قانونمند نبودن تئاتر یکی از دلایل بروز افسردگی است. شاید مدیر مرکز هنرهای نمایشی که نسبت به او احساس خوب و مثبتی داریم، میخواهد این تئاتر را قانونمند کند، اما ما که به شرایط رابطهای و پر رقابت عادت کردهایم، تحمل نمیکنیم. با او مشورت میکنیم، ولی در مقابل رأیی که به نفع ما نباشد، مقاومت میکنیم. او هم نمیتواند تغییر اساسی در این سیستم مدیریت مشکلدار و پیچیده ایجاد کند. تغییرات باید از وزارت اعمال شود. رئیس مرکز تنها تلاش میکند که به دوست
قانونمند نبودن تئاتر یکی از دلایل بروز افسردگی است. شاید مدیر مرکز هنرهای نمایشی که نسبت به او احساس خوب و مثبتی داریم، میخواهد این تئاتر را قانونمند کند، اما ما که به شرایط رابطهای و پر رقابت عادت کردهایم، تحمل نمیکنیم. با او مشورت میکنیم، ولی در مقابل رأیی که به نفع ما نباشد، مقاومت میکنیم. او هم نمیتواند تغییر اساسی در این سیستم مدیریت مشکلدار و پیچیده ایجاد کند. تغییرات باید از وزارت اعمال شود. رئیس مرکز تنها تلاش میکند که به دوستانش اجرا ندهد. تلاش میکند تئاتر ادامه پیدا کند. شک ندارم در فضایی چنین پر مشکل، مدیر شدن یعنی در معرض دشنام بودن، از دست دادن دوستان و مورد اتهام قرار گرفتن.
یثربی معتقد است:«در فضای پر مشکل تئاتر، مدیر شدن یعنی در معرض دشنام بودن، از دست دادن دوستان و مورد اتهام قرار گرفتن.»
"چیستا یثربی" روانشناس، درامنویس و کارگردان تئاتر سایت ایران تئاتر گفت:«قانونمند نبودن تئاتر یکی از دلایل بروز افسردگی است. شاید مدیر مرکز هنرهای نمایشی که نسبت به او احساس خوب و مثبتی داریم، میخواهد این تئاتر را قانونمند کند، اما ما که به شرایط رابطهای و پر رقابت عادت کردهایم، تحمل نمیکنیم. با او مشورت میکنیم، ولی در مقابل رأیی که به نفع ما نباشد، مقاومت میکنیم. او هم نمیتواند تغییر اساسی در این سیستم مدیریت مشکلدار و پیچیده ایجاد کند. تغییرات باید از وزارت اعمال شود. رئیس مرکز تنها تلاش میکند که به دوستانش اجرا ندهد. تلاش میکند تئاتر ادامه پیدا کند. شک ندارم در فضایی چنین پر مشکل، مدیر شدن یعنی در معرض دشنام بودن، از دست دادن دوستان و مورد اتهام قرار گرفتن.»
وی افسردگی حاکم بر هنرمندان تئاتر را ناشی از تأثیر مشکلات این حوزه بر هنرمندان عنوان کرد و توضیح داد:«از دیدگاه روانشناسی و در یک جمله میتوان گفت که تئاتریها دچار جوی هستند که یک زوج در حال طلاق با آن روبرویند؛ زوجی که میخواهند طلاق بگیرند، اما به دلیل بچههایشان، آبرویشان و اموالشان با هم زندگی میکنند. روی خط طلاق هستند؛ یعنی در حال طرد شدن هستند. کمتر از آن چه قادرند به آنها اطمینان شده است، رقیبان سرسختی دارند و از آینده شغلی بیبهرهاند، به همین دلیل مدام نالان هستند.»
وی با اشاره به این که از مدیران قبلی تئاتر شنیده که تئاتریها ریاکار هستند و در حالی که از شرایط مینالند در اتاق مدیر کاملاً"مثبت" نظر میدهند، ولی در عین حال زیر پای یکدیگر را خالی میکنند، گفت:«نمیتوان نادیده گرفت که کار و به خصوص تئاتر اعتیادآور است. فرد تئاتری، به دیده شدن نیاز دارد، اما تئاتر دولتی این امکان را در اختیار او قرار نمیدهد. رقابت بر حسب توانایی افراد نیست، بلکه براساس سفارش شدنها، فرصتهای پراکنده و روابط شکل میگیرد.»
این استاد دانشگاه تأکید کرد:«آن گاه که تقاضا زیاد و امکانات عرضه کم است، افراد ناخودآگاه به مرحله رقابت میرسند. هیچ صنفی به اندازه تئاتر رقابت ندارد و در هیچ صنفی دو همکار به اندازه تئاتر نان دیگری را آجر نمیکند. در سینما حضور تهیه کننده خصوصی عرصه رقابت را کنترل میکند، اما در تئاتر یک سفره دولتی وجود دارد که اگر یک دست لقمه بیشتری از آن بگیرد باعث عکسالعمل دیگران میشود. به راحتی گفته میشود فلانی دچار تولید انبوه شده است. در چنین شرایطی هر کس که محبوب سیاستهای مدیران باشد، در مرکز باشد و یا پشتکارش بسیار بالا باشد، امکانات بیشتری میگیرد چون کمتر از"نه" شنیدن خسته میشود پس به هدفش میرسد و توانایی همیشه حرف اول را نمیزند. شرایط نامتعادل کار افسردگی، رقابت، غبطه، ناکامی و احساس تنش را در روان هنرمندان این عرصه ایجاد میکند.»
وی در تشریح مشکلات خانوادگی و مالی هنرمندان گفت:«اهالی تئاتر دو گروه هستند: یا تئاتر خواندهاند که هیچ کار دیگری بلد نیستند و یا از رشتههای دیگر آمدهاند که به دلیل علاقه زیاد به این کار حضورشان در رشتهای که خواندهاند کمرنگ شده است. در واقع آدمهای تئاتر، تک ساحتی میشوند و بیکاری باعث شده 90 درصد آنان افسردگی شغلی داشته باشند.»
وی انتظار را فلج کننده دانست و توضیح داد:«هر فرد تئاتری امیدوار است که هر روز از جایی با او تماس بگیرند و پیشنهاد کار بدهند. از این گذشته تئاتریها معمولاً از خانواده تئاتری هستند و اغلب اعضای اصلی خانواده در کنار هم کار میکنند و با هم نیز بیکار میشوند. حتی گاه رقیب هم هستند. این امر به تنهایی بر نظام خانواده تأثیر میگذارد و بر افسردگی دامن میزند.