درجستجوی معنای زندگی
جام جم مطلبی در رابطه با زندگی و آثار آرتور میلر منتشر کرده است که می خوانید:
جام جم آنلاین:
مهدی یاورمنش
اگر به عنوان یک دوستدار حرفه ای تئاتر ، تاکنون به سایت اختصاصی آرتور میلر سری زده باشید ، با انبوهی از مطالب روبه رو شده اید که تعداد زیادی از نمایشنامه های این نویسنده امریکایی در آنها مورد بحث و بررسی قرار گرفته اند. در میان تمام این آثار ، «مرگ یک دستفروش» جایگاه ویژه ای دارد و حجم عمده و اصلی مطالب سایت ، به آن اختصاص یافته است ؛ نمایشنامه ای که در تمام خبرهای مربوط به مرگ آرتور میلر ، همیشه در کنار نام نویسنده اش جای می گرفت.
تاکنون ، بسیاری از نمایشنامه های میلر به فارسی ترجمه شده اند. از آن میان ، می توان به «همه پسران من»، «مرثیه ای برای یک خانم»، «چشم اندازی از پل»، «سقف کلیسای جامع»، «بوته»، «حادثه در ویشی»، «قیمت»، «خطر: خاطره» و... اشاره کرد.
همچنین در سالهای گذشته تعدادی از آثار این نویسنده بر صحنه های تئاتر ایران اجرا و 2 تله تئاتر «مرگ یک دستفروش» و «همه پسران من» از سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شده است ؛ اتفاقی که بزودی تکرار می شود و «مرگ یک دستفروش» بار دیگر و این بار به کارگردانی اکبر زنجانپور برای پخش از شبکه 4 سیما آماده خواهد شد.
می توان گفت ، اغلب نویسنده های امریکایی در نوشته هایشان از «رویای امریکایی» به عنوان عنصری طعنه آمیز استفاده کرده اند. ازجمله آرتور میلر که در بیش از 30 نمایشنامه خود - که بسیاری از آنها جوایز ادبی پولیتزر و تونی را کسب کرده اند - پرسش ها و موضوع هایی همچون مرگ ، خیانت ، بی عدالتی یا این واقعیت را که چگونه برای این زندگی کوچک خود حساب و کتاب می کنیم ، مطرح می کند. آرتور میلر، نزدیک به 6 دهه ، شخصیت هایی را خلق کرد که با کشمکش قدرت ، مسوولیت شخصی و اجتماعی ، انعکاس وقایع گذشته و دو قطب همزاد گناه و امید درگیر هستند.
این نمایشنامه نویس ، همواره در نوشته های خود و در نقش واقعی زندگی اجتماعی اش ، عقیده راسخ سیاسی و اخلاقی خود را بیان می کرد. او یکبار گفته بود فکر می کرده است تئاتر می تواند دنیا را تغییر دهد.
تراژدی نویس مدرن
میلر که او را تراژدی نویس مدرن می خواندند ، بارها گفته بود از تراژدی نویسان یونان باستان و بویژه از سوفوکل الهام گرفته است.
او در یکی از مقاله هایش نوشته است: «من فکر می کنم که احساس غم انگیز (تراژیک) هنگامی ما را تحت تاثیر قرار می دهد که ما در برابر شخصیتی قرار می گیریم که اگر لازم باشد حاضر است زندگی خود را فدا کند تا چیزی را حفظ کند و آن حس شان وجودی اوست.
از «ارست» تا «هملت» ، از «مده آ» تا «مکبث» ، دغدغه بنیادی آنها تلاش برای دست یافتن به موقعیت بر حق خود در جامعه شان است». نویسنده «مرگ یک دستفروش» ، مردم عادی را به اندازه شاهزادگان و بزرگان ، شایسته این می دانست که موضوع نمایشنامه های تراژیک باشند.
او در همین اثر معروفش ، داستان زندگی ویلی لومان - یک دستفروش سالخورده - را بازگو کند، که سعی دارد زندگی خود را با خنده و ظاهری آراسته بگذراند. میلر خطاها و شکست های ویلی ، دلتنگی ها و روابط خانوادگی او را به سطح یک قهرمان تراژدی رسانده است.
تعهد اجتماعی
میلر در سرتاسر زندگی و در تمام آثارش که به گونه ای زندگی شخصی خود او هستند دارای تعهد و التزام اجتماعی بود و با آگاهی ، شفافیت و شور و شوق می نوشت. همان طور که در نمایشنامه «همه پسران من» ، «کریس کلر» به مادر خود می گوید: «یک بار و برای همیشه باید بفهمید که بیرون از خانه مردمی هستند که نسبت به آنها مسوولیت دارید». به دلیل همین حساسیت های اجتماعی بود که آرتور میلر در سالهای 1956 و 1957 میلادی به کمیته فعالیت های ضدامریکایی احضار و به دلیل اهانت به کنگره و امتناع از افشار اسامی نویسندگانی که فعالیت های ضدسرمایه داری داشتند ، متهم شد.
آثار این نویسنده متعهد ، نشانگر حس مسوولیت پذیری او به انسانیت است.
میلر اعتقاد داشت که بسیاری از مردم ، زندگی خود را فدای یک دولت یا شرکت می کنند و هنگامی که دیگر مورد نیاز نیستند و بی مصرف می شوند ؛ کنار گذاشته می شوند. این دقیقا بهترین تصویری است که می توان از بسیاری شخصیت های خلق شده از سوی این نویسنده ارائه داد ، شخصیت هایی که مثل ویلی لومن در «مرگ یک دستفروش» مانند تفاله ای به دور انداخته می شوند. جدای از تعهد به اجتماع ، میلر عقیده داشت که نویسنده نسبت به مخاطبش تعهدی ویژه دارد.
او با انتقاد از آثاری که در عین هوشمندی فاقد هر گونه بعد اخلاقی هستند، اعتقاد داشت که داستان نباید تنها در روایت یک ماجرای شخصی خلاصه شود. در توضیح این عقیده ، میلر همیشه از رمان «موبی دیک» یاد می کرد و می گفت: «اگر شما موبی دیک را در نظر بگیرید ، نویسنده می توانست آن را به صورت یک داستان ماجراجویانه درباره یک نهنگ و شکار آن بنویسد ؛ اما در عوض ، تبدیل به داستانی شده است که به سرنوشت انسان و جدال با قدرت می پردازد.»
زندگی تباه شده
«مرگ یک دستفروش»، داستان فروشنده دوره گرد پیری ویلی لومن است که با 2 چمدان بزرگ به این شهر و آن شهر سفر کرده و اجناس و کالاهای متنوع یک شرکت تجارتی را می فروشد. ویلی لومن که عمری را به شرکت تجارتی خدمت کرده ، تنها به این دلیل که پیر و فرتوت شده است ، از کار اخراج می شود.
اوج ناامیدی او هنگامی شکل می گیرد که از برقراری ارتباط مناسب و عاطفی با 2 پسر جوانش نیز در می ماند. زمانی که همه اطرافیانش ، او را مورد انتقاد قرار می دهند، تنها همسر سالخورده اش از او حمایت می کند ؛ همسری که ویلی لومن در ایام میانسالی ، چندان به او وفادار نبوده است.
دستفروش پیر ، تنها راه چاره و جبران اشتباهات گذشته را مرگ در یک سانحه ساختگی تصادف می بیند ، تا از آن طریق حق بیمه عمرش به خانواده اش پرداخت شود ، غافل از آن که شرکت بیمه به دلیل خودکشی او ، هیچ پولی را به بازماندگانش پرداخت نخواهد کرد.
اینجاست که تفاوت اصلی قهرمان تراژیک آرتورمیلر با قهرمانان تراژدی های یونان آشکار می شود: قهرمانی که حتی به سرنوشت اندوهبار خویش آگاه نیست.
ویلی لومن معتقد است که معنی زندگی اش ، چیزی جدا و بیرون از خود اوست ، کور کردن حقیقتی که اتمام معنی زندگی است : کور کردن عشق به همسر و پسرانش.
در صحنه آغازین «مرگ یک دستفروش» ، پیرمرد فروشنده با 2چمدان وارد می شود. این صحنه تمام نمایشنامه را در خود خلاصه کرده است ، ویلی لومن و زندگی او را. چمدان ها، بار زندگی اش هستند ، زندگی ای که تا امروزش تباه شده است و او تصمیم می گیرد که باقی آن را فدای خانواده کند. او برای یک لحظه تاریخ فشرده مردم است.
ویلی لومن ، رویاهای دست نیافتنی در سر می پروراند ، آنها خواب های مردم امریکا بودند که به او القا می شوند. جایی که پدر او نیز ، سفر بی پایان خود را به سوی امکانی نامعلوم آغاز کرد ، بدون آن که به کسانی که ترکشان می کرد ، فکر کند. نمایشنامه ای که آرتور میلر می نویسد ، معجزه ای از زندگی انسان است ؛ در تمامی حیرت هایش ، خیانت هایش و تکذیب هایش ، اما در نهایت از همه مهمتر این که هر زندگی ای ارزش متعالی خودش را دارد.
آرتور میلر در توضیح نمایشنامه خود گفته است: «ما در این داستان حل شده در زمان ، در این واقعیت پاره پاره شده ، تصور تکه تکه شده ، و این «رویای امریکایی» ناپدید شده چه داریم؟ در این روند صنعتی وحشتناکی که مردم در آن مثل اشیای دست دوم اوراق و قطعه قطعه می شوند.»