در حال بارگذاری ...
...

گفتگو با «یوزف ریکلگاوز» کارگردان نمایش «مرغ دریایی» از کشور روسیه

 جمال جعفری آثار  کمی دربارة گروه تئاتری‌ای که در آن هستید، توضیح دهید؟  گروه ما یکی از بزرگترین گروه‌های دولتی تئاتر مسکو است که در حال حاضر ۱۸ سال از عمر فعالیت آن می‌گذرد. در این تئاتر ۱۵۰ نفر مشغول کار هستند که از ...

 جمال جعفری آثار

 کمی دربارة گروه تئاتری‌ای که در آن هستید، توضیح دهید؟
 گروه ما یکی از بزرگترین گروه‌های دولتی تئاتر مسکو است که در حال حاضر 18 سال از عمر فعالیت آن می‌گذرد. در این تئاتر 150 نفر مشغول کار هستند که از بازیگران معروف و مشهور روسیه به حساب می‌آیند. گروه ما در جشنواره‌های بسیاری شرکت کرده و دارای سابقة بین‌المللی خوبی است.
 منبع درآمد شما از چه طریق است؟
 دولت تمام هزینه‌های ما را می‌دهد.
 چه تعداد گروه معتبر تئاتر در روسیه مشغول فعالیت است؟
 به طور کلی در کشور روسیه تئاترهایی که معتبر باشند به 500 گروه می‌رسد. ولی این تعداد در مسکو عبارت از 70 گروه است که ما هم جزو یکی از آنها هستیم.
 چرا نمایشنامه‌های چخوف بعد از گذشت بیش از یک قرن، هنوز قابلیت اجرایی خود را از دست نداده است؟
 باید بگویم ما نمایشنامة مرغ دریایی چخوف را اجرا نمی‌کنیم. در واقع این نمایش برداشتی آزاد از مرغ دریایی است و نویسندة آن «باریس آکونین»، یکی از نمایشنامه‌نویسان معاصر روسیه است. بعد هم چخوف نویسنده‌ای قوی است که هر کشوری می‌تواند سوژه‌های خودش را در کارهایش پیدا کند که در هر دوره‌ای قابل اجراست. چون حرف چخوف انسانی است و کهنه نمی‌شود.
 برداشت آزاد شما از مرغ دریایی چخوف به چه صورت است؟
 این نمایشنامه در واقع ادامة نمایشنامة چخوف است. در صحنة پایانی مرغ دریایی، «ترپلف» خود را می‌کشد و دکتر که باز می‌گردد، می‌گوید او خودکشی کرده است. نمایش ما در واقع از انتهای این نمایش شروع می‌شود. و وقتی دکتر پیش دوستان دیگر باز می‌گردد، از او می‌خواهند که دوباره بررسی کند. در بازگشت دوباره، معترف می‌شود که او خودکشی نکرده، بلکه کشته شده است. با این ادعا یک نمایش کارآگاهی شکل می‌گیرد که همه به دنبال قاتل ترپلف می‌گردند و قاتل در بین یکی از افراد خانواده است. نمایش 9 بار از ابتدا تکرار می‌شود و هر بار در انتها معلوم می‌شود که یکی از آن افراد می‌توانستند قاتل باشند.
 نگارش این نمایشنامه چند سال پیش صورت گرفته است؟
 تقریباً 8 سال پیش نوشته شده است. این نمایشنامه برای اولین بار وقتی اجرا شد که صد سال از اولین اجرای مرغ دریایی چخوف می‌گذشت. یعنی اولین اجرای مرغ دریایی در سال 1898 بود و اولین اجرای این نمایشنامه هم در سال 1998 صورت گرفته است.
 تکنیک اجرایی شما به لحاظ کارگردانی برگرفته از متد خاصی است؟
 چون من با این بازیگران سال‌هاست که کار می‌کنم و از بازیگران حرفه‌ای سطح بالا محسوب می‌شوند، احتیاج به شیوه و سبک خاصی ندارم. ما همدیگر را خیلی راحت درک می‌کنیم.
 آیا همچنان براساس سیستم استانیسلاوسکی و با همان سبک و سیاق کار می‌کنید یا این سیستم را در شکل معاصر به کار می‌برید؟
 اتفاقاً سیستم استانیسلاوسکی خیلی کار می‌شود و همة بازیگرانی که آکادمی تئاتر را گذرانده‌اند، براساس آن سیستم تعلیم دیده‌اند. یکی از بازیگران ما مدرسة سیرک را تمام کرده که تخصصش «دلقک» است. او با ما هم کار می‌کند و قبل از هر اجرا کارهای آکروباتیکی انجام می‌دهد. مثلاً صندلی را روی پیشانی‌اش نگاه می‌دارد و از این کارها. اگر این تمرینات را انجام ندهد نمی‌تواند بازی کند.
 دریافت خود را از سیستم استانیسلاوسکی برای ما شرح می‌دهید؟
 این سیستم براساس احساس است، که یک بازیگر را هدایت می‌کند تا از روی متن بازی نکند و فقط کلمات را تکرار نکند. بلکه باید آن را احساس کند تا از احساسش به آن کلمات نزدیک شود. در واقع متن در انتها قرار می‌گیرد و اینها هم بر همین اساس بازی می‌کنند. بازیگر باید در ابتدا توجه کند که آن پرسوناژ و نقشش چه احساسی در او ایجاد می‌کند و بعد به این مساله فکر کند که نقش، چه چیزی از او می‌خواهد که در انتها به آن عمل کند. وقتی عمل کرد، دیالوگش را بیان کند.
 آیا در این شیوه به کارگردان در راهنمایی بازیگران اهمیت داده شده است؟
 در گذشته این چنین نبود. نمایشنامه و بازیگر اهمیت ویژه‌ای داشتند. ولی امروزه و بر پایة سیستم استانیسلاوسکی، کارگردان اهمیت و ویژگی خود را به دست آورده است. کارگردان باید بتواند احساسات و طبیعت درون انسان را بشناسد و آن را به بازیگر منتقل کند تا سبب شکوفایی او شود. در ضمن، کارگردان باید طبیعت درون و احساس بازیگرش را بشناسد. معتقدیم که برای هر بازی یک قانون وجود دارد. نمی‌شود بدون قانون و شیوه‌ای بازی کرد. فقط اینکه نمایشنامه را بدهیم و به بازیگر بگوییم بازی کن! درست نیست. کارگردان باید آنقدر توانایی داشته باشد که بتواند احساسات نقش را به بازیگر بیاموزد که او هم به نوبت این احساسات را دریابد و بیان کند. ما همه با این شیوه کار می‌کنیم. برای ما کلمات آن قدر مهم نیستند. بلکه احساسات است که در درجة اول اهمیت قرار دارند، اینکه از احساسات به متن برسیم.