نمایش در رابطه با درونمایه آن، یک ملودرام ناتورالیستی است، رویکردی دروننگر به یکی از موقعیتهای ایستگاهی زندگی یک خانواده دارد که ظاهراً به نظر میرسد نقطه توقف باشد و راهی به جلو یا آینده نداشته باشد
نمایش در رابطه با درونمایه آن، یک ملودرام ناتورالیستی است، رویکردی دروننگر به یکی از موقعیتهای ایستگاهی زندگی یک خانواده دارد که ظاهراً به نظر میرسد نقطه توقف باشد و راهی به جلو یا آینده نداشته باشد
حسن پارسایی:
وقتی انسان در خود گم میشود و احساس میکند از چرخه یک زندگی معمولی برون افتاده و رنج و عارضهمندی همیشه و در همه حال زندگی او را تهدید مینماید، چگونه میتواند خودش را بازیابد؟ آیا او در موقعیتی شبیه یک ایستگاه گیر افتاده و تنها راه رهاییاش ارجاع به خودِ واقعیت و نهایتاً نوعی شوک وارد کردن به روان ایستا و بدون انعطاف خویش است تا بلکه"برون شدی" بیابد و به حرکت درآید؟ ... و آیا در این میان اعتقادات عمیق او میتواند همانند"مسیح" همه رنجها و آلام را بر او هموار نماید؟
نمایش"عید پاک" اثر آگوست استریندبرگ و به کارگردانی حسن باستانی بر آن است که جوابهایی به این سوالات بدهد. "پیتر سوندی" در کتاب"تئوری درام مدرن" آثار آگوست استریندبرگ را به عنوان"درام ایستگاهی" معرفی میکند و مینویسد این نوع آثار بر"من منزوی در برابر جهان بیگانه" تأکید دارند و در آنها معمولاً چند پرسوناژ در جایی کنار هم قرار میگیرند و یک"ایستگاه کلامی" تشکیل میدهند. مجموعه این ایستگاههای کلامی نهایتاً به"درام ایستگاهی" موجودیت میبخشند. اگر به ساختار نمایش"عید پاک" توجه کنیم، میبینیم که چنین تعریفی در مورد آن صدق میکند. این اثر از لحاظ ساختار، "درام ایستگاهی" و در رابطه با درونمایه آن، یک ملودرام ناتورالیستی است، رویکردی دروننگر به یکی از موقعیتهای ایستگاهی زندگی یک خانواده دارد که ظاهراً به نظر میرسد نقطه توقف باشد و راهی به جلو یا آینده نداشته باشد. با همهیِ اینها استریندبرگ به زیبایی تمام در گره گشایی پایانی نمایشنامه، در جا ماندگی و تنگنای موقعیت را با ارجاع به یک رویداد ناتورال قبلی به نوعی رستگاری و رهایی پیوند میزند. نمایش شاخصههای نگره ناتورالیستیاش را در قالب جبر و محتومیت حاکم بر موقعیت خانوادهیِ مورد نظر متن، نشان میدهد، ضمن آن که بنمایهها و شناسههای آن نیز در نوع تفکر پرسوناژهای متن برون نمایی شده است. آنها همواره با واقعیتهای تلخ زندگیشان آمیختهاند و متنظرند تا با تلاطم هر حادثهای نابود یا از جا کنده شوند و اگر قرار است نجات یابند، نه به دلیل تلاش آنها، بلکه بنا به الزامات یک رخداد ناتورال قبلی است که در بطن حادثه اصلی شکل گرفته و یکی از مدیومهای خود زندگی محسوب میشود.
نمایش"عید پاک" طرحی(پیرنگ) بسیار قوی دارد، زیرا هر حادثهای به علت یا علتهایی ارجاع داده شده است. این اثر در کل نمایشگر رنج پایان ناپذیر بشر است که به تماشاگر فرصت تجربه کردن این رنج را میدهد و حتی آن را به شکل یک آموزه درمیآورد، یعنی زندگی پر رنج و نیز موجودیت خود انسان دردمند و قرینه آسمانیاش، یعنی"مسیح" را منشأ نوعی امتحان و به تعبیری مظهر"امتحان پاکی" تأویل میکند.
آگوست استریندبرگ در فضایی مذهبی نهایتاً انسان را به عنوان نافی و ناجی خویش معرفی مینماید.
در بازنویسی متن، بیشتر بر حفظ عبارات و دیالوگهای محوری تأکید شده است. گاهی احساس میشود که حلقهیِ ارتباطی بعضی جملات و دیالوگها گم شده است. این نمایش در کل بیانی دراماتیک دارد و دیالوگها موقعیت پرسوناژها را نشان میدهند.
در این نمایش برای هر وضعیتی یک شرایط قبلی وجود دارد و ارتباط بین آنها به موقعیت نهایی شکل میدهد. ضمناً صحنه افزارهایی مثل ساعت به نماد زندگی و قرینهای برای قلب انسان تبدیل شده است. باید یادآور شد که پرسوناژهای نمایش عید پاک به کارگردانی حسن باستانی از طریق رنج به رستاخیز و احیای درونی خویش میرسند و در این میان فصلهای سال نیز به نوبه خود بیانگر چهار دوره دلسپاری انسان به زندگی و رهسپاری و طی طریق او در مسیر پر رنج آن است که او را نهایتاً به پاکی میرساند.
پرسوناژ الینورا دقیقاً بیانگر معصومیت مسیح است و زوج نوجوان و زوج جوان، به ترتیب نشانگر دو موقعیت مترتب هستند که به دلیل طرح قوی اثر، به آسانی به هم منتسب میشوند و موقعیت زوج جوان را تحلیل پذیر میکنند.
از لحاظ اجرا باید گفت چون متن بر روان و درون پرسوناژها تأکید زیاد دارد باید عوامل بیرونی موجب تزاحم و تشتت معنارسانی نمایش نشوند و خوشبختانه طراحی ساده وحید لاری که همزمان صحنه افزارها و نمایههای لازم را هم دربردارد، قابل تأمل و پذیرفتنی است. نور نیز هم ارز با الزامات نمایش پیش میرود.
در نمایشهایی که وجوه عاطفی و درونی برجستهای دارند، موسیقی یکی از عوامل اساسی اجرا به شمار میرود. در نمایش عید پاک به کارگردانی حسن باستانی موسیقی به اقتضای درونمایه کمک شایانی به اجرا نموده و آهنگسازی"روزبه نجارنژاد" و گیتار"سوان اوهان" به گیرایی اثر کمک فراوان کرده است، مضافاً این که استفاده از موسیقی کلیسایی با توجه به درونمایه مذهبی اثر بسیار به جاست.
حسن باستانی در انتخاب بازیگران نیز موفق است، زیرا بعد از اجرا، تماشاگر علاقهمند به یک تئاتر جدی به این نتیجه میرسد که بهترین گزینهها برای اجرای این نقشها همین بازیگران هستند، همگی بازیگران به ترتیب، افشین زارعی، مرضیه صدرایی، شیدا خلیق، سیروس همتی، آسیه ضیایی و محمد اسدی بازیهای زیبا و گیرایی ارائه میدهند.
میزانسنهایی که توسط حسن باستانی در نظر گرفته شده، دقیقاً در ارتباط با محتوای اثر است و تماشاگر عیناً میبیند که موقعیتهای"الینورا" و"بنجامین" شبیه نوجوانی و اوایل رابطه"کریستینا" و "الیس" است، ضمن آن که حرکات، جابهجاییها، ژستها و حالات بازیگران با نوع دیالوگها سنخیت دارد.
نمایش عید پاک اثر آگوست استریندبرگ به کارگردانی حسن باستانی گرچه به احتمال زیاد تماشاگر معمولی و ناآشنای با تئاتر را تا حدی خسته میکند، اما به دلایل پیش گفته برای تماشاگر آشنا و علاقهمند به یک نمایش جدی و معنادار، نمایشی زیبا، عمیق و دیدنی است.