"بدرود امپراطور" برگرفته از نمایشنامه"جان گابریل بورکمن" نوشته هنریک ایبسن است. گاهی متن خط خطی شده، قسمتهایی از آن حذف شده و دیالوگهایی هم اضافه شده است
"بدرود امپراطور" برگرفته از نمایشنامه"جان گابریل بورکمن" نوشته هنریک ایبسن است. گاهی متن خط خطی شده، قسمتهایی از آن حذف شده و دیالوگهایی هم اضافه شده است
بهاران بنیاحمدی:
در تالار وحدت، افتتاحیه جشنواره فیلم است و در سالن آینهای تالار وحدت کاغذی با این عنوان زده شده است"نمایش بدرود امپراطور در حال تمرین میباشد" و یکی با خودکار آبی روی کلمه"میباشد" را خط زده است و به جای آن نوشته"است".
وارد که میشوی سالن به نظر شلوغ و به هم ریخته میرسد. چند صندلی این طرف، یک"پودس" روی آنها و خلاصه آشفتگی که هنوز نمیدانی قرار است چه اتفاقی بیفتد. اما یک کم که میگذرد میبینی همه چیز مثل یک دکوپاژ سینمایی سر جای خود قرار گرفته و صندلیها و میزها جزء طراحی صحنه فرضی برای تمرین هستند.
علی پویان، پرانرژی است و با بالا بردن صدایش و دست زدن، میخواهد انگیزه و نشاط را به بازیگرانش منتقل کند.
حواسش به همه بازیگرها و عواملی که در سالن تمرین میکنند، هست. آینه بزرگ روبرو هم کار او را برای تسلط بر آن چه پشت سرش میگذرد، آسانتر میکند. پنجره بزرگ پشت سری و تصویر کوههای توی آینه افتاده است، گاه باد که میوزد پنجرهها تکان میخورند و هر آن فکر میکنی ممکن است روی سرت خراب شوند.
علی پویان اصرار دارد با همه عوامل گروهش صحبت شود. کسی از قلم نیفتد و دل کسی نشکند. نسیم ادبی با لباس یک دست مشکی ایستاده و درست مثل بقیه عوامل، اختر تاجیک دارد از آنها عکس میگیرد، در حالتهای مختلف و با تناسب به نقشی که دارند. جهانگیر الماسی اولین کسی است که باید روی صحنه برود و تمرین را آغاز کند و بعد از این همه سال دوری از تئاتر طبیعی است که چشم من و خیلیهای دیگر بیش از هر کسی روی او متمرکز باشد. او همچنان با صدای گرم و بیان قویاش میتواند بیشترین تمرکز تماشاگر را برباید. گاه که دیالوگی را فراموش میکند چنان با زیرکی آن را درست میکند و ادامه میدهد که هم گروههایش بیاختیار برایش کف میزنند و همه با هم میخندند.
آن قدر ماهرانه این کار انجام میشود که جز اعضای گروه هیچ کس متوجه نمیشود حتی من که متن جلوی دستم است، روی متن نوشته شده"بدرود امپراطور" بازنویسی محمد ابراهیمیان و در ادامه مقدمهای آمده که دلایل انتخاب این متن توسط علی پویان را توضیح میدهد و بعد هم آمده است که"بدرود امپراطور" برگرفته از نمایشنامه"جان گابریل بورکمن" نوشته هنریک ایبسن است. گاهی متن خط خطی شده، قسمتهایی از آن حذف شده و دیالوگهایی هم اضافه شده است.
صحنه پایانی نمایش صحنهای است مثل اکثر کارهای ایبسن که همه رازها در آن پس از فاش شدن به سمت تراژدی پیش میروند.
در این صحنهها نسیم ادبی و ژیلا سهرابی با وجود آن که هنوز نمایش در مرحله تمرین است، گریه میکنند و عرق میریزند. آن قدر که هرازگاهی مجبور میشوند در بین صحنهها از دستمال کاغذی که آن کنار گذاشته شده، استفاده کنند.
ژیلا سهرابی میگوید:«تازه آن چه شما میبینید بخشی از انرژی است که من روی صحنه میگذارم گاهی آن قدر انرژی میگذارم که کمرم درد میگیرد. این نقش یک زن مقتدر است که در عین حال به شدت تنهاست و مکافات کشیده است.»
او در مورد بازیگران جوان گروه میگوید:«آنها هم بسیار پرتوان و با انرژی هستند و من هم امیدوارم که همواره امیدوار و پرتوان ادامه بدهند چون آینده تئاتر ما را میسازند.»
او در مورد رابطهاش با هم بازیهایش میگوید:«من همیشه با هم بازیهایم انس و الفت زیادی میگیرم و گاه بعد از کار هم دلم برایشان تنگ میشود. مثلاً در این نمایش ارهارت بورکمن را واقعاً مثل پسر خودم دوست دارم یا نسبت به کسی که در نمایش خواهرم است، واقعاً احساس خواهرانه دارم.»
رضا امامی بازیگر نقش"ارهات" نیز میگوید:«من خوشحالم که این اتفاق دو طرفه بین من و علی پویان شکل گرفت و توانستم در این گروه باشم چون تجربه بسیار خوبی بود.»
او درباره تجربه کار با علی پویان میگوید:«من چیزهای زیادی از ایشان و همه گروه یاد گرفتم. بودن در کنار بازیگران با تجربه به من خیلی چیزها یاد داد چه در صحنه تئاتر و چه در زندگیام.»
او بیش از هر کسی از جهانگیر الماسی یاد میکند که با اخلاق و وقارش خیلی چیزها به او آموخته است و اضافه میکند:«هر بازیگری دوست دارد متنهای بزرگ را کار کند و این متن ایبسن هم برای من فرصت خوبی بود. من تمام سعیام را کردم تا به نقشی که دارم، نزدیک شوم و از عهده آن بربیایم.»
بعد از دو ساعت و نیم تمرین، میز مفصلی که بیشباهت به ضیافتهای ایبسنی نیست، چیده شده از عصرانه که شامل چای، حلوای شکری، نان و کره است برای بازیگران چیده شده است و همه میروند تا خستگی در کنند و عصرانهای بخورند.
مینو زاهدی گوشهای نشسته است و از فرصت استفاده میکنم و جلو میروم. میگوید چند روزی با گروه تمرین کرده است و به دلیل مشغله کاری مدتی نتوانسته در گروه باشد، اما با همین چند روز تمرین هم میتواند به حکمی کلی درباره کارگردانی علی پویان برسد ولی میگوید:«خیلی روحیه دموکراتی دارند و در گروه هم این روحیه دموکراسی و مشاوره حاکم است. من این بده بستان میان بازیگران و کارگردان را دوست دارم. این روحیه ایشان که به بازیگر اعتماد دارد، خیلی تشویق کننده است.»
او به عنوان یک بازیگر معتقد است بازیگر هر چقدر رهاتر باشد، راحتتر میتواند در نقش خود فرو رود و این مهمترین مشخصه کارگردانی علی پویان است.
میخواهم حرف علی پویان را زمین نزنم و با همه بازیگران دیگر هم صحبت کنم، اما هم ساعت و هم آینهای که روبرویم هوای تاریک بیرون را نشان میدهد، میگویند که کمی دیر شده است و باید برگردم.
گروه مشغول استراحت است که من خداحافظی میکنم. کارگردان یکی از بچههای گروه را میفرستد تا من را تا در اصلی ساختمان مرکز بدرقه کند. میگویند:«این اخلاق علی پویان است. مهمانش را بدون بدرقه رها نمیکند.»