در حال بارگذاری ...
...

علیرضا نادری، اصغر فرهادی، هوشنگ هیهاوند، محمدرضا عرفانی، دکتر محمدرضا خاکی و افشین خورشیدباختری در نخستین روز از سمینار تئاتر دانشگاهی:

تئاتر فرزند دو چیز است: امید و‌ آزادی. تداوم تئاتر و استفاده ابزاری نکردن از آن بسته به این دو چیز است

بخش پایانی اولین روز از سمینار تئاتر دانشگاهی به بررسی آثار نمایشی دانشجویان در دهه 70 با نگاهی به 6 نمایش اجرا شده در سال‌های 70 ، 71 ، 74 ، 76 و 78 اختصاص یافت.
به گزارش سایت ایران تئاتر، در این بخش علیرضا نادری، اصغر فرهادی، هوشنگ هیهاوند، محمدرضا عرفانی، دکتر محمدرضا خاکی و افشین خورشیدباختری به ارائه نظرات خود درباره آثار دانشجویی و مشکلات آموزشی آن و رویکردهای مختلف در این بخش پرداختند.
در آغاز این جلسه دقایقی از فیلم نمایش‌های"بازگشت به خانه"، "گالیله"، "آه سوسک عزیز"، "ماشین‌نشین‌ها"، "پچپچه‌های پشت خط نبرد" و"داوری ژاندارک" که در سال‌های دهه 70 به عنوان کارهای برتر داشجویی تولید شده بودند، به نمایش درآمد.
افشین خورشیدباختری که هدایت این جلسه را بر عهده داشت، با اشاره به محدودیت‌های کارهای دانشجویی که در ضبط فیلم‌ها مشهود است از مهمانان حاضر پرسید که در تئاتر دانشجویی دهه 70 چه عناصری وجود دارد که شاید امروز ضعیف و کمرنگ شده باشد؟
عرفانی نیز با بیان بخشی از تجربیات دوره تحصیل خود شمای کلی از آموزش و فعالیت دانشجویان تئاتر در دهه 70 ‌ارائه کرد.
علیرضا نادری، ضمن اشاره به صحبت‌های دکتر مجید سرسنگی، گفت:« این نفس نیمه جان تئاتر، با زحمات خیلی‌ها تا امروز ادامه یافته است. ابتدا باید مشخص کنیم که برای چه کسی صحبت می‌کنیم. همین کارهای نصف نیمه در شرایط خوبی شکل نگرفته است. آیا شما فکر می‌کنید که مدیریت هنری مملکت نمی‌داند این طرز دانشجو گرفتن درست‌ نیست؟ چرا، می‌داند. قرار است دانشگاه تعدادی کارمند برای ادارات تئاتر تربیت کند. همین بس است حتی اضافه هم هست.»
او تصریح کرد:«اگر منتظرید سیستمی اصلاح شود و آموزش عالی تحول پیدا کند، باید از زنگ انشاء مدارس آغاز کرد. هدف دانشگاه‌ها تربیت هنرمند نیست.»
هوشنگ هیهاوند نیز که مبنای صحبت‌های خود را بر نمایش گالیله استوار کرده بود، گفت:«اولین دیالوگ این نمایش می‌گوید: شما چرا کار می‌کنید؟ اگر تک تک بچه‌های تئاتر بتوانند به این سوال پاسخ دهند ما به حداقل خواسته‌هایمان می‌رسیم. امروز چند دانشجوی خوب حاضرند در شهرستان‌ها معملی بچه‌های مدارس را بکنند؟ کدام یک می‌روید؟ باز می‌پرسم شما چرا کار می‌کنید؟»
او با اشاره به جریان انقلاب فرهنگی در دانشگاه‌ها گفت:« در آن زمان بچه‌ها به این ضرورت رسیدند که خودشان کار کنند. مرکز تئاتر تجربی نیز با سختی بسیار ولی در چنین تلاشی شکل گرفت. آن زمان این مرکز دو میلیون تومان بودجه می‌گرفت و حتی حقوق برخی از استادان را می‌داد و آن‌ها موظف بودند که مثل استاد راهنما با دانشجویان کار کنند و استاد مشاور اجراها شوند. ولی در این مسیر و طی سال‌ها، آن جمله"شما چرا کار می‌کنید؟" از دست رفته است.»
اصغر فرهادی نیز خواست دایره مشکلات تئاتر از آموزش و پرورش، آموزش عالی و مدیران بازتر شود و به کل جامعه، مردم و دولت بسط پیدا کند. او ادامه داد:«تئاتر فرزند دو چیز است: امید و‌ آزادی. تداوم تئاتر و استفاده ابزاری نکردن از آن بسته به این دو چیز است. امید به آن که کسی حرف مرا می‌شنود، نقد می‌کند و حرف من در کسی تأثیر می‌گذارد و پس از آن آزادی. هر بار که در این کشور نسیم آزادی وزیده، تئاتر جان گرفته است. در دوره ما‌ اگر چنین سمیناری برگزار می‌شد، شور و شوق و لبخند موج می‌زد. آن سال‌ها فکر می‌کردیم که می‌شود با نفر مقابل ارتباط برقرار کرد و کارهایی حتی با ضعف تکنیکی تولید می‌شد. اما امروز در تئاتر نوعی یأس و ناامیدی دیده می‌شود. گویی این عبارت که همه چیز قبلاً بهتر بود باعث ناامیدی شده است و به هر حال خواسته و ناخواسته آزادی با پیمانه در اختیار گذاشته می‌شود. این واقعیتی است که در تئاتر ممنوعیت‌ها بیشتر است و آن هم به دلیل رو در رویی آن با مخاطب و زنده بودن آن است.»
وی در تکمیل صحبت‌هایش گفت:«کدامیک از مدیران فرهنگی را می‌شناسید که فرزندش را توبیخ کند که چرا تئاتر ندیده است؟ در نتیجه شما شاهد یک تئاتر پرزحمت و بی‌اعتقاد هستید. قبول کنید که مقداری از این مشکلات به دست من، شما و سرسنگی حل شدنی نیست.»
عرفانی نیز با اشاره به بخشی از تذکر علیرضا نادری مبنی بر این که چرا می‌گویید گذشته دهه طلایی تئاتر بوده است، گفت:«در گذشته عصر طلایی وجود نداشت. اگر به یاد بیاورید سال 63 در آتلیه‌ها را بسته بودند و هیچ یک از کارهای من در آن سال‌ها اجرا نشد.»
دکتر خاکی نیز با اشاره به برخی کج فهمی‌هایی که امروز نسبت به تئاتر وجود دارد و دشمنی جامعه تئاتر با خودش گفت:«صحبت‌های ما نتیجه‌ای نخواهد داشت چون هیچ یک از مسئولان تئاتر، رؤسای دانشگاه‌ها و وزارتخانه را نمی‌بینم. در حالی که آنان وظیفه داشتند که در این سمینار حاضر باشند.»
اصغر فرهادی در بخش دیگر این جلسه به ارتقای حس زیبایی شناسی به جای آموزش تئاتر تأکید کرد و گفت:«زمینه چنین درکی باید در کلیت جامعه به وجود آید. هر نوع شلختگی و زشتی در محیط اجتماع، سلیقه کودک را خشک و عقب مانده نگاه می‌دارد. برای چنین کودکی آموزش هنر یک سم است و او را با یک تضاد عمیق و بیمار مواجه می‌کند.»
علیرضا نادری نیز بر سه عنصر جهان‌بینی، زیبایی شناسی و توانایی نقد در سیستم آموزش مدارس تأکید کرد و افزود:«منظور ما از آموزش تئاتر در مدارس تشکیل گروه تئاتر نیست بلکه مقصودمان تقویت این سه عنصر مهم است. کودکان باید جهان‌بینی، فلسفه و تاریخ بیاموزند، درک زیبایی ‌شناسی ‌کسب کنند و توانایی داوری داشته باشند.»
این نشست با نقد آثار ‌به نمایش گذاشته شده و پرسش و پاسخ حاضران ادامه یافت.