در حال بارگذاری ...
...

نمایشنامه‌نویسان معاصر ایران در نظرسنجی «نمایش» مطرح کردند:

 جمال جعفری آثار  نقد و نظرهای موجود دربارة تئاتر حاکی از ضعف نسبی در حوزة نمایشنامه‌نویسی است. البته این موضوع در کنار کمبود امکانات و کم‌رنگی سیاست‌گذاری منسجم در تئاتر دولتی قابل بحث است. با طرح مجموعه‌ای از ...

 جمال جعفری آثار

 نقد و نظرهای موجود دربارة تئاتر حاکی از ضعف نسبی در حوزة نمایشنامه‌نویسی است. البته این موضوع در کنار کمبود امکانات و کم‌رنگی سیاست‌گذاری منسجم در تئاتر دولتی قابل بحث است. با طرح مجموعه‌ای از سوالات به سراغ چند تن از نمایشنامه‌نویسان کشور رفتیم. از آنها خواستیم که دربارة ضعف ذکر شده، روند تولید یک نمایشنامه، کار کارگاهی، اندیشیدن به محتوا در هنگام نوشتن و ... برایمان بگویند. در زیر نظرات این عزیزان را می‌خوانید.

 نمایشنامه‌ها ایدة اجرایی ندارند
 کوروش نریمانی (نویسنده و کارگردان تئاتر)
تئاتر ما از نمایشنامه‌نویسی آسیب می‌بیند. ولی دوست دارم این مساله را هم در نظر بگیرید که برای مسوولان، هنوز این قضیه جا نیافتاده که یک نمایشنامة خوب چقدر ارزش دارد و اصلاً نمایشنامه‌ها چطور باید ارزش‌گذاری شوند؟ وقتی شما نسبت دستمزدهای عوامل یک گروه نمایشی را با دستمزد یک نمایشنامه‌نویس در نظر بگیرید، متوجه منظورم خواهید شد. نمایشنامه‌نویس اگر خوش شانس باشد، فقط یک تولید در سال خواهد داشت. یک بازیگر یا طراح صحنه امکان دارد در طی سال در چند نمایش کار کند و خیلی بیشتر از نمایشنامه‌نویس دستمزد بگیرد. با چنین سیاستی آیا نمایشنامه‌نویسی در این مملکت رشد می‌کند؟ جایگاه نمایشنامه‌نویسان معاصر امروز ما پایین‌تر از نمایشنامه‌نویسی نسل گذشته نیست. به نظرم نمایشنامه‌نویسان معاصر ما خیلی پیشروتر از نسل گذشتة نمایشنامه‌نویسی ایران هستند. اگر آنها معروف‌تر از نمایشنامه‌نویسان امروز ما هستند، چند دلیل مشخص و شفاف وجود دارد. اول اینکه در آن دوره تعداد نمایشنامه‌نویسان ما کم بوده و رسانه‌های تبلیغی، مثل امروز گسترش نیافته بود. دوم اینکه به خیلی از نمایشنامه‌نویسان قدیمی اجازة کار داده نشد که ای کاش این اجازه داده می‌شد تا یک سنجش اتفاق می‌افتاد و تجربیاتشان به ما منتقل می‌شد. فاصله‌ای که بین نسل ما و گذشته وجود دارد، نمی‌گذارد تا مقایسة درستی اتفاق بیافتد. خیلی مهم است که شما در چه فضایی نمایشنامه بنویسید. یعنی فضای روز جامعه به لحاظ اجتماعی و سیاسی خیلی اهمیت دارد. جریان آن موقع زاییدة سیاست‌گذاری‌های فرهنگی ـ اجتماعی‌ای بود که خواستار رشد تئاتر بود. شما ببینید نمایشنامه‌نویسی معاصر ما در سال 76 تبدیل به یک موج و جریان می‌شود. اگر امروز با هم دربارة نمایشنامه‌نویسی معاصر ایران صحبت می‌کنیم، وامدار همان موج‌ها هستیم. ولی همین موج هم رفته رفته تا امروز فروکش کرد. اینکه می‌گویند نمایشنامه‌نویسی یک کار دلی است، اساساً حرف اشتباهی است. چه کسی گفته نمایشنامه‌نویسی باید با عشق و علاقه ادامه پیدا کند؟ این حرفة من است. اگر این گونه دربارة تئاتر صحبت کنیم در واقع خودمان را گول زده‌ایم. اینکه نمایشنامه‌نویسی ما نتوانسته در عرصة جهانی مطرح شود به ضعف، قدرت و خلاقیت نمایشنامه‌نویسان برنمی‌گردد. مگر ما در عرصه‌های دیگر، جهانی شده‌ایم که بخواهیم در عرصة نمایشنامه‌نویسی جهانی شویم؟ متاسفانه زمینه‌ای برای ترجمة آثار فراهم نشده است. تازه بعد از سال 76 بود که گروه‌های نمایشی‌مان توانستند مطرح شوند. مگر من چقدر دستمزد می‌گیرم که بخواهم نمایشی را با هزینة خودم ترجمه کنم؟ وقتی امکانی برای چاپ در ایران ندارم، چطور انتظار دارید نمایشنامه‌ای را در جهان، چاپ و ترجمه کنم؟! پس مسوولیت کسانی که قرار است از هنرمندان حمایت کنند چه می‌شود؟ من از آن دسته نویسندگانی هستم که کارگردانی هم می‌کنم. وقتی شروع به نگارش یک نمایشنامه می‌کنم که حضورم در یک اجرا صددرصد باشد. یکی از نقاط ضعف عمدة نمایشنامه‌نویسی ما اغلب این است که بدون ایده‌های اجرایی نوشته می‌شوند. نمایشنامه‌نویس بهتر است در یک گروه تعریف شده قرار گیرد. این امر به معنی از دست دادن تنهایی یک نویسنده نیست. معقتدم محتوا در ناخودآگاه نویسنده وجود دارد و این مضمون و محتوا به شکل صددرصد در ضمیر او هست، ولی ساختار نمایشنامه را با خودآگاهم می‌نویسم. به این ترتیب ساختار و فرم اجرایی نمایشم را شکل می‌دهم.
من عجله‌ای برای تمام شدن یک متن به خرج نمی‌دهم. اصولاً نمایشنامه‌هایم را 25 روزه می‌نویسم. ولی حدود یک سال به صحنه‌ها و اتفاق‌های آن فکر می‌کنم. چون از جمله نمایشنامه‌نویسانی هستم که کارگردانی هم می‌کنم و می‌دانم چه صحنه‌ای را برای کجای نمایش بنویسم. به نظرم اگر نمایشنامه‌نویس، کارگردان هم باشد، کارش حرفه‌ای‌تر و جذاب‌تر خواهد شد و با ایده‌ها راحت‌تر کنار می‌آید.

 تئاتر یک باور است
 محمود استاد محمد (نمایشنامه‌نویس)
به نظرم وقتی همة مشکلات تئاتر را از نمایشنامه‌نویسی بدانیم، از مسوولیت‌ها شانه خالی کرده‌ایم. تئاتر ما مشکلات زیادی دارد که تنها یکی از آنها نمایشنامه‌نویسی است. شما از تئاتری صحبت می‌کنید که هنوز جایگاه اصلی‌اش را در جامعه نیافته است. سیاست‌گذاران فرهنگی هم برنامه‌ای برای گسترش آن ندارند. همین که مجموعة لاله‌زار به جهت تاریخچه‌اش سوت و کور می‌شود، نشان می‌دهد که علاقه‌ای به پایدار کردن آن نیست. در هیچ کجای این جهان، اولین تئاتر مملکتی را نابود نمی‌کنند! می‌دانیم نمایشنامه، اصلی‌ترین بخش یک تئاتر است. ولی اگر آسیبی به این بخش وارد شود، تنها دلیلش فضا و بستر ناکافی برای رشد نمایشنامه است.
من موافقم که یک بخش از نوشتن نمایشنامه تقریباً هنر خلاقه و ذهنی است و نویسنده برای ارضای روح خود می‌نویسد. بنابراین نمی‌تواند به شرایط موجود بیاندیشد، بلکه باید کار خودش را بکند. اما اگر دل و احساس هنرمند از هزاران چیزی که مسایل غیرهنرمندانه است پر باشد، چه؟ من بسیاری از دانشجویان و مستعدان تئاتر را می‌شناسم که بعد از فارغ‌التحصیلی و نبودن فضا و بستر کافی برای نگارش و کار تئاتر در روزمرگی حل شده‌اند. استعداد چیزی نیست که مختص دوره‌ای خاص باشد. اگر همین افراد در دهة چهل می‌نوشتند، مطمئن باشید نمایشنامه‌های بهتری از آن نسل پدید می‌آمد. آن موقع، دل برای تئاتر می‌تپید، ولی الان پول می‌تپد. سیاست فرهنگی ما کمتر به فکر تئاتر است. تئاتر یک باور است. آن باور هم به حیات انسان بستگی دارد. اگر کمی بتواند با تئاتر آمیختگی پیدا کند، آن باور شکوفا می‌شود. تئاتر خودش یک غریزه دارد که با غریزة نمایشنامه‌نویس عجین می‌شود. اگر کسی بخواهد نمایشنامه بنویسد، باورهایش از مردم سرچشمه می‌گیرد. بسیاری از نمایشنامه‌نویسان جهان به صورت غریزی نمایشنامه نوشته‌اند. در ایران هم افرادی مثل رادی، بیضایی، نعلبندیان و ... اولین نمایشنامه‌هایشان را در سنین نوجوانی و به صورت غریزی نوشته‌اند. من هم به صورت غریزی می‌نویسم. من اگر در هنگام نوشتن به محتوا فکر کنم، نمایشنامه‌ام خراب می‌شود. مسالة فکر کردن نیست. محتوای آنچه می‌خواهم بگویم، در من نهادینه شده و من موقع نوشتن فقط به شفاف گفتن آن می‌اندیشم. محتوا خود به خود شکل می‌گیرد. تک تک نمایشنامه‌های من غیرآکادمیک نوشته شده‌اند؛ یعنی به دور از دانش تئاتری و یا بدون رعایت موازین نمایشنامه‌نویسی. مخصوصاً نمایشنامة «شب بیست و یکم» که بسیار غریزی نوشته شده است. «ژان ژنه» حرف خیلی خوب در این زمینه زده است. او می‌گوید: «من قتل نکردم، بلکه قاتل را در خود باور کردم.» شاید کم نوشتن من در این روزها به این دلیل است که دیگر غریزه‌ای در من شکل نگرفت تا به شکل نمایشنامه درآید. شاید هم به دلیل فضای نامطبوع فرهنگی و هنری باشد. نمایشنامة«آسیدکاظم» برای یک گروه نوشته شد. تمام نقش‌ها برای بازیگران نوشته شده بود؛ یعنی از قبل می‌دانستم فلان نقش را چه کسی بازی خواهد کرد. خوشبختانه اکثر نمایشنامه‌هایی که نوشتم با مقبولیت عام روبه‌رو شده است. ولی خودم نمایشنامه‌هایی را که در خلوت نوشتم بیشتر دوست دارم. نمایشنامة «گل یاس» را یک شبه نوشتم. ولی نمایشنامة «شب بیست و یکم» ده شب طول کشید. الان دو، سه ماهی است که در حال نوشتن نمایشنامة دیگری هستم. اما از یک صحنة آن هم راضی نیستم. تا وقتی یک نمایشنامه‌نویس با یک پدیده یا واقعه نزیسته باشد، نمی‌تواند چیزی بنویسد. نمایشنامه‌نویس‌ها آدم‌های ساده‌ای هستند. نمایشنامه‌نویس آنقدر باید ساده باشد که برای هر کدام از شخصیت‌هایش گریه یا شادی کند.

 محتوا خیلی اهمیت دارد
 داود فتحعلی بیگی (نویسنده، کارگردان و بازیگر تئاتر)
برای نگارش یک نمایشنامه از همة عوامل استفاده می‌کنم. بعضی وقت‌ها براساس شخصیت می‌نویسم که نمایشنامة «عموهاشم» از آن جمله است و تقریباً یک ماه روی آن کار می‌کنم. ولی بعضی مواقع، شما می‌خواهید از یک اندیشه به قصه برسید و مجبورید فرایند طولانی‌تری را طی کنید. چون در آنجا قصه وجود دارد، ولی در دومی، قصه‌ای را باید جعل کنید. همة اینها عوامل بازدارنده یا شکل‌دهندة نمایش را تشکیل می‌دهند. به نظرم اساساً محتوای اثر مهم است. یکی از شیوه‌هایی که در درام‌نویسی رایج است و من در ساختار تعزیه بسیار دیدم، این است که به محتوای اثر فکر کنیم و براساس آن اندیشه، قصه‌ای را جعل کنیم. شیوة کارگاهی در نمایش‌های تخته حوضی کارکرد خیلی خوبی دارد. ولی آسیبی به این شیوه وارد است که در آن نمی‌توانید مفاهیم جدی اجتماعی، سیاسی یا فلسفی را مطرح کنید. نویسنده هم به عنوان یک ذهن هدایتگر از ورای اتودهایی که زده می‌شود، بهترین آن را انتخاب و استفاده می‌کند. اساساً بداهه راه‌گشاست. ولی اگر هدایت نشود، هرز می‌رود. من از جمله نمایشنامه‌نویسانی هستم که هم می‌نویسم و هم کارگردانی می‌کنم. وقتی «زلیخانامه» را می‌نوشتم تنها یک بخش کوچک آن به شکل کارگاهی صورت گرفت. بخش عمدة آن در خلوت من شکل گرفت. یادم است برای نوشتن یک صحنه مجبور شدم یک هفته وقت صرف کنم. اما در مجموع یک نمایشنامه وقتی در یک جمع خوانده می‌شود، ضعف‌هایش دیده می‌شود. من یک اثر نمایشی را در شکل‌گیری تئاتر بسیار دخیل می‌دانم. متاسفانه خیلی‌ها فریب این را خورده‌اند که نمایشنامه مهم نیست. به همین جهت اجراهای این افراد رنگ و بویی ندارد. من به نویسندة آگاه بسیار معتقدم. ابهام در نمایش، نشانة روشنفکری ژرف‌اندیشی نیست. ما در حوزة تفکر و اندیشه در فرهنگ خودمان، بعد از قرآن و نهج‌البلاغه و قصص‌الانبیا از «مولوی» ژرف‌اندیش‌تر نداریم. اما وقتی به مولوی مراجعه می‌کنید، می‌بینید قصه‌های فلسفی را به زبانی ساده بیان می‌کند. مقصودم این است که او با وجود داشتن آن همه فلسفة پیچیده، در کلام پیچیدگی ایجاد نمی‌کند. ما که ژرف‌اندیش‌تر از او نیستیم. چرا از او پیروی نمی‌کنیم؟ شما فرض کنید اگر «شکسپیر» یا «ایبسن» نمایشنامه‌هایشان را پیچیده می‌نوشتند، در آن صورت فکر می‌کنید آثارشان به دست ما می‌رسید؟ تئاتری که هیچ‌کس آن را نفهمد به چه دردی می‌خورد؟

 نمایشنامه‌نویسی ما در اوج است
 نادر برهانی‌مرند (نویسنده و کارگردان)
ما در همة شقوق تئاتر دچار مشکل هستیم. اگر منصفانه برخورد کنید، قطعاً در بخش نمایشنامه‌نویسی متوجه این قضیه خواهید شد که نمایشنامه‌نویسان ما در برآیند کلی خیلی درست‌تر عمل کرده‌اند. ضمن اینکه یک ظرافت را فراموش نکنیم که نمایشنامه‌نویسان ما به دلیل بحث اندیشگی و دغدغة اجتماعی، کمتر به شکل و فرم نمایشی تن داده‌اند. وقتی به سال 76 نگاه می‌کنید، موجی از جریان‌های خودجوش نمایشی را می‌بینید که در طول زمان به دلیل سیاست‌گذاری‌های غلط در برخوردهای فرهنگی فروکش کرده‌ بودند. این همان نکته‌ای است که نمایشنامه‌نویسان ما با آن مواجه و مجبور به گوشه‌نشینی شدند. ولی این مساله در شکل‌های کارگردانی و بازیگری اتفاق نیافتاد و بسیاری از کارگردانان با توجه به اقتضای سیاسی و فرهنگی روز از آنچه که می‌اندیشیدند درست باشد، فاصله گرفتند و با پرداختن به تئاتر فرم‌گرا به حیات خود برخلاف نمایشنامه‌نویسان ادامه دادند. همین جریان سبب شد تا تئاتر امروز ما بدون دغدغه و شکل‌گرا شود. با توجه به تمام این صحبت‌ها معقتدم توان نمایشنامه‌نویسی ما در اوج است. ولی به دلیل تن ندادن به تئاتر بعضاً سفارشی یا شکل‌گرا و بدون دغدغه، در لاک خود فرو رفته است. اینکه تئاتر ما متاسفانه صد در صد دولتی است، مهمترین آسیب است. متاسفانه پدیدة تئاتر شناخته شده نیست. دیر زمانی است که ظرفیت تئاتر دولتی پر شده و اگر بخواهد با همین مدار دولتی به حیات خود ادامه دهد، دوباره همان حرف‌های تکراری، شنیده و گفته می‌شود. دولت باید به هنرمندان اعتماد کند و با تضمین امنیت شغلی و بستر برای سرمایه‌گذاران بخش خصوصی، تئاتر را زیر چتر حمایت خود قرار دهد و آن را به سمت خصوصی شدن پیش ببرد. خوشبختانه گروه‌های تئاتری ما ثابت کرده‌اند که می‌توانند از این جریان حمایت کنند و آمادگی خود را بارها اعلام کرده‌اند. تجربة سال‌های دور به ما نشان داده که اگر فرهنگ به بخش خصوصی سپرده شود، شکوفاتر شده و خلاق‌تر عمل خواهد کرد.

 تئاتر هنر جمعی است
 رضا صابری (نویسنده و کارگردان تئاتر)
ما اصلاً نمایشنامه‌نویس نداریم. اگر به صد سال قبل بازگردیم، در مقطعی که «آخوندزاده»، تئاتر غربی را وارد ایران کرد به جز «حسن مقدم» یا «میرزاآقا تبریزی» و دیگران، کدام یک توانسته‌اند پرچمدار جریان نمایشنامه‌نویسی در ایران باشند؟ تازه از دهة چهل است که بعضی از روشنفکران ما اقدام به نوشتن نمایشنامه می‌کنند و وضعیت درام‌نویسی ما کمی شفاف می‌شود. هر چند بعد از انقلاب هم این وضعیت ادامه می‌یابد. ولی هیچ کدام موفق نمی‌شوند آثارشان را خارج از مملکت ترجمه کنند و جایگاه جهانی بیابند. ثروت درام‌نویسی ما در جهان همچنان کم است. اگر در طول این صد سال از نمایشنامه‌نویسی بخواهم نام ببرم، تنها شاید ده نمایشنامه‌نویس وجود داشته باشد. درام‌نویسی در کشور ما به صورت جدی، نهادینه نشده است. البته پیشینة تاریخی هم وجود دارد. در گذشته ادبا و فیلسوفان ما برای بیان فلسفه و اعتقادات خویش، زبان شعر را بر می‌گزیدند.
سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی اصل است. باید نیروهای ورزیده را از سراسر کشور شناسایی و با هزینه و تلاش تمام، توشة خود را صرف تربیت درام‌نویسی کرد. تئاتر وقتی به وجود می‌آید که درام‌نویس وجود داشته باشد. تئاتر یک هنر جمعی است. با یک نگاه گذرا، می‌بینیم در کشورهایی که درام‌نویسی به صورت جمعی شکل گرفته، خیلی خوب نتیجه گرفته‌اند. تئاتر دنیا برگردة تجربیات جمعی استوار است. من فکر و جریان جمعی را خیلی دوست دارم و به آن اهمیت می‌دهم. من از فکر یا ایده‌ای که برایم جذاب است و مناسب جامعه است، شروع می‌کنم و بعد آرام آرام وارد گروه می‌شوم تا با هم یک نمایشنامه را شکل دهیم. بهترین شکل و طریق خلق یک درام با ارزش فقط با یک فکر جمعی است که می‌گیرد.