"تئاترباید یک بنای نیمه کاره باشد. نمای بنای نیمه کاره روز به روز در تغییراست، خراب و آباد میشود. تئاتر نیز پیوسته در تغییر و تحول است و هیچ گاه کامل نمیشود
"تئاترباید یک بنای نیمه کاره باشد. نمای بنای نیمه کاره روز به روز در تغییراست، خراب و آباد میشود. تئاتر نیز پیوسته در تغییر و تحول است و هیچ گاه کامل نمیشود
ایرج زهری:
جشنوارهی تئاترآلمان وپرتقال از ١٠ تا ١٧ مارس ٢٠٠٧(١٩ تا ٢۶ اسفند ١٣٨۵)، درکلن
تاریخچهی جشنوارهی استودیو تئاتر کلن
خانم باستیانه فرانکه از مدیران استودیو تئاتر ِشهرکلن درگفتگویی که باوی داشتم گفت:" تئاترِ آنها درسالهای۶٠میلادی، با اندیشهی گفتمان فرهنگها وتجربه درتئاتروسینما پایه گذاری شد، امروزمکانی برای تجربه های هنری درزمینه های عکاسی، موسیقی وخاصه تئاتر از زمرهیِ مهمترین خاستگاه ِهای گروه های آزاد تئاترِآلمان است.
استودیوتئاترکلن دنباله روی برنامهی تئاترهای وابسته به شهر و دولت نیست؛ ازیک سو به جهت وابستگی علمی و فرهنگی به دانشگاه و از سوی دیگر به دلیل گرایش به تجربه، درجهت عبور از مرزهای هنرِ رایج حرکت میکند. دراین راستا هدف خود را نفی ِمرده ریگ تئاتر نمیداند، بلکه مُشوق و پشتیبان گروههایی است که به تحول ِتئاترِ امروز جهان می اندیشند، خطردرکارهنررا به جان میخرند، تا تئاتری نو وپویا بیافرینند.
تئاتر ما مستقل ازدانشگاه و شهر است. ما عضوِ انجمن بینالمللی تئاتر دانشگاهی IUTU هستیم. اعضای این انجمن، از ٨٧ شهر و ١٩ کشور جهان در امرِ معرفی و گزینش ِگروههای پیشروی تئاتر جهان، مشاور ما هستند.
بودجهی جشنواره را دانشگاه، ادارهی فرهنگ، دوبانک، روزنامهی"اشتات رِوو"، دوهتل از شهرِ کلن؛ وزارت فرهنگ ایالت "نورد راین وستفالن"، "دِ آ آ د، برنامهی هنرمندان برلن" و "انستیتو کاما اویِس" از کشور پرتقال، بدون هیچگونه دخالت در امرِ برنامهریزی هنری و امور مالی و اداری، تأمین کردهاند.
ما از سال ١٩٨٧ تا به امروز همه ساله، کناربرنامه های تئاتر و کارگاهها، برای گروههای حرفهای و تجربی ِآلمانی و٢٠ کشورِ دیگر، از جمله: لهستان، بلژیک، فرانسه، مجارستان، انگلستان، هلند، چک، ایتالیا، یونان، ایرلند، اسلواکی، اسپانیا، ترکیه وامسال پرتقال، با شرکت ١٣ گروه و٢٠ نمایش جشنوارهی مشترک دوگانه برگزار میکنیم".
برنامه های جشنواره
امسال استودیو تئاتر کلن موضوعِِ"عبورازمرزها" را برای جشنواره انتخاب کرده بود. هر روز ٣ نمایش در ٢ سالن روی صحنه میآمد ونمایش"سوفوکل را میل کنید"، درتمامی مدت جشنواره، درساعت یک بعدازظهر، درسالن ناهارخوری دانشگاه کلن اجرا میشد.
من در مدت ٣ روزی که درکلن بودم ٢ نمایش "راه نمک"، از"میسوآنسامبل"، و"همان خود منی" از" بروتو تئاترو"، ازکشورپرتقال و ٣ نمایش: "سوفوکل رامیل کنید"، "مهاجرت، یا درباره ی حذف زمان حال"، کارِداریوش یزدخاستی و" توتو واتومبیل دزد" ازگروه" تئاتر، بنای نیمه کاره " آلمان را دیدم.
"راه نمک" از"میسو" انسامبل ( لیسابون/پرتقال )
نوشته، آهنگ، اجرا از: میگوئل ازگوئیمه
میگوئل ازگوئیمه آهنگ ساز، شاعرونوازندهی سازهای کوبهای آنسامبل"میسو" را در سال ١٩٨۵ تأسیس کرده، درشیوه الکترو اکوستیک آهنگ میسازد و شعرهای آوایی میسراید. او برندهی جایزهی سال ٢٠٠٣ کمپوزیسیون EMS استکهلم آ سوئد و عضو چندین انستیتوی موسیقی الکترو اکوستیک جهان ازجمله برلن و توکیوست.
"راه نمک" اثری فلسفی و دراماتیک در نمایش ِپیوند و گُسستِِ عقل و جنون، شامل ٣ بخش: غیبت ِشاعر، کشف ذات ِِنوشتن، ریشهی موسیقایی واژه و جسم و جان دادن به آن.
"ازگوئیمه" دربارهی عنوان کارخود چنین مینویسد: "سپید است که کور میکند، سپیدی ِنمک است که میسوزاند، هیچکس در نور نمیبیند. نمک مادهی اصلی زندگی، آیینهی سفر، راه، الهام، تغییر و تحول و پرسش جاودانی است".
"ازگوئیمه"، در مقام بازیگر چگونگی خلق شعر را از طریق هماهنگی صدا، ژست و تصویرِ ویدویی؛ جنبههای موسیقایی و دراماتیک واژه را ازسویی با توجه به مفهوم و از سوی دیگر مستقل از مفهوم، با تکیه روی ِغنای صوت، به گونهای درخشان اجرا کرد.
"ازگوئیمه" با"راه نمک" راه تازهای را برای فرهنگ ِتئاتر تجربی و دانشگاهی باز کرده است. جای آن دارد که دانشکدههای تئاتر و موسیقی ایران ازمیگوئل ازگوئیمه دعوت کنند، تا نمایش خود را در ایران اجراکند، و برای علاقهمندان کارگاه بگذارد.
" تبعید، یا لغوزمان حال"
کار داریوش یزدخاستی ازهامبورگ
صحنه به گونه ای سه بعدی پارکینگی رامجسم میکند. شب ودیروقت است. زنی جوان روی نیمکت درازکشیده است. مردجوانی با دوستش به پارکینگ میآیند. باب گفتگو میانِ آن دو بازمی شود. زن که خانه زندگیاش را رها کرده، از بیگانگی میان خود و شوهر و خانوادهاش حرف میزند. جوان ازمبارزات بیحاصل نسل جوان سالهای۶٠ و بیآیندگی جوانان امروز میگوید. درطول صحبت ها و سکوتها زن جوان به این باور میرسد که سالها پیش ازاین با جوان دوست بوده است. جوان انکار میکند. محبت تعهد میطلبد. درقحط سالی ِعشق واژهی تعهد بیمعناست. درحالی که سکوتی آمیخته به تردید فضا را پُرکرده است، ناگهان تصویرِ ته صحنه که تا این لحظه ثابت بود به زنده میشود، حرکت می افتد: یک سواری وارد پارکینگ میشود.
این نمایش برندهی جایزهی جشنوارهی"شناگران"، برای کارگردانان جوان درتئاتر"کمپناگِل" (هامبورگ) بوده است.
"تبعید، یا لغوزمان حال" نقدی شاعرانه بر بیارتباطی و نومیدی نسل جوان آلمان ودر جهت بازی کاری چشمگیر بود.
داریوش یزدخاستی فرزند پدری ایرانی و مادری آلمانی فارغ التحصیل رشتهی بازیگری از مدرسهی هنرپیشگی هامبورگ است. او سال گذشته رمان"سمفونی مردگان" را نیز برای نمایش تنظیم کرده و به زبان آلمانی درتئاترِ"کمپناگل" شهر هامبورگ روی صحنه آورده است.
"توتو وماشین دزد"
از"آرنا الِی"، گروه " تئاتر، بنای نیمه کاره" ازشهرِ لایپزیگ
از مقدمهی نمایش
"تئاترباید یک بنای نیمه کاره باشد. نمای بنای نیمه کاره روز به روز در تغییراست، خراب و آباد میشود. تئاتر نیز پیوسته در تغییر و تحول است و هیچ گاه کامل نمیشود. گروه ما از آغازِ تأسیس درسال ١٩٩٩پیوسته در حال کشف و تجربهی تکنیکها، متنها و مکانهای تازه برای تئاتر بوده است. ازسال ٢٠٠۴ مسابقهی نمایشنامهنویسی برگزارمی کنیم وبرخلاف مسابقات معمول هیچ یک ازنوشتههای ارسالی را ناخوانده نمیگذاریم، بلکه نظرِ هیئت داوران را برای نویسنده میفرستیم و میکوشیم نویسنده و کارگردان را با هم آشنا کنیم. ما تاکنون دربرنامههای خود، کنارِ نمایشنامههای مدرن، پرفورمانس، نمایش رادیویی زنده، نمایشنامهخوانی و تئاتر در فضای باز اجراکردهایم".
ماجرای نمایش
نمایش حکایت"توتو" زن جوانی است که خاطرهی ارتباطهای ناکامش را با "ساموئل"، "رِی" و"جو" زنده میکند.
نمایش در سالنی که بیش از٣٠ تماشاگر گنجایش ندارد اجرا میشود. تماشاگران بر سه دیوار سالن نشستهاند. توتو وسط سالن پشت میزی نشسته، خنده به لب، حوصله سررفته، دوربین ویدئو به دست از تماشاگران فیلم میگیرد و هم زمان فیلم را روی دیوار سالن پخش میکند. و با این کار ما را دست میاندازد دوست اتوموبیل دزدش، جو، بیاعتنا به او مشغول کباب کردن مرغ است. آن دو برای خداحافظی به رستوران آمدهاند. جو عاشق توتو نیست، عاشق کیف پول اوست. توتو، عاشقان دلخسته و بیوفای خود را به یاد میآورد. هنرپیشهای که نقش جو رابازی میکرد، درنقش آنها ظاهر میشود. توتو، ناراضی از دنیا وقتی خانوادهای به ظاهرخوش و خندان را سرِ میزِ کناری میبیند، کارت ویزیت خود را در جیب شلوارِ پدرخانواده میگذارد و رستوران را ترک میکند، مرد دنبال او راه میافتد. روز بعد توتو از مرد، به این اتهام که قصد تجاوز به او را داشته به دادگاه شکایت میکند.
این نمایش بیشتر به جهت کاربازیگری، طراحی صحنه وکارگردانی باارزش بود.
"همان خود منی" نمایشی از" بروتو تئاترو"
نوشتهی"آرتور سِررا آرایوژو"، کارگردانان"آنا لوئنا" و"ژوزه والنشتاین"
در دیباچه میخوانیم: "آیا کسی هست که به دردِ عشق بمیرد؟ آیا عشق میتواند نوعی بیماری و در این صورت قابل علاج باشد؟ ما دو زوج عاشق را، در موقعیتی رمانتیک و در عین حال کمیک، همزمان: درقالب تئاتروفیلم نشان میدهیم..."
نمایش میان خیال و واقعیت حرکت میکند. نقشهای نمایشنامه هم روی صحنه هستند و هم در فیلم و جالبتر: درحالی که روی صحنه بازی میکنند خودشان را درفیلم هم میبینند.
"پِدرو" دارد درگوشهی خلوت شهر، ویدیو فیلم ناتمام ِ"آمادئو و الیزیو"اش را به محبوب خود "اینِس" و ما، تماشاگران نشان میدهد. درفیلم نظارهگر سالن یک سلمانی هستیم، "اِلیزیو" دارد مویِ " آمادئو "را کوتاه میکند. سپس آمادئو و الیزیو را در عالم واقع، روی صحنه! میبینیم که با هم دوست شدهاند. این بار فیلم، "پدرو" و"اینس" را نشان میدهد، که تک و تنها، روی صندلیهای آخرِ اتوبوسی نشستهاند. راننده از آینهی ماشین با لبخند آنها را دید میزند. بارِدیگر هر چهار بازیگر را روی صحنه میبینیم که به فیلم خود نگاه میکنند. این بار پدرو متوجه میشود که اینس به او اخیانت کرده است. کارِ پدرو به سکتهی قلبی و بستری شدن در بیمارستان میکشد. فیلم، آمادئو، الیزیو و اینس را نشان میدهد که به عیادت او آمدهاند. نمایش با این سؤال پایان می یابد: آیا سکتهی قلبی پدرو ریشهی فیزیکی دارد، یا ریشهی احساسی.
"همان خود منی" نه تنها از نظرِ ِفلسفهی دوگانگی و تعبیرِ آن از طریق نمایش همزمان روی صحنه و در فیلم، بلکه از جهت بازی درخشان هنرپیشگان در خور تحسین بود.
سرِمیزغذا - سوفوکل را مضمضه کنید
گروه تئاتر" عبورازمرزها" باهمکاری هنرپیشگان ازهامبورگ، زوریخ واشتوتگارت
نویسنده و کارگردان"دوروته آمایر"
بازیگران: دوروته آمایر، کیم بویرله، سارا هینن، بِرِن تونا، آهنگ سازوپیانیست: اشتفان گوچ
کوششی تجربی در هنر آشپزی به قصد نزدیکی با سوفوکل، نویسندهی یونانی، با ۴ بازیگر و ٢٢ تماشاگر
گروه درمقدمهای خطاب به تماشاگران مینویسد:
"در مقام مهمان برای صرف غذا تجربهی تازه و نادری خواهید داشت. شما نمایشنامهنویسان را از روی آثارِشان و برنامهی تئاترها میشناسید، ما درمقابل ازشما برای صرف ناهار دعوت میکنیم و برایتان نویسندهای را، این بارسوفوکل را در فهرست غذاهایمان آوردهایم. شیرین است، اشتهاانگیز است، راحت الهضم است؟ دردهان آب می شود، یا رودلتان میماند؟ احساس شما برای ما مهم است. تجربه کنید. خوراکی جدید برای حداکثر برای ٢٢نفر."
تماشاگران به سر میزِ شام دعوت میشوند. ۴ پیشخدمت با لباس رسمی، جلیقهی سیاه، پیراهن و شلوار سفید، و رویک بر چهره همچون در رستورانهای طبقههای بالا، درسکوت از تماشاگران پذیرایی میکنند. پیانیستی، او هم با رویک بر چهره حرکات کورئوگرافی شدهی پیشخدمتها را بانواهایی که به آواهای معابد و دیرها شبیه است همراهی میکند. پیشخدمتها به ترتیب و با آوای موسیقی: بشقاب، قاشق چنگال، دستمال سفره جلوی تماشاگران میگذارند. سپس غذا سرو میشود که عبارت است از: ورقهی بادمجان و پابریکای سرخ کرده، هویج و ماست موسیر. تشریفات سروغذا که به پایان میرسد، تماشاگران از حالت بهت درمیآیند، به خودشان جرأت میدهند و با احتیاط کارد و چنگال را با محتویات بشقاب خود آشنا میکنند. اینجا اتفاق عجیب و جالبی رخ میدهد: پیشخدمتان، مرزِمیان خود و تماشاگر/ مهمان را میشکنند، کنارِ آنها مینشینند، از روی بشقاب غذای آنها، هرچه را دوست دارند کِش میبرند و میخورند. تماشاگران/ مهمانان هم، نه به سرعت پیشخدمتها، کمی با تردید، فاصله و آداب معاشرت را دور میریزند و به محتویات ِبشقاب هم تجاوز میکنند.
با ضرب آهنگ پیانو نواز ناگهان صحنه تاریک و سکوت برقرار میشود. پیشخدمتان و مهمانان دوباره به اصل خود: آدم های متمدن ومبادی ِآداب رجوع میکنند!
نمایش"سرِمیزغذا ـ سوفوکل را مضمضه کنید"، چه ازلحاظ اندیشه، کارگردانی، بازی، صحنهآرایی و موسیقی کاری فوقالعاده بود. در گفتگویی که با اشتفان گوچ، آهنگ سازِ نمایش داشتم، گفت در مدرسهی هنرپیشگی هامبورگ میخواستیم برای امتحان بازیگری و کارگردانی کاری روی یکی از آثارِ سوفوکل انجام بدهیم. دوروته آمایر این ایده را پیشنهاد کرد، با رغبت پذیرفتیم.
در اروپا نامگذاری شاعران روی غذاها سابقه دارد. از آن جمله است "شاتو بریان" که نام شاعر و نمایشنامهنویس فرانسوی سدهی نوزده است. چه بسا که نام غذای خوشمزه و مشهورِ گیلان ما" میرزاقاسمی" نیز نام میرزاقاسم، شاعری گمنام باشد!
بوخوم ٣ فروردین ١٣٨۶- ٢٣ مارس ٢٠٠٧