تا نزدیک پایان نمایش که رویکرد کمیک غلبه دارد، نمایش به علت مفرح بودنش و نیز نوع نگاه خاص نویسنده قابل همراهی است، اما به محض آن که رویکرد جدی و شاخصههای ملودرام، لعاب کمدی را کنار میزند و جایگزین آن میشود، به تدریج تماشاگر را خسته میکند، پایان دوگانه نمایش هم بر تعلیق عاطفی مخاطب میافزاید، زیرا او با نتیجهای قطعی که حامل یک دریافت عاطفی و ذهنی همسان و همگون باشد، روبهرو نمیشود
تا نزدیک پایان نمایش که رویکرد کمیک غلبه دارد، نمایش به علت مفرح بودنش و نیز نوع نگاه خاص نویسنده قابل همراهی است، اما به محض آن که رویکرد جدی و شاخصههای ملودرام، لعاب کمدی را کنار میزند و جایگزین آن میشود، به تدریج تماشاگر را خسته میکند، پایان دوگانه نمایش هم بر تعلیق عاطفی مخاطب میافزاید، زیرا او با نتیجهای قطعی که حامل یک دریافت عاطفی و ذهنی همسان و همگون باشد، روبهرو نمیشود
حسن پارسایی:
وقتی پرسوناژها صرفاً حضوری برای خود دارند و میزان ارتباط، همپوشی و همنوایی آنها با هم کمرنگ شده است، هر کدام نهایتاً یک"تناقض" و"نقیصه اجتماعی" را به نمایش میگذارند. آنها تک تک تا حدی پذیرفتنی و حتی جالب جلوه میکنند، اما در کلیت متن، منشأ و موجه هیچ حادثه مهم و تأثیرگذاری نیستند و همگی در پایان نمایش از همان تعریف محدودی که در آغاز داشتهاند، فراتر نمیروند؛ هیچ غایتی هم بر آنها و بر خود متن مترتب نیست.
نمایش"همسایه آقا" به نویسندگی و کارگردانی حسین کیانی بیانگر و نشانگر این عارضهمندیهاست. متن نمایش از لحاظ ساختار و موضوع دوگانه است؛ یعنی برداشتی کمدی اجتماعی، همزمان با ملودرامی خانوادگی که درونمایهای مذهبی دارد، درآمیخته است. از آن جایی که همه چیز در یک ساختار ترکیبی جای داده شده است، نمیتوان آن را به یک"ژانر" معین منتسب کرد، اما در کل تا حدی ملودرام خانوادگی بر کمدی اجتماعی برتری دارد.
متن نمایش"همسایه آقا" بر تناقض و پارادوکس استوار است و این امر هم در دیالوگها و هم در موقعیت افراد خانواده که در جوار امامزاده زندگی میکنند، معنا پیدا کرده است. این افراد به طرز متناقضی به نسبت نزدیکیشان به امامزاده، از آن دورند و برداشتها و تأویلهای ذهنیشان به موقعیت، گفتار، رفتار و حتی به ذهنیت نهایی آنها حالتی کمیک داده است.
حسین کیانی رویکرد داستانی به متن ندارد و فقط به موقعیت و شرایط موجود خانواده میپردازد. در نتیجه بن مایه اصلی نمایش را نگرش ناتورالیستی تشکیل میدهد که فقط به آن چه هست، نظر داردو از هر گونه دغدغههای ذهنی متعالیتری بر کنار است.
دوگانگی متن که ناشی از ترکیب دو"ژانر" گوناگون است در پایانبندی آنهم اثر گذاشته و نمایش همزمان دارای یک پایان تلخ و یک پایان شادیبخش است؛ پایان تلخ آن به مردن و کشته شدن اغلب اعضای خانواده و تنهایی"حبیبالله" و پایان شیرین آن هم به ازدواج"کبوتر" با"سیدعلی محمد" مربوط میشود.
نمایش"همسایه آقا" به نویسندگی و کارگردانی حسین کیانی بیان صرف یک وضعیت است و توجهی به ساختاردهی و شاکلهبندی متن نداشته است. نگاه حسین کیانی بیشتر معطوف و مجذوب موضوع است.
باید افزود اتفاقاتی که برای فرزندان خانواده مورد نظر نمایش رخ میدهند، ریشهیابی نشدهاند و به این سوال مهم و اساسی که چرا فرزندانی که در جوار امامزاده بزرگ شدهاند، گمراهند جواب داده نشده است. بد بودن پدر یا مادر برای چنین مقولهای کافی نیست. لذا متن از لحاظ طرح و روابط علت و معلولی، اثری ضعیف و غیرقابل آنالیز محسوب میشود.
همه پرسوناژهای این متن تا حدی کمیک و دوست داشتیاند و شباهتهایشان به نمونههای برون متنیشان بسیار زیاد است و میشود گفت که همه آنها نمونههای کپی و تصویربرداری شدهای از خود جامعه هستند و اگر تماشاگر آنها را باور میکند به دو علت است:
اول این که برای او شناخته شده هستند و تماشاگر دادهها و دانستههای ذهنی خودش را هم به آنها اضافه میکند. دوم این که بازی بسیار خوب بازیگران به آنها جان بخشیده است.
در تئاتر، تفاوت پرسوناژهای یک نمایش با قرینههای بیرونی و واقعیشان این است که حضور اولیه آنها باید با"هستی بخشیِ ذهن" نویسنده که همواره براساس روابط نوین و غایتمندتری در دل یک داستان نمایشی جای میگیرد، تغییر کند، در حالی که در نمایش"همسایه آقا" آدمها کاملاً همان گونه هستند که در بیرون از نمایش میبینیم.
با همه اینها، چنین اثری به دلیل جسارت و جرأت نویسنده و در انتخاب یک رویکرد کمیک به یک موضوع بسیار جدی دارای ارزشهای نسبی است که اگر به طور منسجم و با تأمل بیشتری انجام میشد، میتوانست نمونه شاخص و متمایزی از یک نگاه نو به شمار برود. در حال حاضر آن چه حسین کیانی نوشته اثری بدون غایتمندی است و صرفاً از لحاظ دیالوگنویسی باید به آن اهمیت داد.
روند پیشبرد حوادث نمایش با دو نگرش کمیک و جدی ارتباط تنگاتنگی پیدا کرده است، طوری که تا نزدیک پایان نمایش که رویکرد کمیک غلبه دارد، نمایش به علت مفرح بودنش و نیز نوع نگاه خاص نویسنده قابل همراهی است، اما به محض آن که رویکرد جدی و شاخصههای ملودرام، لعاب کمدی را کنار میزند و جایگزین آن میشود، به تدریج تماشاگر را خسته میکند، پایان دوگانه نمایش هم بر تعلیق عاطفی مخاطب میافزاید، زیرا او با نتیجهای قطعی که حامل یک دریافت عاطفی و ذهنی همسان و همگون باشد، روبهرو نمیشود.
نمایش"همسایه آقا" به نویسندگی و کارگردانی حسین کیانی طراحی صحنه سادهای دارد. این طراحی که توسط نرمین نظمی انجام شده، فضای زیادی را برای مانور و حرکات بازیگران فراهم کرده است و از این لحاظ به جا و پذیرفتنی است.
نمایش"همسایه آقا" را باید اجرایی"بازیگر محور" تلقی کرد، زیرا اگر بازی بسیار خوب بازیگران نمیبود، چه بسا که نمایش بسیار خسته کننده و ملالآور میشد. همه بازیگران یعنی فریده سپاهمنصور، سیامک صفری، رویا میرعلمی، شهرام حقیقتدوست، هومن سیدی، امیررضا دلاوری و مهدی پاکدل بازیهای خوب و جذابی را به نمایش میگذارند. بازی فریده سپاهمنصور واقعاً تحسین برانگیز است.
موسیقی نمایش که تماماً موسیقی ایرانی و بیانگر سلیقه حیدر ساجدی است، بنا به موقعیتهای متناقضی که پیش میآید همواره تغییر میکند و در کل با روند نمایش همخوانی دارد.
میزانسنهایی که توسط کارگردان، یعنی حسین کیانی در نظر گرفته شده در راستای درونمایه نمایش است. میتوان گفت که در کل فاکتورهای اساسی روند پیشبرد نمایش در کارگردانی آن و بازی بازیگران خلاصه میشود. دیدن نمایش"همسایه آقا" برای علاقهمندان به بازیگری مفید است. ضمناً خود متن هم به دلیل تناقضات آن، دو ژانری بودنش، نگرش ایستا و ناتورالیستی نویسنده و حتی دوگانگی پایانیاش، حاوی دادههای آموزشیِ قابل توجهی برای شناخت و آسیب شناسی متن است.