در حال بارگذاری ...
...

نمایشنامه ‌بر پایه اصول تئاتر مستند نوشته شده اما من علاوه بر این که خواستم تئاتر مستند باشد، کار را یک مقدار بومی هم کردم. با علم به این که تماشاگر ایرانی حتماً از شنیدن کوهی از دیالوگ‌ها خسته می‌شود با کمک تصاویر، افکت، موسیقی، لباس و گریم متفاوت، سعی کردم فضا را متفاوت و هم طراز سلیقه تماشاگر ایرانی کنم.

نمایشنامه ‌بر پایه اصول تئاتر مستند نوشته شده اما من علاوه بر این که خواستم تئاتر مستند باشد، کار را یک مقدار بومی هم کردم. با علم به این که تماشاگر ایرانی حتماً از شنیدن کوهی از دیالوگ‌ها خسته می‌شود با کمک تصاویر، افکت، موسیقی، لباس و گریم متفاوت، سعی کردم فضا را متفاوت و هم طراز سلیقه تماشاگر ایرانی کنم.

نیلوفر رستمی:

"پیام فروتن" طراح صحنه و عضو هیأت علمی دانشکده هنرهای زیبا، دانشگاه تهران سال گذشته اولین تجربه خود را در حیطه کارگردانی با نمایش"گفت‌وگو با تروریست‌ها" روی صحنه برد. او امسال باز با دانشجویان و در جشنواره تئاتر دانشگاهی نمایش"من راشل کوری هستم" را در مقام دومین تجربه کارگردانی‌اش روی صحنه برد. نمایش داستان زندگی واقعی و جنجال برانگیز راشل کوری، قهرمان آمریکایی است.
اجرا کردن این تئاتر به شیوه مستند، آیا پیشنهاد متن بود؛ متن بر این پایه و اساس نوشته شده بود یا میل خودتان بود که به این شیوه متن را تغییر دهید؟
خیر، نمایشنامه ‌بر پایه اصول تئاتر مستند نوشته شده اما من علاوه بر این که خواستم تئاتر مستند باشد، کار را یک مقدار بومی هم کردم. با علم به این که تماشاگر ایرانی حتماً از شنیدن کوهی از دیالوگ‌ها خسته می‌شود با کمک تصاویر، افکت، موسیقی، لباس و گریم متفاوت، سعی کردم فضا را متفاوت و هم طراز سلیقه تماشاگر ایرانی کنم.
از آن جا که خودتان هم گفتید نورپردازی، صحنه‌ شیوه بازی‌ها کاملاً شکل تئاتری دارد در حالی که خود نمایشنامه در بستر تئاتر مستند می‌گذرد و ظاهراً باید تمام عناصر چنین تئاتری به جنس زندگی واقعی نزدیک باشد این تناقض را چطور می‌توان تعریف کرد؟
من یک مقدار با نظرتان مخالفم، نه تنها تئاتر مستند بلکه اساساً تئاتر هم‌ می‌تواند عین خود زندگی باشد. اما سر مسئله تناقض من به تماشاگرم پیشنهاد می‌کنم که خودش را محدود به سبک و شیوه خاصی نکند، منتقد بزرگی می‌گوید که در زمانه فعلی به هیچ کدام از آثار هنری که تولید می‌شود نباید از منظر سبک نگاه کرد. ما در دنیای هستیم که می‌توانیم آثاری را با ترکیب سبک‌ها و شیوه‌های متعدد خلق کنیم. در نمایش من نیز، تماشاگر شاهد لحظه‌های رئالیستی، فانتزی و... است پس تماشاگر فارغ از سبک خاص، باید ارزیابی کند که آیا از ترکیب سبک‌ها اجرای جذابی خلق شده است و آیا دارای هارمونی خاصی است یا نه.
آیا اصرار شما به داشتن دو فضا، به این مطلب برنمی‌گردد که متن غیر دراماتیک بوده؟
برای پاسخ به این سوال من شما را رجوع می‌دهم به اجرای این نمایش در لندن. طراحی صحنه این نمایش فقط یک اتاق و تخت بود و تمام اتفاقات در همین اتاق می‌افتد. باید توجه کرد که تئاتر مستند مخاطبان خاص خود را دارد. ما می‌گوییم که تئاتر اصولاً هنر خاصی است و تماشاگرانش محدود، حالا تئاتر مستند هم خاص‌تر و تماشاگرانش نیز متعاقباً خاص‌تر و محدودتر هستند. به نظرم مشکل از متن نیست. مشکل از تماشاگران ما است. تماشاگر ایرانی ‌بسیار تنوع طلب است و هنوز با تئاتر معمول بیگانه است دیگر چه برسد به تئاتر مستند. و به همین دلیل هم من ترجیح دادم که جنبه‌های تصویری را به کار اضافه کنم و با طراحی صحنه، لباس و گریم فضاهای متفاوتی را ایجاد کنم تا تماشاگر ایرانی را راضی نگه ‌‌دارم.‌ من ایرادم را به تماشاگران می‌گیرم که هنوز تئاتر دغدغه‌شان نیست. در تمام دنیا خانواده‌ها تئاتر را جز سبد خانوارشان تعریف می‌کنند اما در سبد خانوار ما چنین تعریفی وجود ندارد. به هر حال من باید به فکر مخاطب باشم و به همین دلیل هم این طور اجرا کردم.
شروع این نمایش با شروع نمایش قبلی‌‌‌تان شبیه است، در ابتدای هر دو نمایش تصاویری پخش می‌شد، از لحاظ کارگردانی چه دغدغه‌ای برای وجود این تشابه داشتید؟
از دو جنبه جواب شما را می‌دهم. به نظرم وقتی تماشاگری یک ساعت از زندگیش را برای دیدن تئاتر من می‌گذارد. من باید بهترین اوقات را برایش فراهم کنم، وظیفه‌ام همین است. بنابراین در ابتدا در سالن انتظار نمایشگاهی از عکس‌های زندگی راشل کوری ترتیب دادم تا تماشاگر کمی با این فضا عجین شود، بعد برایش کانسپت گذاشتم و بعد خود نمایش شروع شد، معتقدم ‌باید تماشاگر را طی مراسمی آماده دیدن کرد. فضاهایی را برایش به وجود آورد که در نهایت کاملاً آماده و کنجکاو دیدن باشد و از وقتش نیز استفاده‌های متعدد برده باشد. در ضمن من به سه گانه‌ای فکر می‌‌کنم که بالطبع در برخی از مؤلفه‌های نمایشی باید به هم شبیه باشند و در آثار بعدی دچار بسط و گسترش شوند. مثلاً در نمایش"گفت‌وگو با تروریست‌ها" یکی از شخصیت‌ها در لحظه‌ای از نمایش، اسلحه‌ای را به سمت تماشاگر می‌گیرد، در این کار من این تصویر را گسترش دادم. در کار بعدیم نیز با عنوان"کتاب آشپزی ارباب و اسرائیلی‌ها" که اثری از رامینونس است در صدد هستم تا مؤلفه‌های مشترک در کارهای قبلی‌ا‌م را گسترش دهم. شاید در اجرای آن نمایش هم در ابتدا تصاویری را پخش کنم، نمی‌دانم. در کل می‌خواهم سه اثر را از لحاظ ساختاری به هم پیوند دهم. از لحاظ محتوایی‌ هم‌ گفتم قصدم این بود که فضایی را برای تماشاگرم قبل از شروع نمایش ایجاد کنم تا او کاملاً خودش را آماده دیدن کرده باشد.
هردو کارتان با‌ دانشجویان بود، آیا کار کردن با دانشجویان را می‌خواهید ادامه دهید؟ فضای دانشجویی چه جذابیت‌هایی برایتان دارد که رهایش نمی‌کنید؟
بله، ترجیح می‌دهم که با دانشجویان کار کنم چون اول خودم را معلم می‌دانم و بعد کارگردان. از لحاظ حرفه‌ای هم کارم را طراحی صحنه تعریف می‌کنم. بنابراین در حوزه کارگردانی در حال تجربه هستم و می‌خواهم که کاملاً فضا تجربی باشد تا بتوانم هم از دانشجویانم یاد بگیرم و هم در مقام کارگردان چیزهایی را که بلد هستم به آن‌ها منتقل کنم. در واقع تجربیاتمان را تقسیم کنیم. مضاعف بر این که تئاتر مستند نیازمند فعالیت مستمر است و چون من این حوزه را دوست دارم بهتر می‌بینم که با دانشجویان کار کنم، کسانی که فارغ از هر مسائل حاشیه‌ای پر از انرژی هستند و همیشه همراهند.
طراحی دو کاری که خودتان کارگردانی کردید کاملاً متفاوت با طراحی‌های قبلی شما است، ما در این دو کار با طراحی موجز و سبک روبه‌رو هستیم، در حالی که سابق بر این در کارهای کارگردان‌های دیگر شما نشان دادید که علاقه‌تان به طراحی‌های سنگین و پر حجم و استفاده از فلز است.
جواب سوال‌تان را می‌خواهم با این نکته شروع کنم که خیلی از طراحان صحنه پس از مدتی به کارگردانی روی می‌آورند، مثل سیامک احصایی و یا نرمین نظمی که به زودی اولین کارش را به اجرا می‌برد. حتی در اروپا هم این میل در میان طراحان صحنه وجود دارد، فرقی نمی‌کند. اما بزرگ‌ترین دلیل فارغ از بحث میل و علاقه در مملکت ما این است که کارگردان‌ها به شدت خود مختارند و به شدت در حوزه طراحی صحنه دخالت می‌کنند تا حدی که دست و پای طراح بسته می‌شود و در نهایت مجبور می‌شود با ایده‌هایی که کمتر کاربردی هستند کار را ببندند. به همین دلیل یکی از علت‌هایی که بعضی از طراحان صحنه به سمت کارگردانی می‌روند، همین مسئله است که خودشان می‌خواهند راحت در تجربه‌هایی بتوانند ایده‌هایشان را در صحنه پیاده کنند. طراحی صحنه دو کار قبلی‌ام به شدت با نوع و جنس اجرا عجین بود و در روند اجرا کامل می‌شد. متأسفانه خیلی از کارگردان‌های ما برایشان سخت است که طراح صحنه به آن‌ها اید‌ه‌های تصویری بدهد، در حالی که در دنیا اولین میزانسن‌ها و تصاویر را در اجرا، طراح صحنه می‌دهد. بنابراین در چنین وضعیتی دست ما برای طراحی مینی مالیستی، موجز و کاربردی اغلب بسته است. اگر کارگردان‌ها بپذیرند که این قسمت را طراح صحنه انجام دهد آن وقت قطعاً ما شاهد طراحی‌های بهتری هم خواهیم بود.
ظاهراً نمایشنامه اصلی چیزی حدود 2 ساعت است، درباره کوتاه شدن متن و مرحله دراماتورژی بگویید که چه اتفاقاتی افتاد؟
نمایشنامه اصلی چیزی حدود 120 دقیقه است که در کار من به زمان 50 دقیقه تقلیل پیدا کرده است چرا که با دراماتورژ نمایشنامه، ـ نغمه ثمینی ـ به این نتیجه رسیدیم که این مقدار متن برای تماشاگر ایرانی قطعاً خسته کننده است، برای تماشاگری که عادت به تئاتر مستند ندارد و حوصله مونولوگ‌های بلند و شنیدن یک عالمه حرف از فلسطین و جنگ ندارد باید متن کوتاه شود بنابراین در دراماتورژی هدف این بود که مونولوگ‌های طولانی و حرف‌هایی که تکراری هستند حذف شود، در واقع لحظاتی که حساسیت خاصی نداشتند و بیشتر تکرار فضا بود، حذف شد و به جایش با نور، افکت و طراحی لباس و گریم و... لحظات حسی را تقویت کردیم. مثلاً در متن اصلی ‌به کشتن راشل کوری خیلی پرداخت ‌‌شده است در حالی که ما فقط از آخرین جمله راشل قبل از مرگش استفاده کردیم و آن را بچه‌ای می‌گوید که خود خانم ثمینی آن بچه را به شخصیت‌های متن اضافه کرد‌.
از آن جا که تئاتر مستند چندان مورد علاقه فضای تئاتری ما نیست و اصولاً کارگردان‌های ما چندان به نشان دادن اتفاقات واقعی سیاسی ـ اجتماعی به شیوه مستند علاقه‌مند نیستند، این که شما تنها پی‌گیر اجرای این گونه تئاتر هستید، دلسردتان نمی‌کند؟
در درجه اول من معلم تئاتر هستم. شرط معلمی کار در فضای تئاتر دانشگاه است و کشف کردن چیزهای جدید با دانشجویان. اما متأسفانه در تئاتر ما جا نیفتاده است که تئاتر دانشجویی بدنه تئاتر حرفه‌ای کشور را تشکیل می‌دهد و همه چیز از دانشگاه‌ها شروع می‌شود.‌ اگر قرار باشد که جریان تازه و بزرگی در تئاتر به وجود بیاید، جرقه‌اش مسلماً در دانشگاه‌ها زده می‌شود. بله، تئاتر مستند هم جرقه‌اش در دانشگاه تهران زده شد. من این تجربه‌ها را ادامه می‌دهم و امیدوارم که همین طور بسط پیدا کند تا چند سال دیگر تئاتر مستند نیز در کنار ژانرهای مختلف تئاتر جا بیفتد.