وقتی از طراحی صحنه حرف میزنیم، از چه میگوییم؟
خورشیدی:متأسفانه کارگردانها هم خیلی به کمک طراحان صحنه نمیآیند و آنها را مطرح نمیکنند و مثلاً نمیگویند که چقدر در موفقیت یک نمایش کارگردان نقش داشته، چقدر طراح صحنه و... حالا همه اینها پیشکش، ما واقعاً از چه میگوییم وقتی دانشجویان این رشته بعد از فارغالتحصیلی بستری برای کار ندارند و بیکار میمانند
نیلوفر رستمی:
اشاره:
تئاتر ما اگر نگوییم که بازیگر یا کارگردان محور است لااقل میتوان از فضای حاکم این طور دریافت کرد که به بقیه عوامل از جمله طراح صحنه، طراح نور و... نسبت به بازیگر، کارگردان و نمایشنامهنویس کمتر بها داده میشود.
طراحان صحنه ما بیشتر اجرا کننده طرحها و ایدههای کارگردانها هستند و کارشان به منزله ویترین نمایش تلقی میشود اگر چه که این دید نسبت به سالهای گذشته بسیار تغییر کرده است، اما همچنان ارزش و کاربرد طراحی صحنه در تئاتر هم ردیف با کارگردان و بازیگر تعریف نمیشود. در این گزارش کارگردانها و طراحان صحنه فعال در این حوزه درباره این نگرش اظهارنظرهای متفاوتی کردهاند.
خسرو خورشیدی
خسرو خورشیدی از طراحان صحنه و لباس با سابقه تئاتر کشور است که از سالهای اولیه انقلاب کارش را در حیطه طراحی صحنه تئاتر در ایران آغاز کرد. او همچنین سالهاست که به امر تدریس در این حیطه مشغول است.
خسرو خورشیدی با بیان این که هنوز طراحی صحنه مانند بازیگری و کارگردانی جدی گرفته نشده است، گفت:«خیلی کارهاست که در این مملکت جدی گرفته نشده، طراحی صحنه هم یکی از آنهاست. در سینما یک جای با عنوان لوکیشن انتخاب میشود آن وقت اسمش را طراحی صحنه میگذارند! در حالی که چیدمان صحنه بسیار متفاوت است با طراحی صحنه.»
خسرو خورشیدی ادامه داد:«نه تنها خواندن درام مهم است بلکه تبادل نظر و گفتوگو میان طراح و کارگردان در پرداخت ایدهها و ذهنیتهایِ مناسب بسیار مؤثر است. من که سالها زیر نظر طراحان بزرگ آموزش دیدهام، دیدهام که آنها ابتدا به ساکن ایدههایی برای طراحی یک نمایش دارند و بعد با گفتوگو با کارگردانها ایدهها پختهتر میشود و در نهایت در راستای کار قرار میگیرد. پیش میآمد که آنها در طول دو دهه طراحی صحنهیِ پنج اپرا را انجام دهند، اما هیچ کدام از آنها به هم شبیه نباشد و هر بار با طراحی صحنه کاملاً متفاوتی تماشاگر روبهرو شود. مانند پزشکی که قطعاً بیمارانش را با روش 10 سال پیش مداوا نمیکند.»
خورشیدی افزود:«من این نظر را ندارم که خدای ناکرده طراحان ما چنین قابلیتی ندارند اما کمتر در کارهای آن جدیت و خلاقیت دیدهام.»
این طراح صحنه با سابقه تئاتر درباره عمده مشکلات طراحی صحنه فعلی گفت:«تماشاگران تئاتر در دهههای پیشتر آگاهی بیشتری نسبت به تئاترها داشتند، میدانستند که هر سالن چه برنامههایی دارند، اما اکنون که سالنها بیهویت شدهاند، تماشاگر نیز انگار که به قیمت رستورانها نگاه میکند. نه به کیفیت غذاهایشان، از سالنهای تئاتری استقبال میکنند و به این دلیل شاید طراحیهای خیلی خوب هم دیده نشوند. در مقابل اگر کاری از خارج بیاید با هزار عیب اما چون از آن طرف آمده، راحت میگیریم.»
خورشیدی افزود:«متأسفانه کارگردانها هم خیلی به کمک طراحان صحنه نمیآیند و آنها را مطرح نمیکنند و مثلاً نمیگویند که چقدر در موفقیت یک نمایش کارگردان نقش داشته، چقدر طراح صحنه و... حالا همه اینها پیشکش، ما واقعاً از چه میگوییم وقتی دانشجویان این رشته بعد از فارغالتحصیلی بستری برای کار ندارند و بیکار میمانند!»
سیامک احصایی
سیامک احصایی، طراح صحنه باسابقه تئاتر و سینما در این باره نظرات جالب و شنیدنی دارد. او میگوید:«من با بازیگرها و یا کارگردانهایی برخورد کردهام که به گمانشان تئاتر یعنی بازیگر. به اعتقاد آنها صرف نظر از نور، طراحی، متن و کارگردانی میتوان نمایشی را به مدد بازیگر روی صحنه برد و تماشاگر هم جذب کرد. اگر من که علاقهمند کار در تئاتر هستم این تعریف را بپذیرم برای بودن در تئاتر فقط مجبورم سراغ بازیگری بروم! اما اگر تخصصها درست تعریف شود، طبیعتاً هر کسی میتواند طبق علاقه و تواناییهایش کار کند اما متأسفانه در تئاتر ما هنوز این مسئله جا نیفتاده است. کارگردانها وقتی از طراح صحنه دعوت میکنند، در صحبتهای اولیهشان معمولاً میگویند که مثلاً من یک پله میخواهم سمت چپ صحنه، یک دَر انتهای صحنه میخواهم و... بعد از خودت میپرسی که تو برای چه آمدهای؟! در حالی که متن را خواندهای و حتماً ذهنیتهایی برای طراحی صحنه داری!»
احصایی ادامه میدهد:«کارگردانهای ما متأسفانه این ذهنیت را دارند که طراحان صحنه بیشتر در مقام اجرا کننده طرحها و ایدههای آنها هستند. در حالی که در کشورهای دیگر کارگردان قبل از شروع کار با نویسنده، طراح نور، لباس، صحنه و... جلساتی میگذارد تا به ایدههای کلی برسند، ایدههایی که طبعاً در پروسه کار بهتر و پختهتر میشود، اما در کشور ما کارگردانها وقتی چند جلسه از تمرینشان با بازیگرها میگذرد و به نتایجی رسیدهاند و در ضمن ایده هم برای طراحی صحنه دارد، طراح را دعوت میکنند و آن وقت طراح مجبور به پیاده کردن ایدهها با تعریف کارگردان و میزانسنهای مشخص شده میشود، خیلی از کارگردانهای هم که خودشان متن را مینویسند، در پروسه نوشتن تصویرسازی میکنند و بعد به طراح صحنه میگویند که ما دقیقاً چه میخواهیم. بالطبع پذیرفتن این مسئله برای خیلی از طراحان صحنه جالب نیست.»
این طراح صحنه با اظهار این نکته که این نگرش در حال تعدیل است، میگوید:«البته این نگرش در میان کارگردانهای جوان تعدیل پیدا کرده، اغلب برای کارگردانهای قدیمی طراحی صحنه جایگاه جدا و ویژهای ندارد و آنها تمامی مشخصات طراحی صحنه را میدهند حتی لوازم صحنه را، در این شکل طراح صحنه در مقام اجرا کننده طرح است. در حالی که طراح صحنه براساس متن و نظرات و تفکرات کارگردان باید فضای جدید را خلق کند، فضایی که خود به تنهایی، جدا از بازیگر و کارگردان معنا داشته باشد. البته امروز نسبت به گذشته وضعیت طراحان صحنه بسیار بهتر شده و به نظرم طراحان نیز با کارشان بر تسریع این روند تأثیر میگذارند؛ زمانی که متوجه باشند که آنها نباید اجرا کننده خواسته کارگردان باشند بلکه برای هر کاری باید ایدههای متعددی داشته باشند و بر سر ایدههایشان بحث کنند.»
پیام فروتن
پیام فروتن، طراح صحنه و مدرس دانشگاه در این باره میگوید:«به نظرم طراح صحنه نسبت به 10 ، 15 سال پیش جایگاه بهتری پیدا کرده و جدیتر به این شاخه از هنر نگاه میشود، اما هنوز هم جایگاه در خور شأنش را نیافته است. به نظرم این مسئله دو دلیل عمده دارد، اولین دلیل به سیاستگذاری مرکز هنرهای نمایشی برمیگردد. وقتی مثلاً مرتب مسابقات نمایشنامهنویسی، معرفی برترینهای سال در حوزه نمایشنامهنویسی و... برگزار میشود و از طرف دیگر دستمزد طراح صحنهای که 20 سال کار کرده، دارای مقاله علمی و کتاب است و تدریس هم میکند کمتر از یک بازیگر جوان تئاتر است دیگر تکلیف همه چیز در این حیطه روشن میشود! وقتی وضعیت به این شکل است قطعاً بقیه هم جدی به این مسئله نگاه نمیکنند.»
فروتن ادامه میدهد:«دومین دلیل به نگاه خود هنرمندان به خصوص کارگردانها برمیگردد آنها هنوز کارکرد هنرهای تجسمی در تئاتر برایشان جدی گرفته نشده است و به گریم، طراحی پوستر و بروشور، طراحی صحنه و لباس... چندان اهمیت نمیدهند و تمام تمرکزشان را معطوف بازیگر میکنند. به نظرم مرکز هنرهای نمایشی و هنرمندان باید در یک سو حرکت کنند تا به مرور این گونه هنرها هم به جایگاه اصلی خود برسند. اما گلایهای هم از پیشکسوتان تئاتر دارم. چرا بزرگترین کارگاه دکور طراحی صحنه خاورمیانه(کارگاه طراحی صحنه تالار وحدت) تعطیل میشود و تبدیل به سالن اپرای عروسکی میشود. در حالی که هنوز نمیدانیم جایگاه این نوع تئاتر برایمان چقدر است. وقتی چنین اتفاقاتی میافتد دیگر تکلیف ارزش یک چیزهایی مشخص میشود. انجمن طراحان صحنه خانه تئاتر در این باره نامه اعتراض آمیزی نوشت و خواستار جوابگویی از مرکز هنرهای نمایشی شد که نامه همچنان بدون جواب مانده است. یکی از دلایلی که من از انجمن طراحان صحنه خانه تئاتر استعفا دادم همین بود که به این نتیجه رسیدم این مؤسسه فاقد تأثیر در بدنه تئاتر است.»
محمد یعقوبی
از این منظر کارگردانها هم قطعاً نظراتی دارند، مثلاً محمد یعقوبی از جمله کارگردانهایی است که در کارهایش از طراحان صحنه استفاده میکند فقط یک بار و در اجرای جشنواره نمایش"قرمز و دیگران" خودش صحنه را طراحی کرده است که از آن هم به عنوان تجربه موفق یاد نمیکند.
محمد یعقوبی در این باره میگوید:«ما طراحان صحنه خوب زیادی داریم. من با چند نفرشان کار کردم که همگی تجربههای خوبی بوده است از جمله محسن شاهابراهیمی، منوچهر شجاع، ناصح کامکاری و رضا شاپورزاده.»
یعقوبی مهمترین مشکل را در این باره کمبود سالن و دو اجرا بودن نمایشها میداند و میگوید:«وقتی ما با کمبود سالن مواجه باشیم و برنامهها نیز خیلی مشخص نباشد بالطبع طراح صحنه نیز نمیتواند با فراغ بال طبق یک سالن طراحی کند، به خصوص که بعضی اوقات در دقیقه 90 سالنهای اجرا هم تعویض میشود. به همین دلیل خامیهایی را که در صحنه میبینیم و به گردن صحنه میاندازیم. در حالی که مشکل به شرایط تولید برمیگردد. مسئله دیگر دو اجرا بودن نمایشهاست که مسلماً لطمه جدی به کار طراحان صحنه وارد میکند و باعث میشود که نتواند ایدههای دلخواهش را پیاده کنند و به ناچار بسنده کنند به طراحیهایی که برای دو اجرا بودن مناسب باشد.»
وی میافزاید:«یکی از راهکارهای مهم که من همیشه پیادهاش میکنم، این است که مثلاً فرض میکنم نمایش"ماه در آب" توسط چند نفر کار میشود، مثل"مرگ فروشنده" یا"مرغ دریایی" که پنج نوع نمایش از آنها میبینیم، آن وقت فکر میکنم باید همه عناصرش تازه و ویژه باشد، مثلاً طراحی صحنه متفاوتی از کار ببینم در کنار بازیهای خوب.»
یعقوبی که وجود طراح صحنه را در کارهایش الزامی میداند، میگوید:«من یک بار در اجرای جشنواره"قرمز و دیگران" به دلایلی ناچار شدم که این اشتباه را مرتکب شوم و خودم طراحی آن را به عهده بگیرم، در آن تجربه مطمئن شدم که وجود طراح صحنه الزامی است. لااقل من از جمله کسانی هستم که نمیتوانم در این حیطه مسلط باشم. البته ایده زیاد میدهم اما باید کسی باشد که با من در این حیطه وارد تبادل نظر شود و بعد ایدهها را پیاده کند.»
جلال تهرانی
جلال تهرانی که مدتهاست در فضای تئاتر دیده نمیشود طراح صحنه تمامی نمایشهایش بوده است از جمله"هی مرد گنده گریه نکن" که آخرین نمایشی بود که از او در تالار اصلی روی صحنه رفت و یا"مخزن" و"تک سلولیها" در واقع میتوان به غیر از کارگردان عنوان طراح صحنه نیز به او داد!
تهرانی با این تعریف که اشرافی به وضعیت کلی تئاتر و طراحی صحنه ندارد، خواست تا فقط درباره کارهای خودش در این حیطه صحبت کند و گفت:«در شکلی که من تئاتر کار میکنم و روشی که بلد هستم، تمام عوامل صحنه از روزهای اول تمرین باید در کنار هم باشند. طبیعتاً طراح صحنه نیز از این قائده مستثنی نیست. طراح صحنه باید در طول تمرینها مرتب اتود بزند، نسبت به تغییرات پیش آمده منعطف باشد و طرحهای به روز داشته باشد. علت این که من خودم همیشه صحنهام را طراحی میکنم فقط به همین دلیل است که طراحان ما قائل به این پروسه نیستند. یعنی جا افتاده که با شرکت در یکی، دو بار جلسه تمرین و شنیدن صحبتهای کارگردان و خواندن متن طرح بزنند. در حالی که من با این روش کار نمیکنم. در حیطه طراحی نور، عبدالخالق مصدق همیشه در کنار گروه نمایش"هی مرد گنده گریه نکن" بود، بارها نورشان را منطبق با روند تمرینها تغییر داد و این رویه تا روزهای آخر تمرین هم ادامه داشت و پر از ایده و نظر بود. اگر طراحان صحنه ما هم بتوانند این گونه کار کنند صد در صد من هم طراحی را به متخصصاش واگذار میکنم.»
تهرانی افزود:«تعداد طراحان خوب ما کم نیست اما متأسفانه وقتی چند کار را با هم انجام میدهند دیگر وقتی هم برایشان باقی نمیماند که در طی پروسه تمرین یک نمایش مدام حضور داشته باشند و اساساً قائل به این گونه کار هم نیستند.»
محسن شاهابراهیمی
محسن شاهابراهیمی از دیگر طراحان صحنه و لباس تئاتر است. او که اساساً چنین دیدگاههایی را قبول ندارد، میگوید:«من هیچ وقت با مشکل خاصی برخورد نکردهام. کارهای من به دو گونه است و بستگی مستقیم به نوع ارتباط با کارگردان و طراح صحنه و نوع اثر دارد. تجربهام با محمد رحمانیان به این گونه بود که از ابتدا من در جریان شکل گیری نمایشنامه بودم و از همان ابتدا ایده برای طراحی صحنه میدادم که تأثیر میگذاشت روی نوع کارگردانی و ایدههای محمد رحمانیان. در مقابل رحمانیان نیز از ایدههایش درباره طراحی صحنه میگفت و من از لحاظ زیباشناسی به او میگفتم که آیا پیاده کردنش در صحنه جالب خواهد شد یا نه. اما تجربه با بیضایی چیز دیگری بود. او در متنش تمام فضاها را تصویر کرده بود و کاملاً ایدههای صحنه را در ذهن داشت و من میبایست نعل به نعل آن ذهنیتها را پیاده میکردم. بعضی از کارگردانها هم مانند آتیلا پسیانی اساساً طراح صحنه هستند و ایده کارگردانی و طراحی صحنه را با هم پیش میبرند. به هر حال من هیچ وقت مشکلی نداشتهام.»