تئاتر میل به جامعه و مظهر همبستگی در آفریقای سیاه
نوشتة: فتحی العشری* ترجمة: قاسم غریفی درام آفریقایی برخلاف درام اروپا برجمع استوار است نه فرد. پایة آن بر رمز است نه دیالوگ. عبث است اگر به دنبال رشد و تکامل شخصیتها بگردیم، یا اینکه در پی آغاز، میانه و پایان آن ...
نوشتة: فتحی العشری*
ترجمة: قاسم غریفی
درام آفریقایی برخلاف درام اروپا برجمع استوار است نه فرد. پایة آن بر رمز است نه دیالوگ. عبث است اگر به دنبال رشد و تکامل شخصیتها بگردیم، یا اینکه در پی آغاز، میانه و پایان آن باشیم. رمز، عنصر اصلی دراماتیک تئاتر آفریقا است، و شکل آن از طایفهای با طایفة دیگر متفاوت است. از ماسک برای آشکارسازی معنی دراماتیک استفاده میکند. هر ماسکی مفهوم خاص خود را دارد. ماسکهای مناسبتی، قومی، اعیاد، مبارزات یا آمادگی جنگی. دیگر اینکه این ماسکها صدای جمع است و نه فرد. بازتاب جماعت خویش و رمزی است که بیانگر ارزشهای اجتماعی معین و نقش ارزشی مجرد است. از درون این ماسکها انسان میتواند با گذشتگان خود سخن بگوید تا دین و دنیای خود را انتخاب کند.
رقص نیز ماسکی دارای ایقاعات متعدد است برای حرکت بدن و تنوع شکلها. انفعالاتی صورت میگیرد که بازگوکنندة فرهنگ اجتماعی برای جمع است. چه در مبارزات، جنگها، اعیاد، جشنهای قومی یا آداب و سننی که برای راندن ارواح خبیثه اجرا میشود و به مناجات با گذشتگان میپردازد.
به همین دلیل، رقص آفریقایی فقط رقص نیست که ذهن گردشگران را به خود مشغول میکند. بلکه در حقیقت نوعی درام تصویری است، که موسیقی پس زمینة آن است، به همین دلیل موسیقی آفریقایی در ترکیب ایقاعی خود نمایشی است که به طرف درام کشیده میشود، برعکس موسیقی اروپایی که در ترکیب سمفونی خود برای گوش است و شنیداری.
به همین علت «درام ـ رقص» در اسلوبهای متنوع خود، تصویرگر اهداف فردی نیست بلکه تعبیری است از روح اجتماعی یک جامعه، «درام ـ رقص» نمایشگر ستیز دست جمعی با ارواج شریر در حالتهای مرگ و جنگ است، یا حالت شادمانی و لذت از ارواح خیر در حالاتی از نشئه و پیروزی است.
به سخن دیگر درام آفریقایی با اسلوبهای مختلف خود، با استفاه از ماسک و رقص و موسیقی نشاندهندة خواستههای اجتماعی از درام است. برخلاف درامهای فردگرا که در نمایشنامههای سوفوکل، شکسپیر یا مولیر است. از آنجا که رمز، دارای طبیعت تعبیری درام آفریقایی است، واژة رمز دارای تنوع بسیار است. «باکاری تراوودی» در کتاب «تئاتر آفریقای سیاه» چنین میگوید: «تئاتر یکی از مظاهر همبستگی و میل به جامعه است» به این معنی که نوع خطاب آن با تئاتر اروپایی متفاوت است. در این تئاتر تماشاچی خود را در آن میبیند پس در آن مشارکت میکند و دیگر اینکه بازیگر و تماشاچی یکی است.
برای بررسی این تئاتر، باید به نمایشنامههای آفریقایی، یا مفهوم دراماتیک نزد نمایشنامهنویسان آن مراجعه کنیم، دیگر اینکه باید تا آنجا که میتوانیم به اجراهای آن از نظر تقلیدی یا جدید نظری بیافکنیم. نیز هدف ما از چنین نمایشهایی تحقیق در ارزش اجتماعی آن است. تأثیر آن در تماشاچی این است که او خود را «شریک» آن میداند نه یک «تماشاچی» صرف. به این معنی که «درام مشارکت» است نه «درام تماشا». درام «تلاقی» است و نه «تلقی». و این یکی از ویژگیهای تئاتر آفریقا است. این تئاتر بازتاب نیاز به نزدیکی و پیوند بین طبقات اجتماعی است، تا آنجا که نشان دهندة تصویر علمی پویا برای جذب جامعه در راستای اثبات وجود خویش است. این عمل باید چنان قوی باشد که این وجود را نشان دهد.
«لئوپولد سنگور» شاعر بزرگ آفریقا در این باره چنین میگوید «تا نامش را در پایداری آفریقا برای کسب آزادی و استقلال ثبت کند، تا امانتی نزد ملت باقی بماند، این تئاتر بیانگر دلمشغولیها و تلاشها و تحقق آمال و رویاهای مردم آفریقا است.»
وقتی به درام آفریقایی قدیم و درام قرون وسطی نگاه میکنیم و آن را با درامنویسان عصر الیزابت چون شکسپیر، مولیر، لوپ دووگا مقایسه میکنیم، آنچه را که تئاتر آفریقا را متمایز میکند همان روح جمعی مستقر در آن است و ما را وامیدارد که بین «نقشهای اجتماعی» و نقشهایی که بر صحنة تئاتر اجرا میشود، فرق بگذاریم.
ما این را در نمایشنامههای سهگانة شاعر آفریقایی «امه سه زر» به شکلی واضح و آشکار میبینیم: نمایشنامههای «طوفان»، «شاه کریستف» و «فصلی در کنگو». آنچه که این سه نمایشنامه به ما میدهد این است که «آفریقایی» یک میراث است نه تمدن، و تلاش سیاهان بر این است که حافظ این میراث باشند. آنگاه آن را به «تمدن» متحول سازند. انسان به گفته او «کسی است که نمیتواند رنگ پوستش را تغییر دهد. اما میتواند به آن درخشش و زندگی بدهد.»
نمایشنامههای او برای پاسخ به این تجاوز تمدن، تبدیل به فریاد و شلیک گلوله شد. با صدای بلند فریاد میزند «همه برای همه» و با جنبش بدن «کُل برای کُل». در این نمایشنامهها واژگانی چون: صلابت، مقاومت، پایداری، انتقام و ... وجود دارد. هدف اجتماعی آن بیانگر دوری گزیدن از ظلم و ستم استعمار و حرکت به سوی تمدن است.
هر چند این روح جدید «امه سه زر» و «لئوپولد سنگور» در بعضی نقاط با «تفکر سیاهان» متفاوت است. با این حال مشترکات زیادی بین این دو وجود دارد. تا آنجا که ژان پل سارتر در مقدمهای بر نمایشنامة «اورفة سیاه» چنین میگوید: «اگر قرار باشد شرایط تاریخی در هر عصر، ملت، یا نژاد، یا طبقهای این مشعل جدید را حمل کند، بدون شک این «ملل سیاه» هستند که این کار را میکنند تا فریاد عظیم خود را سر دهند، فریادی که پایههای جهان را به لرزه در میآورد.»
مطالعهای هر چند گذرا بر بعضی نمایشنامهها یا درامهای آفریقایی، این نشانهها و ویژگیها را نشان میدهد. در نمایشنامة «امضای خشونت» نوشتة «لوییس نکوسی» محور نمایشنامة جنگ ارزشها در آفریقای جنوبی است و موضع آفریقایی معاصر در رویارویی فرهنگ گذشتگان با تمدن امروز است. تقارن بسیار زیادی بین این نمایشنامه و نمایشنامة مشهور «گروهبان ماسگریف میرسد» «جان آردن» از نظر خشونت فکری، خشم در مضمون، و خشمگین بودن دیالوگها وجود دارد.
نمایشنامة «آواز بز» نوشتة «پییر کلارک» نیجریهای بر اساس فولکلور ملی نیجریه استوار است و از ارزشهای اصیل آفریقایی دفاع میکند، که به تکامل میراث انسانی میانجامد.
اما نمایشنامههای غنایی «فواسوزر لاند» که مهمترین آنها «اوراسایی» و «پاروزنی» و «ازدواج آنافیسوا» است حول شکل اصالت بخشیدن درام آفریقایی و تکامل آن در رشد مفاهیم ذوقی و زیباشناختی مدرن دور میزند. ولی از نظر مضمون گرد آیینها و تقلیدهای اجتماعی از دیدگاه آموزشی میچرخد که دارای مفاهیمی چون آزادی و روح آزادیخواهی نیز هست.
از دیگر نمایشنامهنویسان غنایی میتوان از «هنری اوفوری» نویسندة نمایشنامة «همایش ادبی» نام برد که محور آن ستیز انسان روشنفکر با هر گونه تخلف و واپسگرایی و تلاش موفق بین تقلید و نوگرایی در هنر و زندگی است.
از دیگر درامنویسان آفریقایی «گابریل اوکارا» و «جیمز هنشو» نیجریایی و شاعر درامنویس جنوب آفریقا «مازیس کویینی» و «گابریل کوزان» هستند که همه آنها به بررسی مسأله آزادی در تئاتر آفریقا میپردازند. تا آنجا که همه به این نتیجه میرسند که درام آفریقایی یک هنر آزادیخواهی است و هدفش بازگشت شخصیت اصیل آفریقایی است. بدون اینکه از قافلة تمدن امروز دور باشد.
این معادلة سخت، تنها شامل درامنویسان آفریقا نمیشود، بلکه شامل همة نمایشنامهنویسان جهان سوم میگردد تا از عزلت و استثمار بیرون آیند و با فریادهای خویش پایههای جهان را بلرزانند.
پانویس
* فتحیالعشری ناقد و نمایشنامهنویس مصری است. او اکنون در قاهره تدریس میکند و از آثار برجسته او میتوان به متونی پژوهشی در مورد «سارتر» و «برشت» اشاره کرده. او در زمینه تئاتر آفریقا نیز پژوهشگری سرشناس است.
منبع: مسرح اولامسح، 1995، قاهره.