نگاهی به نمایش هسرایی یتیمان به کارگردان جرزی زون از لهستان
سلطه گرانی که سیب های ما را گاز می زنند !

همسرایی یتیمان

همسرایی یتیمان

همسرایی یتیمان

همسرایی یتیمان
ایران تئاتر -سید علی تدین صدوقی : نمایش همسرایی یتیمان پرفورمنسی است که رگههایی از بیومکانیک را در خود دارد. تعدادی کارگر مشغول کار در سازهای فلزی هستند. دو نفر نیز کاملاً بر اعمال و رفتار و نحوه کار آنان نظارت دارند. این کارگرها بهواقع تبدیل به ماشینهایی شدهاند که کار میکنند و کار میکنند.
تنها چیزی که برای نظام حاکمی که بر آنها مستولی است بهرهکشی تا نهایت درجه از افراد است. به همین دلیل این افراد بهمثابه یتیمانی هستند که راه بجایی ندارند. آنها براثر فشارهایی که از سوی نظام حاکم شما بخوانید نظامهای سرمایهداری و پولورتاریا و...نظامهایی که بر اساس ایدئولوژیای خاص مانند کمونیست شکل میگیرند. بهناچار با یکدیگر درگیر میشوند تا جایی که کار به درگیری و تجاوز جسمی و مادی به حقوق یکدیگر و... میرسد. آنها دیگر حتی نمیتوانند باهم ارتباطی پویا و سازنده برقرار کنند. ازاینرو بیسرپرست و بدون رهبریای کارآمد و دلسوز که همچون پدر و مادر برایشان باشد و محبت خویش را نثارشان کند و راه را از بیراهه نشانشان دهد، فقط در خدمت نظام حاکم هستند. این سازه هرچقدر که بالاتر میرود دستنیافتنیتر میگردد و توگویی آنان در پای ستونهایش قربانی میشوند. درواقع تاثیراشغال کشورهای اروپای شرقی توسط هیتلر در جنگ جهانی دوم و پسازآن توسط اتحاد جماهیر شوروی و نظام کمونیستی و ظلم ستم و خفقان و استبداد ودیکتاروی و ... ناشی از آنکه طی سالیان به این مردم رفته است. حتی پس از گذشت دههها در آثار هنری و بخصوص تئاتری آنان مشهود است. این نشان میدهد که دیکتاروی چه تأثیر عمیق و دهشتناکی در روح و روان مردم یک کشور و افراد یک جامعه میگذارد. بیان بدنی بازیگران و حرکات و میزان بهخوبی گویای همهچیز بود. و در حد مطلوب و دراماتیزه شدهای قرار داشت. هرچند که شاید بخشی از تماشاکنان نتوانستند ارتباط صدر صد و قابلدرکی با نمایش برقرار نمایند. اما تا حدودی متوجه مفهومی که میخواست منتقل کند میشدند. بهزعم نمایش، ما همه، همچون یتیمانی هستیم بدون سرپرست و دلسوزی بزرگتر که در دستان نظامهای خودکامه که همهچیزشان در بهرهکشی و سود و زیان خلاصه می شود اسیرشدهایم. تا نتوانیم با یکدگر ارتباط سازنده، درست البته نه از سر احساس خام بلکه با تفکر و اندیشه برقرار کنیم نمیتوانیم راه بجایی ببریم و ابتدای این حرکت اتحاد و دوستی و همدلی است.
فضای سرد و سازه فلزیای که کارگرها با آن سروکار دارند. خشونت و سختی و سردی سلطه حاکم بر فضای نمایش را بیشتر نشان میدهد. در این فضا از عشق و محبت و انسانیت خبری نیست و هرکسی باید بهاصطلاح کلاه خویش را محکم نگاه دارد. هرکسی برای نفع خود میجنگد و کار میکند. در این میان بهره نهایی را نظام سلطه میبرد؛ که بر اساس سرمایهداری و سود زیان و بهرهکشی پایهریزی شده است. باید ابتدا به منافع جمعی بیاندیشیم تا بهنوعی وحدت و اتحاد برسیم آنگاه شاید بتوانیم برسازه فلزیای که نشانه نظام حاکم است فائق آییم. وگرنه هماره زیر یوق سلطه گران خواهیم بود. کسانی که حتی عشق را نیز از ما دریغ میدارند و «سیبهای ما را گاز میزنند!» آنان ما ر ا هماره چون یتیمانی میخواهند که راه بهجایی نداریم و بهناچار هر آنچه را که بر سرمان میآورند میپذیریم. اگر میخواهیم از یتیمی رهایی پیدا کنیم، باید عشق و محبت و همدلی و اتحاد را در خود تقویت نماییم و درک کنیم که برای دیگران نیز میتوان زندگی کرد و خواست دیگران را با ایثار بر خواست خو د مقدم شمرد. تمام نشانههای موجود درصحنه مانند لباسهای یکدست بار رنگ سرد طوسی، پوتینها، لیوانهای فلزی و... ما را به یاد کار و کارگری ونظامهای استبدادی که شعار حمایت خلق و اعاده حقوحقوق مردم و قشر کارگر را می هند و برعکس عمل میکنند میاندازد. نظامهایی که درنهایت معترضان را با داغ و درفش پاسخ میدهند؛ و همهچیز حتی لحظات خصوص افراد را زیر نظر دارند. بهگونهای که حتی شادی و تفریحشان را نیز برنامهریزی میکنند و باید در راستای خواست آنان انجام شود آنهم درراه اهدافی خاص. نمایش همسرایی یتیمان شاید بهنوعی اوضاع امروز مردم کشورهایی باشد که در آن سرمایهداری و نظامهای سلطهگر و خودکامه حرف اول را میزند.