در حال بارگذاری ...
نقد نمایش مرگ آنجل ها شرکت کننده از آمل به کارگردان: محسن اردشیرحاضر در بخش مرور فجر 35

پرفورمنسی در فضای شقاوت و وحشت ...!

ایران تئاتر_سید علی تدین صدوقی : نمایش مرگ آنجل‌ها مانند اکثر نمایش‌های ایرانی و خارجی شرکت‌کننده در این دوره از جشنواره فجر پرفورمنس است؛ یعنی نمایشی هشتاددقیقه‌ای که در قالب حرکت و در فضایی اکسپرسیونیستی با تأسی از تئاتر شقاوت و وحشت آرتوری شکل‌گرفته است.

  نمایش مرگ آنجل‌ها مانند اکثر نمایش‌های ایرانی و خارجی شرکت‌کننده در این دوره از جشنواره فجر پرفورمنس است؛ یعنی نمایشی هشتاد دقیقه‌ای که در قالب حرکت و در فضایی اکسپرسیونیستی با تأسی از تئاتر شقاوت و وحشت آرتوری شکل‌گرفته است. نمایش در خصوص زندگی و البته بیشتر مرگ ماهی‌های آنجل است. با نشانه‌هایی بصری و تصویری که کارگردان در نمایش گذاشته، مخاطب بالاخره درروند تئاتر متوجه می‌شود که اینجا داخل یک آکواریوم است؛ و ما داریم داستان مرگ ماهی‌های آنجل را می‌بینیم. مرگی که فجیع است و وحشتناک. مرگی دهشتناک که براثر حمله ماهی‌های گوشت‌خوار که اونیفورمی کاملاً قرمز به تن دارند رقم‌زده می‌شود.

کشتاری که توسط ماهی‌های گوشت‌خوار صورت می‌پذیرد دهشتناک است که البته بیشتر شبیه به جنگ و حملات انسان‌ها به یکدیگر است؛ و نه حیوان‌ها و ماهی‌ها .چون حیوان‌ها بسیار بیشتر در این زمینه از انسان، انسان‌ترند. ماهی‌هایی که لباس قرمز به تن دارند و زورگو هستند و خود و خواسته‌هایشان را تحمیل می‌کنند. نشانه‌ای از زورگوهای دنیای امروز انسان‌ها هستند.

گروه‌هایی مانند داعش، بوکوحرام و... درواقع ما کاملاً شاهد افکار و اعمال داعشی درصحنه هستیم. درنهایت پس از اتفاق‌هایی که در روند نمایش می‌افتد .مثل بیماری دختر یکی از لباس قرمزها که توسط یک آنجل درمان می‌شود. ماهی‌های قرمز باهم درگیر می‌شوند. آنجل‌ها از این موقعیت استفاده کرده و آن‌ها را می‌کشند. درانتها دختربچه ماهی گوشت‌خوار تنها می‌ماند .آنجل‌ها به او نیز حمله کرده و انتقام خود را از دختر بچه ماهی های لباس قرمز گرفته و او را می‌کشند.

نمایش در قالب کاری است پرفورمنس که به‌ظاهر داستان ماهی‌ها را می‌گوید ،اما در خصوص انسان‌هاست. انسان‌هایی که گاه و یا بهتر است بگوییم در اکثر موارد از حیوان‌ها بدتر و پست‌تر و دهشتناک‌تر می‌نمایند. انسانی که به‌اصطلاح اشرف مخلوقات است. خود را تا درجه زیر حیوانیت نیز تنزل می‌دهد. از جنگ‌های تاریخ انسان‌ها گرفته تا به امروز از چنگیز و مغول و تیمورلنگ و اشرف افغان و اسکندر مقدونی و... گرفته تا جنگ جهانی اول و دوم و هیتلر و استالین و فرانکو و پینوشه و اسرائیل و... این‌ها همه برگ‌هایی سیاه از تاریخ پر از قتل و غارت و تجاوز و خونریزی و ظلم و ستم و وحشت و دهشت و... انسان است ،که اوراق تاریخ بشیرت را سیاه کرده.

اگر حیوانات دنائت و ددمنشی دارند چیزی است که در وجودشان است. آن‌ها این‌گونه خلق‌شده‌اند و اقتضای طبیعتشان این‌گونه ایجاد می‌کند؛ اما در همین خوی حیوانی نیز حدومرزی برای خود قائل‌اند. یک شیر تنها زمانی که گرسنه است به شکار می‌رود آن‌هم یک آهو یا گوزن یا ... را شکار می‌کند نه همه گله را.  او حتی به سراغ حیوان مریض یا علیل می‌رود؛ یعنی به رشد طبیعی و درست گونه‌های حیوانی که در زنجیره غذایی او وجود دارند کمک هم می‌کند؛ اما انسان‌ها زمانی که سبوئیت شان خود را نشان می‌دهد و زبانه می‌کشد بسیار حیوان تر از حیوانات می‌نمایند. کارهایی را انجام می‌دهند که حیوانات را شگفت‌زده و شرمنده می‌کند.

و اگر نبود ایمان و اعتقاد به عالم امر و به خداوند یکتا و به ترس از عقوبت و بهشت و جهنم آنگاه می‌دیدیم که انسان‌ها در قتل وجنات و تجاوز و کشت و کشتار و...تا به کجا که نمی‌روند.

نمایش آنجل‌ها این سبوئیت حیوان ناطق و هوشمندی به نام انسان را در قالب داستان ماهی‌ها نشانمان می دهد؛ که البته کاری خلاقانه است.

اما نمایش با مسایلی روبروست ابتدا ریتم آن کند است . حرکات و مفاهیم تکراری در آن زیاد است؛ که ما درروند نمایش شاهد آن هستیم. دوما دادوفریاد و جیغ و کشتن ماهی‌های آنجل توسط لباس قرمزها و یا همان ماهی های گوشتخوار  و ظلمی که آن‌ها روا می‌دارند آزاردهنده می‌نماید؛ و چون تکرار می‌شود دیگر به موردی اذیت کننده تبدیل‌شده و اثر خود را نیز از دست می‌دهد. هرچند که شاید این به‌نوعی خواست کارگردان نیز باشد؛ اما باید تا حدودی در این مقوله پیشرفت. چون تماشاگر درنهایت می‌فهمد که منظور نظر نمایش چیست تکرار و فشار بیش‌ازحد روحی به مخاطب تأثیر عکس می‌گذارد؛ یعنی می‌خواهد هرچه زودتر نمایش تمام شده  و او از تالار خارج گردد.

از سویی زبان یا گویش ساختگی‌ای که کارگردان برای ماهی‌ها انتخاب کرده به کار لطمه زده است. اصلاً نیاز به این گویش من‌درآوردی و ساختگی نبود. چون حرکات و ماجرا به‌اندازه کافی گویا هست .این گویش بخصوص در لحظات تراژیک تأثیر عکس گذاشته و مضحک می‌نماید .تا جایی که در بخش‌هایی از نمایش که اوج لحظه‌های اسفبار و تراژیک و دهشتناک نشان داده می‌شود .مخاطب ناخودآگاه با شنیدن این گویش خنده‌اش می‌گیرد. بخش ماهی‌های دلقک ،هم طولانی است وهم تأثیر چندانی درروند ماجرا و درامی که داریم می‌بینیم ندارد. می‌تواند کوتاه‌تر و گویاتر شود؛ اما از این‌ها که بگذریم البته نه به طرز شگفت‌انگیز با نمایش قابل‌تأملی روبرو بودیم.

باید گفت تمامی بازیگران نسبتاً از بدن خوب و قابل‌انعطافی برخوردار بودند. صدایشان بلند و رسا بود. حرکات فرم به‌خوبی طراحی و اجراشده بود. طراحی لباس‌ها، گریم، ماسک‌ها، موسیقی. طراحی صحنه و دکور، طراحی نور همه باکمی اغماض در حد قابل‌قبول و دراماتیکی صورت پذیرفته بود. از این بابت به کارگردان و گروه نمایش آنجل از آمل تبریک و خسته نباشید می‌گویم. به‌واقع تلاش وافر و دراماتیکی را  انجام داده بودند؛ و تفکر و خلاقیت کارگردان و گروه در جای‌جای نمایش بچشم می‌خورد.




نظرات کاربران