها نمایش میدهند و یک سرزمین مقدس ـ با وحشیان خوب میآفرینند. افزون بر آنچه که در قلمروی جنبة نمایشی رقصهای آیینی استرالیاییها و گینة نوییها عنوان شد، رقصهای هجوآمیز این مردمان نیز به شکل نمایشهای کمدی و به صورت تقلید از حیوانات یا درآمدن به هیات چهارپایان ـ برای سربه سر گذاشتن و تسمخر مخالفان قبیله تحت عنوان: رقص استهزای دشمنان، در خور توجه است، هر چند زیباترین شکل تراژدی را میتوان در رقص مرگ و نمایش تعزیه گونة استرالیایی و مویه هایشان در سوگوارة یلان محبوس در محبس دشمنان قبیله یا در توصیف جنگاوران دست از جان شستة قوم یا در سوگ نشستن برای چهرة محبوبی از خاندان سراغ گرفت.»5
پانویسها
1ـ ص 5.
2ـ ص 24.
3ـ ص 44.
4ـ ص 64.
5 ـ ص 78.