نقد نمایش آنجا از کشور نروژ شرکت کننده در بخش ملل فجر 35
پرفورمنسی تلفیقی و دراماتیک برای رهایی
ایران تئاتر_سید علی تدین صدوقی : نمایش «آنجا» به نویسندگی و کارگردانی جواسترامگرن از نروژ پرفورمنسی است که با تلفیق از حرکات باله به نوع بدیعی از پرفورمنس رسیده است. کارگردان بهنوعی شاید با گوشه چشمی به نمایش در انتظار گودو ایده اولیه نمایشش را طرحریزی کرده است. درواقع مفهوم انتظار در هردو مشترک است.
نمایش «آنجا» نوشته و کار جواسترامگرن از کشور نروژ پرفورمنسی است که با تلفیق از حرکات باله به نوع بدیعی از پرفورمنس رسیده است. کارگردان بهنوعی شاید با گوشه چشمی به نمایش در انتظار گودو ایده اولیه نمایشش را طرحریزی کرده است. درواقع مفهوم انتظار در هردو مشترک است. در نمایشنامه گودو استراگون و ولادمیرعلیرغم آنکه همزبان هستند اما به همدلی نرسیدهاند. تنها کارشان انتظار کشیدن است و بهنوعی منفعل هستند. به امید آنکه شاید فردا گودو بیاید.
آنها بیشتر نگاهی رو به گذشته دارند؛ اما در نمایش آنجا، ما با چهار نفر روبرو هستیم که زبان یکدیگر را نمیفهمند. به زبانی صحبت میکنند که هیچ معنایی ندارد. زبانی محمل وبی معنی. شاید به یکزبان تکلم کنند اما یکدیگر را از طریق زبان و کلام در ک نکرده ونمی فهمند. آن ها معترضین و مخالف سیاسی هستند ،که در یک جایی بین اتحاد جماهیر شوروی سابق مابین شرق وغرب گیر کرده اند .آنها به واسطه فشار دیکتاتوری ناشی از ایدئولوزی کمونیستی تحت فشارها واختلالت روانی ونیازهای معمول وبعضا مبرم اجتماعی ،فرهنگی ،سیاسی ونوستالژی حقوق فردی وخانوادگی مانده اند . همه این مسایل فضایی نامعتارف وناهماهنگ فکری ، ذهنی ،جسمی ، ،روانی و... را برایشان ایجاد کرده است .
شاید به همین دلیل باشد که نا توان از ارتباط با یکدیگر هستند .اینان به ظاهر جمعی متناقضند که عاجز از ارتباط ودرک یکدیگر بین برگشت به گذشته وآنچه که پشت سر نهاده اند ورفتن به سوی آینده ای ناشناخته مانده اند .در نهایت رفتن به سوی آینده ناشناخته را ترجیح داده وانتخاب می کنند .آینده ای که شاید دیگر از دیکتاتوری واستبداد وخفقان در آن خبری نباشد وصلح جایگزین تمام ناهمگونی ها گردد . درواقع کارگردان برای نشان دادند این نا هم گونی ونا هم زبانی ونفهمیدن وعدم درک و ارتباط با یکدیگر، زبانی ساختگی را ابداع کرده که بیشتر به لحاظ آوایی شبیه به زبانهای روسی و یا کشورهای اروپایی بلوک شرق مانند اکراین و... اما هیچ معنی خاصی ندارد. در واقع در فضایی مملو از دیکتاوری وخفقان همه چیز حتی زبان کارکرد خود را از دست می هد ومردم عاجز از ارتباطی پویا وسازنده وقابل درک با یکدیگرند .
این چند نفر در ناکجاآبادی که به لحاظ مکانی معلوم نیست کجاست اما به لحاظ جغرافیایی جایی بین تمدن شرق وغرب است گیرکردهاند و منتظر قطار و یا وسیله ای هستند که آنان را با خود ببرد . هرکدام از جایی آمدهاند. هریک گذشته و مسایل و نوستالژی خویش را دارند. ابتدا نمیتوانند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند؛ اما رفتهرفته با موسیقی و زبان بدن که ورای زبان کلام است. آرامآرام باهم ارتباط برقرار میکنند. بهگونهای به رادیویی که هرکدام موجش را تغییر میدهند تا اخبار کشور خود را با زبان خودشان بشنود دیگر توجهی نمیکنند و برایشان محلی از اعراب ندارد.
یکی از مفاهیم زیر متن نمایش نگاه به آینده است. اینکه به گذشته حالا هرچه که بوده برنگردیم. هرچند که شاید تمایل به آن داریم و برایمان نوستالژیک است. باید به آینده نگاه کنیم هرچند که شاید از آینده به دلیل آنکه نمیدانیم چه برایمان دارد و چه برایمان پیش خواهد آورد میترسیم، اما باید به آینده امیدوار باشیم و به سویش برویم. نباید بمانیم وانتطاربیهوده بکشیم. باید تلاشمان جهت رفتن بهسوی آینده باشد. هرچند که مبهم است.
از ماندن چیزی عاید کسی نمیشود. درنهایت با آمدن قطار این چند نفر که حال باهم یکی شدهاند چون به زبانی انسانی و همگانی و مشترک دستیافته و توانستهاند با یکدیگر رابطه برقرار کنند، با همدلی نه لزوماً همزبانی بهسوی آینده میروند. واین ناکجاآباد را که میتواند هرجایی باشد ترک میکنند. درواقع نماندن و حرکت کردن یکی دیگر از مفاهیم نمایش است. چیزی که در این نمایش پرفورمنس قابل ملاحظه است. تفاوتش با دیگر نمایشهای پرفورمنس داخلی و خارجی بود که در این دوره از جشنواره چون یک اپیدمی بخش عمدهای از آثار را به خود اختصاص داده است.
درواقع نمایش «آنجا» بدون حرکات اضافه وبی ربط به موضوع که البته خاص اکثر نمایشهای پرفورمنس این دوره بود. توانست قصه خود را بازگوید. ازاین رو ارتباط پویایی را با مخاطبانش برقرار نمود. چون هدف کارگردان و ایضاً بازیگران تنها نشان دادن بدنهای نرمشان و یا حرکات اجقوجق و بالاو پایین پریدنهای بیربط وبی مورد واجرای تکنو و بریک دنس و... نبود. بلکه با حرکات نرم و حسابشده سعی در ایجاد ار تباط با تماشاکنان را داشتند. نمایش تلفیقی زیبا و دراماتیک از پرفورمنس وباله بود، همراه با موسیقیای همسو با حرکات و شخصیتها و موقعیت و البته ریتمی مطلوب که همه اینها توانست لحظات زیبایی شناسانهای را خلق کند. باید گفت این تئاتر پرفورمنس جز معدود پرفورمنس های این دوره بود که قابلتأمل مینمود. چرا که علاوه بر ارائه قصه و مفاهیم زیرمتن، لحظات نابی را نیز خلق کرد. نمایش «آنجا» توانست لذت ناشی از یک پرفورمنس دراماتیک را به مخاطبش بچشاند.
این نمایش آدم را یاد شعری از مولانا جلالالدین «که در مثنوی معنوی مولوی» سروده میاندازد.
... ایبسا هندو و ترکی همزبان
ایبسا دو ترک چون بیگانگان
پس زبان همدلی خود دیگر است
همدلی از همزبانی بهتر است
باید گفت مولانا چند صد سال پیش بهخوبی و بهدرستی مفهوم زبان بدن و بادی لنگوئیچ و... را در این شعر که دو بیتش را در اینجا آوردیم گفته است. به گروه نمایش «آنجا» خسته نباشید میگویم.