در حال بارگذاری ...

بازگویی طرح در انتظار گودوی ساموئل بکت ساده است. دو ولگرد کنار درخت خشکیده ای منتظر گودو هستند. آنها دعوا می کنند،گریه می کنند، به خود کشی می اندیشند،برای خوابیدن تلاش می کنند،هویچ می خورند ومقداری استخوان جوجه را می جوند. دو شخصیت دیگری که ظاهر میشوند یک استاد و مرید هستند که صحنه ی مضحکی را در میانه ی نمایش اجرا می کنند. پسر جوانی می آید تا بگوید که گودو امروز نمی آید اما فردا خواهد آمد.نمایش بسط عنوان در انتظار گودو است. او نمی آید و دو ولگرد

بازگویی طرح در انتظار گودوی ساموئل بکت ساده است. دو ولگرد کنار درخت خشکیده ای منتظر گودو هستند. آنها دعوا می کنند،گریه می کنند، به خود کشی می اندیشند،برای خوابیدن تلاش می کنند،هویچ می خورند ومقداری استخوان جوجه را می جوند. دو شخصیت دیگری که ظاهر میشوند یک استاد و مرید هستند که صحنه ی مضحکی را در میانه ی نمایش اجرا می کنند. پسر جوانی می آید تا بگوید که گودو امروز نمی آید اما فردا خواهد آمد.نمایش بسط عنوان در انتظار گودو است. او نمی آید و دو ولگرد شب زنده داریشان را کنار درختی از سر می گیرند که بین روز اول و دوم جوانه زده است. تنها نماد نظم ممکن در جهانی کاملا بیگانه.

والاس فاولی
ترجمه :مجتبا پور محسن
بازگویی طرح در انتظار گودوی ساموئل بکت ساده است. دو ولگرد کنار درخت خشکیده ای منتظر گودو هستند. آنها دعوا می کنند،گریه می کنند، به خود کشی می اندیشند،برای خوابیدن تلاش می کنند،هویچ می خورند ومقداری استخوان جوجه را می جوند. دو شخصیت دیگری که ظاهر میشوند یک استاد و مرید هستند که صحنه ی مضحکی را در میانه ی نمایش اجرا می کنند. پسر جوانی می آید تا بگوید که گودو امروز نمی آید اما فردا خواهد آمد.نمایش بسط عنوان در انتظار گودو است. او نمی آید و دو ولگرد شب زنده داریشان را کنار درختی از سر می گیرند که بین روز اول و دوم جوانه زده است. تنها نماد نظم ممکن در جهانی کاملا بیگانه.
دو ولگرد بکت ،در وضع کلی و مضحکشان با کلاه و کفش های تنگ یادآور چاپلین و گروه کمدی آمریکایی هستند.پازو و لاکی،استاد ومرید، از یک طرف شخصیت های واریته (نمایش چند گانه) و از طرفی عروسک های خیمه شب بازی هستند. به کلی جنبه ی کمیک نمایش واره‌های مرسومی را در بر می گیرد که از نمایش خنده آور تاریخی دست نخورده ای می آید. شبیه آثار نمایشی رومی ها و ایتالیا یی ها و دلقک بینی قرمز سیرک های مدرن.
زبان نمایش سنگین ،نیرومند و مختصر است. گفتار طولانی لاکی و متنی شجاعانه که ظاهرا بی معنی است شدیدا یادآور جویس و تاثیر مسلمش از احیای فینیگان است. اما نمایش به دور از تقلید ادبی است و زیبایی و اشارات منحصر به فردی داردو امید پوچ و حس واهی انسان را خلق می کند.
سادگی بیش از حد اثر در حس نمایشی، آن رادر رده ی نماش نامه های فرانسوی مرسوم کلاسیک قرار می دهد. پیروی نمایش از سه قانون کلاسیک نمایش درباره ی وحدت، راهنمایی برای دراماتورژی نمایش است. مکان واحد یک زمین گل آلود با یک درخت و نوعی چوبه ی دار است که ولگردها را دعوت می کند تا به آویختنشان بیندیشند. این مکان هر جایی می تواند باشد. شاید بهترین توصیف برای مکانی باشد که گودو در آن نیست. همانطور که نمایش پیش می رود ما درک می کنیم که گودو در هیچ جای دیگری هم نمی توانست باشد. او از مکانی به مکان دیگر نخواهد آمد. زمان واحد دو روز است، اما ممکن است همه ی روزهای زندگی هر کسی باشد. زمان هم همان چیزی است که عنوان نمایش می خواهد برساند: عمل انتظار کشیدن. نمایش واقعا بی تحرک است. اگر جه تغییرات اندکی در طول نمایش اتفاق می افتد: درخت جوانه می زند ویکی از شخصیت ها به نام پوتزو کور میشود. انتظار هیچوقت تمام نمی شود و به طرز مرموزی هر روز دوباره از سر گرفته میشود. به این ترتیب این اتفاق یک دور را توصیف میکند. هر روز برگشتی به آغاز است. هیچ چیزی به نتیجه نمی رسد زیرا هیچ چیزی نمی تواند به نتیجه برسد. نا امیدی در نمایش به هیچ وجه ظاهرا مشخص نیست اما در فقدان اتفاق خلق می شود و به نمایش رنگ متافیزیکی می دهد. واقعیت این است که دو ولگرد نمیتوانند منتظر گودو بمانند وطبیعتا او هم نمی تواند بیاید. به نظر می رسد که بعد از این جمله بحث بیشتری ممکن نباشد و نمایش در زمان آگاهی شخصیت ها از سر نوشتشان و صحبت کردن گارسین در امتداد پرده به پایان می رسد:" بسیار خوب ،بسیار خوب بیا با آن پیش برویم..."
این خط پایان که به شکل پارادوکسیکالی ،ادامه ی این نمایش را خبر می دهد 10 سال بعد در سطر آخر در انتظار گودوی سامویل بکت منعکس شده است. در دو نمایش ، شباهت های زیادی چه از نظر فلسفی و چه از نظر ساختاری دیده می شود.