هیچ کس اکبر رادی را به تئاتر نخوانده بود، به زور و ضرب و فرمان و سفارش و سهم موروثی هم نیامده بود. هیچ صاحب جاهی برایش هودج و تخت روان نفرستاده بود، چهار دسته زمخت و سخت تخت روان نمایشنامههایش رو چهارشانه خودش بود که ستبر و سنگین و چهارشانه آمده بود، آمده بود تا از هیچ استعدادی وام نگیرد، هیچ استعدادی را به نفع خود مصادره نکند، آمده بود با استعداد خودش بنویسد، و تئاتر خودش را بنویسد که نوشت، که مینویسد...
آمده بود تا از صحنه یک خلوت بسازد..
هیچ کس اکبر رادی را به تئاتر نخوانده بود، به زور و ضرب و فرمان و سفارش و سهم موروثی هم نیامده بود. هیچ صاحب جاهی برایش هودج و تخت روان نفرستاده بود، چهار دسته زمخت و سخت تخت روان نمایشنامههایش رو چهارشانه خودش بود که ستبر و سنگین و چهارشانه آمده بود، آمده بود تا از هیچ استعدادی وام نگیرد، هیچ استعدادی را به نفع خود مصادره نکند، آمده بود با استعداد خودش بنویسد، و تئاتر خودش را بنویسد که نوشت، که مینویسد... آمده بود تا از صحنه یک خلوت بسازد... دنجی دور از چشم نامردمان... برای شکستن بغضش... قلهای سرفراز، برای فریادش که سرکش بود و دریایی بود و شلاق بود. اکبر رادی آمده بود تا غصه ما را بخورد، غصه نسل بعد از خودش را، غصه مرا. که وقتی در برابر سمومِ آن بادهای مسموم زانو زدم موج غصه را در نگاه معلمم دیدم و زان پس، دیدارش را بر خود حرام کردم، تا امروز. محرومیت از دیدار اکبر رادی برای من یک محکومیت بود، یک تاوان سی و شش ساله و امروز چشم امید دارم که دل دریایی گیله مرد، ضامن بخشایش من شود.
پیمان شیخی:
نشان ویژه خانه تئاتر در جشن انجمن نمایشنامهنویسان خانه تئاتر به اکبر رادی نمایشنامهنویس پیشکسوت کشورمان اهدا شد.
به گزارش سایت ایران تئاتر، این جشن برخلاف سایر جشنهای انجمنهای خانه تئاتر بر بام خانه هنرمندان و با حضور بزرگان نمایشنامهنویسی کشور برپا شد.
در این جشن که با اجرای فرهاد آئیش و آشا محرابی آغاز شد، پس از قرائت بیانیه روز جهانی تئاتر توسط دکتر صدرالدین شجره، که از سوی شیخ محمد بن القاسمی ارسال شده بود، دکتر قطبالدین صادقی پشت تریبون قرار گرفت و ضمن ابراز خوشحالی از برپایی این جشن در مورد تقدیر از اکبر رادی گفت:«برای من مایه فخر و مباهات است که در مورد اکبر رادی صحبت کنم.
بعد از دورههای اقتباس و حضور نویسندگانی همچون چوبک، صادق هدایت و... ـ که درامنویس نبودند ولی در مورد تئاتر مینوشتند ـ در دهه 40 نسل دیگری از نمایشنامهنویسان به وجود آمدند.
بعد از بیضایی که در عرصه اسطوره و تاریخ مینوشت، بهمن فرسی، علی نصیریان و... نویسندهای به نام اکبر رادی پیدا شد که فقط در مورد مسائل شهری مینوشت.
درامنویسیِ اکبر رادی با قلمی شسته و رفته و پر از طنز، حاوی روانشناسی دقیق است و در تمام آثارش در مورد بحران روشنفکران مینویسد.
به اعتقاد من هیچ کس مثل اکبر رادی مسائل دوره خود را به طور دقیق تصویر نکرده. او به خصوص در مورد روشنفکران زمان خود صحبت میکند و بخش بزرگی از این بدبینی از واقع بینی است.
بیضایی نیز این بدبینی را دارد؛ بیژن مفید نیز به گونهای دیگر و یا نصرتالله نویدی در عرصه روستایی به گونهای دیگر. ولی کاری که رادی میکند این است که به سادگی هر چه تمامتر توضیح میدهد که چرا روشنفکران شکست خوردهاند.»
صادقی تصریح کرد:«رادی نویسنده توانایی است و یکی از دستاوردهایش خلق زبان پالودهای سرشار از طنز است که نوعی بلوغ فکری و فرهنگی محسوب میشود. ویژگی دیگر رادی این است که گیلان را به عنوان عرصه اغلب آثارش انتخاب کرده که عرصهای روشنفکر خیز بوده و مسئله درونی گیلان و روشنفکران آن خطه را مطرح میکند.
او از طریق آثارش، دورههای بحران و تحرکات تاریخی جامعه ایران را میبیند. آثار او تصور یک تئاتر محکم و استخواندار و جاندار، همچون آثار ایبسن است. به جاست از اکبر رادی به عنوان یکی از بهترین نمایشنامهنویسان یاد کنم.»
در ادامه هادی مرزبان که غالب آثار رادی را روی صحنه برده، در خصوص رادی گفت:«من به قول برخی از دوستان رادی زده هستم و به آن افتخار میکنم. تاکنون 8 نمایش از آثار او را روی صحنه اجرا کردهام و به زودی روی متن دیگری از آقای رادی تحت عنوان"لبخند باشکوه آقای گیل" کار خواهم کرد.
آثار رادی مرا طوری بار آورده که هیچ نمایشنامهنویسی را با او مقایسه نکنم. آثار او برای من مثل شعر است و رادی برای من همچون حافظ و سعدی که در خانهها وجود دارد، طراوت بخش ذهنم است و هرازگاهی مثل شعر آنها را روخوانی میکنم.»
مرزبان با اشاره به این که آدمهای نمایشنامههای رادی برایش همیشه زندهاند، گفت:«من با آنها زندگی میکنم. روی آثار او تا اندازهای حساسیت دارم که گاهی خود ایشان به من مأموریت میدهند تا نمایشهایی را که از ایشان اجرا میشود، ببینم.»
مرزبان در ادامه با اشاره به نحوه آشنایی خود با رادی در دوران دانشجوییاش گفت:«در زمستان سال 1362 توسط یکی از دوستان با رادی آشنا شدم و در طی مسیر با خودم فکر میکردم که رادی آدمی بد اخم است، ولی این برخلاف تصور من بود؛ تا جایی که من و رادی حالت مرید و مراد پیدا کردهایم و در خیلی از لحظات زندگیام از او راهنمایی میخواهم.»
پس از صحبتهای هادی مرزبان، پیام عباس جوانمرد که از کانادا برای اکبر رادی ارسال کرده بود و پیام نصرت پرتویی قرائت شد. در ادامه مراسم، محمود استادمحمد پشت تریبون قرار گرفت و یادداشت خود را برای اکبر رادی قرائت کرد:
«دنبال کلمه نمیگردم. دل به فوت و فن کلام نمیسپارم؛ که نهایت حدیثِ ران ملخ است و بارگاه سلیمان. حروف کم میآورند، اگر به لطفِ گوشِ عیبپوش استاد نمیتازید. اتاقِ"از رادی نوشتن" دو پنجره دارد. اولی را دست باز کردن ندارم، پنجره دوم، اما، به مشرقِ مثلِ"کوزهگر و کوزه شکسته" باز میشود. بگذار در مجلسِ اوستادِ کوزهکشِ کوزه شکنِ دهرِ پر قهرِ هنر ایران، با شکسته سفالینهام بنوشم میِ خوش گوار سرخوشیهای اوستادی را که گفت: در کوزهگری تئاتر، هزار فن داریم و یک فوت. غمِ آن هزار را نخور، که بحرِ فنون، در چشمهایت موج میزند؛ اگر دل به جلای آن فوت آخر خنک کرده باشی. و خودش، با صفای دل زیبایش یک هفت الهه و اکبر گفت و فوت کرد به چهره هر که از تبار پاکان و نیکان بود و بر پرشالی، قلمدانی میراث مردمان داشت.
اهل فن گفتهاند تئاتر را میتوان از دو اوین یونان باستان تا نویسندگان داستان راستان آموخت، تئاتر را میتوان از مجموعه متون کلاسیستها و مدرنیستها، در مکاتب و مدارس، پای تختهای سبز و سیاه آموخت، ولی ما ترجیح دادیم ـ بحث روش را جدا میکنم ـ دست کم، منش نمایشنامهنویسی را از اکبر رادی ـ این جا شیفته و همیشه جوان تئاتر ایران بیاموزیم که یک دهه قبل از ما، با پای خودش، گیلهوار، از راه ناهموار، وارد تئاتر ایران شده بود. هیچ کس اکبر رادی را به تئاتر نخوانده بود، به زور و ضرب و فرمان و سفارش و سهم موروثی هم نیامده بود. هیچ صاحب جاهی برایش هودج و تخت روان نفرستاده بود، چهار دسته زمخت و سخت تخت روان نمایشنامههایش رو چهارشانه خودش بود که ستبر و سنگین و چهارشانه آمده بود، آمده بود تا از هیچ استعدادی وام نگیرد، هیچ استعدادی را به نفع خود مصادره نکند، آمده بود با استعداد خودش بنویسد، و تئاتر خودش را بنویسد که نوشت، که مینویسد...
آمده بود تا از صحنه یک خلوت بسازد... دنجی دور از چشم نامردمان... برای شکستن بغضش... قلهای سرفراز، برای فریادش که سرکش بود و دریایی بود و شلاق بود.
اکبر رادی آمده بود تا غصه ما را بخورد، غصه نسل بعد از خودش را، غصه مرا. که وقتی در برابر سمومِ آن بادهای مسموم زانو زدم موج غصه را در نگاه معلمم دیدم و زان پس، دیدارش را بر خود حرام کردم، تا امروز. محرومیت از دیدار اکبر رادی برای من یک محکومیت بود، یک تاوان سی و شش ساله و امروز چشم امید دارم که دل دریایی گیله مرد، ضامن بخشایش من شود.»
پس از قرائت یادداشت محمود استادمحمد، مراسم تقدیر آغاز شد و از ناتالی چوبینه، رضا اسدی، رضا ارحام صدر، عزتالله مهرآوران، پرویز فرشیدمهر، مهدی حاجیصفار، سیروس مهدیپور، سیامک وکیل طباطبایی و مسعود سمیعی تقدیر به عمل آمد.