در حال بارگذاری ...
...

حمید امجد و آسیب‌شناختی تئاتر دانشجویی:

تمایزی بین تئاتر حرفه‌ای و تئاتر دانشجویی وجود ندارد

نیلوفر رستمی:‌دومین سخنران آخرین روز سمینار تئاتر دانشگاهی‌، حمید امجد بود. او در ابتدای صحبت‌هایش خطاب به حاضران گفت که فقط می‌خواهد چند سوال در حوزه آسیب‌شناسی تئاتر بپرسد و سوال‌های ذهنی‌اش را با صدای بلند با ما در میان بگذارد و خواست که مخاطبان، جواب‌های عادی ذهنی که معمولاً در آستین دارند، ندهند، بلکه درباره‌اش فکر کنند. ‌امجد جوابی ‌نمی‌خواست!‌ قرار بود تحقیقی را با زبان طنز درباره تفاوت‌های تئاتر دانشجویی و تئاتر حرفه‌ای در قالب پرسش و پاسخ ‌در میان بگذارد. تحقیقی جالب و شنیدنی‌.
حمید امجد؛ مؤلف و کارگردان، صحبت خود را با طرح این سوال آغاز کرد که تفاوت‌های تئاتر دانشجویی و حرفه‌ای چیست؟ آیا تفاوت در تولید است؟ یا در نحوه عرضه؟
امجد در پاسخ به این پرسش گفت:«به نظر من چون تهیه کننده هر دو دولت است و دانشجوها و حرفه‌ای‌ها معمولاً با هم کار می‌کنند بنابراین تمایزی در قسمت تولید وجود ندارد، همچنین در ساختار تولید، اجرا و متن‌ها هم چندان تفاوتی دیده نمی‌شود. تئاتر عام پسند، آوانگارد و تجربی در هر دو حوزه تئاتر دانشجویی و حرفه‌ای کار می‌شود. در تئاترشهر اجرای دانشجویی و حرفه‌ای در کنار هم به روی صحنه می‌رود، پس‌ نحوه عرضه هم شبیه به هم است.»
امجد در ادامه درباره تفاوت آرمان‌ها و ایده‌ها گفت:«تا جایی که من دیدم در تئاترهای دانشجویی، آموزشگاه‌های تئاتری و حتی در میان حرفه‌ای‌ها، جریان عمدتاً با بکت و... شروع می‌شود و‌ ته‌اش به بازیگری یا نویسندگی سریال‌های تلویزیونی می‌رسد. دوست ندارم اسم ببرم، اما چند نفر از استعدادهای تئاتر دانشجویی دوره قبل اکنون سریال ساز شده‌اند؟! اکثر کسانی که اکنون در تلویزیون کار می‌کنند، ‌قبلاً حرفه‌ای‌های تئاتر بودند.‌‌»
در ادامه امجد درباره اشتراک‌های‌ این دو حوزه گفت:«به نظرم یکی از اشتراک‌های این دو حوزه عمر کوتاه‌شان ‌‌است. تئاتر دانشجویی، حتماً باید دوره‌ای را سپری کند و فقط در دوره‌ای معنا پیدا می‌کند و تئاتر حرفه‌ای هم پس از مدتی کار کردن به سمت سریال‌سازی و... کشیده می‌شود، ‌بدین ترتیب عمر هردوشان کوتاه است. به خصوص از آن جا که ما قبیله‌ای هم زندگی می‌کنیم، اگر کسی در میان‌مان موفق شود، طبیعتاً چشم دیدنش را نداریم، حالا اگر به تلویزیون هم نرود، امیدواریم که اساساً ناامیدش کنیم از رفتن به جاهای دیگر. با این وضعیت فکر می‌کنید آدم‌ها چقدر می‌توانند دوام بیاورند و عمر مفید کاری داشته باشند؟! جوانمرگی یکی از عارضه‌های فرهنگی جامعه ما است.»
امجد در ادامه صحبت‌هایش گفت:«از لحاظ فن و تکنیک‌ هم الزاماً دانشجویان ضعیف‌تر از حرفه‌ای‌ها نیستند. اساساً مسیر کسب مهارت‌ها در جامعه ما خیلی مشخص نیست. من خیلی یادم نمی‌آید که سطح دانشم در دوره تحصیل در دانشگاه خیلی تغییر کرده باشد، فقط در این وسط چیزهایی مثل نفرت، بی‌اعتمادی و توهم نظریه‌پردازی را یاد گرفتیم. ‌وضعیت تئاتر دانشجویی، نسبت به حرفه‌ای‌ها چندان متفاوت نیست و ادامه همان مسیر در تئاتر حرفه‌ای کشیده می‌شود.»
این کارگردان ادامه داد:«اساساً اشتیاقی به کسب مهارت و تجربه در میان دانشجویان و حرفه‌ای‌ها وجود ندارد و ورود به تئاتر تابع کسب مهارت، دانش و تجربه نیست، چون در کشور ما اساساً چنین سلسله‌ مراتبی وجود ندارد. پس تابع چه چیزهایی است؟ اصلاً روشن نیست! گاهی اوقات افراد از طریق حمایت دولتی وارد می‌شوند و گاهی از طریق توانایی در جذب مخاطب و...»
این نویسنده و کارگردان ادامه داد:«امروز در تئاتر حرفه‌ای و دانشجویی من مهارت نمی‌بینم، فقط مانیفست و نظریه‌پردازی‌های مختلف می‌بینم. حالا این که چطور هنرمندان ما هنرمند محسوب می‌شوند دلیلش ساده است؛ آن‌ها می‌توانند نظریه ‌و مانیفست بدهند.»
در ادامه حمید امجد‌ آثار دو نسل را بی‌تعارف رونویسی از دست یکدیگر دانست و گفت:«تنها چیزی که اکنون ما شاهدش هستیم، ارائه مانیفست‌های گوناگون، خلق مکتب‌های خلق الساعه تک نفره، اختراع شعبه‌های جدید تئاتری در جهان که البته اصلاً وجود خارجی ندارند و فقط نماینده داخلی در ایران دارند. تولید مانیفست‌ها و...»
‌‌با ‌‌امجد ‌به عنوان جمع‌بندی گفت:«نمی‌خواهم ناراحت‌تان کنم، اما به نظرم نقاط مشترک این دو حوزه بسیار زیادتر از تفاوت‌هایش است. آخرین اشتراک این دو حوزه را به عنوان مد یا موج تازه می‌نامم، این مد یا موج اصالت غریزه است، در جاهایی مانند تالار نو یا کارگاه نمایش کارهایی اجرا می‌شود که فقط در آن‌ها وجود غریزه کافی است. حالا رسیدم به اصل مطلب، این که تئاتر ما نیازمند دانش، پژوهش یا مطالعه نیست، فقط غریزه برایش کافی است. براساس غریزه، کارهایی می‌کنیم که حتی نمی‌توانیم به بازیگرانمان توضیح بدهیم چه می‌کنیم، به هم می‌گوئیم داریم براساس اصالت غریزه کار می‌کنیم‌ دور هم هستیم و کار می‌کنیم‌.)‌ اما غریزه یک چیز رازوارانه ـ درونی و اسرارآمیز است و عجیب است که در بستر تئاتر حرفه‌ای، اکتفا به غریزه و دادن مانیفست‌ها و کانون‌های نظریه‌پردازی نسبت به تئاتر دانشجویی بیشتر شده است. اکنون سر میزهای کافه تریای اصلی تئاترشهر تکلیف تئاتر مشخص می‌شود و تئاتر دانشجویی هم تمام تلاشش را می‌کند تا زودتر به دور این میزها راه پیدا کند. در واقع تمام سعی‌ ما در همین چیزها منتهی می‌شود.»
امجد در نهایت گفت:«واقعیت این است که ‌‌تئاتر فعلی ما به اسطوره، آئین و سنت بازگشته است. این پدیده اسطوره‌وار قبیله‌ای(تئاتر امروز) هیچ ربطی به هنرمند متفکر و تئاتر جدید ندارد فقط رجعتی به گذشته است بدون ارتباطی با هنر، آن دوره‌های دور هم اسمش را هنر نمی‌گذاشتند.»