در حال بارگذاری ...
...

گفتگو با دکتر محمدجواد عظیمی دربارة نمایش و دین

 نیما دهقان  شروع بحث را با معرفی خودتان آغاز کنیم.  محمد جواد عظیمی، متولد ۱۳۳۷ هستم. آنچه از بیوگرافی من که فکر می‌کنم کمتر وقت مخاطبان عزیز و ارجمند را می‌گیرد و ممکن است مفید باشد، این‌گونه آغاز می‌کنم. پدیده‌ای ...

 نیما دهقان

 شروع بحث را با معرفی خودتان آغاز کنیم.
 محمد جواد عظیمی، متولد 1337 هستم. آنچه از بیوگرافی من که فکر می‌کنم کمتر وقت مخاطبان عزیز و ارجمند را می‌گیرد و ممکن است مفید باشد، این‌گونه آغاز می‌کنم. پدیده‌ای که در تمام دوران تحصیل، چه در دانشگاه و چه در حوزة علمیه، ذهن مرا به خود مشغول می‌کرد و هنوز مرا ترک نکرده است، از اواخر دوران راهنمایی و اوایل دبیرستان شروع شد: هستی چیست و انسان کیست؟
به صورت طبیعی جواب مدون و خاصی در دسترس نبود. آنچه ارایه می‌شد در گسترة متفاوتی از نگاه دینی، فلسفی، علمی، هنری و عرفانی بزرگان و اندیشمندان بود.
در تمام فرازهای متفاوت زندگی تحصیلی و پژوهشی‌ام به دنبال پاسخ به آن دو سوال در میان این پنج جزء می‌گشتم. دیری نپایید که متوجه شدم این پنج جزء، اصلی‌ترین ارکان فرهنگ انسان را می‌سازند. میزان علاقة من به فراگیری و جستجو در میان این پنج عنصر، یکسان و به صورت مساوی بود و نمی‌توانستم به یک یا دو تا از آن قناعت کنم. به این ترتیب، ضمن احترام به اصول آموزش‌های آکادمیک، امکان بروز خلاقیت را در مقید شدن به آن کم می‌دیدم.
با رها، کردن خود از آنچه که آن را معلومات خاص و جهت‌دار می‌دانستم، تمام تلاش خود را برغنی‌سازی نگاه خویش در ارکان اساسی انگاره‌های دینی، فلسفی، عملی، عرفانی و هنری قرار دادم و آنگاه که این نگاه به بار نشست، ضمن حضور در خدمت دانشجویان و دانش‌پژوهان زیادی در دانشکده‌های مختلف، بنا به علاقة خاص آن عزیزان همواره کلاس‌های خصوصی نیز داشتم.
بیشترین دوران تدریس من در دانشکدة معماری مشهد با عناوین ذیل بود که مدت هفت سال به طول انجامید:
ـ انسان طبیعت معماری، آشنایی با روش تحقیق و متد پژوهش، آشنایی با معماری معاصر جهان، سیر تحول مجتمع‌های زیستی و نگاهی به سبک‌های هنری.
در این زمان کلاس‌های خصوصی‌ای که در دفتر من با استقبال خوب دانشجویان روبرو شده بود، عبارت بود از: فلسفة هنر، سبک‌شناسی کلاسیک، مدرن و پست مدرن، زیبایی‌شناسی، نمایشنامه‌نویسی و آشنایی با سیستم‌های بازیگری.
همزمان، به دعوت انجمن اسلامی دانشجویان در دانشکدة پزشکی مشهد: فلسفة علم، در دانشکدة فنی مهندسی: فلسفه دین و در دانشکدة الهیات: کلام جدید را به صورت هفتگی در سالن آمفی‌تئاتر تدریس می‌کردم.
به دعوت دانشگاه تهران فلسفة غرب، برای دانشجویان تئاتر به دعوت موسسة آموزش عالی سوره: فلسفة غرب، برای دانشجویان رشتة سینما و فلسفه هنر را برای دانشجویان رشتة تئاتر تدریس می‌کردم.
همزمان در دفتر تهران، مبانی خلاقیت هنری، نگاه تطبیقی به فلسفة هنر در دیدگاه کلاسیک، مدرن و پست‌مدرن تدریس می‌شد. زمانی که توسط دانشگاه مفید قم برای تدریس فلسفة هنر، برای دانشجویان رشتة فلسفه دعوت شدم، خاطرات ده سال پیش از آن که من در قم چند دوره فلسفة هنر، زیبایی‌شناسی و سبک‌شناسی را تدریس کرده بودم، دو مرتبه زنده شد. آن درس‌ها هم‌زمان بود با درس‌هایی که من در بعضی از آموزشگاه‌های آزاد هنری در تهران ارایه می‌کردم.
آنچه در طی کلاس‌های خصوصی من ارایه می‌شد، ضبط شده و توسط دانشجویان علاقه‌مند به صورت جزوه‌های گوناگون از نوار پیاده شده است. بیش از هزار نوار و تعداد زیادی جزوه، حاصل کار من در کنار همراهی با دانشجویان و دانش‌پژوهان عزیز است که امروز تدوین و تنظیم آن جزوه‌ها بیشترین وقت مرا به خود اختصاص داده است.
حاصل تلاشی که من در آموختن و آموزش داشته‌ام، به من نشان داده است که برای گام نهادن در دنیای فرهنگ انسان، باید هر پنج مقولة دین، فلسفه، عرفان، علم و هنر را شناخت. گرچه به صورت طبیعی در یک یا دوتا از آن بیشتر نمی‌توان متخصص شد. اما ورود موثر به دنیای فرهنگ، به نگاهی جامع نیاز دارد و بدون این نگاه، امکان توفیق کم است.
 بد نیست نگاهی به ویژگی‌ها و خصوصیات فلسفی و زیبایی‌شناختی نمایش و دین داشته باشیم؟
 دو پدیدة دین و نمایش چهره‌های متفاوت و گوناگونی دارند. به صورت طبیعی در پاسخ به این سوال، ابتدا باید نمایی از چهرة مورد نظر تصویر شود.
در میان چهره‌های دین، دو چهرة آن شناخته شده‌تر است.
الف: چهرة نخبگانی که در سطح افراد برگزیده و متفکر به عنوان موضوع مطالعه و کنکاش مطرح است. در این چهره، گوهر دین از منظرهای گوناگون مورد مطالعه قرار می‌گیرد که حاصل آن را با عناوین فلسفة دین، الهیات، کلام، تفسیر، تاویل، هرمنوتیک، الهیات انتقادی، تئولوژی و ... می‌شناسیم. این مباحث علمی و آکادمیک است که جنبه‌های تخصصی دین در آن مطرح است.
ب: چهرة عام و عمومی دین که توده‌های مردم به آن اعتقاد و ایمان دارند و با آن زندگی می‌کنند. مردم خیلی نمی‌توانند استدلال کنند یا برای آنچه که می‌خواهند سخنرانی کنند. اما با آنچه که می‌خواهند زندگی می‌کنند. ایمان مردم در زندگی ایشان جریان دارد. این چهرة دین با دنیای نمایش و تئاتر از نظر مبانی تفکر و زیبایی‌شناسی، مشترکات زیادی دارد.
دین در چهرة عمومی بیش از آنکه متکی بر کنکاش‌های خردورزی و عقلانیت باشد، متکی بر امیدواری، پارسامنشی، اتوپیاهای رستگاری بخش، اسطوره‌های بنیادی، قدیسان شفابخش و شفاعت‌کننده و در نهایت موعود نجات‌دهنده است.
ایمان عامة مردم به این موارد از رهگذر شناخت‌های علمی و آکادمیک نمی‌گذرد و آنها در این موارد، انتظارات فوری قابل سنجش و ارزیابی ندارند. این موارد پایه‌های زندگی مردمان مومن را می‌سازد.
تئاتر نیز وقتی از مباحث آکادمیک و تخصصی خودش جدا و در میان مخاطبان عامه و توده‌های عمومی تماشاچیان بررسی می‌شود، به نمایش درآوردن تجربة زندگی است. زندگی ایمانی عامة مردم (دین) و تجربه‌های ایشان از زندگی (تئاتر) اصول مشترکی دارد که آن را باید از زاویه‌های فراتر از جنبه‌های اساطیری، معرفتی، ایمانی، ارزشی، زیبایی‌شناختی، عقلانی، فراعقلانی و اخلاقی بررسی کرد. تمام این اصول در تجربة زندگی مومنانة دینی و آنچه به صورت هنری بر صحنة تئاتر جاری می‌شود، وجود دارد. اما نه به صورت آشکار و به عنوان یک پدیدة علمی و گویا، بلکه زیرساخت اصلی آن را تشکیل می‌دهد. مخاطبان عام دین و تئاتر در این دو نوع تجربه، زندگی را دوباره تجربه می‌کنند. هم در زندگی ایمانی و هم در تجربه‌های خاصی از زندگی که بر صحنة تئاتر جاری می‌شود. واقعیت قدسی برگرفته از حقیقت وجود مطلق، اصلی‌ترین پایه و رکن است. انسان مومن با تمام آنچه که انجام می دهد، واقعیت امر قدسی را در زوایای زندگی و در دل زیستن، جاری می‌کند. مجموع آنچه که نشان می‌دهد، تبلور عینی آن چیزی است که به آن می‌اندیشد. چون آنچه که او می‌اندیشد، چندان علمی و آکادمیک نیست و بیشتر برمبنای عشق و عاطفه استوار است که با زندگی او عجین است.
در تئاتر وقتی قطعه‌ای از تجربه‌های انسان از زیستن به نمایش در می‌آید، اهمیت زندگی انسان نمایش داده می‌شود. اصلی‌ترین تصورات کلیدی انسان از زیستن، تجربة زندگی او را می‌سازد. این چهرة دین و تئاتر، گام‌های مشترکی در فرا رفتن انسان از تنگناهای اکولوژیکی است و برای به رسمیت شناختن ارگانیسم ارزش ذاتی وجود انسان است. در اینجا خصوصیات عقلانی و تخیلی زیبایی‌شناختی که مبنای فلسفه و هنر را می‌سازد، فوق‌العاده به هم نزدیک است. این نزدیکی به انسان معنی می‌دهد و موجب احساس تعلق و مشارکت او در موجودیت جهان می‌شود. دین و هنر، زندگی را از حالت غیرمطلوب و بی‌رحمانه خارج کرده و تئاتر، آن را به نمایش می‌گذارد.
مردم هنگام زندگی بازی نمی‌کنند. اما زیباترین بازی‌ها در زندگی اتفاق می‌افتد. هنرمندان تئاتر هنگام بازی به ظاهر عبادت نمی‌کنند. اما آنچه اتفاق می‌افتد به کمک محکم‌ترین ایمان است. دین می‌گوید پدیده‌هایی زیبا وجود دارند که فراتر از آنچه در دسترس است، ارزش باورکردن دارند. تئاتر آن را به نمایش در می‌آورد تا امکان تجربة عینی آن را در متن زندگی فراهم کند. دین می‌گوید انسان، شخصیت و رسالتی دارد که حتا مرگ هم نمی‌تواند آن را از او بگیرد. تئاتر چگونگی قوام این شخصیت و چگونگی ادای این رسالت را به نمایش می‌گذارد. دین می‌گوید انسان چه بداند و چه نداند، چه بخواهد و چه نخواهد، تعالی‌طلب است. تئاتر مسیر متعالی شدن انسان را به تصویر در می‌آورد.
دین می‌گوید تمام پراکندگی‌های موجود در جهان و زندگی به یک وحدت می‌رسند. تئاتر براساس نگاه موحدانه شکل می‌گیرد و با حیات خود از این نگاه دفاع می‌کند. البته همان‌گونه که در مقابل ایمان، بی‌ایمانی مطرح است، ارکان فکری و زیبایی شناختی ایمان و تئاتر در مقابل خود اجزای بی‌ایمانی و فرم‌های نمایشی از زندگی‌های فاقد ایمان را نیز دارند.
انسان موجودی است که هر دو را تجربه کرده و هر دوی این تجربه‌ها انسانی و مبتنی بر توانایی‌های او است. نیک سرانجامی یا بدسرانجامی را انسان انتخاب کرده و می‌تواند انتخاب کند. هر یک هم اصول خاص خود را دارد. اصولی که اجرا، تجربة زندگی را برای او می‌سازد. هرگاه قطعه‌ای از این تجربه به صحنة تئاتر بیاید به صورت طبیعی، مبانی فکری و زیبایی‌شناسی خود را خواهد داشت که با اصل آن نوع از زندگی، مشترک خواهد بود.
دین و تئاتر در دیدگاه علمی و آکادمیک نیز مشترکات اندیشه‌ای و زیبایی‌شناختی زیادی دارند که فکر می‌کنم از حوصلة این نشست خارج است.
 رابطة دین و نمایش در ادوار مختلف تاریخ را چگونه می‌بینید؟
 اسطوره‌ها، صورآگاهی عالم بشری هستند. حتا در زمان کنونی که پیشرفت‌های عقلانی، علمی و تجربی بشر به اوج رسیده است، معلومات پایه و بنیادی هستی‌شناسی انسان مبتنی بر همان اسطوره‌ها است. اسطوره‌های مدرن نشان می‌دهد که نمی‌توان آنها را از حیات معنوی انسان حذف کرد. اسطوره‌ها که ترکیب نماهای دلبستگی واپسین انسان را حتا در این زمان نشان می‌دهند، اصلی‌ترین عامل پیوند تاریخی میان دین و نمایش، هم در شکل و هم در محتوا هستند.
نمادهای باور دینی هیچگاه در انزوا و خلوت رخ نمی‌دهند. آنها در ضمن حکایت‌هایی از خدا، هستی و انسان بیان می‌شوند و حکایت، اصل نمایش و تئاتر است. البته این حکایت در زمان‌های متفاوت، در شکل‌های معرفت شناختی خاص بیان می‌شود که متناسب با فضای زندگی آن زمان است. روند رو به رشد تئاتر هم در طول تاریخ بر این مبنا استوار می‌گردد.
فعل خداوند در مکان و زمان برای انسان معنی پیدا می‌کند. انسان، آن معنا را نام‌گذاری می‌کند. این نام‌ها در ضمن جریانات مختلف توسط شخصیت‌های گوناگون بر صحنة تئاتر به نمایش گذاشته می‌شوند.
هبوط آدم در مکانی خاص، بکرزایی مریم، طوفان نوح، داستان ابراهیم و یوسف، نمونه‌هایی از باورهای دینی و جریان آن در مکان و فضای خاص است. مفاد این باورهای ایمانی در جریان تاریخ به زمان و فضاهای دیگر معنی می‌بخشد و این معنی به تصویر نزدیک است و می‌تواند به صحنه آورده شود.
ارادة معطوف به معنی، انگیزة اصل زندگی انسان در طول تاریخ بوده است. ایمان، معنی آفرینی کرده و تئاتر، معانی را در دل تجربة زندگی به تصویر کشیده است.
نهاد اولیة دین و تئاتر در پنهانی‌ترین لایة ضمیر انسان نهفته است. پاره‌ای از متعلق‌های ایمانی را هیچ‌گاه از انسان نمی‌توان جدا کرد، خود انسان هم نمی‌تواند آن را به طور کامل از خود دور کند. همین متعلق‌ها را انسان، فقط در شکل نمادین و تصویری آن درک می‌کند. به این خاطر، اصلی‌ترین باورهای خاص انسان در نماهای فیگوراتیو تصویر می‌شوند و کامل‌ترین تصویرهای فیگوراتیو بر صحنة تئاتر نقشه بسته است. رابطة انسان با خدا و تعالی و رشد، جزو مخفی‌ترین رابطه‌ها است. اما انسان برای آن برنامه‌ریزی می‌کند و در ضمن این برنامه‌ریزی به صورت ناخودآگاه به آن شکل و شمایل می‌دهد و مناسک را می‌آفریند. مناسک یک حرکت نمایشی از اصلی‌ترین باورها و اعتقادات است و اصلی‌ترین ارزش و اعتبار خود را از همان باور و اعتقاد می‌گیرد. اما برای انسان شکل نمایشی آن خیلی مهم است.
ایمان انسان در طول تاریخ همواره پویا و رو به جلو بوده است. حرکت‌های نمایشی او نیز چنین است. البته همان‌گونه که بر سر راه ایمان، رهزنی‌های ناپایدار انجام گرفته و در پاره‌ای موارد حرکت آن کند شده است در مسیر تئاتر نیز این اتفاق افتاده است. اما آنچه که اهمیت دارد این است که زندگی تاریخی انسان مانند مجموعه‌ای از امور اشتیاق برانگیز یا تنفرزا جریان داشته و تئاتر، این امور را به تصویر کشیده است و از عهدة آن خوب برآمده است. قهرمان‌ها و ضد قهرمان‌های تئاتر، امکان تجربة بد و خوب را برای مخاطبان خود در فضاهای گوناگون و زمان‌های مختلف فراهم کردند و دین و تئاتر در طول تاریخ همواره به صورت مکمل به یکدیگر خدمت کرده‌اند.
 آیا با نشان دادن فرازهایی از زندگی شخصیت‌های دینی می‌توان تئاتر دینی داشت؟
 زندگی یک تجربه است. اگر تجربة بزرگان دینی به نمایش دربیاید به صورت طبیعی، نوعی خاص از تئاتر شکل می‌گیرد. این نوع براساس فلسفه‌ای که پشت سرآن تجربه‌ها نهفته باشد، اسم‌گذاری می‌شود.
دین در چهرة عمومی برای ورود به مرکز و گوهر خود از اندیشة راجع به خدا، کتاب، پیامبر و سنت تغذیه می‌کند. هرگاه این منابع تغذیه در جریان قطعه‌ای از زندگی، ساختار یک تجربة تئاتری را بسازد، تئاتر دینی خواهیم داشت. اما اگر نمایش زندگی بزرگان بهانه‌ای برای موعظه کردن یا واپس‌گرایی تاریخی و یا بیان تک جمله‌های اخلاقی و این قبیل موارد باشد، آنچه که شکل می‌گیرد در صورت بهترینش، یک تئاتر تاریخی خواهد بود نه تئاتر دینی.
حیات اندیشة دینی به پویایی آن در فضا و زمان است. نمی‌توان بدون این اصل فقط به تکرار آن پرداخت. تکرار، بدون در نظر گرفتن روح زمان و رشد و تعالی انسان یک فرهنگ موزه‌ای تولید می‌کند که هیچ سرزندگی و خصلت ابداعی ندارد. بی‌اعتنایی به گذشته باعث نارسایی فرهنگی می‌شود، بی‌اعتنایی به حال فرهنگ ما را به مرگ نزدیک می‌کند. تئاتری که می‌خواهد گذشته را در قالب زندگی بزرگان دین به زمان حال بیاورد، باید بداند که ما نباید از ریشه‌ها و عبرت‌های تاریخی جدا باشیم. اما نباید فقط در تاریخ بمانیم. در بسیاری از موارد می‌توان با تفکر و اندیشة پویا و مبتنی بر شناخت فضا و زمان حاضر از موقعیت‌های کهن جریانات معاصر، زندگی امروز انسان را تغذیه کرد و موجب معنی‌دار بودن و تسهیل آن شد، به شرط اینکه بدانیم داشته‌های کهن به تنهایی قادر نخواهند بود نیازهای امروزی را برآورده کنند. در شکل دادن به تئاتر دینی‌ای که امروز بخواهد به صحنه اجرا بیاید، باید آنچه در پهنة جهان کنونی اتفاق می‌افتد، خوب شناخته شود. نشان دادن زندگی شخصیت‌های دینی باید در پی‌گیری هوشمندانه و درک زیرکانة این اصل باشد که غنای گذشته و ارزش‌های خوب پیشین را با واقعیت‌های امروز پیوند زده و با زبان امروز و حاکمیت زیبایی‌شناسی نوین بیان کنیم تا ثابت شود که میان دو نسل امروز و دیروز اگر تفاوت بسیار است اما تعارض بر سر ارزش‌های اصیل نیست. این‌گونه تئاتر دینی در قالب تصویرسازی زندگی بزرگان دینی شکل خواهد گرفت. در غیر این صورت ما با تلاش زیاد فقط به بازنمایی قطعاتی از تاریخ، در نهایت تاریخ دین موفق خواهیم بود.
 صرف‌نظر از نشان دادن زندگی شخصیت‌های دینی که ما را بیشتر به واگویة بخشی از تاریخ نزدیک می‌کند، آیا به طور کل می‌توان تئاتر دینی داشت؟
 کسی که مجهز به دانستنی‌های لازم زمان خود نباشد، نمی‌تواند حتی به تئاتر دینی بیاندیشد. دین، برخاسته از حس کمال‌خواهی و حقیقت‌طلبی انسان و تئاتر، برخاسته از خواست او برای نمایش این کمال و حقیقت است.
در انسان، دو منتها علیه هستی که ماده و اندیشه است، گرد هم آمده تا زندگی منتهی به خودآگاهی را برای او توسعه بدهد.
تئاتری که بتواند صورت عینی پیوند ماده و معنی را در تجربه‌ای از میان تجربه‌های مختلف ممکن برای انسان به نمایش بگذارد، تئاتر دینی خواهد بود.
تئاتری که بتواند ایمان به خدا را از حوزة احساس به حوزة آگاهی و سپس به حوزة تجسم ببرد، تئاتر دینی است. این تئاتر، کلام الهی را که حاوی رازهایی است، در معرض رویارویی با واقعیات قرار می‌دهد و موجب نمایان شدن حقایق بسیار می‌گردد. فلسفة همة ادیان الهی به گونه‌ای فرارفتن از خود محوری و گام نهادن به سوی حقیقت محوری است که همان امر قدسی یا متعالی است. اگر با کمک گرفتن از حقایق و واقعیت‌های امروز، تئاتری بتواند گام نهادن انسان امروز را در این جهت تسهیل کند، تئاتر دینی خواهد بود.
کلام خداوند امکان خودشناسی را برای انسان با توجه به تجربه‌های پیرامونی فراهم می‌کند و موجب شور، شوق، خودجوشی، تلاش و تفکر می‌شود و این همه، زمینة ورود به ایمان و به امور متافیزیکی را فراهم می‌سازد. تجسم هنری و تصویر تئاتری کاملی که مبتنی بر زیبایی‌شناسی عالی و بهره‌مند از عالی‌ترین متد نویسندگی، کارگردانی و بازیگری باشد، تئاتر دینی است. اما تئاتری که تمام ضعف‌های خود را پشت سر چند شعار به ظاهر دینی یا موارد دیگر پنهان می‌کند، تئاتر ضد دین است. حتی اگر به ظاهر نشان ندهد.
آنچه که بتواند تجربه‌ای از حرکت و بیراهه نرفتن انسان را در این زمان به تصویر بکشد و در پس دیوار بلند دانش و تجربة انسان امروز، نور ایمان و چشم‌اندازی لطیف از زندگی متدینانه را نشان دهد و مجموعه‌ای از احساسات لطیف عارفانه را در چگونگی به تصویر درآوردن اهداف عینی زندگی امروز بیان کند و انسان را نه در یک حالت مالیخولیایی عرفان نما، بلکه در عینیت برخورد با مسایل و مشکلات امروز مجهز کند، تئاتر دینی خواهد بود.
ما آنگاه می‌توانیم از تئاتر دینی صحبت کنیم که مخاطبان از نمایش ما دریابند که زندگی انسان یک موهبت است و نسبت به پاسداشت آن، قدردانی‌ در برابر حیرت بزرگ هستی (خدا) و کرامت انسان داشته باشند تا این دو، زمینة تعالی انسان را فراهم آورند و موجب پیدایش شکوفه‌های ایمان از نهال کاشته شده در ضمیر او شوند.
مخاطبان تئاتر دینی باید بفهمند که اگر انسان نتواند از رفتارهای بیولوژیکی خود فراتر رود، برای او چیزی باقی نمی‌ماند. پس باید نسبت به آنچه برایش باقی می‌ماند، حساسیت کامل داشته باشد.
مخاطبان تئاتر دینی باید بفهمند که نیروی مطلق، خود را در همه‌چیز متجلی می‌کند و ما نباید فهم خود را از آن محدود کنیم. البته این زمانی امکان‌پذیر خواهد بود که نویسنده، کارگردان، بازیگر، طراح صحنه و موزیسین در یک جمع‌بندی منسجم به شناخت لازم از آنچه که پایه‌های اصلی هنر و دین را می‌سازد، برسند و براساس شناخت کامل گام بردارند.
 به نظر شما آیا می‌توان مفاهیم عالی نهفته در فلسفه و اندیشة دینی را در تئاتر دینی به مخاطبان آموزش داد؟
 آنچه بر صحنة تئاتر با هر عنوانی به نمایش درمی‌آید، قبل از هر چیز باید تئاتر باشد. تماشاچی و مخاطب تئاتر از سالن نمایش، انتظار دیدن تئاتر دارد، تئاتری با معنی امروزی و برخوردار از آخرین ره‌آوردهای علمی، تکنیکی و هنری.
اگر نمایش بتواند انتظارات طبیعی مخاطب تئاتر را برآورده کند، در قالب همان شکل هنری خود می‌تواند اندیشه و تفکر خاصی را هم ارایه کند. البته این نباید شکل موعظه یا سخنرانی و یا هر شکل غیرتئاتری داشته باشد.
سالن تئاتر، کلاس دانشکده، شبستان مسجد یا کلیسا نیست. سالن تئاتر، سالن تئاتر است. در چهرة عام دین، عنصر الگوبرداری و نمونه‌سازی برای واژه‌ها و مفاهیم مقدس بسیار زیاد است. عالی‌ترین مفاهیم اندیشة دینی در قالب این الگوها و نمونه‌ها می‌تواند به ساختار تئاتر نزدیک شود. اگر چگونگی این نزدیک کردن را بلد باشیم، بله می‌توانیم مفاهیم عالی دینی را در قالب تئاتر ارایه کنیم.
اصلی‌ترین سازه‌های تشکیل‌دهندة هنر تئاتر یک سری ارزش‌ها و ارزش‌خواهی‌ها است. دین در عالی‌ترین فرم ارایة ارزش، از تمام مقوله‌های دیگر فرهنگ پیشتازتر است.
می‌توان این ارزش‌ها را ارایه کرد، به شرط اینکه سازه‌های هنری تئاتر ما از عالی‌ترین قوت برخوردار باشد. تئاتری که می‌خواهد اندیشة دینی را آموزش دهد. باید براساس زیباترین فرم تئاتری به صورت ناخودآگاه مبین آن ارزش‌ها باشد نه اینکه به صورت خطابه این کار را انجام دهد.
زیبایی‌های هنری، فنی، تکنیکی و ادبی تئاتر دینی باید به گونه‌ای باشد که نشان دهد، دین معتقد است که سر و کار داشتن انسان با زشتی‌ها، روح انسانی را افسرده می‌کند و از نظر دین، زندگی انسان باید غرق در زیبایی‌ها باشد.
توان بالای معیارهای تئاتری در تئاتر دینی، خود مبین این اندیشة دینی خواهد بود که انسان باید عالی‌ترین باشد و عالی‌ترین را بخواهد.
پویا بودن انسان و اندیشه و تفکر او یکی از اصلی‌ترین آموزه‌های دین است. ما این آموزه را در تئاتر دینی باید با عملی خلاقانه و پی‌گیری بهترین فرم نوآوری و خلاقیت نشان بدهیم.
اگر به گونه‌ای گام برداریم که کلیشه‌ای خاص از متن، کارگردانی، بازیگری و صحنه به عنوان تئاتر دینی در ذهن مخاطبان تئاتر شکل بگیرد، ما که در عمل ایستا هستیم، چگونه خواهیم توانست اندیشة پویایی ارایه کنیم؟
 با توجه به فضای کنونی جامعة، آیا می‌توان نمایش دینی معاصر داشت؟
 همه چیز می‌تواند معاصر باشد، به شرط آن که خصوصیات این عصر شناخته شود.
آنچه به تمام خصوصیات عصر حاضر شکل می‌دهد، مرکب است از تراکم اطلاعات، سرعت ارایة اطلاعات، گسترة اطلاعات و دقت در اطلاعات. این ترکیب، بارزترین خصوصیت را به عصر حاضر داده است. کم شدن فاصله میان توده‌های عمومی مردم با نخبگان و نوابغ.
آنچه تا دیروز دور از دسترس بود، امروز در دسترس قرار گرفته است. پس با توده‌های عامة مردم هم نمی‌توان عوامانه برخورد کرد.
بخشی از فلسفة پست مدرن بر این‌اساس شکل گرفته است که انسان عامی به حداقل رسیده و تمام مخاطبان شما از یک فرهیختگی خاص برخوردارند. پس برای نزدیک شدن به آنها باید از هر زاویه‌ای در کمال فرهیختگی بود. چرا که ممکن است مخاطبان ما اندیشمند‌تر از ما باشند و در حقیقت ما باید مخاطب آنها می‌شدیم.
در جهان کنونی، کثرت معلومات و عوامل شناخت انسان به گونه‌ای است که صحبت از دین و دین‌مداری انسان گرچه یک ضرورت است، اما به شدت مشکل و پیچیده شده است.
برای نزدیک شدن به تئاتر معاصر دینی باید به فضایی از آگاهی برتر در زمینة شناخت هستی براساس گام‌های علمی، تکنیکی و معرفتی انسان امروز وارد شد که بتواند حتا باورهای ظاهری فراگیر اندیشه و تفکر دینی را با عالی‌ترین یافته‌های عقلانی و ارزشی امروز همسو و هماهنگ کند.
با توجه به عناصر موجود در اعماق ضمیر مخاطب باید بتوان شکل‌های موجود در باور توده‌ای و عمومی دین را با ارزنده‌ترین ملاک‌های عقلانی، ایمانی امروز پالایش، مستدل و مستند کرد. با این کار می‌توان تئاتری داشت که بتواند فاصله میان دین نخبگان و دین مردم عادی را به حداقل برساند و این تئاتر دینی معاصر خواهد بود.
تئاتر معاصر می‌تواند مفاد وحی‌الهی را براساس مدرن‌ترین تفسیرهای برآمده از عالی‌ترین آگاهی‌های مطابق با ره یافت‌های انسان امروز به تصویر در آورد و نشان دهد که علت نیاز انسان امروز به کلام وحی چیست.
تئاتر معاصر می‌تواند انسان را از سرگشتگی بین کهنه و جدید رهانیده و با ارایة درست‌ترین ساز و کارها، مبانی نگرش‌های قدسی را برای انسان امروز بیان کند. البته این کار فوق‌العاده مشکل است. کسانی که بخواهند در زمینة تئاتر دینی معاصر کار کنند، باید به صورت طبیعی این مشکل را پذیرا باشند.
انسان امروز به لحاظ اینکه خلاق، مولد و انتخابگر است، هر چیز را به صورت ساده و ابتدایی قبول نمی‌کند. امروز انسان‌ها برخلاف گذشته که باورهای ساده و نزدیک به هم داشتند، هر کدام از روش ویژة خود استفاده می‌کنند و ابداع روش‌ها، خود جزیی از ماهیت خلاقانة انسان امروز است.
همان‌گونه که منطق ایمانی انسان امروز تحت تاثیر انقلاب اطلاعاتی و عصر ابرکامپیوترها قرار گرفته، منطق زیبایی‌شناختی او نیز چنین شده است. انسان در آخرین سدة هزارة دوم به نظریات شگفتی که در طول زمان برای او بی‌نظیر است، رسیده که قدرتی بس شگفت آور پیدا کرده است. این قدرت به او توان غلبه بر نیروهای بنیادی طبیعت را داده است. نظریة نسبیت خاص و عام و نظریة فیزیک و مکانیک کوانتوم تحول بنیادی در نحوة دیالوگ عالمانة انسان با طبیعت ایجاد کرده است. پس اگر بخواهیم از دین در جهان معاصر با قالب‌های تئاتری صحبت کنیم باید متوجه باشیم با چه کسی صحبت می‌کنیم.
البته هنگام آن است که برای انسان گرفتار آمده در انبوه معلومات علمی، تجربی و تکنیکال، پیامی در جهت تعالی و متعالی شدن ارایه شود و این کار جزو وظایف تئاتر دینی معاصر است که البته مقدمات لازم خود را می‌طلبد. تئاتر دینی معاصر باید بتواند به انسان هشدار دهد که در سایة پیشرفت‌های زیاد علمی، مقام و کرامت انسان نباید فراموش شود و انسان‌ها نباید مانند اتم‌های از هم فاصله گرفته، فقط در یک ارتباط سیستماتیک خشک با هم زندگی کنند.
تئاتر معاصر دینی باید به انسان امروز یادآوری کند در کنار تسلط یافتن بر قوانین علمی، باید در ژرفا بخشیدن به ارتباط با راز بزرگ هستی هم کوشید تا عنصر حیرت، ستایش، عشق و امید در زندگی انسان فدای ارادة معطوف به قدرت او نگردد.
در تئاتر دینی معاصر باید تلاش شود تا راز بزرگ هستی یعنی خداوند متعال، معنی قابل فهم و قابل دفاعی برای انسان متفکر و اندیشمند امروز بیابد، تا انسان امروز بفهمد زمانی که او با خدا بیگانه می‌شود، در اوج شناخت هستی و ارتباط با پدیده‌ها چقدر تنها و غریب می‌شود.
تئاتر دینی معاصر باید این همه را با درک درست از اندیشه و تفکر دین معاصر، درک درست از اندیشة و تفکر فلسفی، علمی و عرفانی معاصر به اضافة درک ویژه و خاصی از هنر معاصر انجام دهد.
طبیعی است که گام نهادن در این زمینه با هوشمندی بالایی، مبتنی برهمین درک‌ها امکان‌پذیر است. هوشمندی بالا در عرصة مقوله‌های تشکیل‌دهندة فرهنگ انسان به معنی متخصص شدن در آنها نیست. هر کدام از ما در زمینه‌ای خاص به صورت تخصصی کار می‌کنیم و از زمینه‌های دیگر در حدآگاهی عمومی بهره‌مند می‌شویم.
هنرمندان تئاتر باید به صورت تخصصی، هنر خود را شناخته و آگاهی لازمی از فلسفة عام هنر داشته باشند. آنگاه براساس آگاهی و شناخت عمومی از تمام اجزای فرهنگ انسان، زمینه‌ای را برگزینند که البته زمینة انتخابی خود را باید به شناخت ویژه‌ای هم بیارایند. کسی که می‌خواهد تئاتر دینی، عرفانی، علمی یا فلسفی کار کند، باید مسیر عام، مسیر خاص و مسیر ویژه‌ای را طی کند. به امید موفقیت تمام دوستانی که می‌خواهند در این زمینه‌ها گام بردارند.