دوره اول از این کارگاه همزمان با جشنواره تئاتر فجر به مدت 5 روز در همین مکان برگزار و با استقبال زیادی مواجه شد.
در این دوره از کارگاه طبق گفته برگزارکنندگان بنا بود که مباحث دوره قبل به شکلی عملی و البته مفصلتر ارائه شود.
دوره اول از این کارگاه همزمان با جشنواره تئاتر فجر به مدت ۵ روز در همین مکان برگزار و با استقبال زیادی مواجه شد. در این دوره از کارگاه طبق گفته برگزارکنندگان بنا بود که مباحث دوره قبل به شکلی عملی و البته مفصلتر ارائه شود.
نسیم احمدپور، علیاصغر دشتی:
اشاره:
«دوره دوم از سه دوره کارگاه آموزشی با موضوع "مدیریت تئاتر ایران و انگلیس" از 5 تا 10 اسفند 85 در خانه هنرمندان برگزار شد. دوره اول از این کارگاه همزمان با جشنواره تئاتر فجر به مدت 5 روز در همین مکان برگزار و با استقبال زیادی مواجه شد.
در این دوره از کارگاه طبق گفته برگزارکنندگان بنا بود که مباحث دوره قبل به شکلی عملی و البته مفصلتر ارائه شود.
6 اسفند ـ ساعت 9 صبح ـ خانه هنرمندان ـ اتاق نیلوفر
همه همان قبلیها هستند(شرکتکنندگان در دوره قبل) به علاوه یکی دو نفر جدید و از آنها(برگزارکنندگان ) دو نفر تغییر کرده است.
راجر به سیاق دوره قبل شروع میکند.
او از شرکتکنندگان میخواهد که در دو دایره ـ یکی کوچک و دیگری بزرگتر و در دل هم ـ دور هم بنشینند به طوری که هر دو نفر ـ یکی در دایره کوچک و دیگری در دایره بزرگ ـ روبهروی هم قرار بگیرند. سپس:
راجر: هر کدام به مدت سه دقیقه بگویید، در 5 هفته گذشته چه کردهاید؟
دو نفر تازه وارد از گروه برگزارکننده نیز در جرگه دایره نشینانند.
اعضای دو دایره ـ همانها که روبهروی هم بودند ـ برای هم میگویند آن چه را که تکلیف کردهاند براشان.
راجراز آنها که در دایره بزرگترند میخواهد که هر کدام به صندلی کناری نقل مکان کنند. به این ترتیب حالا ما زوجهای جدید داریم که هنوز حرفهای همدیگر را نشنیدهاند.
... و افراد به تناوب با نفر کناری جا عوض میکنند و هر کس بارها میشنود و میگوید.
راجر: نمیخواهم بپرسم در 5 هفته قبل چه کردید؟یا در سه سال آینده میخواهید چه کنید؟ میخواهم بدانم حرفهایی که شنیدید کدامش در ذهنتان مانده است؟ هر کدام جالب بود انتخاب کنید و به آن ادامه دهید.
ما یک دهان ویک گوش داریم پس باید بیشتر بشنویم ولی ما تمرکز میکنیم روی چیزی که میخواهیم بگوییم وچون خوب نشنیدهایم ارتباط درستی ایجاد نمیشود. بر اساس نظریاتی که شما در دوره قبل دادید پروژه جدید را برنامهریزی میکنیم.
(به نظر میرسد راجر درباره یادداشتهایی حرف میزند که شرکتکنندگان دوره اول باید بعد از اتمام آن دوره ارائه میدادند.)
راجر مینشیند و حالا دو نفر جدید باید بگویند که به چه دلیل در این کارگاه شرکت کردهاند؟ و اساساً نظرشان درباره آموزش"مدیریت هنری" چیست؟
"مهرداد سیف" هنرمند ایرانی مقیم انگلستان است که این بار راجر و گروهش را برای برگزاری کارگاه همراهی میکند.
سیف: به نظر میآید هنرمند بودن و مدیر بودن در گذشته جدا از هم بود ولی حالا این گونه نیست. ما باید مدیریت را یاد بگیریم تا در خدمت کارهای هنری باشد.
"کری" دیگر کسی است که چهرهاش برای شرکت کنندگان ناشناس است، او هم از دلیل حضورش در این کارگاه میگوید:
کری: من تحت تأثیر تجربه بسیار وسیعی که در گروههای تئاتر ایران وجود دارد قرار گرفتم و در این کارگاه میخواهیم کاری کنیم که بتوانید نظم بهتری به کارتان بدهید. من فکر میکنم دانش کافی، برای تحقق چنین طرحی وجود دارد و ما براساس آن عمل خواهیم کرد.
راجر از این که همه قبلیها(شرکت کنندگان دوره اول کارگاه) حضور دارند خوشحال است. او تأکید میکند که قوانین قبلی(قوانینی که در کارگاه قبلی به صورت شوخی و جدی وضع شده بود) به اعتبار خود باقی است.
و حالا قرار است نرم نرم برنامه دوره جدید کارگاه شروع شود، اما این بار به گفته"راجر" و"رز":
.... همه مایل هستند به صورت عملی تمرین کنند و ما این کار را در این دوره انجام میدهیم و بخشی از کارمان را سعی میکنیم در فضای عملی و تئاتری انجام دهیم و دربارهاش حرف بزنیم. صبحها در اتاق نیلوفر راجع به مباحث نظری میگوییم و بعدازظهرها در سالن تجربه(عزتالله انتظامی) همان کارها را عملی انجام خواهیم داد.
عدم حضور گِرگ و ا ستلا انگار ذهن همه را مشغول کرده است...
زهرا صبری: میشود دلیل عدم حضور آن دو نفر دیگر را بگویید.
راجر: آنها خیلی به شما سلام رساندند، ولی به دلیل مشکلات و این که وقت کافی نداشتند، نتوانستند بیایند. در بین دوستان ما خیلیها دوست دارند ایران را ببینند و به همین دلیل ما یک سیستم چرخشی داریم تا این امکان برای همه فراهم شود.
راجر کاغذهایی را بیرون میآورد، کمی بعد معلوم میشود اینها ترجمه تکالیفی است که در فاصله بین دو کارگاه شرکت کنندگان باید تحویل میدادند. از بین اسامی انگار سه نفر از قبل انتخاب شدهاند، راجر از"سپیده نظریپور"، "افشین خورشیدباختری" و"ساسان پیروز" میخواهد تا در مورد پروژههایی که برای راجر نوشتهاند، بگویند. گویا بسط و گسترش ایدههای این سه نفر همان کار عملی است که در این دوره باید انجام شود.
ایده افشین خورشیدباختری"برگزاری جشنواره بینالمللی تئاتر دانشجویی" است. خود او درباره این پروژه و دلایل انتخاب این ایده توضیح میدهید.
خورشیدباختری: ارتباطات برای تئاتر ما مهم است و دانشجویان تئاتر باید با اجراها، معلومات و اطلاعات جدید آشنا شوند، اگر دانشجویان به بهانه جشنواره بینالمللی تئاتر دانشجویی با این اطلاعات آشنا شوند دیگر معلومات آنها محدود به اطلاعات نظری نخواهد بود...
ایده"ساسان پیروز" تولید یک تئاتر مستقل است، البته پیروز از یک نمایشنامه مشخص عروسکی نام برده است که راجر با پروژه نمایشنامه مشخص مخالفت میکند و طرح را به صورت کلیتر و به عنوان تولید تئاتر مستقل مطرح میکند.
ساسان پیروز: پیشنهاد من در مورد یک تئاتر و یک شیوه اجرایی مشخص است، تولید تئاترهایی با هزینه محدود حتی در مکانهای شخصی بدون در نظر گرفتن حمایت دولتی و در سالنهای مجلل با تأکید بر کیفیت هنری کارها. البته اصلاً منظورم تئاتر سیاسی معترض یا رادیکال نیست.
طرح و ایده نهایی مربوط به سپیده نظریپور است. ایده"توسعه مخاطبان".
سپیده نظریپور: منظور از پروژه"توسعه مخاطبان" برقراری ارتباط بهتر و معنیدارتر بین مخاطب و تئاتر و چگونگی امکان گسترش آن است. ما میخواهیم راهحلی پیدا کنیم تا همه گروههای تئاتری بتوانند توسعه مخاطبان را تحقق بخشند. میخواهم بدانم گروههای تئاتری مختلف(و نه یک گروه تئاتر) چگونه میتوانند به صورت یک ائتلاف و با وحدت رویه کار کنند.
راجر هر یک از طرحها را به عنوان یک پروژه جداگانه مطرح میکند و از هر کس میخواهد یکی از این پروهها را انتخاب کند.
راجر: در این پروژهها همه باید با هم کار کنند و یکی نباید به عنوان راهبر وجود داشته باشد.
سه کاغذ بزرگ روی تابلو چسبانده میشود.
ـ "تولید نمایشنامه مستقل"
ـ "توسعه مخاطبان"
ـ "جشنواره بینالمللی تئاتر دانشجویی".
راجر: هر کس با ماژیک زیر عنوان هر یک از پروژههایی که مایل است اسم خود را بنویسد.
تولید نمایش مستقل
1- دانشور صابری
2- شهرام نوشیر
3- حمید ریشهری
4- بهاره انصاری
5- علیاصغر دشتی
6- نوشین حسنزاده
7- فرحناز اصغری
توسعه مخاطبان
1- حسن معجونی
2- مریم معترف
3- افشین خورشیدباختری
4- ساسان پیروز
5- مریم کاظمی
6- زهرا صبری
7- فریده امیرآبادی
8- الهام توکلینیا
9- سیامک احصایی
10- نسیم احمدپور
جشنواره بینالمللی تئاتر دانشجویی
1- سپیده نظریپور
2- آروند دشتآرای
3- سارا ریحانی
4- فرهاد شریفی
5- مهین صدری
6- فروغ قجابگلی
7- کیومرث مرادی
8- پریسا مقتدی
استقبال از پروژه"توسعه مخاطبان" بیش از دیگر پروژههاست. راجر به دلیل گستردگی این پروژه اجازه میدهد تا تعداد بیشتری در این پروژه ثبت نام کنند.
راجر: باید در گروهها به گونهای تقسیم کار انجام شود که اگر یک روز کسی نیامد، عدم حضور آن فرد کاملاً احساس شود. این کار یک کار گروهی است و همه باید درگیر آن باشند.
بعد از آن راجر برای هر گروه یک ناظر انتخاب میکند:
ـ "رز" ناظر گروه"جشنواره بینالمللی تئاتر دانشجویی"
ـ "کری" ناظر گروه"توسعه مخاطبان"
ـ "مهرداد سیف" ناظر گروه"تولید نمایشنامه مستقل".
در تالار عزتالله انتظامی لتههایی سالن را به سه بخش تقسیم کرده است. در هر بخش یک میز بزرگ و به تعداد کافی صندلی قرار دارد. روی میزها، کاغذهای 70 ×50 و تعدادی ماژیک و چسب قرار دارد، در هر کدام از سه بخش. کاغذهایی را که اسامی گروهها روی آنها نوشته شده، نصب کردهاند.
بعد از صرف ناهار، اولین جلسه گروهها برای برنامهریزی پروژههایشان آغاز میشود. راجر تأکید میکند که در روز آخر(پنجشنبه 10 اسفند) هر گروه باید به مدت 15 دقیقه برنامهریزی پروژه خود را ارائه کند.
7 اسفند 1385 ـ خانه هنرمندان ـ اتاق نیلوفر
روز دوم است.
راجر: قرار است یک فنجان چای برای راجر آورده شود. بگویید چه عوامل و ابزاری برای این کار لازم است...
... : آب جوش
... : قند
... : فنجان
... : کسی که چای را آماده کند
... : کسی که چای را بیاورد
... : کسی که چای را بخورد
و...
راجر: چه خطرات احتمالی برای این کار وجود دارد؟
... : قطع بودن آب
... : قطع بودن گاز
... : نبودن قند
و...
راجر: برای آماده کردن چیزی به سادگی یک فنجان چای هم باید طراح داشته باشیم. حتی باید خطرات احتمالی آن را هم در نظر گرفت.
بعد از این مقدمه نوبت به"کری" میرسد. یکی از تازه واردهای این دوره. او یک داوطلب میخواهد تا برای تمرین بعدی همکاری کند. خدیجه خداوردی داوطلب میشود. کری به او میگوید: از طرف یکی از اقوام نزدیکات به تو قهوهخانهای در نقطهای از کشور به ارث رسیده است، تو تصمیم داریم این قهوهخانه را به یک رستوران تبدیل کنی، برای این کار چگونه برنامهریزی میکنی؟ کری از همه حاضران میخواهد همکاری کنند، همه نظر میدهند. کری نظرات را روی تکه کاغذهایی مینویسد و روی تابلو میچسباند.
... : انتخاب آشپز خوب
... : تحقیق در مورد رستورانهای اطراف
... : تحقیق در مورد جمعیت
... : گذاشتن یک گروه کنسرت در گوشهای از رستوران
... : تنوع غذایی بالا
... : پخت غذاهای محلی
... : پایین بودن قیمت غذاها
و...
دهها و دهها مورد از موارد مورد نیاز برای تبدیل قهوهخانه به رستوران ارائه میشود. تقریباً تمام تابلو پر شده از کاغذهای کوچکی که کری موارد ارائه شده را روی آنها نوشته است.
کری: تمام جزئیات را باید نوشت. ما وقتی جزئیات کار را آماده میکنیم، یعنی میخواهیم، دچار اشتباه نشویم. باید طرحها و استراتژیها مشخص شود.
راجر: برای کاری مثل چای درست کردن باید مراحل زیادی را طی کرد چه برسد به یک پروژه. همه کارها نیز شبیه به هم و با مراحل مشابه انجام میشود.
... حالا تخته پر شده و همچنان حاضران مواردی را که به نظرشان میرسد ارائه میدهند. نظرات به شکل پراکنده و در مورد همه چیز ارائه میشود.
کری: ما باید برخورد خوشهای کنیم و کارهایی را که در یک دسته جا میگیرند، در کنار هم و در یک دسته قرار دهیم.
حالا با نظرات حاضران موارد پراکنده طبقهبندی شده و کری موارد نزدیک به هم را از دیگر موارد جدا میکند. تحقیقات، جذب سرمایه، گرفتن مجوز و...
... حالا روی تخته موارد روی کاغذها به چندین دسته جداگانه تقسیم میشود و از پراکندگی قبلی دیگر خبری نیست. مجموعه مواردی که زیرشاخه یک مورد قرار میگیرند در کنار هم هستند. سپس کری از حاضران میخواهد تا براساس مجموعههای موجود اولویت بندی کرده و بگویند کدام یک در اولویت قرار دارند...
...: انتخاب آشپز
...: تغییر دکور داخلی
...: تغییر دکور بیرون
...: تعویض فهرست غذا
...: گرفتن مجوز
...: تحقیقات
و...
و در نهایت پژوهش و بازاریابی در اولویت اول قرار میگیرد. حالا کری موارد را از سمت چپ تخته براساس اولویتها میچیند و هر اولویت را به زیرمجموعههای مورد نیاز تقسیم میکند. نرم نرم موارد به جدولی منظم برای برنامهریزی تبدیل میشوند.
کری: همیشه نقطهای برای مرور و بررسی دوباره باید وجود داشته باشد.
او در کنار اولویتبندی و برنامهریزی جایی را برای مرور اختصاص میدهد و میگوید: وقتی به این مرحله رسیدید، حتماً برگردید و از اول تمام موارد را مرور کنید تا جایی کاری ناقص و اشتباه انجام نشده باشد.
بعد از این که اولویتبندیها تمام شد، کری از حاضران میخواهد تا این برنامهریزی اولویتبندی شده را زمانبندی کنند. یعنی بگویند برای انجام هر کدام از موارد چه مدت زمان مورد نیاز است و در نتیجه در طی چه مدت زمانی امکان تبدیل قهوهخانه به رستوران وجود دارد.
کری: مرحله تحقیقات؟
...: دو ماه
...: یک هفته
...: سه ماه
و...
کری: مرحله گرفتن مجوز؟
...: سه ماه
...: یک ماه و نیم
...: دو هفته
و...
به همین ترتیب هر کس استدلال خود را برای مدت زمان مورد نظرش ارائه میدهد و در نهایت زمانبندی مشخص برای نقشه ترسیم میشود.
کری: در واقع برای یک برنامهریزی، یک مبداء(در این تمرین قهوهخانه) و یک مقصد(در این تمرین تبدیل شدن قهوهخانه به رستوران) باید مشخص شود و تمام برنامهریزیها در زیر مجموعه این مبداء و مقصد انجام میشود.
برای برنامهریزی پروژه باید مراحل زیر را طی کرد:
1- گردآوری موارد مورد نیاز
2- طبقهبندی موارد
3 – اولویتبندی موارد
4- زمانبندی موارد
راجر: ما معمولاً قبل از راهیابی به دنبال نتیجه میگردیم. این اشتباه است. ما باید به توالی راهی که در پیش داریم، فکر کنیم.
بر طبق الگوی قهوهخانه که کری مراحل آن را برای حاضران ترسیم کرده است، گروههای سه گانه باید پروژههای خود را برنامهریزی، اولویتبندی و زمانبندی کنند...
بعد از نهار در تالار عزتالله انتظامی گروهها کار خود را ادامه میدهند...
8 اسفند 1385 ـ خانه هنرمندان ـ اتاق نیلوفر
وارد اتاق که میشویم بلافاصله راجر ما را به سمت یکی از گروههای چند گانهای که در گوشهای از اتاق دور هم جمع شدهاند هدایت میکند. آنها که دیرتر میرسند، کمی بعد از دیگران گروه خود را تشکیل میدهند. راجر به هر نفر چند ورقی میدهد. روی یکی از ورقها توضیحاتی درباره شرکتی که مایل به انتخاب مدیر است نوشته شده و روی دیگر کاغذها اسامی چند نامزد برای انتخاب مدیر.
راجر خطاب به هر گروه: شما اعضای یک کمیته هستید که دور هم جمع شدهاید تا مدیر یک واحد صنعتی را انتخاب کنید. همه اطلاعات لازم در یادداشتها هست. در این یادداشتها واژگان و لغات ساختگی میبینید که اصلاً اهمیت ندارد. شما باید یک مدیر انتخاب کنید، اسامی ارائه شده هم نامزدهای مدیریت هستند، نیم ساعت فرصت دارید تا مدیر را انتخاب کنید. گروهها کار خود را برای انتخاب مدیر آغاز میکنند. بعد از نیم ساعت راجر درباره انتخابها از گروهها میپرسد و هر گروه انتخاب و دلایل انتخاب خود را میگوید. همه گروهها به یک پاسخ و انتخاب نرسیدهاند.
راجر: البته یک پاسخ و انتخاب قطعی وجود دارد ولی چیزی که در این تمرین برای من مهم بود تبادل و گفتوگوی گروهی شما بود. بعضی از گروهها متوجه شدند اطلاعاتی که به آنها داده شده متناقض است، بگویید چگونه به تناقض پی بردید؟
گروه الف: تصمیم گرفتیم یکی بخواند و همه گوش کنند، برای همین زود متوجه شدیم...
گروه ب: از همان اول فهمیدیم...
گروه ج: در لحظات آخر فهمیدیم، خیلی دیر...
راجر: چه مبنایی برای انتخاب داشتید؟
سیامک احصایی: ما تقسیم کار کردیم و هر کس بخشی را برآورد کرد. معیارمان این بود که چه کسی دارای سن کمتر، تحصیلات بالاتر و سوابق بهتر است و زودتر از بقیه وارد بازار کار شده است.
راجر: آیا گروهی بود که کسی را به عنوان رهبر گروه خود انتخاب کرده باشد؟
(همه گروهها سکوت میکنند)
راجر: پس چگونه خواستهها و معیارهای خود را پیش میبردید؟
(همهمه حاضران)
راجرا: بعضی موارد"مسئله" است، مسئله میتواند پاسخهای زیادی داشته باشد و با کاویدن پاسخهای مختلف میتوان به پاسخ قطعی رسید. ولی بعضی موارد"معما"ست، معما فقط میتواند یک پاسخ داشته باشد. تمرین ما یک پازل و معما بود و تنها راه رسیدن به یک پاسخ درست چیدن تکههای پازل بود.
(پچپچه شرکت کنندگان به دلیل زود پی نبردن به تناقضات یادداشت و عدم انتخاب صحیح مدیر، همچنان ادامه دارد و اوج میگیرد.)
راجر همه را به سکوت و دقت دعوت میکند.
راجر: زندگی این گونه است، این مسئله در رابطه با زندگی واقع بینانه نیز مصداق دارد. ما وقتی وارد جلسهای میشویم فکر میکنیم همه با یک اطلاعات میآئیم در حالی که هر کسی اطلاعات خودش را میآورد. شاید گاهی اطلاعات خیلی کوچکی که یک نفر با خود میآورد مهمترین اطلاعات باشد. مهمترین اطلاعات گاهی در دست جوانترین عضو گروه است، ما باید بفهمیم که چگونه این اطلاعات مهم را کسب کنیم. ما این تمرین را انجام دادیم تا بدانیم چگونه باید اطلاعات را به دست بیاوریم و چگونه به هم منتقل کنیم. ما باید این نکته را تشخیص دهیم، اطلاعاتی که دیگران دارند احتمالاً با اطلاعات ما فرق میکند، لطفاً جزئیات این تمرین را به کسی دیگری خارج از این جا نگویید تا اگر دوباره خواستیم این تمرین را با گروهی انجام دهیم این اطلاعات را نداشته باشند!
بودجه
بعد از استراحتی کوتاه مهرداد سیف به زبان فارسی با موضوع"بودجه" توضیحاتی ارائه میکند. او حرفهای خود را با نقل قول از یک بازاریاب بزرگ شروع میکند.
«هدف یک بیزنس در درجه اول پول درآوردن نیست بلکه خدمت به مشتریان است و خدمت به مشتریان، خود سود به همراه دارد.»
سیف با آوردن مثال از وضعیت یک رستوران و گسترش آن در بریتانیا سود پول حاصل از خدمت به مشتری را شرح میدهد.
...: فرق بیزنس با یک سازمان هنری غیرانتفاعی در این است که یک بیزنس وقتی پولش را درمیآورد به سهامداران خودش پول میدهد ولی یک سازمان غیر انتفاعی هنری این کار را نمیکند. ولی نقطه مشترک بین بیزنس و سازمان هنری غیرانتفاعی در این است که هر دو، برای پیشبرد کارشان به پول احتیاج دارند. یعنی در یک کار مدیریتی پول لازم است. هر فردی که در یک سازمان هنری غیر انتفاعی کاری انجام میدهد باید بداند که کارش یک نتیجه مالی دارد. بودجه زمان بندی یک پروژه تئاتری را به زبان مالی به شما میگوید. بودجه فقط زمان نیست بلکه اتفاقات، تحقیقات و مسائلی که پیش میآید هم باید در نظر گرفته شود.
بودجه به سه بخش زمانی تقسیم میشود:
* زمان گذشته:
به سابقه مالی گروه نگاه کنید؟
ـ آیا گروه سودی داشته است؟
ـ گروه چقدر درآمد داشته است؟
ـ گروه چقدر ضرر کرده است
ـ و...
* زمان حال:
در حال حاضر گروه چقدر پول در اختیار دارد؟
ـ آیا گروه بدهکاری دارد؟
ـ آیا گروه از کسی طلبکار است؟
و...
* زمان آینده:
ـ بودجه در زمان آینده فقط یک پیشبینی است
ـ باید روی خرج پول نقد کنترل داشت
ـ پولی که در اختیارمان است باید بیشتر از پولی باشد که میخواهیم خرج کنیم
پیشبینی بودجه؛ آن بودجهای است که ما انتظارش را داریم. این بودجه را حدس میزنیم و هرگز دقیق نیست.
بودجه دو قسمت دارد: 1- خرج 2- درآمد
خرج و درآمد هر کدام یک سرفصل دارند.
بودجه بیانیه خرج و مخارج سرفصلهای مختلف است. هر بودجه به خاطر وقایع احتمالی میتواند تغییر کند و طبق انتظار اولیه پیش نرود. ما باید پیشبینی که از بودجه میکنیم، طبق بهترین اطلاعات موجود باشد.
اگر یک بودجه واقعاً بخواهد عملی شود، مهم است که تمام افراد گروه خودشان را صاحب بودجه بدانند، یعنی این که زمانی که بودجه تهیه میشود با افراد مختلف دربارهاش حرف بزنند، همه افراد گروه باید درباره بودجه آگاهی داشته باشند.
ـ در مرحله فرآیند تهیه بودجه 5 مرحله وجود دارد:
1- اهداف
2- راهبرد دسترسی به اهداف
3- هزینهها
4- تخصیص منابع در میان سرفصلهای بودجه
5- مرور
مهرداد سیف: کم کردن پول به معنای کم کردن کیفیت نیست. باید ایدهآل خود را از کیفیت بدانیم، اگر ندانیم و بخواهیم بودجه را کم کنیم به کیفیت لطمه وارد میشود، باید بدانیم در قبال کم کردن هر مقدار از بودجه چقدر از کیفیت کار دچار مشکل میشود؟
مهرداد سیف در بین توضیحاتش درباره بودجه، مثالهایی از شرایط مالی گروهی که در انگلستان با آن همکاری میکند، میزند و اسلایدهایی از نمایشهای اجرا شده توسط آن گروه را نمایش میدهد.
مهرداد سیف: زمان تهیه بودجه باید بدانیم که تا چه اندازه وارد جزئیات شویم، گاهی جزئیات زیاد مشکل ساز است! باید چند بودجه داشت، بودجههای مختلف برای کارهای مختلف. در مرحله دیگر باید جزئیات پیشبینیها لحاظ شود، مثل فروش بلیط و درصد انتظاری که از آن داریم.
بحث به دستمزد هنرپیشهها کشیده میشود. انگار همه مایل هستند از وضعیت دستمزد هنرپیشهها در انگلستان بدانند.
سپیده نظریپور: دستمزد هنرپیشهها در انگلستان چقدر است؟ مثلاً یک هنرپیشه حرفهای چقدر دستمزد میگیرد؟ میخواهم تفاوتش را با دستمزدها در ایران بدانم...
مهرداد سیف: متفاوت است، من الان نمیتوانم دستمزد قطعی به شما بگویم، چون به خود هنرپیشه، پروژه و... بستگی دارد...
از گوشه و کنار اتاق نیلوفر اظهارنظرهای پراکندهای را که دو نفر، دو نفر یا خطاب به جمع درباره دستمزد هنرپیشهها وجود دارد، میشنویم. مهرداد سیف سعی میکند از لابهلای همهمهای که موضوع آن دستمزد هنرپیشه است بحث خود را به شکلی ادامه دهد.
...: همیشه باید هزینههای پیشبینی نشدهای را که مربوط به شرایط اضطراری است، در نظر بگیریم، ما باید از کل بودجه حداقل 5% یا 10% را برای شرایط اضطراری کنار بگذاریم.
او در توصیف شرایط اضطرای از گروه خود مثال میزند: هنرپیشهای که برای پروژهای دعوت به همکاری شده و بعد از یک هفته پروژه را ترک کرده است، از تهیه کننده دستمزد یک هفته خود را میخواسته است. از نظر سیف این هزینه در شرایط اضطراری است و بودجه پیشبینی نشده به حساب میآید.
در پایان بحث مهرداد سیف حرفهای خود را جمعبندی میکند.
مهرداد سیف: همیشه خدمت است که باعث پول درآوردن میشود. در کارهای هنری خدمت همان کیفیت است. اگر بدانیم کیفیت چیست با امکانات مختلف میشود آن را به نتیجه رساند. نباید برده پول شد، گاهی با کمترین بودجه هم میتوان به کیفیت مناسب رسید.
و حالا دوباره ساعت 30/12 و وقت ناهار.
و دوباره بعد از ناهار در تالار عزتالله انتظامی خانه هنرمندان، گروههای سه گانه کار خود را روی سه پروژه انتخاب شده ادامه خواهند داد...
9 اسفند 1385 ـ خانه هنرمندان ـ اتاق نیلوفر
ساعت 9 صبح است. راجر کارگاه را رأس 9 شروع میکند. مثل کارگاه قبل قرار است برخی از شرکت کنندگان از پروژهها و برنامههای خود بگویند.
شهرام نوشیر اولین نفر است.
ساعت از 9 گذشته و فقط، مریم معترف، سپیده نظریپور، نوشین حسنزاده، فرهاد شریفی، حمید ریشهری، شهرام نوشیر، اصغر دشتی و یکی دو نفر دیگر آمدهاند.
شهرام نوشیر در حال ارائه گزارش فعالیتهای خود است. او از گروه خانوادگیاش و نمایشهایی که در مناطق مرزی اجرا کرده است، میگوید. در کارگاه قبل نوشیر به طور مختر گوشهای از فعالیتهایش را تشریح کرده و حالا به صورت کاملتر از سفرها و اتفاقات و اجراهایش میگوید.
بعد از نوشیر نوبت به حمیدرضا ریشهری میرسد. خیلی خلاصه توضیح میدهد.
ریشهری: من این جمع را دوست دارم و مایلم برای ارتباط بیشتر شماره تماس یکدیگر را داشته باشیم. من حاضرم برای این جمع هر کاری که میتوانم انجام دهم.
نفر بعد پریسا مقتدی است. مقتدی در دوره اول کارگاه حضور نداشت و فقط در دوره دوم در کارگاه شرکت کرده است.
پریسا مقتدی: من تجربه کارگردانی 4 نمایش(2 نمایش بزرگسال و 2 نمایش کودک) و تجربه 14 عنوان بازیگری را در کارنامهام دارم، مدتی مدیریت هنری فرهنگسرای سرو را به عهده داشتم. 5 سال هم تجربه مدیریت تالار هنر. مایلم تا از آموزههای این کارگاه در مدیریت و کار هنریام استفاده کنم.
بعد از این که سه نفر از شرکت کنندگان زمینه کاری خود را معرفی میکنند، نوبت به کری میرسد. او هم در دوره اول کارگاه حضور نداشته و شرکت کنندگان مایلاند با زمینه کاریاش آشنا شوند.
کری: من در زمینه بازیگری و کارگردانی کار کردهام، در شرق شهر لندن کار میکنم، فقیرترین بخش لندن که بیشتر مهاجرنشین است. ما اجراهایمان را معمولاً در یک سالن 500 نفر انجام میدهیم. ما در آن منطقه این فرصت را پیش آوردهایم که اکثر ساکنان علاقهمند به تئاتر بتوانند اجرا داشته و داستان زندگی خودشان را نقل کنند. به این ترتیب در طی 50 سال اخیر آن منطقه به مرکزی، برای این که نویسندگان و کارگردانان مختلف بتوانند دیدگاههای خود را ارائه کنند، تبدیل شده است. البته ما به دلیل مهاجرنشین بودن منطقه سعی کردیم بیشتر، مهاجرین آسیایی و آفریقایی مخاطب قرار گیرند. آن جا تنوع فرهنگی وجود دارد و به بیش از 160 زبان در آن منطقه صحبت میشود، گویی در شرق لندن از همه دنیا نمایندهای وجود دارد و این برای کسی مثل من که کار تئاتر میکند، فرصت هیجان انگیزی است. به دلیل همن تنوع دائماً یک تعداد ایدههای جدید و نو در دستور کار ماست. در شرق لندن بیشترین درصد جمعیت، جوانان زیر 30 سال هستند برای همین ما یک فستیوال هنری جوانان را براساس ترکیب جمعیتی شکل دادهایم و یک برنامه منحصر به خود را در نظر گرفتهایم تا بتوانیم جوانان آن شهر را مخاطب قرار دهیم. این کار فرصتی است برای این که هنرمندان جوان ما با هنرمندان دیگر نقاط جهان در ارتباط قرار گیرند و کار یاد بگیرند و امسال تابستان این فستیوال را اجرا خواهیم کرد که البته روند آرامی دارد و ما اکنون در حال ارتباط با هنرمندان هستیم. ما هم مثل شما، برای انجام کارهایمان برنامهریزی میکنیم.
جذب سرمایهگذار
بعد از این معرفیها، امروز نوبت به"رز" میرسد تا با موضوع جذب اسپانسر و امکانات مالی که مطالب خود را ارائه کند.
رز: پول را از کجا باید تأمین کنیم؟
برای تأمین دیدگاهها و برنامههایمان باید از جایی پول تهیه کنیم. در گروه"لیفت" (Lift) همیشه میگفتیم اگر به کاری که میکنیم ایمان داشته باشیم، منابع مالی آن پیدا خواهد شد. پس به کاری که میکنید ایمان داشته باشید.
اول باید بینیم منابع درآمد چه چیزهایی هستند:
1- درآمدی که از طریق فروش بلیت، تیشرت و... کسب میشود.
2- یارانه(سوبسید) که معمولاً نهادهای دولتی و شهری تأمین میکنند.
3- برخی از شرکتها و اشخاص حقیقی علاقهمند که کمک میکنند(آنها چون به کاری که شما انجام میدهید باور دارند، به شما کمک میکنند.)
4- اسپانسرها(نهادهای تجاری که مارک معروف دارند و میخواهند مشتری جلب کنند)
5- کسانی یا نهادهایی(اشخاص حقیقی یا حقوقی) که احساس مسئولیت میکند.(آنها به غیر از سودآوری نسبت به کار شما احساس مسئولیت میکنند)
بحث دیگر این است که چگونه میتوانیم خدمات و کار هنری خود را عرضه کنیم. یکی از راهها این است که اسم گروه شما به عنوان یک مارک در همه جا باشد. مثلاً یکی از کارها تبلیغ یک اسپری سوسککش است در یک کنسرت(صدای خنده جمع) این مثال دور از ذهن است ولی روشن است که میتواند مخاطب را هدف قرار دهد و یک پشتیبانی سرگرم کننده باشد. کار نمایش ما ثبات ندارد، مثل کار کلاسیک نیست پس باید نوسانات و تغییرات را در نظر بگیریم. البته شرکتهایی هستند که ماجراجویی را بیشتر دوست دارند و مشتری را در جاهای غیرمتعارف جستوجو میکنند. برای رسیدن به هدف میتوان یک فعالیت مشارکتی را تعریف کرد که بین گروه هنری و یک شرکت رخ میدهد و هر دو طرف به هدف خود میرسند. البته برخی هم فعالیت غیرمالی انجام میدهند، مثلاً نهاد یا شرکتی چاپ مجله و... را میپذیرد. در واقع این روند توسعه آرام، اما پیوسته است. اگر یک بار خوب انجام شود، برای دفعات بعد ممکن است حتی پول هم بدهند. در تمام شرکتهای بزرگ افرادی هستند که خیالپرداز باشند و بخواهند به غیر از فعالیت خود کار دیگری هم انجام دهند، باید آنها را جذب کرد، این افراد میخواهند به مشتریانشان بگویند که ما کاری غیر از تجارت هم میکنیم.
کری: بعضیها ممکن است فکر کنند میشود خیلی سریع از طریق افراد حقیقی پولی درآورد، اما زوایای دیگری هم وجود دارد. مثلاً میتوانیم از این افراد بخواهیم به گروهمان بپیوندند و از این طریق کمک کنند. بحث پیوستن به گروه و خانواده خیلی مهم است، چون افراد احساس تعلق و در نتیجه احساس وظیفه میکنند. یک هرمی از این گونه کمکها وجود دارد. باید به افراد زیادی مراجعه کنند و از هر کدام مقدار کمی پول بخواهید. ممکن است پول کمی بگیرد ولی وقتی که از تعداد زیادی بگیرید دیگری مشکلی نیست. از این طریق با آنها دوست میشوید، در تبلیغات اسم و آرم افراد را میگذارید، به آنها خبرنامهها و ویژهنامههایی را اختصاص میدهید یا به مهمانی گروه دعوتشان میکنید. حتی خدماتی بیشتر از پولی که از آنها میگیرید ارائه میکنید. این باعث میشود در طول یک سال آنها را بیشتر بشناسید و با زمینههای کاری دیگر آنها نیز آشنا شوید. بعد از آشنایی بیشتر میتوانید مبلغ بیشتری را از آنها بگیرید. البته آن خدماتی که ما به آنها ارائه میکنیم خدمات هنری است نه پول! مثلاً به این افراد زمان اجرا را میگویید تا زودتر بتوانند بلیت تهیه کنند یا بهترین صندلی را برای آنها رزرو میکنید، امکانی فراهم میکنید تا بتوانند با کارگردان ملاقات داشته باشند. بعد از سال دوم میتوانید پول بیشتری بگیرید و در عوض خدمات ویژهتری ارائه دهید. گاهی هم افرادی هستند که کمک میکنند و میخواهند گمنام بمانند. باید جوری برنامهریزی کنید که افراد را با سلایق مختلف جذب کنید.
رز: خب میبینید چه ایدههای متنوعی میتواند وجود داشته باشد. مثالهایی دیگری هم البته میشود درباره جذب پشتیبان پیشنهاد داد. برای این کار باید ارتباط ساخت، تا آن جا که ممکن است درباره چالش پیش روی خود خلاق فکر کنید و ببینید چه کسانی میتوانند کمک حال شما باشند.
برای جلب پشتیبان 5 مورد میتواند کمک کند:
1- باید هدف اصلی تعریف شده و واضح باشد.
2- باید نهاد و سازمان خود را با نیازهایش ارزیابی کرد.
3- باید بسته پیشنهادات برای پشتیبان را تدوین کرد.
4- باید در زمینه اسپانسرها و پشتیبانها تحقیق کرد.
5- باید به سراغ پشتیبان رفت.
بعد از بحث اسپانسر"رز" از"آروند دشتآرای" و"سارا ریحانی" که مدتهاست برای اجرای نمایش"پروانه یوغ" (در فرانسه)، به دنبال اسپانسر هستند و ساعتی قبل موفق به جذب اسپانسر شدهاند دعوت میکند تا شکل برنامهریزی و چگونگی جذب اسپانسر برای اجرا و سفر خود را تشریح کنند.
و حالا باز همان ساعت 30/12. و گروهها کار روی پروژه خود را عصر امروز هم در تالار عزتالله انتظامی ادامه خواهند داد...
10 اسفند 1385 ـ خانه هنرمندان ـ اتاق نیلوفر
روز آخر است. در دوره اول عصر روز آخر مهمان سفیر انگلستان بودیم و امروز همسر سفیر انگلستان مهمان کارگاه است.
همسر سفیر انگلستان: در آن مهمانی حضور نداشتم و حالا آمدهام کار شما را از نزدیک ببینیم.
*
امروز صبح روز ارائه سه پروژهای است که توسط سه گروه انجام شده است. افرادی از گروهها از ساعت 30/8 صبح آمدهاند و خود را برای ارائه پروژه در ساعت 9 صبح آماده کردهاند. کمی پراکنده گروهها از طبقه بالا(تالار عزتالله انتظامی) به اتاق نیلوفر میآیند. راجر از همه میخواهد بایستند و بعد هم کمی به آنها نرمش بدنی میدهد. یکی دو بار هم این کار را در کارگاه دوره اول انجام داده بود. بعد از آن برای انتخاب این که چه گروهی قبل از دیگر گروهها پروژه خود را ارائه کند، قرعهکشی میکند. قرعه به نام گروهی میافتد که پروژه"جشنواره بینالمللی تئاتر دانشجویی" را دارند. اما چون تعدادی از افراد آن گروه که وسایل ارائه پروژه با آنهاست نیامدهاند، از ارائه پروژه در این زمان خودداری میکنند.
راجر: ارائه باید به موقع و درست در زمان تعیین شده انجام شود. اگر قراری با اسپانسر داشته باشید، حتماً باید به موقع بروید، کسی که نظم را رعایت نکند، قابل اطمینان نیست و در کارهای دیگرش نیز برنامه ندارد.
گروه دوم پروژه"تولید نمایش مستقل است" شهرام نوشیر وظیفه ارائه پروژه را بر عهده دارد. هر گروه 15 دقیقه فرصت دارد تا پروژه خود را ارائه کند. در زیر فقط بخشهایی از سه پروژه ارائه شده توسط شرکت کنندگان در دوره دوم کارگاه تئاتر ایران ـ انگلستان میآید:
بخشی از پروژه"تولید تئاتر مستقل":
مدیر پروژه: علیاصغر دشتی، شهرام نوشیر
اعضای گروه: شهرام نوشیر، علیاصغر دشتی، نوشین حسنزاده، حمیدرضا ریشهری، فرحناز اصغری، دانشور صابری گیوی، بهاره انصاری
تعریف تئاتر مستقل: تئاتر مستقل تئاتری است با مختصات: گروه مستقل هنری، فکر خلاق و آزاد، اجرای آزاد، استقلال مالی(بدون نیاز به کمکهای مالی دولتی) مکان مستقل برای تمرین و اجرا، برای همه مردم باشد، با تأویلهای امکانپذیر از قوانین موجود.
چرا تئاتر مستقل:
ـ نگاه به توفیقات تئاترهای مستقل در دنیا
ـ موانع تئاترهای دولتی(کثرت افراد، کمبود امکانات و...)
ـ امکان انتخاب، پیشرفت بهتر هنری و تولید بالاتر
هدف کلی: نشان دادن یک الگو از تئاتر مستقل
حاصل:
ـ الگوسازی برای تئاتر مستقل
ـ تشکیل یک گروه تئاتر مستقل
ـ مدون کردن تعاریف تئاتر مستقل(به صورت سمینار و چاپ کتاب)
ـ گسترش و ترویج تئاتر مستقل
ریسکها:
ـ عدم جذب اسپانسرها
ـ طول کشیدن زمان صدور مجوز
ـ نرسیدن مبلغ فروش بلیت به مبلغ مورد نظر
ـ اختصاص دستمزد به افراد خارج از گروه
ـ عدم تطابق دستمزدهای مورد نظر پروژه با درخواستهای عوامل دعوت شده
شهرام نوشیر با کمک دیگر افراد این گروه بعد از ارائه موارد بالا به تشریح پروژه میپردازد. جدول برنامهریزی و زمانبندی پروژه روی تخته وجود دارد.
شهرام نوشیر: ما برای برنامهریزی این پروژه با نگاهی خوش بینانه پروژه را طراحی کردیم، هر چه سعی در فرار از سیستم دولتی در تئاتر داشتیم ولی متأسفانه نزدیک به یک سیستم درست شبیه سیستم دولتی، فقط کوچکتر از آن شدهایم. برای انجام این پروژه اجرای یک نمایش را در نظر گرفتیم. از زمان شروع تا پایان پروژه 6 ماه زمان انتخاب شد. برنامهریزی پروژه را به سه بخش زیر تقسیم کردیم:
1- پیش تولید 2- تولید 3- ارائه
در مرحله پیش تولید، تحقیقات، دریافت مجوز، بودجه، عوامل اجرایی، انتخاب سالن تمرین و اجرا، تبلیغات و... را بر طبق زمانبندی طراحی شده، در برنامهریزی قرار دادیم و در مرحله تولید، آغاز تمرینات، طراحیهای لازم و ساخت و ساز وسایل مورد نیاز را در برنامهریز لحاظ کردیم، در مرحله ارائه هم اجرای نمایش، برگزاری سمینار تئاتر مستقل، نمایشگاه عکس و... را مد نظر قرار دادیم. هر کدام از اعضای گروه نیز بر طبق تقسیم کاری که در گروه انجام شده است، توضیحاتی درباره حوزه کاری خود ارائه میدهند.
و...
بخشی از پروژه"توسعه مخاطبان"
مدیر پروژه: مریم معترف
اعضای گروه: حسن معجونی، زهرا صبری، ساسان پیروز، فریده امیرآبادی، مریم کاظمی، سیامک احصایی، عباس غفاری، مریم معترف و...
(توضیح: این پروژه توسط اعضای مختلف گروه ارائه شد)
مریم کاظمی: ما یک گروه تحقیقی شکل دادیم تا بدانیم چگونه میتوان مخاطبان را جذب تئاتر کرد. برای عمل کردن به این کار یک مدل فرضی(یک سالن نمایش در تهران) را در نظر گرفتیم. اگر در این مدل ما موفق به جذب مخاطب شویم، این مدل را میتوانیم برای سالنهای دیگر نیز پیاده کنیم. هدف ما توسعه مخاطب است. ما میخواهیم نتایج تحقیقات خود را به مدیران تالارهای مختلف ارائه کنیم.
مریم معترف: سالنی که ما انتخاب کردهایم"تالار مولوی" است، بنابراین ابتدا باید با موقعیت کنونی تالار مولوی آشنا شویم. تالار مولوی یکی از معدود سالنهای تئاتر در تهران است که در آن تئاتر اجرا میشود. امکانات ویژه اجرایی دارد، سابقه تاریخی دارد و در گذشته میزبان گروهها و نمایشهای خیلی خوب بوده است. دانشگاههای مختلف مخصوصاً دانشگاه تهران در نزدیکی تالار مولوی قرار دارند و در نتیجه موقعیت جغرافیایی تالار مولوی مرکز تردد بسیاری از دانشجویان است، در ضمن نماز جماعت هم در دانشگاه تهران برگزار میشود. کتابفروشیهای معتبر در آن منطقه قرار دارند. وجود چند موزه و چند پارک و از همه مهمتر نزدیک بودن تالار مولوی به تئاترشهر از جمله ویژگیهای موقعیت تالار مولوی است.
مریم کاظمی: گروه ما به این نتیجه رسید که با برنامهریزی دقیق میتوان در این پروژه به نتیجه رسید، اولین چیزی که در مورد برنامهریزی فکر کردیم، رسیدن به اطلاعات دقیق بود.
عباس غفاری(مسئول بخش تحقیقات پروژه): تحقیقات محیطی ما براساس:
1- مطالعات موقعیت جغرافیای شهری 2- مطالعات جمعیت شهری انجام میشود
ما تحقیقات خود را به مدت سه ماه انجام داده و بعد نتیجه آن را به شورای سیاستگذاری ارائه میدهیم.
مریم کاظمی: آغاز کار پروژه بهار 1386 خواهد بود. در تقسیم وظایف هم انتخاب مدیر، گروه تحقیق و شورای سیاستگذاری را مدنظر داریم.
حسن معجونی هم از 15 مشکل عمده برای جذب مخاطب نام میبرد. اعضای این گروه میگویند با مدیر تالار مولوی صحبت کردهاند تا این پروژه وارد مرحله عملی شود. سپس از زمانبندی و برنامهریزیهای خود میگویند و اظهار امیدواری میکنند تا پروژه به مرحله اجرا برسد.
بخشی از پروژه"جشنواره بینالمللی تئاتر عروسکی":
مدیر پروژه: سپیده نظریپور
اعضای گروه: خدیجه خدادادی، آروند دشتآرای، سارا ریحانی، فرهاد شریفی، مهین صدری، فروغ قجابگلی، کیومرث مرادی، پریسا مقتدی، سپیده نظریپور
توضیح: در ارائه این پروژه سپیده نظریپور مسئولیت ارائه را به عهده دارد و توضیحات او همزمان از طریق تصویر پخش میشود.
تعریف: جشنواره سالانه غیررقابتی بینالمللی تئاتر دانشگاهی، جهت آموزش علمی و گروهی و شیوههای اجرایی در سطح جهان و تبادلات فرهنگی ـ علمی برای دانشگاهیان
زمان برگزاری: این پروژه در تهران و در سال 1387 برگزار خواهد شد.
حامیان پروژه: 1) هنری:
الف: وزارت علوم ب: جشنوارههای دانشجویی سطح جهان د: فرهنگستان هنر
هـ : وزارت ارشاد و: یونسکو و: هنرمندان
2) اجرایی:
الف: وزارت علوم
ب: فرهنگستان هنر
د: جهاد دانشگاهی
هـ : بخش فرهنگی سفارتخانهها
و: سازمان میراث فرهنگی
و: شورای عالی دانشجویی
ز: بخش فرهنگی هنری شهرداریها
ح: شورای عالی انقلاب فرهنگی
ط: نیروی انتظامی
ی: نماینده شهر
3) مالی:
الف: مرکز هنرهای نمایشی
ب: فرهنگستان هنر
ج: وزارت علوم
د: سازمان فرهنگی هنری ایران و کشورهای دعوت شده
هـ : بخش فرهنگی سفارتخانههای کشورهای دعوت شده
و: سازمان میراث فرهنگی
ز: وزارت امور خارجه
ح: نویسندگان مجلس هر شهر
ط: اسپانسرهای خصوصی
4) عمومی:
الف: تماشاگران
ب: دانشجویان
تحلیل نقادانه از شرایط فعلی
1- نبود جشنواره آموزش بینالمللی دانشگاهی در ایران
2- عدم اهمیت دادن به تبادل اطلاعات فرهنگی و آموزشی بین فرهنگها و کشورها
3- عدم وجود اهداف مشخص کوتاه مدت و درازمدت در راستای برنامهریزی درازمدت
4- عدم وجود اعتبار کافی جهت ساخت سالنهای مجهز و تولید و ساخت برای اجرای کارهای باکیفیت
5- ضعف مالی جشنوارههای دانشگاهی در جذب اسپانسرهای خصوصی و وابستگی صرف به بودجه دولتی
6- نبود یک جشنواره دانشجویی همه گیر که در کل شهر و امکان عمومی اثرگذار باشد
7- عدم وجود انگیزههای دانشجویی جهت پیگیری موارد آموزشی
8- اجراگرایی صرف و اهمیت جلوه ندادن آموزش و کارگاه
اهداف: 1- آموزش 2- تعامل و تبادل علمی و فرهنگی 3- تجربه جدید گروهی ـ علمی
به گفته این گروه این جشنواره دانشگاهی با دعوت گروهها از 5 قاره جهت آموزش، تبادل اطلاعات، تعامل علمی فرهنگی با دانشگاهیان ایران در ایران و به طور چرخشی در کشورهای مدعو برگزار میشود.
این گروه در ارائه خطرات احتمالی(ریسکها) نیز موارد زیر را عنوان میکنند:
1- عدم حمایت مالی ناگهانی یکی از پشتیبانها
2- اختلال در روند کلاسها
3- نبود فضای لازم پیشبینی شده برای کلاسها
4- کم رنگ شدن بخش آموزشی
5- نبود تماشاگر کافی
6- حوادث احتمالی جانی
7- عدم تنوع در برگزاری کلاسها
8- عدم صدور مجوز برای محل کلاسها یا برگزاری
9- دلایل سیاسی برای عدم ارتباط بین قارهها
و...
نظرات برگزار کنندگان کارگاه درباره پروژهها
راجر: حالا میخواهم ملاحظاتی درباره ارائهها داشته باشم. شما وقتی بازخوردی از یک کار دارید، در مرحله اول با علامت سوال برخورد نکنید. وقتی بازخوردها را میشنوید اگر با علامت سوال برخورد کنید، حالت تدافعی خواهید داشت. خوب گوش کنید، فکر کنید و ببینید مسائلی که مطرح کردیم چگونه میتواند در آینده روی کار شما تأثیر بگذارد. آن چه دیگران میگویند، الزاماً درست یا غلط نیست، آن چه دیگران میگویند بازخوردی است از چیزی که احساس شده نه چیزی که گفته شده است.
نظرات درباره پروژه تئاتر مستقل:
راجر: این پروژه خیلی مناسب و دقیق تعریف شده بود و هدفمند بود. هدف آن هم فقط اجرای یک تئاتر نبود، هدف الگوسازی خیلی خوب بود. برنامههای شش ماهه که تدوین شده بود مقداری خوشبینانه بود. شما باید همه کارهای خود را به خوبی تحلیل کنید و بعد زمانبندی کنید. تقسیم کاری که انجام شده بود خیلی خوب بود، ولی روشن نبود هدفهای تأمین بودجه چگونه قرار است تحقق بخشیده شود. ریسکهای احتمالی را خیلی خوب مطرح کردید ولی یک طرح اضطراری برای احتمالات نداشتید.
مهرداد سیف(ناظر این پروژه): روز اول این گروه وقت زیادی را بر سر تعریفها گذاشت.
کری: در کل فرآیند تولید پروژههای زیر شاخه، خوب تعریف شده بود، هم برای فعالیتهای جاری پروژه، هم برای فعالیتهای آتی پروژه. زیر شاخهها خودشان میتوانستند فینفسه پروژههای بزرگ و کاربردی باشند. اگر هم قرار است این پروژه سالی یک بار برگزار شود باید براساس ابعادش برنامهریزی شود.
رز: کار خوبی انجام شده بود. چون تقسیمبندی پروژه به مراحل پیش تولید، تولید و اجرا خوب بود و تقسیم کار مناسبی هم انجام شده بود. روح خوبی در این کار وجود داشت که امیدوارانه و واقعبینانه بود.
نلسون: این پروژه یک پروسه کاری است. هدف آن ارائه یک مدل بود، اما متأسفانه خیلی خوب ارزیابی نشده بود.
نظرات درباره پروژه توسعه مخاطبان:
راجر: در این پروژه برآیندی که در مورد مخاطب به شکل عام باید ارائه میشد، شما درباره یک سالن ارائه دادید. من اول فکر میکردم ایده باید کلی پیش میرفت، ولی وقتی شما توضیح دادید فهمیدم، اشتباه میکردم، به این جهت که برای توسعه مخاطبان باید بازاریابی کرد و برای بازاریابی هم باید کارها روی یک نمونه خاص انجام شود. دلایلی که تالار مولوی میتواند به عنوان یک مدل ارائه شود را خوب انتخاب کرده بودید. بخش تحقیق برنامه و زمانبندی هم خوب بود. نکته دیگر وجود نظام ارزشیابی بود. تحلیل بسیار خوب و تفصیلی از ذی نفعان و شرکا انجام شده بود. طرح اضطراری مدیریت بحران را هم داشتید ولی روشهای اطلاع رسانی این پروژه را هم باید پیشبینی میکردید. 15 دقیقه وقت کوتاهی برای ارائه است، ولی باید این زمان را مدیریت کرد.
رز: چنین پروژهای که میخواهد به صورت یک مدل ارائه شود، باید به شکل مستند اطلاعات خود را جمع کند. مستندسازی بخش زنده و پویای خیلی از کارهاست. چه خوب که این پروژه قرار است در عمل پیاده شود و قطعاً این اتفاق میتواند بیفتد، البته زمانی که شما نظام ارزشیابی داشته باشید.
کری: خیلی جالب بود که برنامهای را تدوین کرده بودید. در مراحل مختلف باید با بازنگری و مستندسازی کارها را انجام داد. یک گروه کاری وقتی میخواهد کاری را انجام دهد نباید فکر کند که فقط اهداف من باید تحقق پیدا کند، بلکه اهدافش را باید زیر مجموعه اهداف دیگران در نظر بگیرد. ای کاش در مورد برنامهریزی جذب مخاطب بیشتر کار میکردید. در این ارائه کمتر راجع به چگونگی جذب مخاطب به طور عام صحبت شد و بیشتر درباره پروژه کار خاص صحبت کردید.
سیف: به دلیل این که چند نفر پروژه را ارائه میکردند خیلی خوب بود. جذب مخاطب از طریق شرکت کنندگان در نماز جمعه هم جالب بود. نباید فقط مخاطبانی که تئاتر را دوست دارند جذب کرد. بحث دیگر هم بحث بودجه بود که خیلی روشن نبود!
نلسون: تمام نکاتی که گفته شد درست بود...
نظرات درباره پروژه جشنواره بینالمللی تئاتر دانشجویی
راجر: گروه سوم قرار بود گروه اول باشند ولی آماده نبودند تا پروژه خود را به موقع ارائه کنند...
برای هر یک از زوایای پشتیبان کار، باید طرح اضطراری در نظر گرفت. هدف در این گروه مشخص بود. بحث مدت زمان دو ساله که در نظر گرفتهاید بستگی به گسترش کار دارد و باید دید آیا واقعبینانه است یا نه؟! شما اهداف درازمدت را در نظر گرفتید که قابلیت امتداد پیدا کردن در آینده را هم داشت. جالب بود که حامیانی را برای خود در نظر گرفته بودید. تحلیل خیلی خوبی از ذی نفعان خود داشتید. ما در این پروژه فهمیدیم بحث راجع به آموزش و سمینار و کارگاه بود، اما این که اجراها، چگونه اجراهایی خواهند بود اصلاً تعریف نشده بود. وقتی وارد جدول دو سالانه شدید من نگران شدم و دیدم، راجع به اجراها خیلی دقیق هماهنگی انجام نشده است. چگونه میتوان برای سفر به 5 قاره مدیریت کرد؟! این مشکل ساز خواهد بود و نیاز به بازنگری دارد. ریسکها جای کار داشت. برای حصول اطمینان باید با اسپانسرها قرارداد داشت. مسلماً اعتماد وجود دارد، ولی روش کار درست این است که همه اعتمادها، قولها و قرارها، به قرارداد تبدیل شوند.
کری: بخش تعاریف و ذی نفعان خوب بود، اما در رده اصلی، انگیزههای هنری این کار در تعاریف احساس نمیشد. این که چرا میخواهید این جشنواره را بینالمللی برگزار کنید خیلی روشن نبود...
سیف: لحظه اول مسائل روشن بود، ولی انگیزه خوب وارد کار نشده بود و شکل ارائه باید بهتر میبود. در صورتی که تصاویر ارائه شده با حرفها فرق میکرد شکل ارائه درست بود، نه این که همان حرفهایی که ارائه کننده از روی کاغذ میخواند، همانها هم روی تصاویر نشان داده شود!
رز: یک برنامه و پروژه بلند پروازانه با ایدههای متنوع بود، ولی قلب و روح هنری خوبی در آن وجود نداشت. نقش جشنواره خیلی روشن نبود، دیدگاه و رسالت هنری هم کمرنگ بود. عوامل ناشناخته بسیاری در این پروژه وجود داشت، به ویژه وقتی سطح، سطح بینالمللی است جای تحقیق دارد، ولی این پروژه خالی از تحقیق بود. این پروژه بزرگ زیر شاخههایی دارد که هر یک خود بزرگاند و نیاز به برنامهریزی دارند. برای برنامه این جشنواره 2 سال کم بود. نباید فکر کرد که آدم در یک برنامه میخواهد دنیا را فتح کند. برای انجام این کار نیاز به 10 سال وقت بود تا خرد خرد انجام شود. باید برنامه قابل اجرا و قابل مدیریت در یک پروژه بلند پروازانه تعریف شود.
جمعبندی نظرات
راجر: کار همه عالی بود. در این وضعیت باید یک برنده وجود داشته باشد و برنده این ماجرا تئاتر ایران است. آینده تئاتر ایران در دستان شما موفق خواهد بود. با این انرژی که ما از شما شاهد بودیم مطمئنم میتوانید این تئاتر را پیش ببرید.
***
راجر حاضران را به چهار گروه مساوی تقسیم میکند. هر گروه در ضلعی از اتاق نیلوفر مینشینند. به هر گروه دو کارت به رنگهای قرمز و سبز میدهد. روی کارت سبز حرف(X) و روی کارت قرمز حرف(Y) نوشته شده است. راجر درباره یک بازی توضیح میدهد که در این بازی گروههای حاضر در رقابت با خود او(راجر) قرار دارند و به ازای باخت باید مبلغی را بپردازند و در صورت برد مبلغی را بگیرند(این فقط یک قرار برای بازی است). از هر گروه نمایندهای انتخاب میشود تا با نمایندگان دیگر گروهها درباره تصمیمات جمعی مشورت کنند. این بازی تقریباً 30 دقیقه طول میکشد، برنده بازی راجر است! (از آوردن جزئیات بازی معذوریم!)
***
وقت ناهار است. بعد از ناهار قرار آخرین ساعات کارگاه در سالن عزتالله انتظامی است. لتههایی که سالن را به سه بخش تقسیم کرده بود برداشته شده و صندلیهایی گرداگرد مرکز سالن چیده شده است. در تمام وقت ناهار بحث و شوخی و گفتههای حاضران درباره خیانت یا خطایی است که یکی از گروهها مرتکب شده و این باعث برنده شدن راجر در بازی شده است. کنایه خطاب به گروهی که معتقد است فقط یک اشتباه باعث این اتفاق شده، از جانب اکثر حاضران ادامه دارد. گروهی که مرتکب خطا یا اشتباه شده به دفعات توضیح خود را ارائه میدهد. اما...
حالا قرار است سپیده نظریپور درباره فعالیتهایش بگوید. نیاز به پروجکشن دارد. پروجکشن نیست، از کامپیوتر همراه آروند دشتآرای استفاده میکند.
سپیده نظریپور: سپیده نظریپور هستم. از سال 69 کار تئاتر را شروع کردم. در 32 نمایش به عنوان بازیگر و 13 نمایش به عنوان کارگردان حضور داشتهام. در جشنوارههای داخلی و خارجی بسیاری شرکت کردهام. از سال 79 تدریس را شروع کردهام. تاکنون 8 بار جایزه بازیگری گرفتهام، 3 بار جایزه کارگردانی، سه بار هم جایزه طراحی صحنه. لیسانس تئاتر با گرایش طراحی صحنه دارم و فوق لیسانس تئاتر با گرایش کارگردانی. سه بار هم حضور بینالمللی داشتهام.
از روی صفحه مونیتور تصاویر نمایشهایی که نظریپور آنها را کارگردانی کرده است، پخش میشود و نظریپور درباره شیوه اجرایی نمایشهایش برای حاضران توضیحاتی را ارائه میکند.
***
راجر: میخواهیم درباره تمرین آخر صحبت کنیم. این تمرین چطور با زندگی بیرون ما ارتباط پیدا میکند؟
عباس غفاری: یاد گرفتیم یک گروه نباید برنده شود، بلکه منافع بقیه گروهها هم باید در نظر گرفته شود.
سارا ریحانی: باید به هم بیشتر اطمینان کنیم، همیشه یک بیاطمینانی وجود دارد، متأسفانه از یکدیگر میترسیم و هیچ وقت نمیخواهیم به هم اطمینان کنیم.
فروغ قجابگلی: به من درس خوبی داد. من به این نتیجه رسیدم که گاهی نباید مبارزه کرد. باید به سمت هدف رفت چون در هدف دیگران هم وجود دارند.
افشین خورشیدباختری: گروه، فقط دور هم جمع شدن چند نفر نیست، گروه از اول تا پایان با هم بودن است و پذیرفتن اشتباهات یکدیگر...
مریم معترف: ما وقتی یک گروه هستیم، این امکان وجود دارد که کسی بخواهد گروه ما را به هم بزند، همین اتفاق در این تمرین هم افتاد.
سیامک احصایی: وقتی خطایی در یک پروژه اتفاق میافتد، اگر به خطا درست نگاه کرده و تجزیه و تحلیل کنیم میتوان آن اشکال را از بین برد، ولی خطای دوم میتواند همه چیز را از ریشه خراب کند.
دیگران هم جسته گریخته حرفهایی برای گفتن دارند. راجر طرح اصلی این بازی را متعلق به یک ریاضیدان معروف میداند و از وجود شخصیتی مثل این ریاضیدان در فیلم"ذهن زیبا" نام میبرد.
راجر: ما وقتی در یک رقابت و مذاکره قرار میگیریم، آن قدری که به بردن طرف مقابل فکر میکنیم به باختن خودمان فکر نمیکنیم! در سازمانها هم همیشه میخواهیم دیگری برنده نشود، ولی فکر نمیکنیم که خودمان چگونه نبازیم. در سازمانهایی که بخشهای مختلف وجود دارند هر بخش آن قدر به فکر کار خود هست که از پیشرفت بخش دیگر میترسد. آنها نمیدانند اگر شکستی اتفاق بیفتد برای همه است. معمولاً اگر اشتباهی پیش بیاید همه به دنبال مقصرند، نه راهی که دیگر آن اشتباه رخ ندهد.
راجر از گروههایی در بریتانیا مثال میآورد که هم مشترک المنافع هستند و هم این که هر یک جداگانه کار خود را انجام میدهند. یک گروه شاید پول بیشتری دارد ولی در عین حال نیاز به کمک هم دارد، گروههای مشترک المنافع دنبال این مسئله هستند.
***
نگاه همه حاضران در کارگاه به سمت در ورودی میچرخد. حسین پارسایی رئیس مرکز هنرهای نمایش وارد کارگاه میشود، در گوشهای مینشیند. برخی از حاضران که با او آشنایی بیشتری دارند با تکان دادن دست یا سر سلامی عرض میکنند.
در زمان حضور حسین پارسایی، نلسون از طرف گروه بریتانیایی از مرکز هنرهای نمایشی به خاطر حمایتهایش برای برگزاری این کارگاه تشکر میکند و میگوید: جای تقدیر دارد که در شرایط دیپلماتیک نه چندان گرم بین دو کشور ایران و انگلستان، دوستان زمینه این گونه فعالیتها را فراهم میکنند.
***
کارگاه لحظات پایانی خود را پشت سر میگذارد، برگزار کنندگان کارگاه، حاضران در این کارگاه را اعضای یک شبکه ارتباطی میدانند که حتی میتوانند با شبکههای این چنینی بینالمللی در ارتباط باشند.
رز: به اعتقاد من ایجاد شبکههای ارتباطی این چنینی قلب تپنده اتفاقات تئاتری است. ایجاد این فضا یک اطمینان و اعتماد میخواهد. در این گونه فعالیتها هدف این است که افراد به هم نزدیکتر شوند تا با هم کار کنند. برای ایجاد یک بازاریابی، تبادل اطلاعات و تجربه منابع اصلی کار است. به صورت ناخودآگاه همه ما روزانه جزء شبکههای مختلف مثل دوستان، خانواده و همکاران هستیم. آن چه باعث بقای یک گروه میشود، احساس تعلق و نزدیکی به یک هدف است. شبکهها در سطوح مختلف هستند، برخی رسمی، برخی غیر رسمی، برخی با قوانین شهری و... ولی در هر شبکه یک هدف مشخص برای همه تعریف شده است. تمام مدیران گروههای تئاتری در بریتانیا با هم جلساتی را میگذارند و درباره مشکلاتشان با هم صحبت میکنند، نتیجه این میشود که در نهایت مثلاً با شورای سیاستگذاری تئاتر مذاکره میکنند. شما اول باید یک شبکه ابتدایی براساس منابع و تواناییهایی که دارید ایجاد کنید و بعد آن را گسترش دهید. بعد از آن اصول و قواعدش را مشخص کنید. در طی این سالها تجربه شخصی من نشان میدهد که کار ایجاد شبکه خیلی خوب است و میتوان دوستان زیادی پیدا کرد.
کری: تجربه من به شبکهای برمیگردد در شرق لندن و هدفم ایجاد جبههای واحد بود. چند جلسه اول دستاوردی نداشتیم، چون میخواستیم یکدیگر را بشناسیم و با زمینههای کاری هم آشنا شویم بعد از آن همه درک کردند که منافع مشترک چیست...
سیف: یکی از اهداف من امید به همکاری مشترک با هنرمندان ایرانی بوده و هست...
راجر: در حال حاضر شما عضو یک شبکه ویژه هستید، شما عضو شبکه راجر هستید(خنده حاضران) شبکههایی که تحت تأثیر من تشکیل شدهاند، در هر زمان میتوانند با من ارتباط برقرار کنند. یکی از علتهایی که ممکن است شبکه حیاتش تضمین نشود، این است که افراد فقط وقتی که با مشکل روبرو میشوند به شبکه مراجعه کنند. اگر با من در ارتباط بودید من فقط نمیخواهم مشکلات شما را بشنوم، بلکه میخواهم از موقعیتهای شما بدانم و با طرحها و برنامههایتان آشنا شوم. ما همگی به یکدیگر احتیاج داریم.
نلسون: مسلماً من هم با شما در ارتباط هستم، ما بیشتر دوست داریم از کارهایتان برایمان بگویید، همان طور که راجر گفت شما وارد یک شبکه شدهاید، ولی شبکهای تازهکار و روبهرو شد. در 10 سالی که ما این کار را انجام میدهیم، با سازمانهای مختلف کار کرده و تجربیات مشترکی داشتهایم. در ضمن سعی کردهایم شبکهای را با حضور همه کشورهایی که با آنها در ارتباط بودهایم، ایجاد کنیم. افراد این شبکه حدود 300 ، 400 نفر هستند و همه آنها مثل شما بودند. علت تشکیل این شبکه پیدا کردن دوستان بیشتر و انتقال تجربیات به یکدیگر است. مایل هستیم شما را هم وارد این شبکه کنیم، امیدوارم شما از این شبکه استفاده کنید و دوستان و تجربیات جدیدی پیدا کنید.
راجر: طولانیترین سفرها با گام اول آغاز میشود. شما در آغاز یک راه طولانی هستید، باید گام اول را برداشت و کسی هم که میداند گام اول چیست خود شما هستید.
راجر: چند دقیقه به کارگاه فکر کنید و به یک هدف واقعبینانه و قابل اجرا برای 6 ماه آینده خود بیندیشید. آن هدف را روی کاغذ بنویسید.
راجر و نلسون کاغذهای کوچکی را بین شرکت کنندگان توزیع میکنند. همه مشغول نوشتن میشوند. بعد از چند دقیقه...
راجر: خب اگر میخواهید وعدهای که با خودتان کردهاید را عملی کنید، حتماً وعدهتان را به دیگران بگویید، آن وقت حتماً عملیاش میکنید. پس حالا هر کس بایستد و آن چه را نوشته است به دیگران بگوید.
همه حاضران یک به یک میایستند و برنامه خود را میگویند:
الهام توکلینیا: ... کل کارهایم را نظم میدهم، موضوع پایاننامهام را انتخاب میکنم و روی آن کار میکنم.
نوشین حسنزاده: همکاریام را در به انجام رساندن پروژه تئاتر مستقل ادامه میدهم و به آموختن زبان انگلیسی میپردازم.
شهرام نوشیر: میخواهم طی 6 ماه آینده 2 نمایش را آماده کنم و به اتفاق خانوادهام 140 اجرا به مدت 70 روز در مرزهای ایران داشته باشیم.
فروغ قجابگلی: شروع به آموختن زبان انگلیسی میکنم. و فیلم کوتاهی که ساختهام را به جشنواره کودکان تاجیکستان ارسال میکنم.
حمید ریشهری: سعی میکنم بتوانم با همین بچهها یک شبکه تئاتر درست کنم...
دانشور صابری: ساختن یک کوره مجسمه سازی...
خدیجه خدادادی: مدیریت و برنامهریزی در همه کارها به خصوص در درس و زندگی...
بهاره انصاری: یک پیشنهاد دستیار اولی سینما دارم و یک پیشنهاد بازیگری روی هر دو فکر میکنم، برای شبکه طلوع افغانستان هم گزارشگری میکنم...
زهرا صبری: کارگردانی یک تئاتر عروسکی بزرگسال از اشعار مولانا...
مریم کاظمی: در صورت امکان با همین گروه پژوهشی که برای جذب مخاطب تئاتر کار کردیم، کارم را ادامه میدهم تا بتوانیم در صحنهها شاهد گسترش مخاطب باشیم...
فرهاد شریفی: دومین کارم را برای کارگردانی شروع میکنم...
سارا ریحانی: دلم میخواهد کارم را گسترش داده، از فضای کورئوگرافی بیرون آمده و به سمت مدیریت و زمانبندی حرکت کنم...
آروند دشتآرای: اجرای نمایش"راهشو پیدا کن" را در برنامه آینده خود دارم و روی اجرای داخلی و بینالمللی آن فکر میکنم، این کارگاه در این زمینه به شدت به من کمک کرده است.
سپیده نظریپور: تشکیل یک گروه پژوهشی برای ادامه دادن پروژه"جشنواره بینالمللی تئاتر دانشجویی" ...
پریسا مقتدی: در هر مسئولیتی که هستم با نگاهی نو(که در کارگاه به دست آوردم) میاندیشم، مخصوصاً به ایدههای نو برای جذب مخاطب.
عباس غفاری: چون دبیر اجرایی جشنواره بانوان شدهام از آموزههای این کارگاه در جشنواره استفاده میکنم، همچنان پروژه جذب مخاطب برای تالار مولوی را ادامه میدهم...
مهین صدری: باید بنشینم و یک متن نمایشی که مدتهاست در فکر نوشتن آن هستم را شروع کنم، قبل از این فکر میکردم قرار است چیزی به من الهام شود...
فریده امیرآبادی: ساخت یک فیلم کوتاه در کنار پروژه دانشگاهی...
مریم معترف: میخواهم برای جذب مخاطب در خانه نمایش برنامهریزی کنم...
بهنام متعارفی: میخواهم یک سالن را برای اجرای تئاتر تغییر کاربری دهم...
ساسان پیروز: تصمیم دارم تحقیقات آماری که در دوره قبل ارائه دادم را منتشر کنم. حالا باید به شیوه انتشارش فکر کنم، میخواهم از گروههای تئاتری برای انتشار آن کمک بگیرم.
افشین خورشیدباختری: اجرای طرح آموزشی تئاتر برای استانها و شهرهای دور افتاده به شکل عملی و کارگاهی و تشکیل 10 مرکز آموزشی در جاهای مختلف.
سیامک احصایی: اجرا کردن یک نمایش که سمت خودم در آن نویسنده و کارگردان است، همچنین پیدا کردن بازار کار داخلی و خارجی برای آن...
فرحناز اصغری: بازنگری در برنامههایم و بررسی دلایل عدم موفقیتهایم و برنامهریزی جدید براساس شیوهای که یاد گرفتم.
راجر همه کاغذهای در دست شرکت کنندگان را جمع میکند.
راجر: سعی کنید چیزی را که نوشتهاید، عملی کنید و اگر عملی نکردید، فکر کنید که چرا عملی نکردهاید. به همه چیز فکر کنید، به مشکلات پیش رو...
فکر میکنید چگونه میشود یک فیل را قورت داد؟ باید فیل را گاز گاز خورد تا تمام شود. اگر مشکل بزرگی دارید، مشکل بزرگ را به مشکلات کوچکتر خرد کنید و در نتیجه مشکل حل خواهد شد. موفقیتهای خود را پاس بدارید، نگران مشکلات نباشید، تمرکز کنید روی دستاوردهایی که داشتهاید.
***
راجر و رز کارتهای بزرگی را در دست میگیرند و در وسط دایرهای که گرداگردش همگی نشستهاند، میایستند. قرار است گواهی گذراندن این کارگاه به همگی اهدا شود. راجر انگار که اسامی برندگان اسکار را صدا میزند اسامی را میخواند و رز هم. شرکت کنندگان یکی، یکی میآیند و کارتهای گواهینامه خود را از دست راجر و رز دریافت میکنند.
و بعد از اهداء گواهینامهها:
راجر: از طرف خودم و دوستانم از شما سپاسگذاریم. ما وقتی به ایران میآمدیم، ایده و تصوری نداشتیم و در این جا گرمترین میزبانی و استقبال از ما شد...
رز: من خیلی تحت تأثیر این ارتباط قرار گرفتم و امیدوارم این ارتباط ادامه پیدا کند...
نلسون: در ماههای آینده با شما در ارتباط خواهم بود تا روابطی فعال داشته باشیم، امیدوارم فرصتی پیش بیاید تا شما را در بریتانیا ببینیم...
حسین پارسایی که بعد از امضای گواهینامهها به عنوان یک ناظر لحظات پایانی کارگاه را دنبال کرده است به شرکت کنندگان نزدیک میشود.
حسین پارسایی: من صمیمانه از برپایی این کارگاه تشکر میکنم. برگزاری این کارگاه تجربه خوبی بود. ما در تئاتر ایران نیاز به این تعامل داریم و به نظر میرسد فضای دانشگاهی جوابگوی نیازهای نسل جوان و خلاق نیست. این کارگاه با همکاری سفارت انگلستان و آقای اطبایی(که همیشه در این امور مشوق من بودهاند)، برگزار شد، تجربه خوبی بود که علاوه بر تکثیر باید تداوم داشته باشد. در حال حاضر فضاهای پژوهشی و آموزشی ما نیاز به بررسی و کار دارد. امیدوارم در برنامههای چهار فصل آینده چهار کارگاه برنامهریزی شده باشد و ما بتوانیم از هنرمندان جهان استفاده کنیم. در چنین محافلی جمعیت بین جلسات اول تا پنجم کاهش پیدا میکند. این کارگاه در روز پایانی با این جمعیت نشان میدهد که خوب بوده است.
(حسین پارسایی و حاضران و اتمام دومین دوره کارگاه تئاتر ایران ـ انگلستان)