کند و کاوی درباره واژة نمایشنامهخوانی (بخش دوم)
سید حسین فدایی حسین دلایل گسترش نمایشنامهخوانی علی نصیریان، هنرمند باسابقه تئاتر در جلسه ماهانه کانون نمایشنامهنویسان خانه تئاتر، طی سخنانی برگزاری این جلسات را زیبا و شایسته دانست و گفت: «چون ظرفیت تئاتر ما ...
سید حسین فدایی حسین
دلایل گسترش نمایشنامهخوانی
علی نصیریان، هنرمند باسابقه تئاتر در جلسه ماهانه کانون نمایشنامهنویسان خانه تئاتر، طی سخنانی برگزاری این جلسات را زیبا و شایسته دانست و گفت: «چون ظرفیت تئاتر ما به اندازهای نیست که همه اهالی تئاتر بتوانند کارهایشان را روی صحنه بیاورند، دست کم در چنین جلساتی، نمایشنامه نویسان با آثار هم آشنا میشوند.»
به اعتقاد دکتر ناظر زاده کرمانی «یک تالار نمایشنامهخوانی، این ظرفیت را دارد که در سال حدود چند صد نمایشنامه، نمایشنامهنویس و «دستگان نمایشساز» را به تماشاگران و حتی رسانههای همگانی معرفی کند و این کار، موضوع بااهمیتی است. هزینههای کم اجرای نمایشنامهخوانی در مقایسه با اجرای صحنهای یک نمایشنامه، برگیرایی و کارآمدی آن میافزاید. با بودجه یک نمایش صحنهای، میتوان دهها محفل نمایشنامهخوانی ترتیب داد. نمایشنامهخوانی به ساختمان و جایگاه ویژهای نیاز ندارد و میتوان آن را در اتاقی هم پدید آورد. هر جا که تماشاگران بتوانند در محفل نمایشنامهخوانی حضور پیدا کنند، همانجا جایگاه نمایشنامهخوانی است. از نظر محل اجرا یا جایگاه، نمایشنامهخوانی به سوی «کمینهگرایی» (مینیمالیسم) رفته است. نمایشنامهخوانی از کارویژههای آموزشی و تجربی نیز برخوردار است. این هنر، فرصت و امکانی است برای خودآزمایی و تجربه. در پویش (پروسه) نمایشنامهخوانی، نه فقط نمایشنامهنویس، بلکه بازیگران، کارگردانان و آنانی که به پدیدآوری نمایش کمک میرسانند، مانند منشیها، طرّاحان آگهینهها (پوسترها) و دستیاران نمایشی، فرصت مییابند تا کار پدیدآوری نمایش در حضور تماشاگران را تجربه کنند و از تجربه خود بیاموزند. به این ترتیب میتوان نمایشنامهخوانی را برای آموزشجویی و کسب تجربه نیز، امکان و فرصتی گرانسنگ انگاشت.»
دکتر اسماعیل بنی اردلان نیز با اشاره به دو مشکل عمده تئاتر، بودجه و سالن، دلیل گسترش نمایشنامهخوانی را این گونه بیان میدارد: «چندی است نمایشنامهخوانی، هم به جهت سادگی اجرا و هم به جهت جذابیتهای خاص خود، دیگر از عرصه آزمون و خطا به در آمده و به شکلی از اشکال تئاتر، مخاطبان ویژه خویش را پیدا کرده است.»
بهزاد فراهانی بازیگر و کارگردان تئاتر و تلویزیون کشورمان در یکی از جلسات نمایشنامهخوانی خانه تئاتر درباره استقبال از جریان نمایشنامهخوانی میگوید: «در کشورهایی که دست بخش خصوصی از سرمایهگذاری و تاثیرگذاری در فرهنگ کوتاه است، جوانان آن به نمایشنامهخوانی روی خواهند آورد.»
سعید شاپوری هم درباره روند گسترش نمایشنامهخوانی در کشور میگوید: «در جامعه ما، مکان مناسب برای اجرای نمایش کم است. علیرغم گذشت حدود سه دهه از انقلاب، متأسفانه حتی یک سالن حرفهای ساخته نشده است و بر خلاف آن هر ساله حدود چند صد دانش آموخته تئاتر وارد بازار کار میشود. لزوم مکان مناسب برای اجرای نمایش توسط ایشان که باید دو نیازهای مالی و معنوی آنها را برآورده سازد، قطعی به نظر میرسد. تنها راه خروج از این بن بست و عیان شدن هنر دانش آموختگان، پیدا کردن مکانهایی است که در آنها، نمایشنامهخوانی کنند و البته نخستین و مهمترین فایده این حرکتها، نگارش نمایشنامه های جدید و ارایه آن است که در نهایت نیز نصف آثار راه یافته به بخش اصلی و مسابقه، آثار جدیدی است که اغلب توسط نویسندگان جوان به تحریر درآمده است. »
محمدامیر یاراحمدی در گفتگو با خبرنگار تئاتر «مهر» درباره جریان نمایشنامهخوانی میگوید: «با توجه به کمبود امکانات اجرایی تئاتر کشور، بیشک نمایشنامهخوانی یکی از مؤثرترین روشها برای خروج از وضعیت کنونی است و میتواند یک راه حل مناسب باشد.»
آزیتا حاجیان، کارگردان و بازیگر تئاتر و سینما نیز با انتقاد از کمبود امکانات در سالنهای نمایش اظهار میکند: «حال که همواره گروهها از امکانات اجرا برخوردار نیستند و برای کارهای هنری باید از هفت خوان رستم گذشت، نمایشنامهخوانی به گروههای جوان کمک میکند تا حال که نمیتوانند کاری برای اجرا در صحنه آماده کنند، حداقل این گونه با تئاتر احساس نزدیکی داشته باشند.»
نغمه ثمینی در گفتگو با خبرنگار تئاتر «مهر» به طرح دیدگاه خود درباره نمایشنامهخوانی میگوید: «یک اجرای نمایشنامهخوانی هیچگاه در مقایسه با یک ماه اجرا، نمیتواند جوابگوی خلاقیت هنرمندان باشد.»
با این حال وی نمایشنامهخوانی در ایران را یک اتفاق خوب دانسته و تصریح میکند: «در این شرایط که امکانات تئاتر محدود است و نیروی تئاتر به مراتب بیشتر از سالنهای اجراست، نمایشنامهخوانی میتواند - برای کسانی که به تئاتر علاقهمند هستند و آن را میشناسند - راه حل خوبی باشد... اما به نظر من ظلم است که گروههای تئاتر به دلیل محدودیت امکانات، مجبور به نمایشنامهخوانی شوند.»
ثمینی با تأیید این مطلب که علت رونق نمایشنامهخوانی در ایران، نبود امکانات و سالن نمایشی است، تصریح میکند: «نمایشنامهخوانی در ایران توانست امکان خوبی برای ارایه استعدادهای جوانانی که توان کسب امکانات را نداشته اند، ایجاد کند. به طوری که این هنرمندان با نمایشنامهخوانی میتوانند کارهای خلاق خود را عرضه کنند.»
وی همچنین درباره تأثیر کاهش نظارت و ارزشیابی بر آثار در رونق اجراهای نمایشنامهخوانی خاطر نشان میکند: «این موضوع نیز مؤثر بوده؛ اما نمایشنامهخوانی در ایران به این قصد شکل نگرفت و شاید یکی از نتایج اصلی نمایشنامهخوانی آثار برگزیده جهان که گاه امکان اجرا در صحنه ایران را ندارد، فراهم کردن شرایط اجرای عمومی است. در واقع فرایند نمایشنامهخوانی به نوعی شرایط را برای اجرای یک نمایش فراهم میآورد که در این باره میتوان به نمایشنامهخوانی آثار عباس نعلبندیان اشاره کرد.»
و اما «بهرام سروری نژاد» بازیگر و کارگردان تئاتر که یکی از بانیان برگزاری نمایشنامهخوانی اندیشه سازان در خانه هنرمندان ایران طی سه سال گذشته است در گفتگو با خبرنگار تئاتر «مهر»، در باره علت رونق نمایشنامهخوانی در ایران اظهار میدارد: «هنرمندان باید با اجرای کار هنری ارضا شوند و در شرایط کنونی و با کمبود امکانات صحنه، طبیعی است که هنرمندان به سمت جریان نمایشنامهخوانی روی آورند.»
وی در ادامه با اشاره به مشکلات اجرای یک نمایش در صحنه توضیح میدهد: «وقتی من امروز تمرین یک نمایشنامه را شروع میکنم، نمیدانم که آیا این اثر در سال دیگر اجرا میشود یا نه؟ درصورت اجرا، آیا با ما قرارداد بسته خواهد شد یا نه؟ اما در نمایشنامهخوانی، کارگردان از روز اول تمرین از تاریخ و مکان اجرای نمایش خود اطلاع دارد و گاهی نیز یک کمک هزینه هم - هر چند اندک - به گروه پرداخت میشود. طبیعی است وقتی هنرمند در یک زمان کوتاه با نمایشنامهخوانی میتواند بسیاری از دغدغهها و نیازهای خود را ارضا کند، به سمت این جریان جذب شود.»
این بازیگر تئاتر، در ادامه گفتگو با خبرنگار تئاتر مهر، همچنین یکی از دلایل مؤثر رشد نمایشنامهخوانی در ایران را کم بودن نظارت بر آثار نمایشی دانسته و میگوید: «خیلی از نمایشنامهها امکان اجرا در صحنه را ندارند؛ اما با توجه به اینکه در نمایشنامهخوانی میزانسن وجود ندارد و زمان و مخاطب هم اندک است، مسئولان مربوطه به این متون، مجوز اجرای نمایشنامهخوانی میدهند.»
«چیستا یثربی»، نمایشنامه نویس و منتقد تئاتر در گفتگو با خبرنگار تئاتر «مهر» اظهار میدارد: «رونق نمایشنامهخوانی در شرایط کنونی که امکانات اجرای تئاتر وجود ندارد، کاملا طبیعی است و در شرایطی که یک کارگردان تئاتر، میتواند با یک میز و دو صندلی، نمایشنامهخوانی کند، طبیعی است که جذب این جریان شود.»
وی در ادامه با اشاره به سبقت گرفتن نمایشنامهخوانی در تئاتر ایران از اجرای صحنهای متذکر میشود: «هرگاه موضوعی بیش از اندازه رونق پیدا کند و زیاد شود، نشانگر کمبود و عقده است که باید این عقدهها و کمبودها ریشه یابی شوند. رونق نمایشنامهخوانی نیز در شرایط کنونی، بیانگر یک آسیب است؛ البته من این آسیب را به فال نیک میگیرم؛ زیرا در شرایط کنونی پاسخگوی نیاز بسیاری از هنرمندان تئاتر ما است. ریشه این آسیب تنها دو چیز است؛ کمبود امکانات یا افزایش سختگیری و نظارت بر اجراها. وقتی کارگردانی میبیند برای اجرای یک نمایش باید دو سال در انتظار سالن باشد و پس از اجرا نیز باید دو سال برای دریافت قسطهای آن تلاش کند، ترجیح میدهد با دو تا صندلی و یک میز، نمایشنامه مورد علاقهاش را اجرا کند.»
در همین باره افسانه ماهیان، بازیگر و کارگردان تئاتر به خبرنگار تئاتر «مهر» میگوید: «نمایشنامهخوانی نوعی سوپاپ اطمینان است و در وضعیت کنونی تئاتر که شرایط و امکانات برای حضور همه گروهها در صحنه وجود ندارد و هر چه هم به جلو میرویم، این امکانات رو به افول است، میتواند فرصتی خوب برای ارضای هنری جامعه تئاتری باشد.»
وی یکی دیگر از علتهای رواج نمایشنامهخوانی در ایران، را کم بودن نظارت و ممیزی در بررسی این آثار دانست و متذکر شد: «80 درصد علت رواج نمایشنامهخوانی، نبود امکانات و شرایط برای اجرای کامل یک نمایشنامه توسط گروههای تئاتر است و 20 درصد به خاطر علاقه و اتود زدن یک اثر. به دلیل تراکم برنامه سالنهای نمایشی و کمبود امکانات و محدودیت اجرای آثار در صحنه، نمایشنامهخوانی در ایران رونق گرفته است در حالیکه نمایشنامهخوانی باید در کنار اجرای صحنهای ادامه پیدا کند.»
از برآیند آنچه درباره دلایل گسترش نمایشنامهخوانی در سالهای اخیر در کشورمان در خلال اظهارات صاحبنظران بر میآید میتوان در درجه اول به کمبود امکانات اجرای صحنهای تئاتر به نسبت علاقهمندان و فارغالتحصیلان این رشته اشاره کرد و در درجه بعدی، عدم نظارت و ارزشیابی بر این آثار را در رونق اجراهای نمایشنامهخوانی موثر دانست. هرچند در ماههای اخیر، موضوع نظارت بر متون نمایشنامه خوانی در برخی از محافل و مراکز اجرای این گونه آثار مطرح شده است.
نمایشنامهخوانی
دکتر ناظرزاده کرمانی در مقدمه مقاله تحقیقی خود با عنوان «دوجستاره پیرامون نمایشنامهخوانی» در نشریه صحنه - شماره 24- چنین مینویسد: «نکتهای که در این یادآور، برجسته و سفارش میشود، نگرانی از روند و روشی است که نمایشنامهخوانی را جایگزین نمایش صحنهای میسازد. این هراس چندان هم بی دلیل نیست! در پانزده سال اخیر، بر شمار دانشآموختگان و دانشجویان دانشگاهی و آموزشجویان مرکزهای آزاد آموزش هنرهای نمایشی، پیوسته افزوده گردیده و حال آنکه بر زیر بناها و زمینهسازهای این هنر به میزانی که پاسخگوی نیازها باشند، افزوده نشده است. مدیریت، سازمان، بودجه، سختافزارها و نرمافزارها، نیروی انسانی کارشناس،... و البته برنامههای درازمدت، میانمدت و کوتاهمدت و هر آنچه به این هنر سامان و والایی میدهد از هیچ جنبه با خواستها و نیازهای گوناگون هنرمندان تماشاگانی ایران که بیشتر آنان در گروه سنی جوانان جا میگیرند، همخوانی و تناسب ندارد. با چنین پیشینهای دور نیست که گاهی نمایشنامهخوانی به سبب نبود و یا کمبود ساز و کارها، نیازها و سامانها، جایگزین نمایش صحنهای شود. زیرا پدیدآوری نمایشنامهخوانی از هر جنبه آسانتر و ارزانتر از نمایش صحنهای است! آسانی و ارزانی نسبی نمایشنامهخوانی در مقایسه با نمایش صحنهای، میتواند برای آنانی که پیوسته به چارههای شتابزده و راهگشاییهای آسان و ارزان و سیاستهای قرص مُسکنّ میاندیشند، وسوسه انگیز گردد و راهبردی کوتاهبینانه. خاطر نشان میشود، نمایشنامهخوانی گونهای «تئاتر فقیر اجباری» نیست، بلکه گونهای گزینش آزاد است و توانشی هنری. نمایشنامهخوانی، ریختاری از هنرهای نمایشی است و نمایش صحنهای، ریختار دیگر آن و نه نمایش صحنهای توانایی جایگزینی نمایشنامهخوانی را دارد و نه نمایشنامهخوانی، شایستگی جانشینی نمایش صحنهای را. همبستگی و پیوند میان نمایشنامهخوانی و نمایش صحنهای، «همزیستگرانه» است؛ و هر کدام از آن دو درحالیکه خود ـ استوارند به بالیده گستردگی و رواج دیگری کمک و بهره میرسانند.»
دکتر فرهاد ناظر زاده کرمانی همچنین در جلسه نمایشنامهخوانی «خندستان ماتمیها» که در اداره تئاتر برگزار میشد درباره تاثیرات جریان نمایشنامهخوانی بر تئاتر کشور میگوید: «من پیشتر ذکر کرده بودم که جلسات نمایشنامهخوانی، حتما باید با حضور یک استاد کارشناس تئاتر برگزار شود تا ابزار ساده این هنر باعث نشود که آن را با اجرای صحنهای اشتباه بگیرند و قصد جایگزینی آن را با تئاتر صحنهای داشته باشند؛ زیرا آسانی و ارزانی هنر نمایشنامهخوانی، ممکن است عدهای را وسوسه کند تا آن را جایگزین کنند و این مسأله برای هنرمندان تئاتر خطرناک است؛ هر چند که خوشبختانه پدیده نمایشنامهخوانی، امروز به عنوان یک ریختار مطرح تئاتری درآمده و امیدوارم که به زودی، شکل منسجم جدی و با برنامهریزی پیدا کند.»
احمد کامیابی مسک در پاسخ به اظهارات دکتر ناظر زاده میگوید: «بر خلاف آقای ناظرزاده، معتقدم که گسترش نمایشنامهخوانی، هیچ خطری برای جامعه تئاتری ندارد و برعکس برای تئاتر ما که جوان است وامکانات زیادی برای اجرای صحنهای ندارد، خیلی مفید است؛ ولی باید توجه کرد که در اجرای جلسات نمایشنامهخوانی، حتما بازیگران حرفهای، نقشخوان باشند تا بتوانند به صورت درست و واضح از روی نمایشنامه بخوانند.»
محمد امیر یاراحمدی، نمایشنامه نویس نیز معتقد است: «نمایشنامهخوانی به شناسایی ظرفیتهای نمایشنامهنویسی کشور میپردازد و کمتر برای صحنه ارزش دارد. توجه به شکل درست و اجرایی یک نمایشنامه و بخش ادبی در راستای نمایشنامهخوانی، به توسعه و حمایت از نمایشنامهنویسی کمک میکند. اجرای نمایشنامهخوانی در قالبی که به اجرای صحنهای نزدیک است به دادن تصاویر ذهنی به مخاطب کمک میکند و نقشخوانان با پوشیدن لباس و داشتن گریم و قرارگرفتن در دکور به تماشاگر برای دریافت و درک نمایشنامه کمک میکنند. رونق نمایشنامهخوانی، هیچگاه نمیتواند موجب کاهش اجراهای صحنهای شود و جای آن را بگیرد؛ اما باید به شکل یک حرکت فرهنگی برای ادامه و رشد آن برنامهریزی و سازماندهی صورت گیرد.»
نغمه ثمینی، استاد دانشگاه، نمایشنامه نویس و داور دومین جشنوارة نمایشنامهخوانی نیز در گفتگو با ستاد خبری این جشنواره اعلام کرد: «نمایشنامهخوانی به نفع جریان تئاتر است.نمایشنامهخوانی، کاری کم خرج و بی دردسر و در عین حال با قابلیتهای بالاست. نمایشنامهخوانی بسیار مظلوم است. نمایشنامهخوانی، نوشتن را در کشور تقویت میکند.»
علیرضا خمسه نیز با توجه به جمعیت جوان و فعال عرصه نمایش کشور و این واقعیت که سالن نمایش و امکانات اجرای نمایشنامه در سطح کشور بسیار اندک است از نمایشنامهخوانی به عنوان شیوهای که با حداقل امکانات، امکان اجرا دارد، یاد کرده و اظهار میکند: «از نمایشنامهخوانی میتوان بیش از پیش بهره برد و حتی از آن به عنوان مؤثرترین راهکار برای خروج از بحران کنونی تئاتر یاد کرد.»
هایده حائری، نمایشنامهخوانی را به عنوان یک قالب نمایشی جدید، «عالی» ارزیابی میکند و آن را بهترین راهکار برای نایل آمدن به پنج هدف ذیل معرفی مینماید: «آثار نمایشی کهن و امروزین معرفی میشوند. نمایشنامه نویسان جوان و جدید، فرصت بروز مییابند و نویسنده های نیمه حرفهای و حتی حرفهای، انگیزههایی تازه برای نوشتن و خلق متون تازه پیدا میکنند. نقاط ضعف و قوت آثار نمایشی هویدا و قدرت اجرایی آنها عیان میشود. در کنار همه اینها، نمایشنامهخوانی یک رویداد نوظهور هنری است که تفاوتهای آشکاری با اجرای نمایش دارد و به عنوان یک رویداد مستقل ارزشمند است.»
افشین هاشمی که کارگردانی نمایشنامهخوانی« سه ظرف خالی »را بر عهده داشته و خود نویسنده نمایشنامه هم هست میگوید:« ترجیح میدهم یک کارگردان، کار را بشنود و آن را اجرا کند؛ چون تصوری از اجرای صحنهای آن ندارم؛ ولی به عنوان نویسنده ترجیح میدهم، متنم شنیده شود. نمایشنامهخوانی میتواند نواقص و کاستیهای نمایشنامه را برای اجرا و تئاتر برطرف کند. با کمک نمایشنامهخوانی، نویسنده میتواند برخورد با مخاطب را ببیند، متن را روتوش کند و برای اجرای بهتر، مطالعاتی درباره متن انجام دهد.»
با وجود همه حمایتها و جانبداریها، انتقادهایی هم به نمایشنامهخوانی وارد شده است؛ مثلاً برخی بر این اعتقادند که نمایشنامهخوانی، مانع ظهور احساسات بازیگر که نقش اصلی را در ارتباط با مخاطب دارد، میشود.
چیستا یثربی معتقد است: «هرچند نمایشنامهخوانی، عرصهای برای ارایه هنرمندانی شده است که حسرت اجرای تئاتر در صحنه را دارند؛ اما میتواند به رونق نمایشنامه نویسی کمک کند و باعث شود که نمایشنامه های جدید، تولید شده و امکان ارایه پیدا کنند.»
افسانه ماهیان که نمایشنامه «خون» را در تالار مولوی نمایشنامهخوانی کرده، میگوید: «اجرای نمایشنامهخوانی باید به عنوان اتود اجرا مورد استفاده قرار گیرد و نباید جایگزین اجرای صحنهای شود. بچههای تئاتر در اجرای نمایشنامهخوانی، دوست دارند انرژی خود را تخلیه و به اجرای صحنهای دست پیدا کنند.»
جابرانصاری نیز ضمن اشاره به شاخصهها و ویژگیهای نمایشنامهخوانی، درباره تاثیرات آن بر جریان تئاتر چنین میگوید:«نمایشنامهخوانی در وهله اول، صرفاً برای معرفی نمایشنامه و نویسنده است و در مرحله بعد برای نقد و بررسی اثر و بهتر کار کردن نویسنده است. متاسفانه هنوز این مساله مورد توجه قرار نگرفته که وقتی نمایشنامهخوانی برگزار میشود، کارگردانان بیایند نمایشنامه را بشنوند و آن را برای اجرای صحنه انتخاب کنند. نمایشنامهخوانی در واقع نمایشگاهی برای عرضه آثار و نمایشنامههای نمایشنامهنویسان است تا پس از شنیدن آنها، کارگردانان با نویسندگان وارد مذاکره شوند.»
این عضو هیات مدیره کانون نمایشنامهنویسان ایران میگوید: «نقد و بررسی نمایشنامهخوانیها، دریچهای به روی نویسنده باز میکند و سبب میشود تا با استفاده از نظر کارشناسی مخاطبان و علاقهمندان، اثر خود را بهتر، محکمتر و روانتر ارایه دهد.»
به هرحال از آنجا که هر جریان نوپا و هر پدیده تازه در مسیر حرکت و رشد و بالندگی با نظرات مختلف و متعدد صاحبنظران و دست اندرکاران مواجه میشود، جریان نمایشنامهخوانی هم در خصوص تاثیرات خود بر روند تئاتر کشور با نظرات گوناگونی مواجه است. هر چند در هیچیک از نظرات ارایه شده بر اصل جریان، ایرادی وارد نیست، بلکه اکثر صاحبنظران بر هدایت درست و استفاده صحیح از این پدیده به نفع روند تئاتر کشور تاکید دارند. چرا که در حال حاضر از نمایشنامهخوانی عموما تنها به عنوان عرصهای جهت بروز استعدادهای نهفته بازیگران و کارگردانان جوان و مجالی برای تخلیه انرژی و عرضهی پتانسیل پنهان نمایشی کشور، استفاده گردیده است نه به عنوان بستری جهت ارتقا و اعتلای جریان نمایشنامهنویسی.
آینده نمایشنامهخوانی
حمایت از نویسنده ایرانی، یکی از اهداف جدی جشنواره نمایشنامهخوانی است.»
دکتر محمود عزیزی دبیر دومین جشنواره نمایشنامهخوانی که سال گذشته در فرهنگسرای نیاوران برگزار شد با اعلام مطلب فوق میگوید: «در این جشنواره، متنهای نمایشی جدید و جوانهایی با استعداد به جامعه تئاتر کشور معرفی شدند.» عزیزی با اعلام اینکه شصت و چهار درصد متون رسیده به دبیرخانه دومین جشنواره نمایشنامهخوانی متون تولیدی و جدید بود، میگوید: “این یک اتفاق مبارک و موقعیت استثنایی و ارزنده است. من امیدوارم این فرصت مغتنم را قدر بدانند؛ زیرا از دل این متون جدید و نیز از دل نمایشنامهخوانیها، میتوان هنرمندان برجسته و خوش ذوقی را شناسایی کرد که لایقاند بر روی آنها سرمایهگذاری شود و افقی روشن پیش روی تئاتر ما تصویر نمایند. در کشور ما به دلایل عدیده، هنوز صحبت از فقدان ادبیات نمایشی رواج دارد؛ اما حداقل در دو دهه اخیر، نیروهای بسیار مستعد و خوش ذوقی دست به قلم برده و کارهای ارزندهای را ارایه کرده اند و برجمعیت نویسندگان هم، روز به روز افزوده میشود. این در حالی است که یک خروجی برای نمایش آثار نویسندگان وجود ندارد تا ارزیابی شوند و رشد بیابند و تاریخ بسازند؛ لذا در موقعیت امروز، نمایشنامهخوانی یک فرصت مناسب است.»
علی نصیریان نیز علت حضورش در جلسه نمایشنامهخوانی خانه تئاتر، علاقه به نفس حضور و خوانش نمایشنامه در جمع را عنوان کرد و گفت: «امیدوارم این جریان راه بیفتد. امروز ما هنرمندان جوان خوبی داریم با نگاههایی به روز و آثاری با شخصیت پردازیهای متحول شده که ویژگیهای انسان معاصر را بیان میکنند؛ البته بیشتر از صد و پنجاه، شصت سال از سابقه تئاتر ما نمیگذرد و پیش از این تاریخ، ما مفهومی به نام درام را نمیشناختیم و هنوز هم در شخصیتپردازی، زبان نمایشی و... ضعف داریم.»
یاراحمدی خاطرنشان میکند: «این جریان توانسته بسیاری از هنرمندانی را که علاقهمند به زندگی در تئاتر هستند، سر شوق آورد.»
دکتر بنی اردلان نیز اعلام کرده است: «پس از تجربههای متعدد و پراکنده نمایشنامهخوانی در اماکن هنری مختلف، زمان آن فرارسیده تا در قالب یک جشنواره، ضمن جمع بندی، کارشناسان فرصتی برای تحلیل و ارزیابی نقاط ضعف و قوت این نوع از اجرای متون نمایش را بیابند.»
در روزنامه همشهری، ویژه جشنواره فجر - چهارشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۸۳- در تحلیلی از وضعیت آینده جریان نمایشنامهخوانی آمده است: «نمایشنامهخوانی هنوز نتوانسته همه نظرها را به خود جلب کند؛ اما اقداماتی را شاهدیم که این روش را جدی گرفته و بر آن است تا نمایشنامهخوانی را در سطح ملی تثبیت کند. به این ترتیب باید انتظار داشت، نمایشنامهخوانی فراتر از آنچه این روزها از آن دیده و شنیده میشود در آینده خود را نشان دهد. حوزههایی؛ چون تعزیه خوانی، شاهنامه خوانی، خوانش متون ادبی، کلاسیک و... همه از مواردی است که میتواند در قالب نمایشنامهخوانی اجرا شود. باید فردا را دید.»
بابک محمدی در پایان گفتگو با روزنامه ایران در خصوص آینده نمایشنامهخوانی اظهار میدارد: «اگر ما ناتوان هستیم، نباید سطح این مقوله را تنزل دهیم. دیگران ـ چه در خارج و چه در داخل ـ سالها روی نمایشنامهخوانی زحمت کشیده اند. اگر ما پس از مدتی باری به هر جهت از کنارش عبور کنیم، اصلاً کار درستی انجام ندادهایم. ما باید ابتدا پایه بازی را بیاموزیم، بعد با اندیشه خود در تکامل آن بکوشیم. اگر راه را غلط بپیماییم درجا میزنیم و پیشرفت هم نخواهیم داشت و در برخورد با افرادی که سالها این کار را انجام داده اند، جدی گرفته نمیشویم.»
سیروس ابراهیم زاده نیز در جمع بندی گفتگوی خود چنین میگوید: «نمایشنامهخوانی کار زمان فراغت و بیکاری نیست. خیلی جدی است. حال ممکن است اجرا کردن آن به لحاظ زمانی و مخارج، محدودتر از یک کار صحنهای باشد؛ اما به لحاظ اهمیت، چیزی کم از نمایش صحنهای ندارد. ما میتوانیم با این وسیله، تماشاگر را تربیت کرده و مهارتهای مجری را نیز محک بزنیم. بنابراین باید به این مقوله بسیار جدی پرداخت.»
دکتر فرهاد ناظر زاده کرمانی در پایان مقاله تحقیقی شان در نشریه شماره 25 مجله صحنه چنین مینویسند: «در پایان جستار دوم، این نکته باز یادآوری میگردد که بالیده گستردگی و پیشرفت در هر زمینهای، بویژه زمینههای هنری و فرهنگی به برنامهریزی وابسته است و بر آن استوار. وانگهی برنامهریزی به برنامهریزانی کاردان و دلسوز و درسخوانده نیاز دارد. برنامههای جامع، هنگامی تدوین میشود که نمایندگانی از گفتمانهای گوناگون، گرد هم آیند و برای گفتمان ویژهای به بررسی، پژوهش، نقد و رایزنی بپردازند و در این جهت تا جایی پیش بروند که به تفاهم و توافق برسند. برای طرح و تدوین برنامهای بالیده گستر، رواج و والایی نمایشنامهخوانی به برگزیدگانی از گفتمانهای علوم اجتماعی، اقتصادی، علوم تربیتی، ادبیات و البته هنرهای نمایشی نیاز است. استواری برنامهریزی به پژوهش برنامهریزان، نخبگانی از گفتمانهای وابسته و بایسته به موضوع برنامهریزی و آماج و آرمانهای آن است. این برگزیدگان در همان نشستهای نخستین به پژوهش پیرامون درونمایه برنامه ویژه خود میپردازند. بدون برنامهریزی به معنای راست و درست آن، بالیده گستردگی، رواج و والایی ناممکن است و بدون پژوهش به معنای راست و درست آن، برنامهریزی ناممکن است.»
ایشان همچنین در مراسم افتتاحیه اولین جشنواره نمایشنامهخوانی تئاتر مولوی اظهار داشتند: «معتقدم به دلیل سنتهای ادبیات گفتاری در ایران، نمایشنامهخوانی در کشور ما آینده روشنی دارد و میتواند تبدیل به یک ژانر مستقل شود.»
نتیجه
در خاتمه چنانچه به تعریف و هدف اصلی از شکلگیری مقوله نمایشنامهخوانی؛ یعنی «خوانش صحیح نمایشنامههای نو نوشته در حضور مخاطب ـ خاص ـ توسط بازیگران و یا شخص نویسنده، بدون استفاده از امکانات و تمهیدات اجرایی نمایش و به نیت محک زدن ظرفیت اجرایی متون و رفع نقایص کار و یا تبادل افکار و ارایه نقد و نظر جهت اعتلای اندیشه اثر» بازگردیم، میتوان چنین عنوان کرد که در کشور ما در خصوص روند شکلگیری و گسترش جریان نمایشنامهخوانی، کمتر به چنین تعریف و هدفی توجه شده و بیشتر از نمایشنامهخوانی به عنوان عرصهای برای بروز استعدادهای نهفته بازیگران و کارگردانان جوان و مجالی برای تخلیه انرژی و عرضه پتانسیل پنهان نمایشی کشور، استفاده شده است. در حقیقت، نمایشنامهخوانی در ایران، با فاصله گرفتن از ظرفیتها و قابلیتهای خود به عنوان بستری برای ارتقا و اعتلای ریشه و هسته اصلی شکلگیری تئاتر کشور، یعنی نمایشنامه تلقی میشود و در حال حاضر بیشتر جایگزین اجرای نمایش شده است و عرصهای برای جبران ضعفها و کمبود امکانات اجرایی تئاتر کشور به شمار میرود.
منابع:
الف) سایتها:
ـ آنا: WW.ANA.ir
ـ ایران تئاتر: WWW.theater.ir
ـ ایسنا: WW.ISNA.ir
ـ پندار:WW.pendar.net
ـ تئاتر ما:WW.theaterma.com
ـ فارس: WWW.farsnews.ir
ـ فرهنگسرای نیاوران: WWW.nacfiran.com
ـ مهر: WWW.mehrnews.com
ب) نشریات
1ـ ایران، شماره های، 2145 و 2159
2ـ صحنه، دوره جدید، شمارههای 24 و 25
3ـ همشهری، شماره های، 3071 و 3589 (ویژه جشنواره تئاتر فجر1383)